حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۹ مطلب توسط «سید رضا علوی» ثبت شده است

 

در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت‌علیهم‌السلام گاهی از ظهور امام زمان و شرایط دوران قبل از ظهور و حوادث هنگام ظهور آن حضرت به قیامت و از علائم ظهور به علامت قیامت (قیامت صغری) تعبیر شده اشت.

مفضّل‌بن‌عمر گوید: از مولایم امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: «آیا مأموریّت مهدی منتظر (وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود»؟ فرمود: «حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند». عرض کردم: «آقا برای چه»؟

فرمود: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِلا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَة[1]، وَ قَالَ ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[2] وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها[3]

 «زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند می‌فرماید: «همواره درباره قیامت از تو مى‏پرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غیر او آن را در وقت معینش آشکار نمى‏کند [تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمان‏ها و زمین سنگین و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى‏آید»، و فرموده: «بى گمان آگاهى از قیامت خاصّ خداوند است» و نگفت: که آن آگاهی نزد کسی است. و فرمود: «آیا آنها [کافران‏] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است.».[4]

در این روایت امام صادق علیه‌السلام مراد از «الساعة» را قیام و ظهور حضرت معرفی فرموده که علم آن نزد خداوند است. بر همین اساس روایاتی که از علائم قیامت و نزدیک شدن آن خبر می‌دهد، در واقع خبر از علائمی است که قبل از ظهور حضرت مهدی واقع می‌شود.

یک نمونه از آن روایات، روایت ابن عباس است، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله» در آن از احوال مردم قبل از قیام صاحب الزمان و ظهور آن خبر می‌دهد و شرایط مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی مردم در  عصر قبل از ظهور و مقارن آن را بیان می‌فرمایند. ما در این قسمت این روایت را به طور عامل ذکر می‌کنیم تا با شرایط مردم در عصر غیبت و قبل از قیام آشنا شویم:

از عبد اللَّه بن عباس نقل شده که گفت: با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از دنیا رفت، (و یا به عبارت دیگر«حجة الوداع» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود:

«أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ»  «می‌خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟»

و در آن روز سلمان «رحمة‌الله‌علیه» از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) عرضه داشت: بله یا رسول اللَّه،

حضرت فرمود:

  1. یکی از علامت های برپایی قیامت این است که نماز ضایع می شود - یعنی از میان مسلمین می‌رود
  2. و از شهوات پیروی می شود
  3. و مردم به سوی هواها میل می کنند،
  4. مال مقامی عظیم پیدا می کند و مردم آن را تعظیم می کنند،
  5. دین به دنیا فروخته می شود،
  6. در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند آب می شود آن چنان که نمک در آب حل می گردد.


سلمان با تعجب عرضه داشت:

یا رسول اللَّه: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند
  2. امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.


سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟

 

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می شود،
  2. خائن امین قلمداد می گردد و امین خیانت می کند،
  3. دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب می گردد.


سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند
  2. و کودکان بر فراز منبر می روند
  3. و دروغ نوعی زرنگی
  4. و زکات خسارت،
  5. و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده شود،
  6. مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می نماید
  7. و ستاره دنباله دار طلوع می کند.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند
  2. و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می بارد
  3. و افراد کریم سخت خشمگین می گردند،
  4. مرد فقیر تحقیر می شود،
  5. در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند وقتی یکی می گوید: "من چیزی نفروختم" و آن دیگری می گوید: "من سودی نبرده ام" طوری می گویند که هر شنونده می فهمد دارد به خدا بد و بیراه می گوید.


سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنبانند کشته می شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المال شان کیسه های خود را پر کنند و به ناموس شان تجاوز نموده، خون شان را بریزند و دل هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی بینی.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند،

در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،

  1. آری نه صغیری را رحم می کنند
  2. و نه پاس حرمت کبیری را دارند
  3.  و نه از هیچ مقصری عفو می کنند،
  4. اخبارشان همه فحش و ناسزا است،
  5. جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دل هاشان دل های شیاطین.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می کنند و زنان به زنان
  2. و همانطوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند،
  3. مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان
  4. وزنان بر مرکب ها سوار می شوندکه از طرف امت من لعنت خدابر آنان باد.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود،
  2. قرآنها به زیور آلات آرایش
  3. و مغازه ها بلند وصف ها طولانی می شود
  4. اما با دل هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می آرایند
  2. و حریر و دیبا می پوشند
  3. و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می گردد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می گیرد
  2. و یک عمل آشکار می شود
  3. و معاملات با غیبت و رشوه انجام می شود
  4. و دین-خوار و دنیا بلند مرتبه می شود.


سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می شود
  2. و هیچ حدی جاری نمی گردد
  3. و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود.

 

 سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا می شوند
  2. و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می کند.


سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می روند
  2. و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می روند،
  3. در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می کنند،
  4. اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند اما برای غیر خدا
  5. در آن روزگار زنا زادگان زیاد می شوند
  6. با قرآن آوازه خوانی می کنند
  7. و بر سر دنیا سر و دست می شکنند.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است

  1. ای سلمان این وقتی است که حرمت ها و قرق ها شکسته شود
  2. و مردم عالما و عامدا در پی ارتکاب گناه باشند
  3. و اشرار بر اخیار مسلط شوند،
  4. دروغ فاش و بی پرده و لجاجت ها ظاهر گردد
  5. و فقرا فقر خود را علنی کنند،
  6. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند
  7. و باران در غیر فصل ببارد
  8. و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند
  9. و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود
  10. و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده می شوند.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک سائل در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه سؤال می کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است

  1. ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می کنند،

 

پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟

  1. فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‌آید و در امور عامه سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند ناگهان زمین نعره ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می مانند و سپس واژگونه می شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می ریزد (و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را) آن گاه با دست خود به ستون هایی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره ای.

 

 

 

 

متن عربی روایت :

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ اَلْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِیحٍ اَلْمَکِّیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَحَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ فَأَخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ اَلْکَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:

أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ

وَ کَانَ أَدْنَى اَلنَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ، فَقَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّه!

فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ اَلْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ اَلصَّلَوَاتِ

وَ اِتِّبَاعَ اَلشَّهَوَاتِ،

 وَ اَلْمَیْلَ إِلَى اَلْأَهْوَاءِ

وَ تَعْظِیمَ أَصْحَابِ اَلْمَالِ،

وَ بَیْعَ اَلدِّینِ بِالدُّنْیَا،

 فَعِنْدَهَا یَذُوبُ قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ اَلْمِلْحُ فِی اَلْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ اَلْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَاءُ جَوَرَةٌ

 وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ،

وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ،

 وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ،

فَقَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟

 إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ

اَلْمُنْکَرُ مَعْرُوفاً وَ اَلْمَعْرُوفُ مُنْکَراً

وَ یُؤْتَمَنُ اَلْخَائِنُ وَ یُخَوَّنُ اَلْأَمِینُ

وَ یُصَدَّقُ اَلْکَاذِبُ وَ یُکَذَّبُ اَلصَّادِقُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ !

فَعِنْدَهَا تَکُونُ إِمَارَةُ اَلنِّسَاءِ وَ

 مُشَاوَرَةُ اَلْإِمَاءِ

 وَ قُعُودُ اَلصِّبْیَانِ عَلَى اَلْمَنَابِرِ

وَ یَکُونُ اَلْکَذِبُ طَرَفاً

وَ اَلزَّکَاةُ مَغْرَماً

وَ اَلْفَیْءُ مَغْنَماً

وَ یَجْفُو اَلرَّجُلُ وَالِدَیْهِ

وَ یَبَرُّ صَدِیقَهُ،

وَ یَطْلُعُ اَلْکَوْکَبُ اَلْمُذْنِبُ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ اَلْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی اَلتِّجَارَةِ

 وَ یَکُونُ اَلْمَطَرُ قَیْظاً

وَ یَغِیظُ اَلْکِرَامُ غَیْظاً

وَ یُحْتَقَرُ اَلرَّجُلُ اَلْمُعْسِرُ

فَعِنْدَهَا تَقَارَبُ اَلْأَسْوَاقُ إِذْ قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلاَ تَرَى إِلاَّ ذَامّاً لِلَّهِ،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إِنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ إِنْ سَکَتُوا اِسْتَبَاحُوا حَقَّهُمْ لَیَسْتَأْثِرُونَ أَنْفُسَهُمْ بِفَیْئِهِمْ وَ لَیَطَئُونَ حُرْمَتَهُمْ وَ لَیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ وَ لَیَمْلَأُنَّ قُلُوبَهُمْ دَغَلاً وَ رُعْباً، فَلاَ تَرَاهُمْ إِلاَّ وَجِلِینَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَى بِشَیْءٍ مِنَ اَلْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ اَلْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی، فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ وَ اَلْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ،

 لاَ یَرْحَمُونَ صَغِیراً وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبِی

راً وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ مِنْ مُسِیءٍ

 جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ اَلْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ اَلشَّیَاطِینِ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ

وَ یُغَارُ عَلَى اَلْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَى اَلْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا

 وَ تُشْبِهُ اَلرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالرِّجَالِ

 وَ لَتَرْکَبَنَّ ذَوَاتُ اَلْفُرُوجِ اَلسُّرُوجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اَللَّهِ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! إِنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ اَلْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ اَلْبِیَعُ وَ اَلْکَنَائِسُ

 وَ تُحَلَّى اَلْمَصَاحِفُ،

 وَ تُطَوَّلُ اَلْمَنَارَاتُ

وَ تَکْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 وَ عِنْدَهَا تُحَلَّى ذُکُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ

وَ یَلْبَسُونَ اَلْحَرِیرَ وَ اَلدِّیبَاجَ

وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ اَلنُّمُورِ صِفَافاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ . وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ اَلرِّبَا وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْعِینَةِ وَ اَلرُّشَى

وَ یُوضَعُ اَلدِّینُ وَ تُرْفَعُ اَلدُّنْیَا،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ اَلطَّلاَقُ،

فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ اَلْقَیْنَاتُ وَ اَلْمَعَازِفُ وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی،

 قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ

وَ تَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ

 وَ تَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّیَاءِ وَ اَلسُّمْعَةِ

فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ اَلْقُرْآنَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ،

 وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ

 وَ تَکْثُرُ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا،

 وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ ،

وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ذَاکَ إِذَا اُنْتُهِکَتِ اَلْمَحَارِمُ،

 وَ اِکْتَسَبَتِ اَلْمَآثِمُ،

وَ تَسَلَّطَ اَلْأَشْرَارُ عَلَى اَلْأَخْیَارِ،

وَ یَفْشُو اَلْکَذِبُ

 وَ تَظْهَرُ اَللَّجَاجَةُ،

وَ تَغْشُو اَلْفَاقَةُ

وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اَللِّبَاسِ

وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ اَلْمَطَرِ،

وَ یَسْتَحْسِنُونَ اَلْکُوبَةَ وَ اَلْمَعَازِفَ

وَ یُنْکِرُونَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ حَتَّى یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ أَذَلَّ مِنَ اَلْأَمَةِ

وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ اَلتَّلاَوُمَ، فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْأَرْجَاسَ وَ اَلْأَنْجَاسَ،

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ،

 یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا لاَ یَحُضُّ اَلْغَنِیُّ عَلَى اَلْفَقِیرِ حَتَّى إِنَّ اَلسَّائِلَ یَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ اَلْجُمُعَتَیْنِ لاَ یُصِیبُ أَحَداً یَضَعُ فِی کَفِّهِ شَیْئاً

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ اَلرُّوَیْبِضَةُ،

 فَقَالَ: وَ مَا اَلرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَتَکَلَّمُ فِی أَمْرِ اَلْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى تَخُورَ اَلْأَرْضُ خَوْرَةً فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إِلاَّ أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ یَنْکُتُونَ فِی مَکْثِهِمْ فَتُلْقِی لَهُمُ اَلْأَرْضُ أَفْلاَذَ کَبِدِهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَسَاطِینِ فَقَالَ مِثْلَ هَذَا فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ، فَهَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.[5]

 

 

[1] اعراف/ 187

[2] لقمان/34

[3] محمد/ 18

[4] حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، 1379ش، چاپ اول، ص 433/ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏53، ص 2

[5] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۳/ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ج۱، ص۳۲۶/ بحار الأنوار  ج۶ ص۳۰۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۳ ، ۲۱:۱۸

 

منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه‌السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یک زن می‌تواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امیر المؤمنین (علیه‌السلام) گردد. اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام در نزد امیر المؤمنین علیه‌السلام خود تحقیق مستقلی می‌طلبد لکن در اینجا فهرست‌وار، به ذکر پاره‌ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.

 

مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلام

شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیهاالسلام افتخار می‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌داند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرموده‌اند عبارت است از:

* در پاسخ نامه‌ای به معاویه از جمله فضیلت‌ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می‌فرمایند این است که: «وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ‏ وَ مِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَب‏»[1] «بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست.»

* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «قَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا»، «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه. [2]

* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این‌ که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده‌دار شود به ابوبکر فرمود: «نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا» «تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.[3]

فاطمه رکن علی

از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاالسلام می‌باشد رکن بودن برای علی است. در حدیثی می‌خوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «سَلَامٌ عَلَیْکَ أَبَا الرَّیْحَانَتَیْنِ مِنَ الدُّنْیَا، فَعَنْ قَلِیلٍ یَذْهَبُ رُکْنَاکَ وَاللَّهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ» ، فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ عَلِیٌّ: هَذَا أَحَدُ الرُّکْنَیْنِ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ قَالَ: هُوَ الرُّکْنُ الْآخَرُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.»[4] سلام بر تو ای پدر دو ریحانه بهشتی (حسن و حسین (علیهما‌السلام)[5]، به خدا قسم به زودی دو رکن تو خواهند رفت، و خدا بهترین خلیفه و همراه برای تو بعد از من است. جابر گوید: هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت حضرت فرمود: رسول خدا یکی از آن دو رکن بود. و او گوید: هنگامی که فاطمه از دنیا رفت حضرت فرمود: فاطمه آن رکن دیگر بود.

این حدیث در منابع شیعه با واژه «ینهد» به جای «یذهب». و در بعضی نسخ «أُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا» نیز آمده است. [6]

از این رو بود که وقتی خبر شهادت زهرا سلام‌الله‌علیها به حضرت رسید، حضرت با صورت به زمین افتادند و می‌فرمودند: «بِمَنِ العَزاء‌ یا بِنتِ مُحمد؟ کنت بِکِ اتعزی فَفیم العَزاء من بعدک؟»[7]؛ به چه چیزی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو به چه چیزی آرامش یابم؟

 

مددکار در اطاعت الهی

انبیاء و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسان‌ها را پیروی از دستورات الهی می‌دانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.

می‌خوانیم علی علیه‌السلام در پاسخ پیامبر که سؤال کردند:«همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند: « نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ»، «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»[8]

تمسک علی علیه السلام به کلام زهرا علیهاالسلام

حضرت در حدیث اربع مائة بعد از این که فرمودند در مراسم تجهیز مرده‌ها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی‌هاشم، قالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا.»

حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان بنی‌هاشم که او را یاری می‌کردند و زینت‌ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده‌اند، فرمود: «این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش نمایید.»[9]

تنها تسلّی بخش علی علیه السلام

حضرت بعد از شهادت فاطمه علیها‌السلام خطاب به ایشان فرمودند:

«بِمَنِ العَزاءُ‌ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟»[10]؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟

غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاالسلام

حضرت علی علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل نموده که ایشان فرمودند:

«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»[11]؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می‌شود.

و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:

«انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ»[12]؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود می‌شود.

برگزیده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری»؛ « یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»[13]

تکرار مصیبت فقدان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه (علیها‌السلام) و بیان وصایا و حلالیت ایشان حضرت در پاسخ می‌گوید: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا»، «پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامی‌تر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقینا مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین آن شود

 

مقدم نمودن خواست فاطمه برخواست خویش

در هنگام وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسباند و گفت: «أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی»‏[14]

 «هر چه می‌خواهی وصیت کن، یقینا به عهد خود وفا کرده، هر چه فرمان دهی انجام می‌دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم می‌دارم.»[15]

پایان شکیبایی علی علیه السلام

علی علیه‌السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار می‌دارد، تا آنجا که بعد از دفن همسر گرامیش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلی‌اللهعلیه‌و‌آله عرضه داشت:

«قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ عَفَا عَنْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ لِی فِی التَّأَسِّی بِسُنَّتِکَ فِی فُرْقَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ نَفْسُکَ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی بَلَى وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ لِی أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی‏ فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا یَبْرَحُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ‏ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ‏[17] وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ‏ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ یَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ إِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ».[18]

 « اى رسول خدا! شکیبائیم از فراق محبوبه‏ات کم شده و خود داریم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اینکه براى من در پیروى از سنت تو که در فراقت کشیدم جاى دلدارى باقى است، زیرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد (یعنى هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود) آرى، در کتاب خدا براى من بهترین پذیرش (و صبر بر این مصیبت) است، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.

اى رسول خدا دیگر چه اندازه این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه میکند، اندوهم همیشگى‏ باشد و شبم در بیخوابى گذرد و غمم پیوسته در دلست، تا خدا خانه‏اى را که تو در آن اقامت دارى برایم برگزیند، (بمیرم و بتو ملحق شوم) غصه‏اى دارم دل خون کن و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد، تنها بسوى خدا شکوه میبرم.

بهمین زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زیرا چه بسا درد دلهائى داشت که چون آتش در سینه‏اش مى‏جوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت، ولى اکنون مى‏گوید و خدا هم داورى میفرماید و او بهترین داورانست.

سلام بر شما سلام کننده‏اى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، زیرا اگر از اینجا برگردم، بواسطه دلتنگیم نیست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى بآنچه خدا بصابران وعده فرموده نباشد.

واى، واى باز هم بردبارى مبارکتر و خوش‏نماتر است اگر چیرگى دشمنان زورگو نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشناسند و نبش کنند) اقامت و درنگ در اینجا را چون معتکفان ملازمت مى‏نمودم و مانند زن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون مى‏کردم، در برابر نظر خدا دخترت پنهان بخاک سپرده شد و حقش پایمال گشت و از ارثش جلوگیرى شد، با آنکه دیر زمانى نگذشته و یاد تو کهنه نگشته بود، اى رسول خدا! شکایت من تنها بسوى خداست و بهترین دلدارى از جانب تو است اى رسول خدا! (چون در مرگ تو صبر کردم یا براى گفتار تو در باره صبر)، درود خدا بر تو و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»

 

 

[1] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق. ص387؛ بحارالانوار، ج33/، ص58

[2] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.

[3] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص123.

[4] این حدیث را گروهی از علمای اهل سنت نقل کرده‌اند: احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با این سند نقدل کرده است: « حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یُونُسَ قثنا حَمَّادُ بْنُ عِیسَى الْجُهَنِیُّ قثنا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ:...» (أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2 ص 623)؛ علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار المعرفه/ ج۱، ص 56؛ : حسین بن محمد دِّیار بَکْری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، بیروت، دار الصادر، بی‌تا، ج 2 ص 275

[5] پیغمبر اعظم (ص) فرمود: «انَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ هُما رَیْحانَتاىَ مِنَ الدُّنْیا» حسن و حسین دو ریحانه من از دنیا هستند. (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲

[6]  محمد بن علی بن بابویه صدوق، معانی الأخبار، ج۱, ص۴۰۳: الأمالی (للصدوق)  ج۱ ص۱۳۵، محمد بن علی بن شهر آشوب، المناقب، ج۳، ص۳۶۱

[7] اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۰۰، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۴۳، ص۱۸۶

[8] ابن شهر آشوب، المناقب، ج۳ ص۳۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار/ ج43/ ص 117

[9]  محمد بن علی بن بابویه صدوق، الخصال، ج‏2، ص618

[10] رحمانی همدانی/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایة.

[11] کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بیروت/ ج12/ ص111.

[12] همان.

[13] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1؛ ص459؛ نهج البلاغه/ فیض السلام/ خطبه 202.

[14] فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.

 

ج‏1، ص151

 

[15] همان.

[16] ( 1) الکمد بالضم و الفتح و التحریک الحزن الشدید و القیح المدة لا یخالطها دم.

[17] ( 2) الهضم: الظلم و الغصب، و احفاء السؤال: استقصاؤه.

[18] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۳ ، ۱۰:۳۸

مقدمه

در مورد دختران امام کاظم (ع) در کتب انساب و تاریخ اختلافات زیادی و جود دارد. تعداد آنها15، 19 و 37 نفر در منابع ثبت شده است. در میان  این اختلافات مورخان و نسب‌شناسان، به هنگام شمارش دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از چند دختر به نام «فاطمه» نام برده اند.[1] سبط ابن جوزی، یکی از علمای اهل سنت در قرن هفتم قمری، به هنگام شمارش فرزندان امام کاظم علیه السلام، از چهار دختر به شرح زیر یاد کرده است: ۱. فاطمه کبری؛ ۲. فاطمه صغری؛ ۳. فاطمه وُسطی؛ ۴. فاطمه اُخری.[2] «فاطمه کبری» مشهور به حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون است. فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» در مدخل شهر «باکو» پایتخت آذربایجان مدفون است. فاطمه وسطی مشهور به «ستی فاطمه» در اصفهان مدفون است و حرم قدیمی باشکوهی دارد. فاطمه اخری مشهور به «خواهر امام» در شهر رشت مدفون است.

 به جز فاطمه معصومه(س) که در شهر قم مدفون است شرح حال بقیه دختران امام کاظم(ع) به صورت دقیق مشخص نیست. در این قسمت به بررسی شرحال چهار فاطمه از دختران موسی بن جعفر علیه‌السلام می‌پردازیم.

 

1_ فاطمه معصومه(س)

تاریخ ولادت و وفات فاطمه کبری به طور دقیق معلوم نیست، زیرا در منابع قدیم ذکر نشده است، ولی برخی ادعا نموده اند که وی در اول ذی القعده173 قمری در مدینه به دنیا آمده است. عده ای دیگر به نقل از کتاب های نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار و لواقح الانوار فی طبقات الاخیار. تولد حضرت فاطمه معصومه(س) را در اول ذی القعده173 قمری و وفات ایشان را دهم ربیع الثانی 201 قمری ذکر نموده اند.

اما این نظر از سوی محققان رد شده است. ذبیح الله محلاتی می نویسد:

آن چه را که برخی از جهت بعضی اغراض نسبت می دهند که فلان مجتهد در مدینه طیبه وفات و تولد آن مخدره را استخراج کرده بی اصل است، زیرا کتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلاً چنین مطلبی در آن نیست. احتمال دادم کتاب دیگری باشد، تا این که خدمت علامه آقای شهاب الدین نجفی تبریزی شرف یاب شدم. این مطلب را عنوان کردم، فرمود: من کسی را که چنین جعلی کرده، ملاقات کردم، معلوم شد غرض داشته و ذکر آن مصلحت نیست.

برخی ولادت ایشان را اول ذی القعده سال 183 قمری ذکر می کنند. البته این قول نیز صحت ندارد، زیرا بنابر قول مشهور، امام کاظم(ع) در این سال به شهادت رسیده است، خصوصاً این که حضرت چهار سال آخر عمرش را در زندان سپری نمود و از خانواده اش در مدینه دور بود. بنابراین نتیجه می گیریم که تاریخ تولد و وفات فاطمه معصومه(س) به طور دقیق معلوم نیست.

 

مادر ارج مند حضرت فاطمه معصومه (س)، بانویی از اهالی مغرب می باشد وی و امام ضا (ع) از یک مادر متولد شده اند. برای مادر این بانو، اسامی و القاب فراوان از جمله: نجمه، تکتم، خیزران، مرسیه، آروی، ام البنین، صغرا ذکر شده است، درباره زمان تولد پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعی در دست نیست. درباره این که اهل چه منطقه ای بوده است، تنها چیزی که در دست است مشخص می کند که او اهل مغرب بوده، از این رو مرحوم خاتون آبادی به صراحت وی را اهل نوبه و زنگبار دانسته است.

این بانوی با شرافت و فضیلت در خانواده امامت و ولایت، نجمه نامیده شد، وی در ابتدا کنیزی در خدمت امام هفتم بود، هنگامی که نجمه قبل از ازدواج به خانه امام کاظم (ع) راه یافت از محضر حُمَیده «مادر امام کاظم(ع)» اصول و کمالات اسلامی را آموخت، نجمه خاتون از نطر عقل، هوشیاری و دین داری از بهترین بانوان بود و مادر امام کاظم (ع) او را بهترین دختر در زیرکی و محاسن اخلاقی می دانست که هر نسلی از او پاکیزه و مطهره است.

حمیده مادر امام کاظم (ع) می گوید:

وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت شبی پیامبر(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: ای حمیده نجمه را به پسرت موسی ببخش (همسر او کن ) همانا به زودی بهترین فرد روی زمین از او متولد می شود. من به این دستور عمل کردم و نجمه را همسر فرزندم امام کاظم (ع) نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.

 

هجرت به ایران

مأمون در سال 200 هجری امام رضا (ع) را از مدینه به مرو دعوت کرد، تا او را ولی عهد خود قرار دهد، آن حضرت اجباراً از مدینه به سوی مرو، محل خلافت مأمون عباسی حرکت کرد و در آن جا مجبور به پذیرش ولایت عهدی شد. بعد از این حادثه، علویان به سوی ایران روی آوردند.

حضرت معصومه(س) یک سال بعد از امام رضا (ع) در سال 201 هجری عازم ایران شد. درباره این که ایشان را چه کسانی هم راهی کردند به طور دقیق در تاریخ چیزی یافت نمی شود، شیرازی می گوید:

23 نفر از امام زادگان، از هم راهان حضرت معصومه(س) بوده اند، وی شش نفر از برادران حضرت معصومه(س) را نام می برد که هم راه وی بوده اند. 1- فضل 2- علی 3- جعفر 4- هادی 5- قاسم 6- زید.

در کتاب های انساب، از هادی به عنوان یکی از فرزندان امام کاظم (ع) نامی برده نشده است و ایشان غیر از امام رضا(ع) فرزند دیگری به اسم علی نداشته است. چون زید معروف به «زیدالنار»، در بصره قیام نمود سربازان مأمون وی را دست گیر نموده به مرو بردند. بنابراین، گزارش شیرازی درست نخواهد بود. در این خبر آمده که هم راهان حضرت معصومه (س) در ساوه با سربازان مأمون درگیر شده و به شهادت رسیدند.

برخی دیگر به نقل از کتاب بحرالانساب، که فاقد اعتبار است 21 نفر از فرزندان امام کاظم(ع) را ذکر می کنند که هم راه حضرت معصومه(س) بودند. افرادی که ذکر می کنند اکثر آنها در کتاب های انساب جزء فرزندان امام کاظم (ع) ذکر نشده اند، اسامی آنها عبارتند از: جعفر، باقر، قاهر، حیدر، حاضر، ابوذر، صادق، ساطی، هادی، قاسم، مالک، ادهم، قائم، سپه سالار، حسین، ابوطالب، علی، زید، زبیده، آذر و سنی. به هر صورت از چگونگی هجرت حضرت معصومه(س) و این که هم راهان وی چند نفر و چه کسانی بوده اند و مسیری که از آن به ایران آمده اند، در کتب معتبر تاریخ و انساب، گزارش دقیقی نیامده است.

قدیمی ترین گزارش در مورد حضرت معصومه(س)، در قرن چهارم از حسن بن محمد قمی است. روایاتی از امام رضا(ع) در مورد خواهرش نقل شده که مشخص می شود حضرت معصومه(س) قبل از شهادت امام رضا (ع) در قم وفات یافته است. امام رضا (ع) کسانی که از قم به خراسان خدمت ایشان می آمدند به زیارت قبر خواهرش حضرت معصومه(س) تشویق می-کردند.

دلایل هجرت به قم

برخی برای هجرت حضرت معصومه(س) دلایلی دارند که قابل قبول و یا توجیه کنندة هجرت ایشان است. در بررسی علل هجرت ایشان به ایران می توان گفت وضعیت بحرانی سیاسی و اجتماعی دوره عباسیان در این امر تأثیر گذار بوده است. مثلاً، شرایط سخت و دشوار علویان و در نتیجه عدم امنیت جانی و مالی یکی از دلایل هجرت می باشد. در چنان شرایطی، حضرت فاطمه معصومه (س) تصمیم گرفتند از مدینه به ایران هجرت کنند. درباره علت هجرت فاطمه معصومه(س) به سوی ایران نظرات گوناگونی ابراز شده است که هر یک جای تفکر و بررسی دارد، احتمالاتی نیز مطرح است که مورد بررسی قرار می گیرد:

الف. طبق گزارش برخی از افراد، امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) هر دو از یک مادر متولد شده اند. عشق و علاقه آن حضرت به امام رضا(ع) علاوه بر ابعاد دیگر، از بعد راوبط عاطفی و شخصی حائز اهمیت بود، آن چنان که هرگز نتوانست دوری برادر را تحمل کند، از این-رو، به شوق دیدار برادر راهی مرو گردید.

ب. برخی نقل نموده اند امام رضا(ع) از مرو نامه ای خطاب به حضرت معصومه(س) نوشت و به دست یکی از غلامان مورد اعتماد خود داد تا آن را به ایشان در مدینه برساند. حضرت پس از دریافت نامه، آماده سفر شد.

ج. همان گونه که امام رضا(ع) در طول سفر خویش از مدینه به مرو، با بیان سخنان بیدارکننده، اذهان جامعه را نسبت به اهل بیت(ع)، جای گاه آنها و نقش امامت در جامعه مسلمین روشن می ساخت؛ حضرت فاطمه معصومه (س) نیز برای فرار از ظلم و ستم حکومت، نشر تبلیغ آیین محمد(ص)، آشکار کردن چهره عباسیان، مظلومیت خاندان اهل بیت(ع) و روشن ساختن اذهان جامعه نسبت به امامت و ولایت، هجرت را برگزید.

د. مزیت سرزمین قم و محوریت آن در آینده، یکی از علل هجرت فاطمه معصومه(س) به ایران است. اهالی قم از همان قرون اولیه به طرف داری و پیروی از اهل بیت (ع) معروف بوده اند و تاریخ نگاران گفته اند که اهالی قم اکثراً پیرو مذهب امامیه هستند. از طرف دیگر، مردم قم هم-واره مورد ستایش ائمه قرار گرفته اند. روایاتی از زبان ائمه (ع) در این مورد نقل شده است. امام صادق (ع) در حدیثی خبر داده بود که یکی از دختران فرزندم موسی بن جعفر(ع) در قم مدفون خواهد شد. لذا به همین جهت فاطمه معصومه (س) راهی ایران گردید.

 

ذ. برخی گفته اند که مأمون، حضرت معصومه(س) را از امام رضا (ع) خواستگاری نمود و حضرت به اجبار نامه ای به ایشان نوشت و از او خواست که راهی مرو شود، ایشان نیز طبق دستور امام رضا(ع) راهی مرو شد. البته این گزارش در منابع معتبر نیامده و خود عباس فیض هم آن را رد می کند.

از جمع بندی میان احتمالات هجرت حضرت فاطمه معصومه (س) به ایران، گزینه های اول و آخر مردود است، زیرا که در منابع معتبر تاریخی این روایات دیده نشده است. اما دیگر احتمالات می تواند دلیلی قانع کننده برای هجرت حضرت معصومه(س) به ایران باشد، زیرا هرکدام از این احتمالات، مانند هجرت برای دیدار برادر، فرار از ظلم و ستم و تبلیغ از دین، معقول به نظر می رسد.

حضرت فاطمه معصومه(س)، حرکت سیاسی امام رضا(ع) را در نظر داشت که برادر چگونه از خانواده اش خداحافظی کرد. چگونگی خروج او از مدینه، خبر دادن از سفر غیرقابل بازگشت و شهادت خویش، ایجاد کردن زمینه منفی نسبت به حکومت و آماده کردن خاندان اهل بیت (ع) از خبر شهادت خود، ایشان نیز با درک اوضاع و احوال دریافته بود که دیگر امام رضا (ع) را زیارت نخواهد کرد. از این رو، به عشق دیدار امام و برادر خویش، جانب ایران را در پیش گرفت.

هجرت حضرت معصومه(س) به قم، از جهات گوناگون دارای تأثیر بوده است. حضور کریمه اهل بیت(ع) در شهر قم، باعث شد که مهاجران علوی، سادات و دوست داران اهل بیت(ع) از سرزمین های مختلف به این شهر روی آوردند و به تدریج باعث جذب سرمایه، عمرانی و آبادانی شد. ایجاد پایگاه علمی، گسترش فقه جعفری و شیعه اثنی عشری و ایجاد حوزه های علمیه از دیگر برکات وجود آن حضرت است.

ورود به قم

حسن بن محمد قمی می گوید:

از دیگر سادات حسنیه و فرزندان موسی بن جعفر(ع) که به قم آمدند دختر موسی بن جعفر(ع) است.

بعضی از مشایخ قم می گویند: هنگامی که علی بن موسی الرضا(ع) را برای عقد ولایت عهدی از مدینه به مرو آوردند، خواهر او فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) در سال 201 به جست وجوی او بیرون آمد چون به ساوه رسید بیمار شد، پرسید: «تا شهر قم چه قدر مسافت است»، گفتند: «ده فرسخ»، خادم خود را گفت تا او بردارد و به قم ببرد، او را به قم آورد و در سرای موسی بن-خزرج بن سعد اشعری مهمان کرد.

روایت صحیح و درست آن است که چون خبر به آل سعد رسید همه اتفاق کردند که از ستی فاطمه تقاضا کنند که به قم آید از میان ایشان موسی بن خزرج تنها در آن شب بیرون آمد و چون به شرف ملازمت ستی فاطمه رسید زمام ناقة او را گرفت و به جانب شهر کشید و او را به سرای خود فرود آورد و هفده روز در حیات بود چون رحلت کرد بعد از غسل و کفن و نماز توسط موسی بن خزرج زمینی که در بابلان بود (آن جا که امروزه بارگاه حضرت معصومه قرار گرفته است) دفن کرده و بر سر تربتش از بوریا سایه بان ساختند تا آن که زینب دختر محمدبن علی الرضا (ع) قبه فعلی را بر سر تربت او بنا نهاد.

 

روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه از محمدبن حسن بن احمد که او را روایت کردند که چون فاطمه را وفات رسید و بعد از غسل و تکفین، او را به مقبره ای بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب داده بودند حاضر کردند، آل سعد با یک دیگر اختلاف کردند درباره این که چه کسی سزاوار است که در سرداب رود و فاطمه را بر زمین نهد و دفن کند. پس از آن همگی اتفاق کردند بر آن که خادم پیر به نام قادر را حاضر گردانند تا فاطمه در قبر نهد و کسی را به دنبال او فرستادند در میان این گفت و گو از جانب ریگ زار دو سوار پدیدار شدند و به جانب آنها آمدند چون به نزدیک جنازه فاطمه رسیدند از اسب فرود آمدند و بر فاطمه نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن کردند و از قبر بیرون آمدند و رفتند و هیچ کس نفهمید که که آن دو سوار چه کسانی بودند.

 

فضیلت زیارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س)

بهترین سند درباره فضیلت زیارت آن بانوی برگزیده اسلام، روایات امامان معصوم (ع)، تشویق و توصیه پیروان خود به زیارت مرقد نورانی ایشان است. پاداش عظیمی برای زائران بیان کردند که چنین پاداشی در باب زیارت اولاد موسی بن جعفر(ع) بعد از امام رضا(ع) بی سابقه است.

تولد فاطمه معصومه (س) برای اهل بیت (ع) اهمیت خاصی داشت زیرا این خبر قبل از تولد، بارها توسط امام صادق (ع) اعلام می شد، به این ترتیب از همان ایام، شیعیان را به شناخت مقام والای وی فرا می خواندند؛ در این جا چند نمونه از روایات را ذکر می‌کنیم.

1_ گروهی از شیعیان ری نزد امام صادق (ع) آمدند، حضرت فرمود: « مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ»، آنان گفتند: «ما اهل ری هستیم»، ولی امام (ع) همان جمله پیشین را تکرار فرمود و ادامه داد، این جمله تا سه بار تکرار شد. آن گاه امام فرمود: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَرَماً وَ هُوَ اَلْمَدِینَةُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَرَماً وَ هُوَ اَلْکُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا اِمْرَأَةٌ مِنْ أَوْلاَدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ قَالَ اَلرَّاوِی وَ کَانَ هَذَا اَلْکَلاَمُ مِنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ أَنْ یُولَدَ اَلْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ »[3].

«برای خداوند حرمی است که مکه است، حرم رسول خدا مدینه، حرم امیرالمؤمنین کوفه و حرم من و فرزندانم قم است بدانید قم کوفه کوچک ماست بانویی از اولاد من در آن جا وفات می کند که نامش فاطمه است، دختر موسی است همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند». امام صادق (ع) زمانی این خبر را گفتند که هنوز امام کاظم (ع) متولد نشده بود.

2_ سعدبن سعد می گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم، کسی که فاطمه دختر امام کاظم (ع) را زیارت نماید چه ثوابی دارد؟ فرمود: «مَنْ زَارَهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ» کسی که او را زیارت کند، بهشت از آن اوست.[4]

3_ از امام جواد (ع) روایت کرده اند که حضرت فرمود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ اَلْجَنَّةُ»[5].

کسی که قبر عمه ام فاطمه معصومه را در قم زیارت کند بهشت برایش می باشد.

4_ سعد اشعری قمی می گوید:

در خراسان خدمت امام رضا (ع) رسیدم. آن حضرت فرمود: «یَا سَعْدُ، عِنْدَکُمْ قَبْرٌ مِنَّا. ای سعد ما را قبری پیش شماست. سعد می‌گوید: «فَدَتْکَ نَفْسِی تَقْصِدُ قَبْرَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»، عرض کردم فدایت شوم منظورت دختر موسی بن جعفر(ع) است؟ حضرت پاسخ داد: «نَعَمْ، مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ» آری هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف به حق او باشد وارد بهشت خواهد شد قطعاً.[6]

شخصیت علمی

در فرهنگ اسلامی، محدثان راستین هم واره از حرمت و منزلت ویژه ای برخوردار بوده اند آنان در حفظ و حراست از گنجینه های معارف، ارزش های دینی، ذخایر گران مایه مکتب تشیع و رشد و تعالی فرهنگ غنی اسلام، نقش به سزایی داشته و حامل امانت های گران قدر الهی و رازدار اسرار آل رسول بوده اند. محدثه بودن آن حضرت یکی از بارزترین عناوین نشان دهنده مرتبه علمی و آشنا بودن با معارف بلند اسلام و مکتب حیات بخش تشیع می باشد. بزرگان علم حدیث، در کتاب های خود، احادیث و روایات آن حضرت را نقل نموده اند، روایاتی که به خاطر داشتن مضمونی ولایی، خود شاهدی بر ولایت محوری ایشان می باشند. البته حضرت معصومه(س) راوی روایات زیادی بوده گرچه بیش از چند روایت معدود از آن حضرت به دست ما نرسیده است.

به چند نمونه از این احادیث اشاره می شود:

1_ حضرت معصومه علیها السلام و دو تن از خواهران بزرگوارش زینب و ام کلثوم از فاطمه دختر امام صادق علیها السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت فاطمه علیها السلام دختر حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کردند که آن حضرت علیها السلام فرموده اند:

اَ نَسیتم قول رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم: مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه و قوله صلی الله علیه وآله: انت منی بمنزلة هارون من موسی علیه السلام.[7]

2_ حضرت معصومه علیها السلام از فاطمه دختر امام صادق علیها السلام ، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام ، از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، از زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السلام ، از حضرت فاطمه علیها السلام دختر حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله ، نقل کردند که آن حضرت صلی الله علیه وآله فرموده اند:

ألا مَن مات علی حُبّ آل محمدٍ مات شهیدا. [8]

3_ حضرت معصومه علیها السلام ، از عمر فرزند امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، از اسماء دختر ابوبکر ، از صفیه دختر عبدالمطلب ، از ام کلثوم دختر حضرت علی علیه السلام ، نقل کرده: حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

لَمّا سقط الحسین علیه السلام مِن بَطن اُمّه و کنتُ ولّیتُها قال النبی صلی الله علیه وآله: یا عمة هَلُمی الیّ ابنی ، فقلت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله انا لم ننظفَهُ بعدُ ، فقال صلی الله علیه وآله: یا عمّةَ انتِ تنظفیهَ؟! إن الله تبارک و تعالی قد نَظَّفَهُ و طَهَّرَهُ . (6) از فاطمه دختر امام کاظم (ع)[9]

آن گاه که امام حسین (ع) متولد شد من پرستاری کودک او را به عهده داشتم. پیامبر خدا فرمود: عمه فرزندم را برای من بیاور. گفتم ای رسول خدا (ص) ما او را بعد تولد شستشو نداده ایم. فرمود: ای خواهر پدر (عمه ) تو می خواهی او را پاکیزه گردانی؟ به درستی که خدای تبارک و تعالی او را پاکیزه کرده و مطهر قرار داده است.

4_ حضرت معصومه علیها السلام و دو تن از خواهران بزرگوارش ، زینب و ام کلثوم ، از حضرت فاطمه دختر امام صادق علیها السلام، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام ، از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام ، از ام کلثوم دختر حضرت علی علیه السلام ، از فاطمه دختر رسول خدا (ص) روایت نمود که او از زبان پدرش رسول خدا(ص) نقل فرموده که آ ن حضرت فرمود:

« لما اسری بی الی السماء دخلتُ الجنة فاذا أنا بقصر من درّة بیضاء مجوفة و علیها باب مکلل بالدر و الیاقوت و علی الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی الباب «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی القوم» و اذا مکتوب علی الستر بخٍّ بخٍّ من مثل شیعة علی فدخلته فاذا أنا بقصر من عقیق أحمر مجوف و علیه باب من فضة مکلل بالزبرجد الأخضر و اذا علی الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی الباب «محمد رسول الله علی وصی المصطفی» و اذاً علی الستر مکتوب «بَشِّر شیعة علی بطیب المولد».[10]

هنگامی که در شب معراج مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم. در آن جا قصری از دُرّ سفید میان تهی دیدم که دارای دری بود زینت شده با دُر و یاقوت و بر آن در پرده ای آویخته بود سرم را بلند کردم دیدم بر در نوشته شده است: «لا اله الله محمد رسول الله. علی ولی القوم» خدایی جز خدای یگانه نیست محمد رسول خدا و علی ولی و صاحب اختیار مردم است. و بر پرده نوشته شده بود «مبارک باد، مبارک باد، بر کسانی که همانند شیعیان علی هستند» داخل شدم. در آن جا قصری از عقیق سرخ میان تهی دیدم که دری از نقره داشت که به به زبرجد سبز زینت شده بود و بر آن در نیز پرده ای آویخته شده بود. سرم را بلند کردم دیدم بر در نوشته شده بود «محمد رسول الله و علی وصی المصطفی» محمد فرستاده خدا و علی وصی و جانشین مصطفی است. و بر پرده نوشته شده بود «شیعیان علی را به پاک سرشتی و پاکی فرزندان بشارت بده.» داخل شدم. قصری از زبرجد سبز میان خالی دیدم که بهتر از آن ندیده بودم. این قصر دری از یاقوت سرخ داشت که با مروارید زینت شده بود و بر آن پرده ای آویخته بود. سرم را بلند کردم. دیدم بر در نوشته شده است: «شیعه علی هم الفائزون» شیعیان علی رستگارند گفتم: ای حبیب من جبرئیل، این قصر از آن کیست؟ گفت: از آن پسر عمو و جانشین شما علی بن ابی طالب (ع) است. و همه مردم در روز قیامت برهنه پای و بی لباس محشور می-گرداند جز شیعیان علی...

 

بیت النور

فاطمه معصومه (س) که در مدت هفده روز، در قم و در خانه موسی بن خزرج اقامت داشت محرابی مخصوص، برای عبادت و نیایش او ترتیب داده بودند. فاطمه معصومه (س) یکی از عالی ترین نمونه های عبادت و بندگی خداست. عبادت و شب زنده داری هفده روزه آن حضرت در روزهای آخر عمر، گوشه ای از یک عمر عبودیت و خضوع در برابر ذات پاک الهی است و بیت النور، معبد و محراب به یادگار مانده از اوست.

حسن قمی آورده است محرابی که فاطمه معصومه (س) در آن نماز کرده است در خانه موسی بن خزرج تا به کنون ظاهر است. (378 هجری ) بیت النور «محل عبادت حضرت معصومه (س)» در یکی محله های قدیمی قم به اسم میدان میر قرار دارد و هم اکنون خیابان 45 متری عمار یاسر از کنار آن کشیده شده است. در کنار بیت النور مدرسه علمیه «ستیّه» واقع شده است. بیت النور قسمتی از خانة موسی بن خزرج بوده و مشهور است که فاطمه معصومه (س) در دوران اقامتشان در قم یعنی «در فاصله ورود تا وفاتشان» در این مکان به سر می برده و در دوران هفده روز نقاهت و بیماری خود را در آن جا گذرانیده است و برای آن حضرت در آن مکان محرابی بوده که در آن عبادت می کردند و مردم قم آن مکان را بیت النور نامیدند.

 

بابلان

موسی بن خزرج (مهمان دار فاطمه معصومه(س)) در کنار رودخانه شهر قم باغی داشته که به بابلان معروف بوده است، ایشان این باغ را برای محل تدفین آن حضرت در نظر گرفت.

آیا این که باغ بابلان قبلاً قبرستان بوده است یا نه؟ فقیهی می گوید دقیقاً نمی دانم که آن جا قبلاً قبرستان بوده یا خیر؟ ولی به موجب قراینی، قبرستان عمومی نبوده است. زیرا در آن وقت قم دارای دو قبرستان عمومی، یکی در جنوب شهر و یکی در شمال بوده است. احتمال دارد که این مکان قبرستان خانوادگی موسی بن خزرج بوده باشد.

صاحب تاریخ قم آورده است، فاطمه را بعد از غسل و کفن به مقبره بابلان در کنار سردابی که برای او ترتیب داده بودند حاضر کردند. از کلمه مقبره بابلان معلوم می شود که در آن جا قبرستانی بوده است آیا این که این قبرستان عمومی بوده یا خانوادگی درست معلوم نیست.

در اواسط قرن سوم توسط زینب دختر امام جواد(ع) بر فراز قبر فاطمه کبری قبه ای بنا نهاده شد و در قرن ششم بارگاه با شکوه تری برای وی بنا نهاده شد.

 

2ـ فاطمه ستی

مشهور این است که فاطمه وسطی در اصفهان مدفون است و به فاطمه ستّی شهرت دارد. مقبره ستّی فاطمه در دوران صفویه و قبل از آن اهمیت داشته و دارای صحن، بارگاه، گنبد و ضریح بوده است. مهدوی می نویسد این امام زاده از امام زادگان معتبر و در تمام ادوار مورد توجه و عنایت مؤمنین بوده و از مزارات متبرک می باشد.

مقبره شاه زادگان در مجاورت بقعه و بارگاه فاطمه ستی واقع شده است بقعه فاطمه ستی دارای صحن و ضریح است و چنین شهرت دارد که در این آرامگاه فاطمه صغری دختر امام کاظم (ع) مدفون است، ساختمان، صحن و بقعه فاطمه ستی از دوره صفویه به جا مانده است.

مبارکه در تاریخ دانش وران آورده است که بارگاه امام زاده فاطمه ستی در زمان صفویه خیلی باشکوه بوده است و ضریح مطلای عالی داشته است، که در فتنه افغان ها از بین رفته است و از شجره نامه و کتاب نورالهدی فی نسب آل مصطفی نقل نموده که ستی فاطمه دختر موسی بن-جعفر(ع) به هم راهی برادران و خواهران خود که از راه اهواز به اصفهان آمده و خواهر او زینب کبری در ارزنان اصفهان و برادرش هارون در جنب گل بهار و برادر دیگرش ابراهیم در برخوار و فاطمه ستی در این مکان مدفون شده اند. در شهر نائین نیز بقعه و بارگاهی وجود دارد که مشهور به فاطمه ستی است و می گویند در این بقعه خواهر امام رضا(ع) مدفون است.

همان گونه که بیان گردید شهرت بارگاه فاطمه دختر امام کاظم (ع) در اصفهان از دوران صفویه است و قبل از آن گزارش معتبری در دست نیست.

 

۳ـ فاطمه صغری

آن چه که مشهور است فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» در شهر باکو پایتخت آذربایجان مدفون است،

علما و تاریخ‌نگاران در کتب خویش از فاطمه صغری نامبرده و محل قبر او را معرفی‌کرده‌اند. علامه سید جعفر آل بحرالعلوم در تحفة العالم،[11] محمد حسن خان اعتمادالسلطنه مرآت البلدان،[12]  دکتر منوچهر ستوده در «از آستارا تا استرآباد»،[13] علی اکبر دهخدا، در لغتنامه دهخدا[14]، علامه باقر شریف قرشی در حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلام.[15] علامه مجلسی در بحار الانوار[16] از فاطمه صغری نام برده‌اند.

با توجه به منابع فوق و دیگر منابعی که در آن‌ها تصریح شده که حرم شریف موجود در «باکو» مربوط به «فاطمه صغری» دختر حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام می باشد، تردیدی نمی ماند در این که نام شریف بی بی هیبت «فاطمه صغری» می باشد، ولی در آنجا به «حکیمه» ملقب شده و به «بی بی هیبت» اشتهار یافته است، چنان که خواهرش «فاطمه کبری» به «حضرت معصومه» علیها‌السلام مشهور شده، دیگر خواهرانش: «فاطمه وسطی» به «ستی فاطمه» و «فاطمه اخری» به «خواهر امام» شهرت یافته اند.

چگونگی ورود حضرت بی بی هیبت به باکو

پس از شهادت امام رضا علیه السلام، حکومت ستمگر عباسی چنان عرصه را برای امام زادگان و منسوبین به آنها تنگ کرد که برخی از آن بزرگواران تصمیم به هجرت از شهر و دیار خود گرفتند، از جمله آنها حضرت حکیمه خاتون خواهر امام رضا علیه السلام بود که همراه سه تن از برادرزادگان خود از طریق بندر انزلی به سمت باکو حرکت کرد. در آن زمان، جمهوری آذربایجان از ایران جدا نشده بود و در واقع، مسافرت ایشان در محدوده ممالک اسلامی و از شهری به شهر دیگر صورت گرفت.

در این مسافرت که از طریق دریای خزر صورت گرفت، متأسفانه کشتی حامل این بزرگان در دریا آسیب دید و تکه تکه شد. فردی به نام «بابا سوجد» که او نیز با کشتی مسافرت می کرد، این امام زادگان علیهم السلام را نجات داد و با کشتی خود به ساحل خزر و به یک فرسخی باکو رسانید. در باکو آنان را به «حاجی بدری» که مردی پرهیزگار و متقی و در عین حال از تجار ثروتمند آن دیار محسوب می شد، سپرد. وی این بزرگان را نزد خود نگه داشت و اموال خود را صرف هزینه زندگی آنها کرد و خود، خادم آنان شد.[17]

اشتهار به بی بی هیبت

اما در مورد اشتهار آن حضرت به «بی بی هیبت» مشهور در میان اهالی آن سامان این است که به هنگام عزیمت آن بزرگوار به منطقه باکو، مرد صالح و سعادتمندی که افتخار هدایت قایق حامل آن حضرت را از رشت تا باکو، خداوند منان به او ارزانی فرمود «هیبت» نام داشت. این مرد سعادتمند همواره به این توفیق ربانی که شامل حالش شده بود، مباهات می کرد و هنگامی که می خواست از آن حضرت یاد کند می گفت: «بی بی من». بر این اساس از همان اوان نام آن بانوی بزرگ «بی بی هیبت» شهرت یافت و با گذشت زمان به صورت مخفف «بی بی هیبت» (با حذف کسره) تعبیر گردید. و اینک همگان آن امامزاده واجب التعظیم را به عنوان «بی بی هیبت» می شناسند و در همه اسناد و منابع به همین عنوان یاد شده است.[18]

رحلت

حضرت بی بی هیبت مدتی را در شهر باکو زندگی کرد، امّا مدت دقیق آن مشخص نیست. از بررسی اسناد و منابع استفاده می شود که این بانوی بزرگ در یک فرسخی شهر باکو در روستای معروف به «شیخ کندی» رحل اقامت افکنده و همه عمر مبارک خود را با عبادت حق تعالی سپری کرده است. خانه ای که این بانوی بزرگ در آن سکونت داشت، تاکنون محافظت شده و محل محراب عبادتش تا به امروز به عنوان مکانی مقدس زیارتگاه خاص و عام می باشد. چنانکه محراب عبادت خواهرش حضرت معصومه علیها السلام نیز در قم محافظت شده و به عنوان «بیت النور» در تاریخ ثبت شده است.

اهالی باایمان و شیعیان بااخلاص روستای شیخ، پس از ارتحال دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با اندوه فراوان پیکر پاکش را در محل حرم فعلی اش به خاک سپردند و بر فراز قبر شریفش سایبان ساختند. و سه تن از منسوبین خاندان عصمت و طهارت را در کنار مرقد مطهرش دفن کردند و این ودیعه گرانبهای اهل بیت علیهم السلام را ارج نهادند و در همه ایام زیارتی به عتبه بوسی آستان بلند جایگاهش تشرف یافتند.

با گذشت قرون و اعصار، معجزات و کرامت‌های فراوانی از قبر شریف دختر باب الحوائج مشاهده گردید و آوازه اش در همه جا طنین انداخت و دل‌های شیفتگان اهل بیت علیهم السلام از اقطار و اکناف به آن سوی جذب شد. با مشاهده روزافزون این کرامات، نذورات فراوان بر قبر شریفش نثار گردید و با این نذورات و تبرعات گنبد و بارگاه مجلل تر و باشکوهتری برفراز قبر شریفش ساخته شد و به صورت یکی از شاهکارهای معماری شرق درآمد. در این حرم باصفا زیباترین معماری شیروان ـ آبشرون به کار رفت، مناره های زیبا، گنبد باعظمت، سالن های بزرگ، دو مسجد و تعدادی بنا، مقبره و سردابه در اطراف آن ساخته شد. این حرم باصفا به صورت میراث گرانبهائی درآمد که در آن هنر اسلامی از لحاظ سنگ تراشی، خطاطی و نقاشی، به صورت گنجینه ارزشمندی از کتابخانه، تابلو، سنگ نوشته و دست نویس در معرض تماشای زائران و جهانگردان به نمایش گذاشته شد.

قدمت بقعه و بارگاه فاطمه صغری در باکو، به دوران صفویه می رسد. اما پس از پیدایش کمونیسم و قطع ارتباط آذربایجان با دیگر ممالک اسلامی، به دستور استالین در سال 1315 شمسی بارگاه فاطمه صغری با مواد منفجره تخریب و روی قبر وی آسفالت و تبدیل به خیابان عمومی شد به گونه ای که ماشین ها از روی قبر فاطمه صغری عبور می کردند. ولی شاهدان عینی می گویند مردم مسلمان آذربایجان در صف های بسیار طولانی با حوصله و تحمل بی نظیری توقف می کردند، تا از گذرگاه باریکی که برای عبور پیاده ها در نظر گرفته شده بود عبور کنند، در مواقعی که ترافیک سنگین بود، اتومبیل ها در صف های بسیار طولانی می ایستادند و هرگز از روی قبر عبور نمی کردند. پس از فروپاشی نظام کمونیستی، شیعیان آذربایجان با تلاش فراوان به تجدید بنای حرم فاطمه صغری اقدام کردند که فاز اول آن در هفدهم ربیع الاول 1419 قمری، به بهره برداری رسید.

پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی، شیعیان شیفته و پاکباخته، با تلاش فراوان به تجدیدبنای حرم مطهر حضرت بی بی هیبت اقدام نمودند و فاز اول آن، روز هفدهم ربیع الاول ۱۴۱۹ هـ[19] سالروز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ولادت امام صادق علیه السلام، طی مراسم باشکوهی رسماً افتتاح گردید.

روی سنگ قبر مطهر بی بی هیبت مطالبی نوشته شده که در اثر فرسودگی به طور کامل خوانده نمی شود، به خصوص که به هنگام منفجرکردن از وسط دو نیم شده و بیش از نیم قرن در زیر خاک مانده است. برخی از کلمات و جملات خوانای آن چنین است: «...هذا المرقد المنوّر و المضجع المطهر لسیدتنا و مولاتنا، بضعة الرّسول و سلالة البتول، عصمة... الدّین... الصدیقة المسمّاة بحکیمة بنت الامام موسی بن جعفر صلوات اللّه علیها و علیهما و القبور الثلاثة الّتی... قبور اولادها الکرام علیهم الرّحمة والرّضوان، ان اللّه علی کلّ شیء قدیر...».

به طوری که در خطوط سنگ قبر شریف منعکس است، حضرت «بی بی هیبت» در میان اهالی آن سامان، ملقب به «حکیمه» و مشهور به «بی بی هیبت» می باشد ولی به طوری که در منابع فراوان تصریح شده، نام گرامی آن حضرت «فاطمه صغری» می باشد، که در آن منطقه به «حکیمه» ملقب شده و به «بی بی هیبت» شهرت یافته است.

بارگاه فاطمه صغری در یک فرسخی شهر باکو قرار گرفته و خانه ای که در آن زندگی می-کرده تاکنون محافظت شده و محل عبادتش تا به امروز به عنوان مکان مقدس محافظت می شود.

4ـ فاطمه اخری

در میان نویسندگان تنها سبط بن جوزی (از علمای اهل سنت در قرن هفتم) به فاطمه اخری اشاره نموده و وی را یکی از دختران امام کاظم (ع) دانسته است.

بنا به قولی بقه و بارگاه فاطمه اخری در شهر رشت وجود دارد. بحرالعلوم گیلانی تاریخ تعمیم این بقعه را به سال894 قمری ذکر می کند.

در منابع قدیمی اشاره ای نشده است که فاطمه اخری دختر امام کاظم (ع) در رشت مدفون است، در منابع قرن یازدهم این گونه آمده است «در رشت بقعه ای است که به فاطمه طاهره خواهر امام رضا (ع) منسوب است. همان گونه که از کلمه منسوب پیدا است، بحرالعلوم نویسنده تحفه-العالم نیز در صحت این انساب تردید داشته است. بیشتر کسانی که به بارگاه رشت اشاره نموده اند به کتاب تحفه العالم استناد کرده اند و مدرک دیگری در دست ندارند.[20]

در مورد این که از چه قرنی بارگاه رشت به خواهر امام رضا(ع) شهرت پیدا کرده و این که او دختر امام کاظم (ع) و خواهر امام رضا (ع) می باشد هیچ اطلاعی در دست نیست.

بحرالعلوم گیلانی می گوید:

مدارک و اسناد فراوانی در دست است که دلالت بر مدفون بودن فاطمه اخری(س) ملقب به طاهره، دختر امام کاظم (ع) در رشت دارد.

اما با جست جو در منابع، حتی یک مورد از این اسناد و مدارک یافت نمی شود و تنها مدرک ایشان قول صاحب تحفه العالم است. ایشان به نقل از عده ای می نویسد:

در سنگ مجاور درب ورودی حرم، سمت جنوب، که قبل از بازسازی بقعه کنونی قسمتی از آن باقی مانده بود، نام مدفون در بقعه خواهر امام چنین نوشته شده بود: «بانوی مکرمه فاطمه بنت عبدالله بن محمد بن احمد بن حمزه بن -موسی بن جعفر(ع)»

از این مطلب مشخص می شود که این بارگاه متعلق به دختر بدون واسطه امام کاظم (ع) نیست. گرچه ایشان ثابت می کند که حمزه بن کاظم(ع) فرزندی به اسم احمد نداشته بلکه وی سه فرزند به نام های علی، قاسم و حمزه داشته است. ولی با این وجود، ثابت نمی گردد که این بارگاه متعلق به دختر بدون واسطه امام کاظم (ع) باشد. زیرا که هیچ دلیلی بر تأیید آن نیست.

 

[1] الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۴۴؛ دلائل الامامه، ص ۳۰۹؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۳۶؛ تاج الموالید، ص ۴۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۲۴؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶؛ الفصول المهمه، ص ۲۴۲؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۵.

[2] تذکرة الخواص، ص ۳۱۵.

[3] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،  ج۱۰،  ص۳۶۸

[4] عیون أخبار الرضا علیه السلام،  ج۲،  ص۲۶۷

[5] کامل الزیارات، ج۱،  ص۳۲۴

[6] زاد المعاد،  ج۱ ،  ص۵۴۷

[7] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص62 و 63

[8] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص62

[9] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص68 و 69

[10] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص 65 تا 67

[11] تحفة العالم، ص ۳۷

[12] مرآت البلدان، ج ۱، ص ۲۵۵.

[13] مرآت البلدان، ج ۱، ص ۲۵۵.

[14] لغتنامه دهخدا، حرف ب، ص ۵۱۸

[15] حیاة الامام موسی بن جعفر علیه‌السلام، ج ۲، ص ۴۳۹

[16]  بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏48، ص286 و  317

[17] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

[18] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

[19] برابر ۲۱/۴/۱۳۷۷ ش. و ۱۲/۷/۱۹۹۸ م.

[20] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۰۷:۲۶
حضرت عبد العظیم حسنی امام زاده واجب التعظیم از نسل امام حسن مجتبی که با چهار واسطه به امام مجتبی علیه‌السلام می‌رسد. او فقیه جلیل القدر، راوی با جلالت و مورد رضایت اهلبیت علیهم‌السلام بوده که چند امام را درک کرده و آن بزرگواران روایات بسیار ارزشمندی را نقل کرده است..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۳ ، ۰۰:۰۳

 

سدیر صیرفى گوید: من و مفضل بن عمر و داوود بن کثیر رقى و ابو بصیر و ابان بن تغلب به محضر مبارک مولایمان امام صادق علیه السّلام رسیدیم. دیدیم که حضرت روى خاک نشسته و لباسى به نام مسح خیبرى که گریبان نداشته و آستین‌هایش کوتاه بود، پوشیده بودند و مانند زنى که فرزندش مرده باشد، گریه مى‌کردند و حزن و اندوه از چهره و ظاهر و احوال ایشان معلوم مى‌شد و اشک، کاسه چشم‌هاى ایشان را پر کرده بود و مى‌فرمودند:

«سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ اِبْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی سَیِّدِی غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مَصَائِبِی بِفَجَائِعِ اَلْأَبَدِ وَ فَقْدَ اَلْوَاحِدِ بَعْدَ اَلْوَاحِدِ بِفَنَاءِ اَلْجَمْعِ وَ اَلْعَدَدِ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَأُ مِنْ عَیْنِی وَ أَنِینٍ یُفْشَا مِنْ صَدْرِی»

اى سیّد من! غیبت تو خواب را از من گرفته، و بستر استراحت را بر من تنگ کرده و راحتى و آسایش قلبم را گرفته است.آقاى من!غیبت تو مصیبت‌هاى من را به اندوه ابدى رسانده و فقدان و از دست دادن یکى پس از دیگرى،جماعت و عدد را از بین برده، از غم فراق تو اشک چشمانم بخشکیده و سوز دلم فرو ننشسته است.

سدیر مى‌گوید: [با شنیدن این کلمات از امام صادق علیه السّلام] از شدت حیرت، عقل از سرمان پرید و از این سخنان هولناک و مهلک امام قلبمان گویى پاره‌پاره شد. گمان کردیم که مصیبت بزرگى به حضرت وارد شده است، بنابراین عرض کردیم:

خداوند چشمان شما را گریان نکند، اى فرزند بهترین خلایق، از چه حادثه و پیش آمدى این‌گونه مثل باران از چشمتان اشک مى‌آید؟و چه حالتى شما را به این غم و اندوه انداخته است‌؟

حضرت از عمق وجود آهى کشیدند که حزنشان بیشتر شد و فرمودند:

«وَیْکَمُ إِنِّی نَظَرْتُ صَبِیحَةَ هَذَا اَلْیَوْمِ فِی کِتَابِ اَلْجَفْرِ اَلْمُشْتَمِلِ عَلَى عِلْمِ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْمَنَایَا وَ عِلْمِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ اَلَّذِی خَصَّ اَللَّهُ تَقَدَّسَ اِسْمُهُ بِهِ مُحَمَّداً وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ تَأَمَّلْتُ فِیهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ غَیْبَتَهُ وَ إِبْطَاءَهُ وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْ بَعْدِهِ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ اَلشُّکُوکِ فِی قُلُوبِ اَلشِّیعَةِ مِنْ طُولِ غَیْبَتِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَکْثَرِهِمْ عَنْ دِینِهِ وَ خَلْعِهِمْ رِبْقَةَ اَلْإِسْلاَمِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ[1] یَعْنِی اَلْوَلاَیَةَ فَأَخَذَتْنِی اَلرِّقَّةُ وَ اِسْتَوْلَتْ عَلَیَّ اَلْأَحْزَانُ»

خیر ببینید! امروز صبح در کتاب جفر که شامل علم بلاها و مرگ‌ها و نیز علم آنچه که انجام شده است و آنچه که تا روز قیامت انجام‌شدنى است و در آن کتاب است نگاه مى‌کردم که خداوند متعال[علم به]آن را مختص به محمّد و ائمه پس از ایشان فرموده است،و با دقت و تأمل در آن قسمت که مربوط‍‌ به تولد قائم ما و غیبت و طول عمر ایشان و امتحان مؤمنان در آن زمان است که به خاطر طولانى شدن غیبت در قلب‌هاى شیعه شکّ‌هایى پدید مى‌آید،و بسیارى از آن‌ها از دین خود روگردان مى‌شوند و ربقۀ اسلام را از گردن‌هاى خود خلع مى‌کنند، و خداوند تبارک و تعالى مى‌فرماید: «و ما مقدرات و نتیجه اعمال نیک‌وبد هر انسانى را طوق گردن او ساختیم»؛ یعنى ولایت که بر گردن همه لازم مى‌آید. لذا حزن‌واندوه بر من چیره شد.

پس عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به ما کرم فرما و تفضل نما و نسبت به بعضى از چیزهایى که مى‌دانى ما را با خود شریک کن.

شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی فرجه) با انبیاء گذشته

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَدَارَ فِی اَلْقَائِمِ مِنَّا ثَلاَثَةً أَدَارَهَا لِثَلاَثَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِیرَ مَوْلِدِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ غَیْبَتَهُ تَقْدِیرَ غَیْبَةِ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ تَقْدِیرَ إِبْطَاءِ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عُمُرَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ دَلِیلاً عَلَى عُمُرِهِ»

خداوند تبارک و تعالى در مورد قائم ما کارى خواهد کرد که در مورد سه تن از انبیا انجام داده است؛ تولد او را نظیر تولد موسى مقدر فرمود،غیبتش را مثل غیبت عیسى و عمر طولانى‌اش را مثل عمر طولانى نوح قرار داده است و عمر طولانى عبد صالح یعنى خضر علیه السّلام را دلیل بر طول عمر ایشان قرار داده است.

عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله این معانى را که فرمودید[اگر صلاح مى‌دانید] براى ما روشن بفرمایید.

1_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت موسی(علیه‌السلام)

حضرت فرمودند:

«أَمَّا مَوْلِدُ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَمَّا وَقَفَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْکِهِ عَلَى یَدِهِ أَمَرَ بِإِحْضَارِ اَلْکَهَنَةِ فَدَلُّوا عَلَى نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَزَلْ یَأْمُرُ أَصْحَابَهُ بِشَقِّ بُطُونِ اَلْحَوَامِلِ مِنْ نِسَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى قَتَلَ فِی طَلَبِهِ نَیِّفاً وَ عشرون [عِشْرِینَ] أَلْفَ مَوْلُودٍ وَ تَعَذَّرَ عَلَیْهِ اَلْوُصُولُ إِلَى قَتْلِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِحِفْظِ اَللَّهِ تَعَالَى إِیَّاهُ کَذَلِکَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ بَنُو اَلْعَبَّاسِ لَمَّا أَنْ وَقَفُوا عَلَى أَنَّ بِهِ زَوَالَ مَمْلَکَةِ-اَلْأُمَرَاءِ وَ اَلْجَبَابِرَةِ مِنْهُمْ عَلَى یَدَیِ اَلْقَائِمِ مِنَّا نَاصَبُونَا لِلْعَدَاوَةِ وَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ فِی قَتْلِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِی اَلْوُصُولِ إِلَى قَتْلِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبَى اَللَّهُ أَنْ یَکْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنَ اَلظَّلَمَةِ ﴿إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ[2] ... ﴿وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ[3]»

امّا تولد موسى علیه‌السّلام وقتى که فرعون متوجّه شد که سلطنت و حکومتش به دست او از بین مى‌رود، دستور داد کاهنان و ستاره‌شناسان را احضار کنند.آن‌ها نیز نسب موسى را به او گفتند که از بنى اسرائیل است.فرعون به مأموران و سربازان خود دستور داد که شکم زن‌هاى باردار بنى اسرائیل را بشکافند. براى پیدا کردن موسى بیش از بیست هزار طفل کشته شد، ولى از آنجا که خداوند موسى را در حفظ‍‌ خود قرار داده بود فرعون نتوانست به او دسترسى پیدا کند.

همچنین است بنى امیّه و بنى عباس وقتى مطلع شدند که نابودى سلطنت آن‌ها و همه پادشاهان متکبر و ستمگر به دست قائم ما است، با ما دشمنى کردند و شمشیرهایشان را براى کشتن اهل بیت رسول خدا صلّى‌اللّه‌علیه‌و‌آله و از بین بردن نسل حضرت و به طمع یافتن و کشتن قائم علیه‌السّلام کشیدند، امّا خداوند متعال إبا دارد از این‌که امرش را براى احدى از این ستمگران ظاهر کند تا این‌که نورش را به اتمام [و اوج عزت] رساند، هرچند که مشرکان نخواهند.

2_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت عیسی (علیه‌السلام)

وَ أَمَّا غَیْبَةُ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى اِتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ فَکَذَّبَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ: ﴿وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ کَذَلِکَ غَیْبَةُ اَلْقَائِمِ فَإِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَقُولُ إِنَّهُ لَمْ یُولَدْ وَ قَائِلٍ یَفْتَرِی بِقَوْلِهِ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ یَکْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِیَ عَشَرَنَا کَانَ عَقِیماً وَ قَائِلٍ یَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ یَعْصِی اَللَّهَ بِدَعْوَاهُ أَنَّ رُوحَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَنْطِقُ فِی هَیْکَلِ غَیْرِهِ

و امّا در مورد غیبت عیسى علیه السّلام، یهود و نصارا باهم متفق القول شدند که او کشته شده است. ولى خداوند تبارک و تعالى آن‌ها را تکذیب کرده و فرمود:«او[عیسى]را نه کشته‌اند و نه بر دار کشیده‌اند،لکن امر بر یهود و نصارا مشتبه شده است.»

غیبت قائم علیه السّلام هم به همین منوال است؛ چراکه به زودى امّت، غیبت او را به خاطر طولانى بودنش انکار مى‌کنند.

بعضى‌ها مى‌گویند: هنوز به دنیا نیامده است

عدّه‌اى به افترا و دروغ مى‌گویند: به دنیا آمده و مرده است،

عدّه‌اى از سر کفر و الحاد مى‌گویند: امام یازدهم ما عقیم بوده و بى‌اولاد است،

برخى مى‌گویند: تعداد ائمّه سیزده نفر و حتى بیشتر هم مى‌باشد.

 و عده‌اى از سر عصیان مدعى هستند که روح قائم علیه السّلام در هیکل و بدن دیگرى سخن مى‌گوید.

3_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت نوح علیه‌السلام

«وَ أَمَّا إِبْطَاءُ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ لَمَّا اِسْتَنْزَلَ اَلْعُقُوبَةَ مِنَ اَلسَّمَاءِ بَعَثَ اَللَّهُ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَهُ سَبْعُ نَوَیَاتٍ فَقَالَ یَا نَبِیَّ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ یَقُولُ لَکَ إِنَّ هَؤُلاَءِ خَلاَئِقِی وَ عِبَادِی لَسْتُ أُبِیدُهُمْ بِصَاعِقَةٍ مِنْ صَوَاعِقِی إِلاَّ بَعْدَ تَأْکِیدِ اَلدَّعْوَةِ وَ إِلْزَامِ اَلْحُجَّةِ فَعَاوِدِ اِجْتِهَادَکَ فِی اَلدَّعْوَةِ لِقَوْمِکَ فَإِنِّی مُثِیبُکَ عَلَیْهِ وَ اِغْرِسْ هَذَا اَلنَّوَى فَإِنَّ لَکَ فِی نَبَاتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِدْرَاکِهَا إِذَا أَثْمَرَتْ اَلْفَرَجَ وَ اَلْخَلاَصَ وَ بَشِّرْ بِذَلِکَ مَنْ تَبِعَکَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا نَبَتَتِ اَلْأَشْجَارُ وَ تَأَزَّرَتْ وَ تَسَوَّقَتْ وَ أَغْصَنَتْ وَ زَهَا اَلثَّمَرُ عَلَیْهَا بَعْدَ زَمَانٍ طَوِیلٍ اُسْتُنْجِزَ مِنَ اَللَّهِ اَلْعِدَةُ فَأَمَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَغْرِسَ مِنْ نَوَى تِلْکَ اَلْأَشْجَارِ وَ یُعَاوِدَ اَلصَّبْرَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ یُؤَکِّدَ اَلْحُجَّةَ عَلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَ بِذَلِکَ اَلطَّوَائِفَ اَلَّتِی آمَنَتْ بِهِ فَارْتَدَّ مِنْهُمْ ثَلاَثُمِائَةِ رَجُلٍ وَ قَالُوا لَوْ کَانَ مَا یَدَّعِیهِ نُوحٌ حَقّاً لَمَا وَقَعَ فِی عِدَتِهِ خُلْفٌ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَزَلْ یَأْمُرُهُ عِنْدَ إِدْرَاکِهَا کُلَّ مَرَّةٍ أَنْ یَغْرِسَ تَارَةً بَعْدَ أُخْرَى إِلَى أَنْ غَرَسَهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ مَا زَالَتْ تِلْکَ اَلطَّوَائِفُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ تَرْتَدُّ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ بَعْدَ طَائِفَةٍ إِلَى أَنْ عَادُوا إِلَى نَیِّفٍ وَ سَبْعِینَ رَجُلاً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ قَالَ اَلْآنَ أَسْفَرَ اَلصُّبْحُ عَنِ اَللَّیْلِ لِعَیْنِکَ حِینَ صَرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ صَفَا اَلْأَمْرُ لِلْإِیمَانِ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً فَلَوْ أَنِّی أَهْلَکْتُ اَلْکُفَّارَ وَ أَبْقَیْتُ مَنِ اِرْتَدَّ مِنَ اَلطَّوَائِفِ اَلَّتِی کَانَتْ آمَنَتْ بِکَ لَمَا کُنْتُ صَدَّقْتُ وَعْدِیَ اَلسَّابِقَ لِلْمُؤْمِنِینَ اَلَّذِینَ أَخْلَصُوا لِیَ اَلتَّوْحِیدَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اِعْتَصَمُوا بِحَبْلِ نُبُوَّتِکَ بِأَنْ أَسْتَخْلِفَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ أُمَکِّنَ لَهُمْ دِینَهُمْ وَ أُبَدِّلَ خَوْفَهُمْ بِالْأَمْنِ لِکَیْ تَخْلُصَ اَلْعِبَادَةُ لِی بِذَهَابِ اَلشَّکِّ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلاِسْتِخْلاَفُ وَ اَلتَّمْکِینُ وَ بَدَلُ اَلْخَوْفِ بِالْأَمْنِ مِنِّی لَهُمْ مَعَ مَا کُنْتُ أَعْلَمُ مِنْ ضَعْفِ یَقِینِ اَلَّذِینَ اِرْتَدُّوا وَ خُبْثِ طِینَتِهِمْ وَ سُوءِ سَرَائِرِهِمُ اَلَّتِی کَانَتْ نَتَائِجَ اَلنِّفَاقِ وَ سُنُوخِ اَلضَّلاَلَةِ فَلَوْ أَنَّهُمْ تَنَسَّمُوا مِنَ اَلْمُلْکِ اَلَّذِی أُوتِیَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَقْتَ اَلاِسْتِخْلاَفِ إِذَا هَلَکَتْ أَعْدَاؤُهُمْ لَنَشَقُوا رَوَائِحَ صِفَاتِهِ وَ لاَسْتَحْکَمَ سَرَائِرُ نِفَاقِهِمْ وَ تَأَبَّدَ خَبَالُ ضَلاَلَةِ قُلُوبِهِمْ وَ لَکَاشَفُوا إِخْوَانَهُمْ بِالْعَدَاوَةِ وَ حَارَبُوهُمْ عَلَى طَلَبِ اَلرِّئَاسَةِ وَ اَلتَّفَرُّدِ بِالْأَمْرِ وَ اَلنَّهْیِ عَلَیْهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلتَّمْکِینُ فِی اَلدِّینِ وَ اِنْتِشَارُ اَلْأَمْرِ فِی اَلْمُؤْمِنِینَ مَعَ إِثَارَةِ اَلْفِتَنِ وَ إِیقَاعِ اَلْحُرُوبِ کُلاَّ ﴿وَ اِصْنَعِ اَلْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا[4]»

و امّا طولانى بودن عمر نوح علیه السّلام، زمانى که از خداوند متعال نزول عذاب آسمانى را طلب کرد، خداوند جبرئیل را فرستاد که با خود هفت [دانه یا هسته درخت] داشت و گفت: اى پیامبر خدا! خداوند متعال مى‌فرماید: این‌ها بندگان و مخلوقات من هستند و من با صاعقه [یا عذاب فورى] آن‌ها را از بین نمى‌برم، مگر این‌که دعوت به حقّ‌ شده و در حقّ‌ آن‌ها اتمام حجّت شود. پس برگرد و همه تلاشت را در دعوت قومت [به توحید] به کار ببند و من در مقابل آن به تو ثواب خواهم داد. این دانه‌ها را بکار، پس وقتى رشد کرد و به حدّ کمال رسیدند[تنومند شدند] و میوه دادند، آن‌وقت زمان خلاصى و فرج است و مؤمنین و تابعینت را به آن بشارت بده.

وقتى که آن دانه‌ها رویید و درختانى با شاخ و برگ و تنومند شدند و میوه هم دادند، آن هم پس از مدّت زمانى بسیار طولانى، [نوح] از خداوند وعدۀ خلاصى[از کفار] را مسألت کرد، پس خداوند تبارک و تعالى امر فرمود تا از هسته این درختان هم بکارد و باز صبر و تلاش را از سر گیرد، صبر کند و تلاش کند [تا شاید قوم هدایت شوند] و حجّت را بر مردمش تمام کند. نوح، این امر الهى را به افرادى که به او ایمان آورده بودند خبر داد. امّا سیصد نفر از آن‌ها مرتد شده و از ایمان خود برگشتند و گفتند: اگر آنچه نوح ادّعا مى‌کند حقّ‌ و درست بود نمى‌بایست که در وعده خودش تخلف کند.

خداوند تبارک و تعالى همواره او را امر مى‌کرد که هسته درختان را بکارد تا هفت مرتبه نوح دانه درختان را کاشت[یا این‌که تا هفت نسل درختان این کار را کرد]در این مدّت گروه‌هایى از مؤمنین، دسته‌دسته[و در طول این زمان] از ایمان خود برگشتند تا این‌که فقط‍‌ هفتاد و چند نفر از یاران نوح باقى ماندند، پس خداوند در این هنگام به نوح وحى فرستاده و فرمود: الآن سفیدى صبح از پس ظلمت شب در مقابل چشمان تو قرار گرفت، چراکه حقّ‌ روشن شد و امر ایمان، صاف و بى‌غل‌وغش گردید، و به واسطه ارتداد و روگردانى همه کسانى که طینت خبیث و ناپاکى داشتند، از کدورت و ناصافى درآمد[قوم تو غربال شدند و کسانى ماندند که طینت پاک داشتند].

پس چنانچه این کفار را نابوده کرده و کسانى که ظاهرا به تو ایمان آورده و سپس مرتد شدند را باقى مى‌گذاشتم، وعده سابقم به مؤمنین، درست و صادق نبود، مبنى بر این‌که[اگر] خود را براى توحید، خالص کرده و به ریسمان نبوت تو چنگ زنند تا با زوال و نابودى شک و تردید در قلبشان عبادت من خالص شود؛ آن‌ها را در زمین جانشین گذشتگان قرار داده و حاکمیت بر دینشان را هم به آن‌ها مى‌دهم و نیز ترسشان را به امنیت تبدیل مى‌کنم.

در این حال چگونه مى‌شد مؤمنین را خلیفه در زمین قرار دهم و آنان را تمکین بدهم و ترسشان را بدل به امنیت کنم، در حالى‌که ضعف ایمان مرتدان و خبث طینت و بدى باطنشان را که نتیجه نفاق و گمراهى آن‌ها بود مى‌دانستم، پس اگر آن‌ها به خلافتى که بعد از هلاکت کافران به مؤمنین داده مى‌شود مى‌رسیدند، حتما بدى باطنشان را مستحکم مى‌کردند و با مؤمنین عداوت و دشمنى مى‌کردند و براى رسیدن به ریاست با برادران مؤمن خود مى‌جنگیدند، پس چگونه تمکّن در دین و انتشار[امر توحید]در میان مؤمنین باوجود این فتنه‌ها و جنگ قدرت‌ها به وجود مى‌آمد. بلکه هرگز [تمکن در دین واقع نمى‌شد] پس اینک «کشتى را به کمک ما و وحى ما بساز».

غیبت امام زمان برای امتحان خالص شدن مؤمنین

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«وَ کَذَلِکَ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیْبَتُهُ لِیَصْرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ اَلْإِیمَانُ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ اَلشِّیعَةِ اَلَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ اَلنِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاِسْتِخْلاَفِ وَ اَلتَّمْکِینِ وَ اَلْأَمْنِ اَلْمُنْتَشِرِ فِی عَهْدِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»

وضعیت قائم ما هم همین‌طور است، ایام غیبتش آن‌قدر طولانى خواهد شد تا حقّ‌ خالص مشخص شود و ایمان از کدورت و غبار[نفاق]با ارتداد و روگردانى تمامى کسانى که طینت و باطنى خبیث دارند از میان شیعیان ایشان که خوف آن مى‌رود که با خلافت و تمکین مؤمنین و امنیت ایشان و در عهد قائم علیه السّلام نفاقشان را آشکار کنند،جدا شوند.

مفضل گوید که عرض کردم:

ناصبى‌ها خیال مى‌کنند که این آیه[یعنى آیه‌اى که مشتمل بر تمکین و برقرارى حکومت دینى و تبدیل خوف مؤمنین به امنیت باشد در شأن ابو بکر و عمر و عثمان و حضرت على علیه السّلام نازل شده است.

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«هَدَى اَللَّهُ قُلُوبَ اَلنَّاصِبَةِ مَتَى کَانَ اَلدِّینُ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ مُتَمَکِّناً بِانْتِشَارِ اَلْأَمْنِ فِی اَلْأُمَّةِ وَ ذَهَابِ اَلْخَوْفِ مِنْ قُلُوبِهَا وَ اِرْتِفَاعِ اَلشَّکِّ مِنْ صُدُورِهَا فِی عَهْدِ وَاحِدٍ مِنْ هَؤُلاَءِ أَوْ فِی عَهْدِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَ اِرْتِدَادِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَثُورُ فِی أَیَّامِهِمْ وَ اَلْحُرُوبِ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَشُبُّ بَیْنَ اَلْکُفَّارِ وَ بَیْنَهُمْ»

خداوند دل‌هاى ناصبیان را هدایت نکند، کجا دینى که خدا و رسولش از آن راضى بوده به واسطه انتشار امنیت در میان امّت و رفتن ترس از قلب آن‌ها و زوال و نابودى شکّ‌ از سینه‌هاى آن‌ها در عهد این سه نفر و یا در عهد على علیه السّلام برقرار بوده و دین تمکن داشته است‌؟ آن‌هم باتوجّه به این‌که بسیارى از مسلمین از دین روگردان شده و یا فتنه‌ها و انقلاباتى که در زمان آن‌ها و على علیه السّلام بود و نیز جنگ‌هایى که بین آن‌ها و کفار درمى‌گرفت.

سپس امام صادق علیه السّلام از باب مثال و براى[فهم]طولانى شدن غیبت امام زمان علیه السّلام این آیه را قرائت فرمودند: ﴿حَتّى إِذَا اِسْتَیْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا «وقتى که پیامبران از هدایت یافتن امّت مأیوس گردیدند و گمان کردند که امّت ایشان را تکذیب کردند، یارى ما به ایشان رسید».

4_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت خضر (علیه‌السلام)

«وَ أَمَّا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى مَا طَوَّلَ عُمُرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَرَّرَهَا لَهُ وَ لاَ لِکِتَابٍ نَزَّلَ عَلَیْهِ وَ لاَ لِشَرِیعَةٍ یَنْسِخُ بِهَا شَرِیعَةَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ لاَ لِإِمَامَةٍ یُلْزِمُ عِبَادَهُ اَلاِقْتِدَاءَ بِهَا وَ لاَ لِطَاعَةٍ یَفْرِضُهَا بَلَى إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمَّا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِهِ أَنْ یُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی أَیَّامِ غَیْبَتِهِ مَا یُقَدِّرُهُ وَ عَلِمَ مَا یَکُونُ مِنْ إِنْکَارِ عِبَادِهِ بِمِقْدَارِ ذَلِکَ اَلْعُمُرِ فِی اَلطُّولِ طُولِ عُمُرِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ أَوْجَبَ ذَلِکَ إِلاَّ لِعِلَّةِ اَلاِسْتِدْلاَلِ بِهِ عَلَى عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِیَقْطَعَ بِذَلِکَ حُجَّةَ اَلْمُعَانِدِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اَللّهِ حُجَّةٌ»[5]

و امّا بنده صالح خداوند یعنى خضر علیه السّلام؛

خداوند تبارک و تعالى عمر او را به جهت نبوتى که به او داده شد، یا کتابى که به او نازل گردید، یا شریعتى که شرایع انبیا گذشته را نسخ کند و یا براى امامتى که دیگران به او اقتدا کنند و یا براى عبادتى که خداوند بر او واجب فرماید، طولانى مقرر نفرمود؛

بلکه چون خداوند در علم ازلى‌اش گذشته بود که اندازه عمر قائم علیه السّلام و ایام غیبت حضرت طولانى خواهد بود و این‌که مى‌دانست بندگان،طولانى شدن عمر او را انکار خواهند کرد،بنابراین عمر خضر علیه السّلام را بدون دلیل[از قبیل آنچه که گذشت] طولانى مقرر فرمود،تا به وسیله طول عمر ایشان بر طول عمر قائم علیه السّلام استدلال کند تا بدین‌وسیله حجّت و بهانه‌جویى معاندان و مخالفان قطع شود و در برابر خداوند عذر و بهانه‌اى نداشته باشند.

 

[1] اسراء/ 13

[2] توبه/ 32

[3] توبه/ 33

[4] هود/ 37

[5] کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۵۲/ الغیبة (للطوسی)، ج۱، ص۱۶۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۵

 

یکی از مهمترین و زیباترین نعماتی که خدای متعال به بندگان خود عطا کرده بعثت پیامبر رحمت رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) است. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ[1] به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند

 اگر با دیده تحقیق و تدبر در منایع تاریخی توجه شود، شاید بتوان گوشه‌ای از آثار و برکات بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) را متوجه شد. چرا که این پیامبر الهی در دوران و سر زمینی به رسالت مبعوث شدند، که مردم آن دیار به بدترین و زشت ترین رفتارها و بلایای اخلاقی دچار بودند.

در آن زمان زنده به گور کردن کودکان و دختران رسم رایجی بود. قتل و خونریزی و چپاولگری عادت مردم آن سرزمین گردید بود. بدترین موجودات به عنوان خدای عالم محل امید افراد محسوب می شدند، در چنین فضای خدای متعال بر امت خود منت نهاد و بهترین بنده خود را برای هدایت و رهبری مردم به رسالت مبعوث نمود. برای روشن تر شدن اهمیت و برکات رسالت به صورت مختصر به چند مورد اشاره می‌کنیم.

۱ـ گسترش علم و آموزش دستورات سعادت بخش

از برکات دین مقدس اسلام و بعثت پیامبر رحمت گسترش علم و تعلیم و تربیت است. آری چگونه چنین نباشد بعثتی که با « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‌» شروع شده و با «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‌» ادامه پیدا کرده با و تعلیم و آموزش احکام و دستوراتی که موجب فلاح و رستگاری امت است به دنبال تزکیه جامعه از فساد‌ها و رساندان آنان به سعادت و خوشبتی دنیا و آخرت می‌باشد. آری هدف بعثت انبیاء و رسول مکرم اسلام گسترش علم و تعلیم علوم و دستوراتی است که بشر را از تاریکی به روشنایی و از گمراهی به هدایت و از شقاوت به سعادت راهنمایی می‌کند. ازینرو خدا بر این بشر منت گذاشته و رسول رحمت خویش را برای هدایت بشر فرستاد.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌[2]

خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

آری پیامبر رحمت طلب علم را بر تمام مسلمین واجب معرفی کرده « طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم‏»[3] و آن را واجب‌تر از طلب مال و دنیا معرفی می‌کند « ِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَال‏»[4]

2-تقویت اخلاق و نهادینه کردن رفتارهای نیکو در جامعه

امیر المؤمنین علیه‌السلام در خطبه‌ای که قبل از جنگ نهران ایراد شده زمان جاهلیت را چنین توصیف می‌فرمایند: «اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مَحَمَداً(صلى الله علیه وآله) نَذِیراً لِلعَالَمِینَ وَ اَمِیناً عَلَى التَّنزِیلِ، وَ اَنْتُم مَعْشَرَ العَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِى شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةِ خُشْنٍ وَ حَیَاتِ صُمٍّ، تَشْرَبُونَ الکَدِرَ وَ تَأکُلُونَ الجَشْبَ وَ تَسْفِکُونَ دِماءَکُم وَ تَقطَعُونَ اَرْحَامَکُم، اَلاَصْنَامُ، فِیکُم مَنْصُوبَةٌ وَ الاّثَامُ بِکُم مَعْصُوبَةٌ»[5]؛ (خداوند متعال، حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را در حالى فرستاد که ترساننده جهانیان از عذاب و امین بر ابلاغ احکامى بود که بر او نازل شده بود، و شما اى گروه عرب بر بدترین کیش و آئین [یعنى شرک و بت پرستى] و در بدترین خانه و جایگاه [یعنى حجاز] بودید [که قحطى و فتنه در آنجا بسیار بود]، در زمین هاى سنگلاج و میان مارهاى پر زهرى که از آوازها نمى رمیدند، مانند اینکه کر بودند، اقامت داشتید، آب لجن سیاه را مى آشامیدید و غذاى خشن [مانند جُوِ پر سبوس و آرد هسته خرما و سوسمار] مى خوردید، و خون یکدیگر را مى ریختید و قطع رحم و دورى از خویشاوندان مى کردید، [بر اثر سختى معیشت و بدى اخلاق رعایت صله رحم نمى نمودید] بتها در میان شما نصب، و گناهان به شما پیچیده شده بود).

اما با بعثت پیامبر رحمت و مهربانی، با خلق عظیم خویش «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ‌» و رفتار مهربان و قلب رئوف و مهربان خویش«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»[6] تحول و انقلاب عظیمی را در دل آنها ایجاد کرد و بهترین دین یعنی توحید و خدا پرستی را برای آنان آورده و نظام شهرسازی و طهارت و نجاست و آداب زیبایی اسلامی را برای آنها هدیه آورده و آن انسان‌های خشن به انسان‌های مهربانی که تبدیل کرد که حاضر شدند پدرکشتگی‌ها و اختلافات عمیق قومی قبله‌ای را کنار گذاشته و صفات زیبایی رحم و مروت و بخشندی و کرامت را در بین آنها نهادینه کرد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌»[7]

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

۳ـ بهبود معشیت و وضعیت اقتصادی مردم

یکی دیگر از فوائد بعثت و آثار آن بهبود زندگی و معیشت مردم بود. مردم عربستان در شرایط بسیار بد اقتصادی زندگی می‌کردند و امکانات اولیه زندگی را نداشتند. اما با بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و دولت اسلامی آنان از نظام اسلام بهره گرفته و از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی منطقه تبدیل شدند. امیر المؤمنین علیه‌السلام در این باره می فرماید:

نَشَرَتِ اَلنِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا وَ اِلْتَفَّتِ اَلْمِلَّةُ بِهِمْ فِی عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِینَ . قَدْ تَرَبَّعَتِ اَلْأُمُورُ بِهِمْ فِی ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ اَلْحَالُ إِلَى کَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ وَ تَعَطَّفَتِ اَلْأُمُورُ عَلَیْهِمْ فِی ذُرَى مُلْکٍ ثَابِتٍ فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى اَلْعَالَمِینَ وَ مُلُوکٌ فِی أَطْرَافِ اَلْأَرَضِینَ یَمْلِکُونَ اَلْأُمُورَ عَلَى مَنْ کَانَ یَمْلِکُهَا عَلَیْهِمْ وَ یُمْضُونَ اَلْأَحْکَامَ فِیمَنْ کَانَ یُمْضِیهَا فِیهِمْ لاَ تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لاَ تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ!.[8]

به نعمتهایی که خداوند هنگام بعثت پیامبر اکرم (ص) به آنان ارزانی داشت بنگرید که آنان را مطیع و فرمانبردار شریعت او گردانید و در پرتو شریعت او با هم مهربانشان ساخت. بنگرید که چگونه نعمت و آسایش پروبال کرامت و بزرگواری خود را بر آنها گستراند و نهرهای مواهب خود را به سوی آنان جاری نمود و آیین حق با تمام برکاتش آنها را فراگرفت. پس در میان نعمت ها غرق گشتند و در زندگی خرّم و شادمان شدند. امور آنان در سایه قدرت کامل استوار گردید و سامان یافت و در سایه عزتی پیروز قرار گرفتند و حکومتی ثابت و پایدار نصیبشان گردید. پس آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گشتند و مالک و فرمانروای کسانی شدند که قبلا بر آنها حکومت می کردند و قوانین و احکام را درباره کسانی به اجرا گذاردند که قبلا درباره خودشان اجرا می نمودند. کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و احدی خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.

 

[1] آل عمران/ 164

[2] آل عمران/ 164

[3] کافی، ج۱ ص۳۰

[4] کافی، ج۱ ص۳۰

[5] نهج البلاغة، شریف رضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏1414 قمری، چاپ: اول، ص 68، خطبه 26 (العرب قبل البعثة).

[6] آل عمران/ 159

[7] آل عمران/ 130

[8] نهج البلاغة،‌خ185، ص285

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۵:۱۱

 

زیارت ابا عبد الله الحسین علیه‌السلام آثار بسیاری دارد که بیان ‌آن از عهده این مقاله و از قلمی مانند من ساخته نیست، اما این موجب نمی‌شود که از بیان فضائل و آثار زیارت سید الشهدا علیه‌السلام دست کشیده و به آن نپردازیم. از این رو در این مختصر به بررخی از فضائل زیارت حضرت را از روایات اهلبیت علیهم‌السلام در اختیار خوانندگان و زائران محترم قرار می‌دهیم، تا در نشر این فضائل سهیم باشیم ان شاء الله.

  1. دفع ویرانی
  2. نجات از غرق شدن
  3. نجات از آتش گرفتن
  4. نجات از خورده شدن توسط درندگان

امام باقر (ع) می‌فرماید:

«مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عهما) فَإِنَّ زِیَارَتَهُ تَدْفَعُ الْهَدْمَ وَ الْغَرَقَ وَ الْحَرَقَ وَ أَکْلَ السَّبُعِ وَ زِیَارَتُهُ مُفْتَرَضَةٌ عَلَى مَنْ أَقَرَّ لِلْحُسَیْنِ (ع) بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[1]

«شیعیان ما را به زیارت حسین بن علیّ (عهما) امر کنید، زیرا که زیارت او ویرانى و غرق و آتش‏سوزى و خورده شدن توسط درندگان را دفع‏ میکند، و زیارت او بر کسى که به امامت امام حسین (ع) از جانب خداى عز و جل اقرار کرده باشد، واجب است.

  1. بر آورده شدن حاجت
  2. خواست‌های دنیایی که او را مهموم کرده را خدا کفایت می‌کند
  3. زیاد شدن عمر
  4. دفع بلاها‌و گرفتاری‌ها
  5. موجب زیادی رزق

عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: ... وَ مَنْ زَارَهُ کَانَ اللَّهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ وَ کُفِیَ‏ مَا أَهَمَّهُ‏ مِنْ‏ أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ إِنَّهُ لَیَجْلِبُ الرِّزْقَ عَلَى الْعَبْدِ وَ یُخْلِفُ عَلَیْهِ مَا أَنْفَقَ.[2]

کسی که ا و را زیارت کند: خداوند متعال حوائجش را برآورده نماید و آنچه از دنیا مقصود او است را کفایت فرماید. و نیز زیارت آن حضرت موجب جلب رزق براى زائر مى‌باشد. و آنچه در این راه انفاق کرده بر او باقى مانده و جانشین و یادگارش خواهد بود

 (عَبْدِ الْمَلِکِ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِی یَا عَبْدَ الْمَلِکِ لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ مُرْ أَصْحَابَکَ بِذَلِکَ یَمُدُّ اللَّهُ‏ فِی‏ عُمُرِکَ‏ وَ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِکَ وَ یُحْیِیکَ اللَّهُ سَعِیداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِیداً [شَهِیداً] وَ یَکْتُبُکَ سَعِیداً.[3])

اى عبد الملک زیارت حسین بن على علیهما السّلام را ترک مکن و یارانت را به آن امر کن زیرا خداوند  بواسطه آن عمر تو را طولانى کرده و روزى و رزقت را واسع مى‌فرماید در زندگی سعادتمند خواهی بود و نخواهى مرد مگر با سعادت و تو را در زمره سعداء مى‌نویسد.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَ‏ إِتْیَانَهُ‏ یَزِیدُ فِی‏ الرِّزْقِ‏ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ.[4]

محمّد بن مسلم، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام حضرت فرمودند: امر کنید شیعیان ما را به زیارت قبر حضرت حسن بن على علیهما السّلام چه آنکه زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مى‌کنند دفع مى‌نماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است.

  1. آنچه در راه زیارت هزینه کند بر می‌گردد

 (وعَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: ... وَ مَنْ زَارَهُ وَ یُخْلِفُ عَلَیْهِ مَا أَنْفَقَ.[5])

و آنچه در این راه انفاق کرده بر او باقى مانده و جانشین و یادگارش خواهد بود

  1. هر درهم هزینه کند ده هزار درهم خدا پاداش می‌دهد و آن را برای قیامت ذخیره می‌کند

(عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِیمَنْ تَرَکَ زِیَارَتَهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ قَالَ أَقُولُ إِنَّهُ قَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَقَّنَا وَ اسْتَخَفَّ بِأَمْرٍ هُوَ لَهُ وَ مَنْ زَارَهُ... وَ إِنْ سَلِمَ فُتِحَ لَهُ الْبَابُ الَّذِی یَنْزِلُ مِنْهُ الرِّزْقُ وَ یُجْعَلُ لَهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ ذُخِرَ ذَلِکَ لَهُ فَإِذَا حُشِرَ قِیلَ لَهُ لَکَ بِکُلِّ دِرْهَمٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ لَکَ وَ ذَخَرَهَا لَکَ عِنْدَهُ.[6])

از حلبى، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام در ضمن حدیث طویلى نقل کرده، وى گفت: محضر مبارک امام علیه السّلام عرضه داشتم: فدایت شوم چه مى‌فرمائید در باره کسى که با داشتن قدرت زیارت آن حضرت را ترک مى‌کند؟ حضرت مى‌فرمایند: مى‌گویم: این شخص عاق رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم و عاق ما اهل بیت مى‌باشد و امرى که به نفع او است را سبک شمرده است. و کسى که آن حضرت را زیارت کند: ... و اگر وى در سفر زیارت سالم و از گزند مرگ در امان ماند دربى به روى او گشوده مى‌شود که رزق و روزى وى از آن نازل مى‌گردد و در مقابل هر درهمى که انفاق کرده ده هزار درهم قرار داده مى‌شود و آن را براى وى ذخیره کرده و هنگامى که محشور شد و از قبر بیرون آمد به او گفته مى‌شود: در مقابل هر درهمى که در سفر زیارتت خرج کردى ده هزار درهم مال تو است و خداوند به تو نظر نموده و آنها را نزد خودش براى او ذخیره کرد.

  1. محفوظ ماندن آنچه در شهر و دیارش گذاشته

«مُعَاذٌ عَنْ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ...‏ وَ حُفِظَ فِی کُلِّ مَا خَلَّفَ»‏[7]

حضرت ابو عبد اللّٰه علیه السّلام فرمودند: ... آنچه را که از خود باقى گذارد حقتعالى حافظ‍‌ آنها است.

  1. شاد شدن اهل بیت از زائر امام حسین علیه‌السلام

 (صفوان الجمال قال سألت ابا عبد الله و نحن فی طریق المدینۀ: وَ لَوْ یَعْلَمُ زَائِرُ الْحُسَیْنِ ع مَا یَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا یَصِلُ إِلَیْهِ مِنَ الْفَرَحِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ الْأَئِمَّةِ وَ الشُّهَدَاءِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَا یَنْقَلِبُ‏ بِهِ‏ مِنْ‏ دُعَائِهِمْ‏ لَهُ‏ وَ مَا لَهُ فِی ذَلِکَ مِنَ الثَّوَابِ فِی الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ وَ الْمَذْخُورِ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ لَأَحَبَّ أَنْ یَکُونَ مَا ثَمَّ دَارَه‏[8])

زائر حسین علیه السّلام اگر بداند که با زیارتش چه سرور و فرحى به رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام و فاطمه سلام اللّٰه علیها و ائمه علیهم السّلام و شهداء از ما اهل بیت وارد شده و او نیز مطّلع باشد که از ناحیه دعاء ایشان برایش چه حاصل شده و همچنین واقف باشد از اجر و ثواب دنیوى و اخروى و آنچه براى وى نزد خدا ذخیره گشته هر آینه دوست مى‌دارد که منزلش نزد آن جناب بوده و از آنجا هیچ گاه مفارقت نکرده و پیوسته در حال زیارت حضرتش باشد.

  1. دعای حضرت زهرا برای زائر امام حسین علیه‌السلام

دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ ص تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَیْنِ علیه‌السلام فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ.[9]

داود بن کثیر، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: حضرت فاطمه علیها السّلام دخت حضرت محمّد صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم براى زوّار قبر فرزندش حضرت حسین بن على علیهما السّلام حاضر شده پس طلب آمرزش براى گناهان ایشان مى‌نماید.

دعای امام صادق علیه‌السلام برای زائران امام حسین علیه‌السلام

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقِیلَ لِی ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِی مُصَلَّاهُ فِی بَیْتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ یُنَاجِی رَبَّهُ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَ وَعَدَنَا بِالشَّفَاعَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِیَ- وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا- أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضَاکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ‏ عَلَى أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ شَدِیدٍ وَ شَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیْهِمْ بِخُرُوجِهِمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا- خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَتَقَلَّبُ عَلَى حَضْرَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ وَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ حَتَّى تُوَفِّیَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ الْأَکْبَرِ فَمَا زَالَ یَدْعُو وَ هُوَ سَاجِدٌ بِهَذَا الدُّعَاءِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ أَنَّ هَذَا الَّذِی سَمِعْتُ مِنْکَ کَانَ لِمَنْ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَظَنَنْتُ أَنَّ النَّارَ لَا تَطْعَمُ مِنْهُ شَیْئاً أَبَداً وَ اللَّهِ لَقَدْ تَمَنَّیْتُ أَنِّی کُنْتُ زُرْتُهُ وَ لَمْ أَحُجَّ فَقَالَ لِی مَا أَقْرَبَکَ مِنْهُ فَمَا الَّذِی یَمْنَعُکَ مِنْ زِیَارَتِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مُعَاوِیَةُ لِمَ تَدَعُ ذَلِکَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَمْ أَرَ أَنَّ الْأَمْرَ یَبْلُغُ هَذَا کُلَّهُ فَقَالَ یَا مُعَاوِیَةُ مَنْ یَدْعُو لِزُوَّارِهِ فِی السَّمَاءِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَدْعُو لَهُمْ فِی الْأَرْضِ[10]

از معاویة بن وهب نقل کرده‌اند که وى گفت: اذن خواستم که بر امام صادق علیه السّلام داخل شوم، به من گفته شد که داخل شو، پس داخل شده آن جناب را در نمازخانۀ منزلشان یافتم پس نشستم تا حضرت نمازشان را تمام کردند پس شنیدم که با پروردگارشان مناجات نموده و مى‌گفتند: بار خدایا، اى کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصیّت نمودى (یعنى ما را وصى پیامبرت قرار دادى) و علم به گذشته و آینده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مایل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز، آنان که اموالشان را انفاق کرده و ابدانشان را به تعب انداخته به جهت میل و رغبت در احسان به ما و به امید آنچه در نزد تست به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پیغمبرت و به جهت اجابت کردنشان فرمان ما را و به قصد وارد نمودن غیظ‍‌ بر دشمنان ما. اینان اراده و نیّتشان از این ایثار تحصیل رضا و خشنودى تو است پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و بواسطه رضوان احسانشان را جواب گو باش و در شب و روز حافظ‍‌ و نگاهدارشان بوده و اهل و اولادى که از ایشان باقى مانده‌اند را بهترین جانشینان قرار بده و مراقب و حافظشان باش و شر و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى را از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوى خود کفایت نما و ایشان را از شر شیاطین انسى و جنّى محفوظ‍‌ فرما و اعطاء کن به ایشان برترین چیزى را که در دور بودنشان از اوطان خویش از تو آرزو کرده‌اند و نیز به ایشان ببخش برتر و بالاتر از آنچه را که بواسطه‌اش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کردند، بار خدایا دشمنان ما بواسطه خروج بر ایشان آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند ولى این حرکت اعداء ایشان را از تمایل به ما باز نداشت و این ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما، پس تو این صورت‌هائى که حرارت آفتاب آنها را در راه محبّت ما تغییر داده مورد ترحّم خودت قرار بده و نیز صورت‌هائى را که روى قبر ابى عبد اللّٰه الحسین علیه السّلام مى‌گذارند و بر مى‌دارند مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنین به چشم‌هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته‌اند نظر عنایت فرما و دل‌هائى که براى ما به جزع آمده و بخاطر ما سوخته‌اند را ترحم فرما، بار خدایا به فریادهائى که بخاطر ما بلند شده برس، خداوندا من این ابدان و این ارواح را نزد تو امانت قرار داده تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مى‌شوند آنها را سیراب نمائى. و پیوسته امام علیه السّلام در سجده این دعاء را مى‌خواندند و هنگامى که از آن فارغ شدند عرض کردم: فدایت شوم این فقرات و مضامین ادعیه‌اى که من از شما شنیدم اگر شامل کسى شود که خداوند عزّ و جلّ‌ را نمى‌شناسد گمانم این است که آتش دوزخ هرگز به آن فائق نیاید!!! به خدا سوگند آرزو دارم آن حضرت (حضرت امام حسین علیه السّلام) را زیارت کرده ولى به حج نروم. امام علیه السّلام به من فرمودند: چقدر تو به قبر آن جناب نزدیک هستى، پس چه چیز تو را از زیارتش باز مى‌دارد؟ سپس فرمودند: اى معاویه زیارت آن حضرت را ترک مکن. عرض کردم: فدایت شوم نمى‌دانستم که امر چنین بوده و اجر و ثواب آن این مقدار است.

 حضرت فرمودند: اى معاویه کسانى که براى زائرین امام حسین علیه السّلام در آسمان دعاء مى‌کنند به مراتب بیشتر هستند از آنان که در زمین براى ایشان دعاء و ثناء مى‌نمایند. محمّد بن عبد اللّٰه بن جعفر حمیرى از پدرش، از على بن محمّد بن سالم، از عبد اللّٰه بن حمّاد بصرىّ‌ از عبد اللّٰه بن عبد الرّحمن اصم از معاویة بن وهب نقل کرده که وى گفت: اذن گرفتم که بر حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام داخل شوم. سپس مثل حدیث مذکور را نقل کرده است.

  1. دعای پیامبر و اهلبیت برای زائر امام حسین علیه‌السلام

 (عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِی یَا مُعَاوِیَةُ لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع لِخَوْفٍ- فَإِنَّ مَنْ تَرَکَهُ رَأَى مِنَ الْحَسْرَةِ مَا یَتَمَنَّى أَنَّ قَبْرَهُ کَانَ عِنْدَهُ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ یَرَى اللَّهُ شَخْصَکَ‏ وَ سَوَادَکَ فِیمَنْ یَدْعُو لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْأَئِمَّةُ ع- أَ مَا تُحِبُ‏ أَنْ‏ تَکُونَ‏ مِمَّنْ‏ یَنْقَلِبُ‏ بِالْمَغْفِرَةِ لِمَا مَضَى‏ وَ یُغْفَرَ لَکَ ذُنُوبُ سَبْعِینَ سَنَةً أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا وَ لَیْسَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ تتبع [یُتْبَعُ‏] بِهِ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ غَداً مِمَّنْ یُصَافِحُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص‏[11])

حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند: اى معاویه، بخاطر خوف و هراس زیارت قبر امام حسین علیه السّلام را ترک مکن زیرا کسى که زیارت آن حضرت را ترک کند چنان حسرتى ببیند که تمنّا و آرزو کند قبر آن جناب نزدش باشد، آیا دوست ندارى که خداوند متعال تو را در زمره کسانى محسوب کند که رسولش صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم و حضرات على و فاطمه و ائمه علیهم السّلام برایش دعا مى‌کنند؟ آیا دوست ندارى از کسانى باشى که گناهان گذشته‌ات آمرزیده شده و براى گناهان هفتاد سال بعد طلب غفران برایت کنند؟ آیا دوست دارى از کسانى باشى که از دنیا خارج مى‌شوند در حالى که در گناهى قابل مواخذه ندارند؟ آیا دوست دارى فرداى قیامت از کسانى باشى که رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم با آنها مصافحه مى‌کند؟

  1. نور خوشید که بر زائر می‌تابد گناه او را پاک می‌کند

(صفوان الجمال قال سألت ابا عبد الله و نحن فی طریق المدینۀ: .... فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ، وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ)[12]

و هنگامى که آفتاب بر او تابید گناهانش را مى‌خورد همان طورى که آتش هیزم را مى‌خورد، و آفتاب هیچ گناهى را بر او باقى نمى‌گذارد، بنا بر این از زیارت بر مى‌گردد در حالى که هیچ گناهى بر او نیست و حق تعالى درجه‌اش را آن قدر مرتفع و عالى مى‌گرداند.

  1. دعای ملائکه برای زائر امام حسین علیه‌السلام

«عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع أَ مَا تُحِبُ‏ أَنْ‏ تَکُونَ‏ فِیمَنْ‏ تَدْعُو لَهُ‏ الْمَلَائِکَةُ.[13]

معاویة بن وهب، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند: زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام را ترک مکن، آیا دوست ندارى در زمرۀ کسانى باشى که فرشتگان براى آنها دعاء مى‌کنند.

ابِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَکَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ ع سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مِنْ یَوْمَ قُتِلَ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ قِیَامَ الْقَائِمِ ع وَ یَدْعُونَ لِمَنْ زَارَهُ وَ یَقُولُونَ یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ زُوَّارُ الْحُسَیْنِ ع افْعَلْ بِهِمْ وَ افْعَلْ بِهِمْ.[14]

ابى بصیر، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند: خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را بر قبر حضرت حسین بن على علیه السّلام موکّل ساخته که هر روز بر او صلوات فرستاده و از روزى که آن حضرت شهید شدند تا زمانى که خدا مى‌خواهد یعنى زمان قیام قائم علیه السّلام ایشان ژولیده و غمگین مى‌باشند، براى زائرین حضرت دعاء کرده و مى‌گویند: پروردگارا، ایشان زائرین حسین علیه السّلام بوده با ایشان چنین و چنان نما.

  1. زیارت حسین(ع) بالاتر از «قتل در راه خدا»

صفوان الجمال قال سألت ابا عبد الله و نحن فی طریق المدینۀ: «… فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[15]

زائر امام حسین(ع) به درجاتی می‌رسد که کسی که در راه خدا به خونش آغشته شده است، نمی‌رسد.

 

  1. استغفار ملک موکل شده برای زائر امام حسین تا برگشت دباره یا مرگ

«صفوان الجمال قال سألت ابا عبد الله و نحن فی طریق المدینۀ: وَ یُوَکَّلُ بِهِ مَلَکٌ یَقُومُ مَقَامَهُ، وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى الزِّیَارَةِ، أَوْ یَمْضِی ثَلَاثُ سِنِینَ أَوْ یَمُوتَ.»[16]

خدا فرشته‌اى را قائم مقام وى می‌کند که تا بار دیگر او به زیارت حضرت مى‌آید برایش طلب آمرزش کند یا سه سال از این زیارت بگذرد یا فوت شود.

  1. برای هر درهم به اندازه کوه احد حسنه برای کسی زائر کربلا را تجهیز کند و نفقه او را بدهد

هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ یُزَارُ وَالِدُکَ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ وَ یُصَلَّى عِنْدَهُ وَ قَالَ یُصَلَّى خَلْفَهُ وَ لَا یُتَقَدَّمُ عَلَیْهِ قَالَ فَمَا لِمَنْ أَتَاهُ ....قَالَ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ یُجَهِّزَ إِلَیْهِ وَ لَمْ یَخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِیبُهُ [لِقِلَّةِ نَصِیبِهِ‏] قَالَ یُعْطِیهِ اللَّهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ یُخْلِفُ عَلَیْهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ یُصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِیُصِیبَهُ وَ یُدْفَعُ عَنْهُ وَ یُحْفَظُ فِی مَالِه‏)[17]

هشام بن سالم از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام در حدیثى طولانى نقل کرده که شخصى نزد امام صادق علیه السّلام مشرّف شد و به آن جناب عرض کرد: اى پسر رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم: آیا پدر شما را مى‌توان زیارت کرد؟ حضرت فرمودند: بلى، علاوه بر زیارت نماز هم نزد قبر مى‌توان خواند منتهى نماز را باید پشت قبر بجا آورد نه مقدّم و جلو آن. آن شخص عرض کرد: کسى که آن حضرت را زیارت کند چه ثواب و اجرى دارد؟

آن شخص مى‌گوید: عرض کردم: اجر کسى که دیگرى را مجهّز کرده و به زیارت قبر آن حضرت بفرستد ولى خودش بواسطه عارضه و علّتى که پیش آمده به زیارت نرود چیست‌؟ حضرت فرمودند: به هر یک درهمى که خرج کرده و انفاق نموده همانند کوه احد حسنات حقتعالى براى او منظور مى‌فرماید و باقى مى‌گذارد و بر او چند برابر آنچه متحمّل شده و بلا و گرفتارى‌هائى که بطور قطع نازل شده تا به وى اصابت کرده را از او دفع مى‌نماید و مال و دارائى او را حفظ‍‌ و نگهدارى مى‌کند.

  1. کسی که در راه زیارت امام حسین کشته شود

....قَالَ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ قُتِلَ عِنْدَهُ جَارَ عَلَیْهِ سُلْطَانٌ فَقَتَلَهُ قَالَ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ یُغْفَرُ لَهُ بِهَا کُلُّ خَطِیئَةٍ وَ تُغْسَلُ طِینَتُهُ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا الْمَلَائِکَةُ حَتَّى تَخْلُصَ کَمَا خَلَصَتِ الْأَنْبِیَاءُ المخلصین [الْمُخْلَصُونَ‏] وَ یَذْهَبُ عَنْهَا مَا کَانَ خَالَطَهَا- مِنْ أَجْنَاسِ طِینِ أَهْلِ الْکُفْرِ وَ یُغْسَلُ قَلْبُهُ وَ یُشْرَحُ صَدْرُهُ وَ یُمْلَأُ إِیمَاناً فَیَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ مُخْلَصٌ مِنْ کُلِّ مَا تُخَالِطُهُ الْأَبْدَانُ وَ الْقُلُوبُ وَ یُکْتَبُ لَهُ شَفَاعَةٌ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَلْفٍ مِنْ إِخْوَانِهِ- وَ تَوَلَّى الصَّلَاةَ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ مَعَ جَبْرَئِیلَ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ یُؤْتَى بِکَفَنِهِ وَ حَنُوطِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُوَسَّعُ قَبْرُهُ عَلَیْهِ وَ یُوضَعُ لَهُ مَصَابِیحُ فِی قَبْرِهِ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ- وَ تَأْتِیهِ الْمَلَائِکَةُ بِالطُّرَفِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُرْفَعُ بَعْدَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً إِلَى حَظِیرَةِ الْقُدْسِ- فَلَا یَزَالُ فِیهَا مَعَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ حَتَّى تُصِیبَهُ النَّفْخَةُ الَّتِی لَا تُبْقِی شَیْئاً فَإِذَا کَانَتِ النَّفْخَةُ الثَّانِیَةُ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ کَانَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُهُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ الْأَوْصِیَاءَ وَ یُبَشِّرُونَهُ وَ یَقُولُونَ لَهُ الْزَمْنَا وَ یُقِیمُونَهُ عَلَى الْحَوْضِ فَیَشْرَبُ مِنْهُ وَ یَسْقِی مَنْ أَحَب‏[18]

آن شخص مى‌گوید: عرض کردم: اجر و ثواب کسى که نزد آن حضرت کشته شود چیست، مثلا سلطان ظالمى بر وى ستم کرده و او را آنجا بکشد؟ حضرت فرمودند: اولین قطره خونش که ریخته شود خداوند متعال تمام گناهانش را مى‌آمرزد و طینتى را که از آن آفریده شده فرشتگان غسل داده تا از تمام آلودگى‌ها و تیره‌گى‌ها پاک و خالص شده همان طورى که انبیاء مخلص خالص و پاک مى‌باشند و بدین ترتیب آنچه از اجناس طین اهل کفر با طینت وى آمیخته شده زدوده مى‌گردد و نیز قلبش را شستشو داده و سینه‌اش را فراخ نموده و آن را مملو از ایمان کرده و بدین ترتیب خدا را ملاقات کرده در حالى که از هر چه ابدان و قلوب با آن مخلوط‍‌ هستند پاک و منزه مى‌باشد و برایش مقرّر مى‌شود که اهل بیتو هزار تن از برادران ایمانى خود را بتواند شفاعت کند و فرشتگان با همراهى جبرئیل و ملک الموت متولى خواندن نماز بر او مى‌گردند و کفن و حنوطش را از بهشت آورده و در قبرش توسعه داده و چراغ‌هائى در آن مى‌افروزند و دربى از آن بهشت باز مى‌کنند و فرشتگان برایش اشیاء تازه و تحفه‌هائى بدیع از بهشت مى‌آورند و پس از هیجده روز او را به خطیره القدس (بهشت) برده پس پیوسته در آنجا با اولیاء خدا خواهد بود تا نفخه‌اى که با دمیده‌شدنش هیچ چیز باقى نمى‌ماند دمیده شود و وقتى نفخه دوّمى دمیده شد و وى از قبر بیرون آمد اوّلین کسى که با او مصافحه مى‌کند رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام و اوصیاء سلام اللّٰه علیهم بوده که به وى بشارت داده و مى‌گویند: با ما باش و سپس او را کنار حوض کوثر آورده و از آن به او مى‌نوشانند و سپس به هر کسى که او بخواهد و دوست داشته باشد نیز مى‌آشامانند.

  1. کسی که در راه زیارت زندانی شود و یا کتک بخورد

.... قُلْتُ فَمَا لِمَنْ حُبِسَ فِی إِتْیَانِهِ قَالَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ یُحْبَسُ وَ یَغْتَمَّ فَرْحَةٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَإِنْ ضُرِبَ بَعْدَ الْحَبْسِ فِی إِتْیَانِهِ کَانَ لَهُ بِکُلِّ ضَرْبَةٍ حَوْرَاءُ وَ بِکُلِّ وَجَعٍ یَدْخُلُ عَلَى بَدَنِهِ أَلْفُ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ یُمْحَى بِهَا عَنْهُ أَلْفُ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ بِهَا أَلْفُ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ یَکُونُ مِنْ مُحَدِّثِی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ فَیُصَافِحُهُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ یُقَالُ لَهُ سَلْ مَا أَحْبَبْتَ وَ یُؤْتَى ضَارِبُهُ لِلْحِسَابِ فَلَا یُسْأَلُ عَنْ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یُحْتَسَبُ بِشَیْ‏ءٍ وَ یُؤْخَذُ بِضَبُعَیْهِ حَتَّى یُنْتَهَى بِهِ إِلَى مَلَکٍ یَحْبُوهُ وَ یُتْحِفُهُ بِشَرْبَةٍ مِنَ الْحَمِیمِ وَ شَرْبَةٍ مِنَ الْغِسْلِینِ- وَ یُوضَعُ عَلَى مِثَالٍ [مَقَالٍ‏] فِی النَّارِ فَیُقَالُ لَهُ ذُقْ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ فِیمَا آتَیْتَ إِلَى هَذَا الَّذِی ضَرَبْتَهُ سَبَباً إِلَى وَفْدِ اللَّهِ وَ وَفْدِ رَسُولِهِ وَ یَأْتِی بِالْمَضْرُوبِ إِلَى بَابِ جَهَنَّمَ وَ یُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى ضَارِبِکَ وَ إِلَى مَا قَدْ لَقِیَ فَهَلْ‏ شَفَیْتُ صَدْرَکَ وَ قَدِ اقْتُصَّ لَکَ مِنْهُ فَیَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی انْتَصَرَ لِی وَ لِوُلْدِ رَسُولِهِ مِنْهُ.)[19]

آن شخص مى‌گوید: عرض کردم: اجر و ثواب کسى که به خاطر زیارت آن حضرت حبس شده چیست‌؟ حضرت فرمودند: در مقابل هر روزى که حبس شده و غمگین مى‌گردد سرور و شادى منظور شده که تا قیامت ادامه دارد و اگر پس از حبس او را زدند در قبال هر یک ضربه‌اى که به وى اصابت مى‌کند یک حوریّه‌اى به او داده شده و به ازاء هر دردى که بر پیکرش وارد مى‌شود هزار هزار حسنه ملاحظه گردیده و هزار هزار لغزش و گناه از او محو و زائل گشته و هزار هزار درجه ارتقاء داده مى‌شود و از ندیمان رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم محسوب شده تا از حساب فارغ گردد و پس از آن فرشتگانى که حمله عرش هستند با او مصافحه کرده و به او مى‌گویند: آنچه دوست دارى بخواه. و زننده وى را براى حساب حاضر مى‌کنند پس هیچ سؤالى از او نکرده و با هیچ چیز اعمالش را نسنجیده و محاسبه نکرده بلکه دو بازویش را گرفته و او را برده و به فرشته‌اى تحویل داده و آن فرشته به او جرعه‌اى از حمیم (آب داغ جهنم)و جرعه‌اى از غسلین (آب چرک که از پوست و گوشت دوزخیان جارى مى‌باشد) مى‌چشاند و سپس او را روى تکه‌اى سرخ از آتش قرار داده و به وى مى‌گویند: بچش چیزى را که دست‌هایت پیش پیش بواسطه زدن شخصى که او را زدى براى تو فرستاده‌اند، کسى را که زدى پیک و پیام آور خدا و رسول خدا بود و در این هنگام مضروب را آورده و نزدیک درب جهنّم نگاه داشته و به او مى‌گویند: به زننده خود بنگر و به آنچه به سرش آمده نظر نما آیا سینه‌ات شفاء مى‌یابد؟ این عذابى که به او وارد شده بخاطر قصاص براى تو مى‌باشد، پس مى‌گوید: حمد خدا را که من و فرزند رسول خود را یارى فرمود.

 

 

 

[1] (من لا یحضره الفقیه: ج‏2، ص582)

[2] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات. ص128

[3] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص152

[4] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص151.

[5] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات. ص128

[6] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات. ص128

[7] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات. ص127

[8] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات. ص297

[9] کامل الزیارات، النص، ص: 118

[10] کامل الزیارات، ص: 117

[11] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات -. ص117

[12] کامل الزیارات، ج۱، ص۲۹۷

[13] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، .

[14] کامل الزیارات، ص: 119

[15] کامل الزیارات، ص ۲۹۷

[16] کامل الزیارات، ج۱، ص۲۹۷

[17] کامل الزیارات، النص، ص: 124

[18] کامل الزیارات، النص، ص: 124

[19] کامل الزیارات، النص، ص: 125

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۲۵

 

روز عاشورا روز شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفای او، روز اندوه و غم و مصیبت ائمّه اطهار(علیهم السلام) و محبان آن بزرگواران است. روزی است که نه تنها محبین سید الشهدا از انسیان بلکه تمام عالم از جماد و نبات برای او عزاداری می‌کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۱۴:۵۲

 

امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام در تلاش براى زنده نگه‌داشتن یاد امام حسین علیه‌السلام از شیوه‌های گوناگونى استفاده می‌کردند، از جمله:

1_ برپایى مجالس سوگوارى

  علقمه حضرمى نقل مى‌کند که امام باقر علیه‌السلام در روز عاشورا براى امام حسین علیه‌السلام در خانه‌اش اقامه عزا می‌کرد: « ثُمَّ لَیَنْدِبُ الْحُسینَ علیه‌السلام وَ یَبْکِیهِ وَ یَأْمُرُ مَنْ فِی دارِهِ مِمَّنَ لا یَتَّقِیهِ بِالْبُکاءِ عَلَیْهِ... وَلْیَعُزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِهِمْ بِالْحُسَیْنِ علیه‌السلام؛ امام باقر علیه‌السلام بر امام حسین می‌گریست و به افرادى که در خانه بودند و از آنان تقیّه نمی‌کرد، می‌فرمود: بر آن حضرت سوگواری کنند... و به آنان می‌فرمود در مصیبت حسین علیه‌السلام به یکدیگر تسلیت بگویند.»[1]

2_ یادآورى مصائب آن حضرت علیه‌السلام در مناسبت‌های مختلف

  در حدیثى می‌خوانیم امام صادق علیه‌السلام به داود رقّى فرمود: «إِنِّی ما شَرِبْتُ ماءً بارِداً إِلَّا وَ ذَکَرْتُ الْحُسَینَ علیه‌السلام؛ من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر این‌که به یاد امام حسین علیه‌السلام افتادم.»[2]

در روایتى دیگر می‌خوانیم وقتی‌که منصور دوانیقى درِ خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زد، آن حضرت در منزل حضور داشت و آتش را خاموش کرده و دختران و بانوان وحشت زده‌اش را آرام نمود. فرداى آن روز تعدادى از شیعیان براى احوالپرسى خدمت امام علیه‌السلام شرفیاب شدند. امام علیه‌السلام را گریان و اندوهگین یافتند، پرسیدند: این‌همه اندوه و گریه از چیست؟ آیا به دلیل گستاخى و بی‌حرمتی آنان نسبت به شما است؟ امام علیه‌السلام پاسخ داد؛ «لا، وَ لکِنْ لَمَّا أَخَذَتِ النَّارُ ما فِی الدِّهْلِیزِ نَظَرْتُ إِلى نِسائِى وَ بَناتِى یَتَراکَضْنَ فِی صَحْنِ الدَّارِ مِنْ حُجْرَةٍ إِلَى حُجْرَةٍ وَ مِنْ مَکانٍ إِلى مَکانٍ هذا وَ أَنَا مَعَهُنَّ فِی الدَّارِ فَتَذَکَّرْتُ فِرارَ عِیالِ جَدِّىَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام یَوْمَ عاشُورا مِنْ خَیْمَةٍ إلى خَیْمَةٍ وَ مِنْ خِباءٍ إلى خِباءٍ؛ امام فرمود: هرگز براى این گریه نمی‌کنم، بلکه گریه من براى این است که وقتى آتش زبانه کشید، دیدم بانوان و دختران من از این اتاق به آن اتاق و از اینجا به آنجا پناه می‌برند با این‌که (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین علیه‌السلام در روز عاشورا افتادم که از خیمه‌ای به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار می‌کردند (و مردان آن‌ها همه شهید شده بودند.»[3]

3_  گریستن و گریاندن 

 از مؤثّرترین تدابیر ائمّه اطهار علیهم‌السلام براى احیاى نهضت عاشورا گریه بر امام حسین علیه‌السلام است. امام سجّاد علیه‌السلام در طول دوران امامتش پیوسته سوگوار قصّه عاشورا بود و در این مصیبت آن‌قدر گریست که از «بکّائین عالم» (بسیار گریه کنندگان) لقب داده شد. آن حضرت می‌فرمود: «إِنى لَمْ اذْکُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَةَ إِلّا خَنَقَتْنِى الْعَبْرَةُ؛ هر زمان که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه (کربلا) می‌افتم، اشک گلوگیرم می‌شود.»[4]

گریه‌های امام علیه‌السلام که در هر مناسبتى به آن اقدام می‌کردند باعث بیدارى عمومى و مانع از فراموش‌شدن نام و یاد شهیدان عاشورا شدامامان بزرگوار شیعه نه‌تنها خود در عزاى سالار شهیدان می‌گریستند، بلکه همواره مردم را به گریستن بر امام حسین علیه‌السلام تشویق و ترغیب می‌کردنددر روایتى از امام رضا علیه‌السلام آمده است: «فَعَلى مِثْل الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْباکون، فَإِن الْبکاءَ عَلَیْهِ یَحُط الذُّنُوبَ الْعظامَ؛ پس بر همانند حسین علیه‌السلام باید گریه کنندگان گریه کنند، چرا که گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را می‌ریزد.»[5] به‌موازات ثواب‌های عظیمى که براى گریستن در روایات آمده است، براى گریاندن و حتّى «تباکى» (حالت گریه به خود گرفتن) ثواب‌های زیادى ذکر شده است.

در روایتى در ارتباط با گریه بر مظلومیّت اهل‌بیت علیهماالسلام می‌خوانیم: «... مَنْ بَکى وَ أَبْکى واحِدَاً فَلَهُ الْجَنَّةُ، وَ مَنْ تَباکى فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ هر کس بگرید و (حتّى) یک تن را بگریاند، پاداشش بهشت است و هر کس حالت اندوه و گریه به خود بگیرد پاداش او بهشت است.[6]

  ۴_ تشویق شاعران به مرثیه سرایى 

 شاعرانى که مصائب امام حسین علیه‌السلام را به شعر درآورده و در مجالس و محافل می‌خواندند، همواره مورد لطف خاصّ و عنایت ویژه ائمّه معصومین علیهم‌السلام قرار داشتند.

شعراى بنامى چون «کُمَیت اسدى»، «دِعبل خُزاعى»، «سیّد حِمْیرى» و... به عنوان (شاعران اهل‌بیت) با تشویق ائمّه اطهار علیهم‌السلام از موقعیّت‌های اجتماعى بلندى در بین مردم برخوردار بودند

هارون مکفوف (یکى از یاران امام صادق علیه‌السلام) می‌گوید: به محضر آن حضرت شرفیاب شدم، فرمود: «برایم مرثیه بخوان. برایش خواندم. فرمود: «لا، کَما تَنْشِدُونَ وَ کَما تَرْثِیهِ عِنْدَ قَبْرِهِ؛ این گونه نمی‌خواهم، آن‌گونه که در کنار قبر آن حضرت علیه‌السلام مرثیه می‌خوانید، بخوان» و من خواندم: «أُمْرُرُ عَلى جَدَثِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ لَأَعْظُمِهِ الزَّکِیَّةِ  «از کنار قبر حسین علیه‌السلام گذر کن و به آن استخوان‌های پاک او بگو... »  دیدم آن حضرت به گریه افتاد، سکوت کردم، ولى فرمود: ادامه بده، ادامه دادم. فرمود: «بازهم بخوان» خواندم تا به این بیت رسیدم: «یا مَرْیَمُ قُومی وَانْدُبِی مَوْلاکِ وَ عَلَى الْحُسَینِ فَاسْعَدی بِبُکاکِ»؛ «اى مریم! برخیز و بر مولاى خود ندبه کن و با گریه ات بر حسین علیه‌السلام رستگارى طلب کن».  دیدم امام صادق علیه‌السلام گریه کرد و بانوان، شیون سر دادند. وقتى آرام شدند،

حضرت فرمود: «یا أَبا هارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَیْنِ فَأَبْکى عَشْرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ اى ابوهارون! هرکس بر امام حسین علیه‌السلام مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند،پاداش او بهشت است.[7]

۵- اهمّیّت به تربت امام حسین علیه‌السلام 

 دشمنان اسلام از بنى امیّه و بنى عبّاس با تمام توان، تلاش می‌کردند تا قیام امام علیه‌السلام و یاران پاکباخته‌اش به دست فراموشى سپرده شود و مردم از آن سخنى نگویند و حتّی اثرى از قبر آن امام همام به جاى نمانداز این‌رو، برخى از خلفاى عبّاسى بارها به ویران کردن قبر آن حضرت اقدام کردند. ولى از آن سو ائمّه اطهار علیهم‌السلام در هر فرصتى براى مقابله با این جریان بپا خواستند و تربت آن حضرت را قطعه‌ای از خاک بهشت، مایه شفاى دردها، و موجب برکت زندگى دانسته‌انددر روایتى از امام موسى بن جعفر علیهماالسلام می‌خوانیم: «لا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتی شَیْئاً لِتَبَرَّکُوا بِهِ، فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لنا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةُ جَدِّى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ علیهما السلام فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَها شِفاءً لِشِیعَتِنا وَ أَوْلِیائِنا؛ از تربت من چیزى براى تبرّک بر ندارید، زیرا همه تربت‌ها جز تربت جدّم امام حسین علیه‌السلام (خوردنش) حرام است. خداوند- عزّ و جلّ- آن را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است».[8]

در حالات امام سجاد علیه‌السلام آمده است که در پارچه‌ای تربت امام حسین علیه‌السلام را نگه می‌داشت: «فکانَ إِذا حَضَرَتْهُ الصَّلاةُ صَبَّهُ عَلى سَجَّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَیْهِ؛ هرگاه وقت نماز می‌رسید، آن (تربت) را روى سجّاده‌اش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد.»[9]

مجموع روایاتى که در مورد تربت امام حسین علیه‌السلام وارد شده است، می‌رساند که استفاده از برکت آن تربت پاک، از نخستین روز ولادت، با باز کردن کام نوزاد با آن آغازشده و تا واپسین لحظات حیات و قرار دادن تربت در قبر، به پایان می‌رسد. همچنین ساختن مهر و تسبیح با تربت کربلا و همراه داشتن آن و خوردن مقدار بسیار کمى (مثلاً به اندازه یک عدس در آب حل کند و بخورد) از آن به قصد شفا و باز کردن افطار در روز عید فطر با آن مورد ترغیب و توصیه ائمّه اطهار علیهم‌السلام بوده است.

۶- اهتمام ویژه به زیارت مرقد امام حسین علیه‌السلام 

 ائمّه اطهار علیهم‌السلام گذشته از آن‌که خودشان به زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام می‌رفتند، با بیان پاداش‌های عظیم براى زیارت آن حضرت، شیعیان را براى رفتن به کربلا تشویق و بسیج می‌کردند و خاطره آن شهیدان پرافتخار را زنده نگه‌داشته، ضربات سنگینى را بر پیکر کفر و عناد و دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام وارد می‌کردنداز امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «ما مِنْ احَدٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلىٍّ علیهما السلام لِما یَرى لَما یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ علیهما السلام مِنْ کَرامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ؛ هر کسى در روز قیامت، آرزو مى کند که از زائران قبر امام حسین علیه‌السلام باشد، از فزونى آنچه ازکرامت آنان (زائران قبر آن حضرت) نزد خداوند مشاهده مى کند.»[10]

و نیز از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ عَلى مَوائِدِ نُورٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ، فَلْیَکُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ علیهما السلام؛ هر کس دوست دارد روز قیامت در کنار سفره هاى نور الهى بنشیند، باید از زائران امام حسین علیه‌السلام باشد.»[11]

 

[1] المصباح (للکفعمی)، ج۱، ص۴۸۲

[2] الأمالی (للصدوق)، ج۱، ص۱۴۲

[3] مجمع مصائب اهل البیت، الخطیب الهندوبى، ج 1، ص 61

[4] کامل الزیارات، ج۱، ص۱۰۷

[5] الأمالی (للصدوق)، ج۱، ص۱۲۸

[6] بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۸۸

[7] کامل الزیارات، ج۱، ص۱۰۵

[8] بحار الأنوار، ج۵۷، ص۱۵۷

[9] مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۳۳

[10] وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۲۴

[11] کامل الزیارات، ج۱، ص۱۳۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۳ ، ۱۵:۲۴

وى، عابس بن ابو شبیب بن شاکر بن ربیعة بن مالک بن صعب بن معاویة بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانى شاکرى است. بنى شاکر، تیره‏اى از همدانیان‏ بودند. عابس از شخصیت‏هاى شیعه، بزرگ قبیله خویش و انسانى دلیر، سخنور، پارسا و شب‏زنده‏دار بوده است.

تیره بنى شاکر از ارادتمندان خالص ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام به شمار مى‏آمدند.

آن حضرت در روز صفین در حق آنان مى‏فرمود: «لو تمّت عدّتهم ألفا لعبد اللّه حق عبادته».

«اگر تعداد آنان به هزار تن مى‏رسید، خداوند آن‏گونه که شایسته است پرستیده مى‏شد».

مردم این قبیله از دلاور مردان و جنگاوران عرب تلقى مى‏شدند و «فتیان الصباح» لقب گرفته بودند. آنان در منطقه حضور تیره وادعه از همدانیان مى‏زیستند، از این رو، به این قبیله «فتیان الصباح» و به عابس، «شاکرى و وادعى» گفته شده است.

ابو جعفر طبرى مى‏گوید: مسلم بن عقیل که وارد کوفه شد، شیعیان در خانه مختار پیرامونش گرد آمدند، وى نامه امام حسین علیه السّلام را براى مردم قرائت کرد، آنان به گریه افتادند، عابس بن ابو شبیب بپاخاست و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و سپس اظهار داشت: اما بعد: [اى مسلم‏] من از مردم برایت نمى‏گویم؛ زیرا نمى‏دانم چه در دل آن‏ها مى‏گذرد و قصد چه نیرنگى درباره‏ات دارند، ولى به خدا سوگند! از آمادگى خودم برایت عرضه مى‏دارم: به خدا! اگر مرا فرا بخوانید، دعوت شما را اجابت مى‏کنم و در کنار شما با دشمنانتان مى‏جنگم و با شمشیرم در راه‏تان مبارزه مى‏کنم تا به دیدار خداى خود بشتابم و جز پاداش الهى، چشم داشتى ندارم‏.[1]

حبیب بپاخاست و در پاسخ عابس، مطالبى را که قبلا در بیان شرح حال وى آوردیم، عنوان نمود. همچنین طبرى آورده است: وقتى مردم با حضرت مسلم علیه السّلام بیعت کردند و او از خانه مختار به خانه هانى بن عروه منتقل گردید، نامه‏اى بدین‏ مضمون خدمت امام حسین علیه السّلام فرستاد: «امّا بعد: پیشرو کاروان هیچ‏گاه به اهل خود دروغ نمى‏گوید، هجده هزار تن از مردم کوفه با من بیعت کرده‏اند، هرگاه نامه‏ام خدمت شما رسید، شتابان رهسپار این دیار شوید؛ زیرا همه مردم با شما هستند و به خاندان معاویه تمایلى ندارند[2] و آن را توسط عابس نزد حضرت فرستاد که غلامش شوذب نیز وى را در این سفر همراهى مى‏کرد.

ابو مخنف روایت کرده: روز عاشورا، آن‏گاه که جنگ درگیر شد و برخى از یاران حسین علیه السّلام به شهادت رسیدند، عابس شاکرى به اتفاق شوذب در آنجا حضور یافت و به شوذب گفت: شوذب! چه تصمیم گرفتى؟

گفت: چه تصمیمى؟! [معلوم است‏] در کنار شما در راه فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏جنگم تا کشته شوم.

عابس گفت: غیر از این از تو انتظارى نداشتم، اکنون در مقابل ابا عبد اللّه علیه السّلام به میدان بشتاب تا همان‏گونه که دیگر یارانش را نزد خدا ذخیره نهاده، تو را نیز ذخیره قرار دهد و من نیز تو را نزد خدا ذخیره نهم، اگر هم اکنون یاورى داشتم که نسبت به او سزاوارتر از تو بودم و در برابر من به میدان مى‏رفت تا او را نزد خدا ذخیره بنهم، مرا شادمان مى‏ساخت؛ زیرا امروز روزى است که در آن باید به هر نحو ممکن در پى اجر و پاداش باشیم، چرا که از امروز به بعد عملى در کار نیست، بلکه روز حسابرسى است‏.[3]

به گفته مؤلف: مانند این سخن را عباس بن على در آن روز به برادران خویش گفت و فرمود: به پیش بروید؛ چون فرزندى ندارید، شما را نزد خدا ذخیره مى‏نهم؛ یعنى با شهادت‏تان نسل شما قطع مى‏شود و من در پیشگاه خدا مصیبتم بیشتر و پاداشم‏ افزون تر مى‏شود.

برخى تاریخ‏نگاران از این سخن چنین برداشت کرده‏اند که: ابو الفضل علیه السّلام با این سخن خواست بگوید: میراث شما را به فرزندان خویش اختصاص خواهم داد که این برداشتى غلط بوده و مقام و منزلت عباس علیه السّلام فراتر از این گونه مسائل بوده است.

همچنین ابو مخنف روایت کرده و گفته است: عابس پس از سخنى که به شوذب گفت، حضور امام حسین علیه السّلام شرفیاب شد و سلام کرد و اظهار داشت: اى ابا عبد اللّه! روى زمین هیچ یک از خویشان دور و نزدیکم نزد من عزیزتر و محبوب‏تر از شما نیست و اگر قادر بودم جفا و ستم و کشته شدن را با چیزى عزیزتر از جان و خونم، از وجود مبارکت دور کنم، قطعا این کار را انجام مى‏دادم، سلام و درود بر تو اى ابا عبد اللّه! گواهى مى‏دهم که راه هدایت شما و پدر بزرگوارت را مى‏پویم و سپس با شمشیر برهنه به سمت دشمن رفت و با وجود ضربتى که بر پیشانى‏اش وارد شده بود، مبارز طلبید.[4]

ابو مخنف از ربیع بن تمیم همدانى روایت کرده گفت: هنگامى که دیدم عابس به سمت من مى‏آید، او را شناختم و قبلا در جنگ و نبردها وى را دیده بودم، او دلاورترین مردم به شمار مى‏آمد. فریاد زدم: مردم! این مرد، شیر شیران و پسر ابو شبیب است، هیچ یک از شما براى مبارزه با او بیرون نروید و عابس صدا مى‏زد:

آیا هماوردى نیست، آیا هماوردى نیست؟ هیچ کس به سمت او نیامد.

عمر سعد فریاد زد: واى بر شما! او را سنگباران کنید و بدینسان سنگ‏ها از هر سو بر بدنش باریدن گرفت. وقتى عابس این وضعیت را دید، زره و کلاه‏خود خویش را پشت سر افکند و سپس بر سپاه دشمن حمله‏ور شد. به خدا سوگند!

دیدم که وى بیش از دویست تن از سپاه دشمن را دنبال مى‏کرد تا آنکه از اطراف، وى را به محاصره در آوردند و به شهادت رساندند و سر از بدنش جدا کردند. سر او را در دست چند تن دیدم که هر یک ادعاى کشتن وى را داشتند. همگى نزد عمر سعد آمدند. وى گفت: با هم مشاجره نکنید، یک تن او را نکشته همه شما در کشتن او سهیم بوده‏اید و با این سخن، آنان را پراکنده ساخت‏.[5]

 

 

[1] طبرى، تاریخ: 3/ 279.

[2] طبرى، تاریخ: 3/ 290.

[3] همان: 3/ 329.

[4] طبرى، تاریخ: 3/ 329.

[5] ابصار العین فی انصار الحسین، ص160

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۰۹:۵۰