سفیانی (قسمت اول)
سفیانی کیست؟
از مشهورترین نشانههای حتمی ظهور، خروج سفیانی است. وی لشکر سفاک و خونریز خود را بعد از جنایتهای بسیاری که قبل از ظهور مرتکب شده، برای مقابله با حضرت مهدی (ع) به سمت مکه روانه میسازد که سرانجام آن فرو رفتن در سرزمین بیدا (خسف بیدا) است. عدهای او را یک فرد معین از نسل ابوسفیان میدانند و عدهای دیگر آن را نماد جریان باطل در برابر جریان حق معرفی میکنند. البته در روایات به اسم و ویژگیهای شخصی او اشاره شده است.
در این ایام که جنگ سوریه دوباره شعله ور شده و تکفیریها دباره به قلع و قمع مردم روی آورده این اسم سر زبانها افتاده و مردم گاهی این قیامها را مرتبط با حوادث آخر الزمان و ظهور سفیانی میکنند. بهتر است بدون تطبیق این جریانها و حوادث کمی با شخصیت سفیانی و حوادثی که او رقم میزند آشنا شویم.
در این سلسله ان شاء الله در ضمن چند نوشته این مسئله را بررسی خواهیم کرد.
نام سفیانی
بر اساس بررسیهای جامعی که بر روی روایات ظهور انجام شده نام اصلی سفیانی عثمان و نام پدر او عنبسه می باشد. البته در برخی از روایات نام پدر او «عیینه» ذکر شده است. به دلایل فراوانی نقل قولها و روایاتی که در این زمینه آمده است نامهای دیگری هم برای سفیانی ذکر شده است. از آن جمله؛ حرب بن عنبسه، ابو عتبه، معاویه بن عتبه، عروه بن محمد، عنبسه بن هند، عبدالله بن یزید و عنبسه بن مره است. البته در روایات مشهور اهل سنت نام او عبدالله بن یزید است و نسب او هم به یزید بن معاویه بن ابی سفیان باز میگردد.
در برخی روایات نیز، لقب «صخری» به او دادهاند یعنی منسوب به صخر، پدر ابو سفیان. برخی روایات نیز از او با نام خرناس یاد کردهاند. در اینکه نسب سفیانی به ابوسفیان برمیگردد شکی نیست اما اینکه از نسل کدام یک از فرزندان ابوسفیان است، نقل قولهای متفاوتی شده است. برخی او را از نسل یزید میدانند و برخی از نسل عتبه بن ابوسفیان و برخی دیگر نیز از نسل خالد بن یزید بن ابوسفیان. نسب سفیانی از سمت مادر نیز به کلبیان میرسد. [1]
سفیانی مردی سرخ رنگ، بور، چشم آبی، پیشانی پهن و چهارشانه است و صورتی خشن دارد و اثر آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان میکند که کور است در حالی که اینطور نیست و او خبیثترین مردم است که هیچگاه خدا را نپرستیده است.[2]
سفیانی به قدری بددل و شکاک و سنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است زنده به گور میکند، برای اینکه میترسد جای او را لو بدهد.[3]
او قبل از خروج با اظهار زهد و بیاعتنایی به دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان، دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای ساده لوح را به خود جذب کرده و بدین وسیله طرفدارانی پیدا میکند.
نسب سفیانى
روایات به چهار شکل به ظاهر متفاوت، از نسب سفیانى سخن گفتهاند:
1. سفیانى از قریش است:
امام على علیه السّلام فرمودهاند:
... و یکون بالوادى الیابس عدة عدیدة، فیقولون له: یا هذا، ما یحل لک أن تضیع الاسلام ... فیقول: لست بصاحبکم. فیقولون:
ألست من قریش ... و یخرج راغبا فى الاموال؛[4]
... در سرزمین خشک، تعداد اندکى نزد سفیانى مىروند و به او مىگویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوى ... او مىگوید: من امیر شما نیستم. آنها مىپرسند: آیا تو از قریش نیستى ... و او به طمع به چنگ آوردن ثروت خروج مىکند.
2. سفیانى از بنى امیه است:
... قال الاحنف من أى قوم السفیانى؟ قال امیر المؤمنین علیه- السّلام: هو من بنى امیّة ...؛[5]
... یکى از اصحاب امام على علیه السّلام به نام احنف از آن حضرت پرسید: سفیانى از کدام قبیله است؟ امام على فرمود: او از بنى امیه است ....
3. سفیانى از نسل ابو سفیان است:[6]
از جمله امام سجاد علیه السّلام در اینباره فرمودهاند:
... و هو من ولد عتبة بن ابى سفیان ...؛[7]
... او از نسل عتبه بن ابو سفیان است ....
4. سفیانى از نسل زن جگرخوار است:[8]
از جمله امام صادق علیه السّلام فرمودهاند:
یخرج ابن آکلة الاکباد من الوادى الیابس ...؛[9]
پسر زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام مىکند ....
در این چهار دسته روایات، الفاظى که نسب او را بیان مىکنند، به ظاهر اختلاف دارند، اما همگى به یک حقیقت اشاره دارند؛ چرا که ابو سفیان از قریش و از خاندان بنى امیه و زن جگرخوار نیز لقب همسر اوست.[10] بر این اساس، همه روایات اتفاق دارند که سفیانى از نسل ابو سفیان است.
تعدد این روایات از یک سو، و گزارش شدن آنها در منابع دست اوّل حدیثى از سوى دیگر، موجب اطمینان به مضمون آنها مىشود. از اینرو، مىتوان این مطلب را پذیرفت که سفیانى از نسل ابو سفیان است؛ چنانکه شهرت او به سفیانى و نسبت او به ابو سفیان- که در روایات متواترى آمده است- مىتواند مؤید مطلب یاد شده باشد.
در پایان، این تذکر ضرورى است که دانستن نسب سفیانى به خودى خود ثمرى ندارد؛ چرا که غالب مردم، به جز سادات، اطلاعى از پدران و اجداد پیشین خود ندارند. سفیانى هم از این قاعده مستثنا نیست، و در صورتى که سفیانى خود از این موضوع مطلع باشد، دیگران از آن بىاطلاعاند. بنابراین، اینکه اهل بیت علیهم السّلام نسب او را تعیین کرده باشند، تأثیرى در شناسایى شخص او نخواهد داشت. پس علت پرداختن روایات به نسب او چیست؟ شاید علت طرح موضوع نسب سفیانى، توجه دادن افکار مسلمانان به این واقعیت باشد که روش سفیانى همان روش ابو سفیان است و همچنان که ابو سفیان تمام تلاش خود را براى مقابله با پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به کار گرفت، او نیز براى شکست دادن امام مهدى علیه السّلام به هرکارى دست خواهد زد. پس مردمان عصر ظهور، باید به این واقعیت توجه داشته باشند و از همکارى و همراهى با او بپرهیزند.
امام صادق علیه السّلام در این خصوص فرمودهاند:
إنا و آل أبى سفیان أهل بیتین تعادینا فى اللّه: قلنا صدق اللّه و قالوا کذب اللّه، قاتل أبو سفیان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و قاتل معاویة على بن ابى طالب علیه السّلام و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن على علیه السّلام و السفیانى یقاتل القائم؛[11]
ما و خاندان ابو سفیان، دو خانواده هستیم که به دلیل خداوند با یکدیگر دشمنى کردیم. ما خداوند را تصدیق کردیم و آنها تکذیبش کردند. ابو سفیان با پیامبر جنگید و معاویه با على بن ابى طالب علیه السّلام و یزید با حسین بن على علیه السّلام سفیانى نیز با قائم علیه السّلام خواهد جنگید.
ویژگیهاى بدنى سفیانى
براى اینکه شناسایى سفیانى به سادگى امکانپذیر باشد، در تعدادى از روایات، ویژگىهاى چهره و قیافه او نیز بیان شده است. این ویژگىها بدین قرار است: أزرق (کبود چشم)، اعور (شبیه یک چشم)، وحش الوجه (داراى صورت وحشتانگیز)، اشقر (سرخ و سفید آن که سرخى بر سفیدىاش غالب باشد)، احمر (سرخروى)، جدرى (آبلهرو)، ضخم الهامة (بزرگسر)، ربعة (میانه بالا).
از جمله امام على علیه السّلام در توصیف او فرمودهاند:
یخرج ابن آکلة الاکباد من الوادى الیابس و هو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة بوجهه أثر جدرىّ إذا رأیته حسبته أعور ...؛[12]
فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام مىکند. او مردى میانه بالا، با صورتى وحشتانگیز، درشت سر و آبله روست.
اگر او را ببینى گمان مىبرى یک چشم است ....
از میان روایاتى که این ویژگىها را بیان کردهاند،[13] تنها حدیثى معتبر است که او را سرخروى مایل به سفید و کبود چشم معرفى مىکند. امام صادق علیه السّلام در این روایت معتبر فرمودهاند:
أنک لو رأیت السفیانى لرأیت أخبث الناس، أشقر، أحمر، أزرق ...؛[14]
تو اگر سفیانى را ببینى، پلیدترین مردم را دیدهاى. او سرخ- روى مایل به سفیدى و کبود چشم است ....
دین سفیانى
روایاتى را که به دین سفیانى پرداختهاند، به سه دسته مىتوان تقسیم کرد:
1. سفیانى نصرانى است:
امام على علیه السّلام در اینباره فرمودهاند:
... و خروج السفیانى برایة خضراء و صلیب من ذهب؛[15]
... و خروج سفیانى با پرچمى سبز و صلیبى از طلاست.
2. سفیانى در ابتدا مسلمان است، ولى به نصرانیت مىگرود:
امام صادق علیه السّلام فرمودهاند:
و یذهب إلى الروم لدفع الملک الخراسانى و یرجع منها متنصرا؛[16]
او براى از میان بردن حکومت خراسانى به روم مىرود و در حالى که به نصرانیت گرویده است از آنجا باز مىگردد.
3. سفیانى، مسلمان است:
امام على علیه السّلام فرمودهاند:
... و یکون بالوادى الیابس عدة عدیدة فیقولون له یا هذا ما یحل لک أن تضیّع الاسلام أما ترى ما الناس فیه من الهوان و الفتن فاتق اللّه و اخرج أما تنصر دینک ...؛[17]
... در سرزمین خشک تعداد اندکى نزد سفیانى مىروند و به او مىگویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوى، آیا ذلت مردم و فتنههایى که آنان را فراگرفته، نمى- بینى؟ از خدا بترس و خروج کن، آیا دینت را یارى نمىکنى؟ ...
امام باقر علیه السّلام نیز فرمودهاند:
السفیانى ... لم یعبد اللّه قطّ و لم یر مکة و لا المدینة قطّ ...؛[18]
سفیانى ... خدا را هرگز عبادت نکرده و هیچگاه مکه و مدینه را ندیده است ....
روایت اوّل تصریح به مسلمان بودن او دارد، و در روایت دوم حقیقت اسلام از او نفى شده است، اما از ظاهر آن نمىتوان استفاده کرد که او مسلمان (مسلمان شناسنامهاى) نیست. افزون بر آن، ندیدن مکه و مدینه براى غیر مسلمان مذمت نیست. بنابراین، از آنجا که در روایت یاد شده در مقام تنقیص و مذمت او به ندیدن مکه و مدینه اشاره شده است، مىتوان فهمید که او مسلمان است. آغاز قیام او از شام و بالا گرفتن کار او در آنجا که کشورى اسلامى است، مىتواند قرینه و شاهدى بر اسلام ظاهرى او باشد.
در میان چهار حدیث یاد شده که ما بدان دست یافتیم، مىتوان با حدیث دوم، میان این روایات آشتى برقرار کرد. یعنى سفیانى در ابتدا، به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیان مىگرود. انگیزه این گرایش مى- تواند بهرهگیرى از امکانات غرب در رویارویى با حرکت امام مهدى علیه السّلام باشد.
به هرحال، از آنجا که روایات یاد شده از اسناد معتبرى برخوردار نیستند، ما نمىتوانیم درباره دین سفیانى به نظر قاطعانهاى دست یابیم.
البته درباره گرایشهاى دینى سفیانى، یک مطلب قطعى وجود دارد، و آن عناد و تعصب شدید او بر ضدّ شیعیان است که در روایات معتبر گزارش شده است.
محل خروج و قیام سفیانی
آنچه که از بررسی روایات متعدد ائمه و بزرگان دین به دست آمده این است که، سفیانی از منطقهای خشک و بیآب و علف در شهر دمشق که به سرزمین «یابس» معروف است و در نزدیکی مرز اردن قرار دارد قیام خواهد کرد و با هفت نفر از یاران خود به منطقه درعا رفته و در آنجا با حدود بیست هزار نفر از افراد قبیله بنی کلب که در درعای سوریه سکنی دارند، بیعت خواهد کرد.
در روایات از این قبیله با عنوان داییهای سفیانی یاد شده است چرا که همانطور که گفته شد، نسب سفیانی از سمت مادر به قبیله بنی کلب باز میگردد. بر طبق این روایات، کلبیان جماعتی از اشرار آخرالزمان هستند که در نبرد سفیانی با حضرت ولیعصر عجل الله او را یاری خواهند کرد و باعث جذب افراد زیادی به لشکر او خواهند شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره میفرمایند: « سفیانی با سیصد و شصت نفر خروج خواهد کرد تا اینکه به دمشق میرسد و در ماه رمضان هم بیست هزار نفر از قبیله بنی کلب با او بیعت میکنند»[19] قبیله بنی کلب، در دوره معاویه نصرانی بودهاند اما ظاهراً بعدها به اسلام گرویدهاند. معاویه با زنی از این قبیله ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یزید بود. این طایفه در قرنهای بعد، به فرقه دروزی گرویدند. دروزیان، علی رغم اینکه ادعا میکنند مسلمان هستند اما در عمل خلاف این را نشان میدهند زیرا از نظر اسلام، عقاید آنها کاملاً انحرافی است.
وجه تسمیه « دروزی» به دلیل تبعیت از شخصی به نام درزی است. آنها نام آیین خود را «موحدون» نامیدهاند که اساس عقیدهشان بر مبنای حلول و تناسخ روح است و این مسئله از نظر اسلام کاملاً باطل و مردود می باشد.[20] عمده دروزیان که غالباً منتسب به قبیله بنی کلب هستند در سرزمین«رمله» سکنی گزیدهاند. رمله شامل بیابان شرقی فلسطین، جنوب غربی سوریه، بیابان غربی اردن بخشهایی از لبنان است. البته تعداد زیادی از آنها هم به کشورهای دیگر از جمله آمریکا و استرالیا و کشورهای اروپایی مهاجرت کردهاند اما تعداد آنها در کشورهای سوریه و لبنان بیشتر از سایر مناطق جهان است. به طور کلی، حدود یک میلیون نفر از دروزیان در سراسر جهان زندگی میکنند.
نشانههای خروج سفیانی
هنگام خروج سفیانی، سرزمین شام میدان تاخت و تاز چندین لشگر با یکدیگر هست که معروفترین این لشگرها، لشگر اصهب و ابقع است و لشگرهای دیگر احتمالاً حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند. در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس[21] خروج میکند و آن سرزمینی خشک و بیآب و علف است و تقریباً در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار».[22]
و از نشانه های خروج او خسف (فرورفتن) در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه است.[23]
[1] بازشناسی علائم حتمی ظهور، سید بن طاووس، التشریف بالمنن، ص۲۹۶،ب۷۹
[2] علامه مجلسی، ملا محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۵۲، ص۲۰۶ و ۲۵۴. النعمانی، محمد بن إبراهیم؛ کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوار الهدی، ۱۴۲۲، چاپ اول، ص۳۱۸.
[3] صافی گلپایگانی، لطف الله؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، مکتبه المرجع الدینی آیت الله العظمی الصافی الگلپایگانی، ۱۴۲۸ هـ.ق، چاپ دوم، ج۳، ص۹۸؛ کورانی عاملی، علی؛ معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۱، چاپ اول، ج۳، ص۴۷۰، شیخ صدوق؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۵۱، باب۵۷، ح۱۴.
[4] مقدسى شافعى، عقد الدرر، ص 90، باب 4، فصل 2.
[5] التشریف بالمنن، ص 296، باب 79، ح 417 (به نقل از الفتن سلیلى).
[6] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 3، ص 23 (به نقل از کشف النورى، ص 221. (این حدیث مرسله است)؛ عقد الدرر، ص 72، باب 4، فصل 2؛ التشریف بالمنن، ص 296، باب 79، ح 417 (به نقل از الفتن سلیلى).
[7] شیخ طوسى، الغیبة، ص 443، ح 437 (این حدیث مرسله است).
[8] نعمانى، الغیبة، ص 424، باب 18، ح 16 (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود عبید اللّه بن موسى و ...
[9] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 9. (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود محمد بن على الکوفى. در اینباره ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 54).
[10] عباس قمى، سفینة البحار، ج 8، ص 716.
[11] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 3، ص 467.
[12] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 9 (این حدیث ضعیف است به دلیل محمد بن على الکوفى. در اینباره ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 54).
[13] عقد الدرر، ص 73، باب 4، فصل 2؛ نعمانى، الغیبة، ص 425، باب 18، ح 18 (سند این روایت به این صورت است:
«اخبرنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا على بن الصباح الضحاک قال: حدثنا أبو على الحسن بن محمد الحضرمى قال: حدثنا جعفر بن محمد عن ابراهیم بن عبد الحمید، عن أبى أیوب الخراز عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر الباقر علیه السّلام قال: السفیانى أحمر، أشقر، أزرق ...»
این حدیث ضعیف است به دلیل وجود على بن الصباح الضحاک. در اینباره ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 388.
[14] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 10 (سند این روایت به این صورت است:
«حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانى قال: حدثنا على بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن محمد بن ابى عمیر، عن حماد بن عثمان، عن عمر بن یزید قال: لى ابو عبد اللّه علیه السّلام: ...»
درباره وثاقت احمد بن زیاد ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 120.
درباره وثاقت على بن ابراهیم ر. ک: همان، ج 11، ص 193.
درباره وثاقت ابراهیم بن هاشم ر. ک: همان، ج 1، ص 317.
درباره وثاقت محمد بن ابى عمیر ر. ک: همان، ج 14، ص 279.
درباره وثاقت حماد بن عثمان ر. ک: همان، ج 6، ص 212.
درباره وثاقت عمر بن یزید ر. ک: همان، ج 2، ص 63).
[15] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 5، ص 224 (به نقل از مختصر بصائر الدرجات ص 199. این حدیث مرسله است).
[16] اسد اللّه هاشمى، زمینهسازان انقلاب جهانى حضرت مهدى علیه السّلام، ص 65 (به نقل از اربعین خاتونآبادى، ص 153، این حدیث مرسله است).
[17] عقد الدرر، ص 90، باب 4، فصل 2.
[18] نعمانى، الغیبة، ص 425، باب 18، ح 18 (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود على بن الصباح بن الضحاک. ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 388).
[19] یوم الخلاص، ص۶۷۱
[20] شش ماه پایانی، ص۱۲۴-۱۲۳
[21] بحارالانوار، همان، ج۵۲، ص۱۸۶.
[22] معجم احادیث الامام المهدی، همان، ج۳، ص۴۷۰.
[23] النعمانی، محمد بن إبراهیم، کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوارالهدی، ۱۴۲۲، چاپ اول، ص۱۴۹؛علی بن موسی، الملاحم والفتن، ترجمهی: نجفی، محمدجواد، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۰ هـ.ش، ص۱۶۴، بحارالانوار، همان، ج۵۳، ص۲۰۸ و ۲۶۹.