حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲۶ مطلب توسط «سید رضا علوی» ثبت شده است

 

آشنایی با ابوطالب

حضرت ابوطالب (ع) 75 سال قبل از بعثت در مکه در خاندان بزرگ قریش به دنیا آمد. پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه بنت عمر بن عائذ بن مخزوم است نام او را عبد مناف یا عمران گذاشتند. (الاصابة، ج 7، ص 196). همسر او فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است. ابوطالب برادر تنی رسول خدا (ص) و مادر آن دو فاطمه بنت عمر بن عائذ است.

از فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که چون زمان مرگ عبدالمطلب فرارسید به فرزندانش گفت: چه کسی سرپرستی محمد را به عهده میگیرد. آن‌ها گفتند: او از ما باهوش‌تر است خود او کسی را بر گزیند. و عبدالمطلب به حضرت گفت: و او به چهره آن‌ها نگاه کرد و به سمت ابوطالب رفت و عبدالمطلب گفت ای ابوطالب من دیانت و امانت تو را می‌شناسم با آن‌گونه باش که من با او رفتار میکردم و حضرت ابوطالب 44 سال کفیل حضرت پیامبر بود و در ظهور و گسترش اسلام کمک‌های شایانی نموده است.

ایمان ابوطالب

دشمنان امیرالمؤمنین (ع) از ترس این‌که فضیلتی دیگری به فضایل بی‌شمار حضرت به نام «ایمان پدر بزرگوار» او نبوت پیامبر ثبت گردد سعی کردند او را فردی بی امیان تلقی و قلمداد کنند. ما در این خلاصه به دلایل ایمان ابوطالب به‌طور فهرست وار اشاره میکنیم.

الف: یکتاپرستی ابوطالب پیش از بعثت:

1ـ توسل ابوطالب به پیامبر در طلب رحمت؛

وقتی خشکسالی عجیبی تمام مکه را فرا گرفته بود همه آمدند از ابوطالب خواستند برای آن‌ها طلب رحمت کند. ابوطالب حضرت محمد را گرفت و به نزد کعبه آورد و او را سر دست گرفت و با خدا مناجات کرد ناگهان دیدند در آسمانی که هیچ ابری نبود ابر پدیدار شد و باران زیادی بارید و ابوطالب قصیدهای در مدح پیامبر سروده که معروف به قصیده لامیه است.

2ـ زاهدی او را از تولد فرزندش علی خبر میدهد:

یکی از وارستگان به ابوطالب گفت: به من الهام شده است که از صلب تو فرزندی که ولی خداست متولد میگردد وقتی‌که علی (ع) متولد شد و خبر به ابوطالب رسید وارد کعبه شد و از خدا خواست در گزینش نام برای این فرزند او را یاری کند هاتفی نداد داد.

ان اسمه من شامخ العلی *     **** علی اشتق من العلی

3ـ مورد اعتماد عبدالمطلب بود:

 همه تاریخ نگذران نوشتهاند که عبدالمطلب کفالت حضرت را به ابوطالب سپرد آیا معقول است که عبدالمطلب آن عبد مخلص خدا سرپرستی پیامبر (ص) آخرالزمان را به یک شخص مشرک بسپارد.

ب: ایمان ابوطالب پس از بعثت

دلایل ایمان حضرت ابوطالب به قدری فراوان است که نمی‌توان تمام آن‌ها را گرد آوری کرد اما برخی از متعصبان آن‌ها نپذیرفته در حالی که اگر یک دهم آن‌ها برای غیر ابوطالب بود هرگز در ایمان او شک نمیکردند بله تنها گناه ابوطالب این است که پدر امیرالمؤمنین (ع) است و آن‌ها به خاطر بعض علی این دلیل را نمیپذیرند تا فضیلتی از فضایل بی‌شمار علی را به خیال خود کم کنند. در این مختصر به چند دلیل اشاره میشود.

1ـ محبت و یاری و نصرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

محبت به حضرت محمد (ص) و یاری و نصرت او که معروف و مشهور است و حضرت ابوطالب به این مطلب در قصیده لامیه معروف خودش تصریح میکند.

فأیّده رب العباد بنصره** اظهر دیناً حقه غیر باطل

اگر این دلیل و اعتراف به وحدت خداوند و رسالت به حضرت محمد حساب نشود اسلامی خیلی از بزرگان صحابه پذیرفته نخواهد شد.

2ـ دستور به غسل و کفن و دعای پیامبر برای او

چون خبر فوت ابوطالب به پیامبر (ص) رسید حضرت بسیار ناراحت شد و فرمود: ای علی برو و او را غسل و کفن کن و حنوط کن و آنگاه مرا خبر کن. چون پیامبر بر بالین او حاضر شد فرمود: خدا به تو جزای خیر دهد تو در کودکی مرا تربیت و در بزگی مرا پشتیبان و یاور بودی.

در این حدیث دو دلیل بر ایمان ابوطالب وجود دارد:

الف ـ فرمان رسول خدا ص برای غسل و تکفین حضرت ابوطالب به حضرت علی نه دیگر فرزندان حضرت ابوطالب زیرا فرزندان حاضر به دین جاهلیت بودند و تنها علی ع بود که مؤمن بود. اگر به خاطر ایمان نبود دیگر اولادهای ابوطالب اولی به کار بودند.

ب ـ دعای خیر پیامبر ص برای ابوطالب و وعده شفاعت به آن حضرت داد و این همان نمازی است که در آن روزگار بوده است. اگر ابوطالب مؤمن نبود پیامبر نمی‌توانست برای او دعای خیر کند چرا که قرآن از آن نهی میکند.

(وَ لا تُصَلِ‏ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُون‏) (توبه/84).

3ـ کفالت ابوطالب نسبت به پیامبر

عبدالمطلب جناب ابوطالب را کفیل و سرپرست پیامبر ص قرار داده بود و کفالت نوعی سبیل و سلطه است که خداوند میفرماید: (وَ لَنْ‏ یَجْعَلَ‏ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا) (نساء/141). پس ثابت می‌شود که ابوطالب مؤمن بوده است و الا چگونه ممکن است پیامبر تحت سلطه یک مشرک باشد.

 4ـ نماز ابوطالب

از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: ابوطالب در حال ایمان از دینا رفت و اشعارش در دیوانش بر این مطلب دلالت دارد دلیل دیگر محبت و نصرت او نسبت به پیامبر (ص) و دشمنی با دشمنان رسول خدا و دوستی با دوستان رسول خدا است و نیز تصدیق آنچه پیامبر آورده است. و فرمان وی به دور فرزندش علی و جعفر که به آنچه پیامبر بدان فرا میخواند اسلام و ایمان آروند و این‌که او بر ترین مخلوقات است و مردم را به حق و راه مستقیم فرا میخواند او فرستاده پروردگار جهانیان است...

5ـ محبت رسول خدا ص به ابوطالب

رسول خدا (ص) به ابوطالب علاقه شدید داشت و این خود دلیل بر ایمان ابوطالب است. پیامبر سالی را که ابوطالب در آن از دنیا رفت عام الحزن نامید، در حالی که خداوند از دوستی با مشرکان نهی میکند: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون‏) توبه/23.

اى اهل ایمان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگیرید؛ و کسانى از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گیرند، هم اینانند که ستمکارند

و یا آیه 1 سوره ممتحنه: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ). اى اهل ایمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید.

سال روز وفات حضرت ابوطالب (ع)

شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» وفات آن حضرت را 26 رجب میداند.

و علامه امینی در الغدیر میفرماید: «توجه ابن سعد وفات ابوطالب را نیمه شوْال تعیین کرده و ابوالفداء در تاریخ خود گفته: در شوال وفات کرده است و قسطلانی در مواهب، وفات حضرت را در شوْال به» قیل «نسبت داده است و مقریزی در امتاع گفته: ابوطالب در اول ذی القعده از دنیا رفته است ... و همین اختلافات در کتب شیعه نیز وجود دارد. (الغدیر ج7، ص500).

ولی مناسب است که استناد سخن شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» 26 رجب بزرگداشتی از حضرت ابوطالب هرسال در جهان تشیّع برگزار شود. و با توجه به این‌که 25 رجب شهادت امام کاظم (ع) و در 27 رجب مبعث رسول گرامی است 26 رجب فرصت مناسبی برای برپایی مجالس جهت بزرگداشت ابوطالب (ع) پدر امیرالمؤمنین و حامی رسول خدا میباشد و قطعاً این احیای نام حضرت سبب خوشنودی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) به ویژه امام زمان (عج) خواهد شد.

تلخیص و اقتباس از کتاب: ابوطالب (ع) حامی پیامبر، محمدحسن شفیعی شاهرودی.

اللهم عجل لو لیک الفرض

التماس دعا

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۰۵

مختصری از زندگانی موسی بن جعفر علیه‌السلام

موسی بن جعفر علیه‌السلام هفتمین امام شیعیان و هشتمین معصوم است. نام او موسی، و با کنیه‌های مانند: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل خوانده می‌شود و القابی چون کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح برای او نقل شده است.

پدر ایشان امام صادق (علیه‌السلام) و مادر آن حضرت بانوی با فضیلتی بنام «حمیده» بوده است. او در سال 128 در ابواء روستایی نزدیک مدینه به نور وجودش این جهان را منور کرده است. قریب 20 سال در عصر امامت پدر گرامیشان زندگی کرده و در سال 148 که امام صادق علیه‌السلام به شهادت رسیدند ایشان زمان امر امامت شیعیان را بدست گرفته و تا سال 183 در زندان هارون الرشید مسموم شده و از دنیا رفتند.

در تعداد اولاد حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام اختلاف بسیار است. بعضی آن را تا 40 نفر شمرده و بعضی 35 تا 37 نفر دانسته‌اند. درباره نام و تعداد همسران امام موسی کاظم علیه‌السلام منبع دقیقی وجود ندارد و تنها به تعداد فرزندان ایشان پرداخته شده است. با توجه به اینکه تعداد سی و هفت فرزند دختر و پسر برای ایشان نام برده شده است.

فرزندان ایشان از جمله: علی بن موسی الرضا (ع)، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر هارون، حسن، احمد، حمزه، محمد، عبدالله، زید، حسن، فضل، سلیمان، حسن، فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم.

اما آنچه در مورد اولاد موسی بن جعفر علیه‌السلام مطرح شده این است که چرا دختران موسی بن جعفر علیه‌السلام ازدواج نکرده‌اند. با تمام تأکید دین مبین اسلام بر امر ازدواج و تشکیل خانواده چه ادله و مشکلاتی باعث عدم ازدواج آنان شده است؟

چرا دختران امام موسی بن جعفر ازدواج نکردند؟

احتمالات و نظریات مختلفى براى ازدواج نکردن دختران حضرت موسى بن جعفر (ع) بیان‌شده است که به بررسى و صحت و سقم هر یک می‌پردازیم.

 ۱. وصیّت موسى بن جعفر (ع)

یکى از احتمالات که در واقع یکى از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسى بن جعفر (علیهما‌السلام) به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!

ابن واضح یعقوبى طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسى بن جعفر (علیهما‌السلام) را هیجده پسر و ۲۳ دختر، پسران عبارت بودند از: علی‌رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.

موسى بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ‌کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختى پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وى دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتى بسته شده براى محرمیّت در مسیر رفتن به حج و منظورى نداشته است.[1]

اما این سخن یعقوبی قابل پذیرش نبوده و از چند جهت مردود است:

اولاً، باید گفت: چنین وصیّتى برخلاف سنت رسول‌الله (ص) و سیره امامان اهل‌بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتى از امام معصوم صادر نمی‌شود.

ثانیاً، متن وصیت حضرت موسى بن جعفر غیر از آن چیزى است که یعقوبى ادعا دارد. براى قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می‌کنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسى بن جعفر (ع) نقل کرده که آن حضرت جمعى را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتى... اَوصَیْتُ بها اِلى عَلَىٍّ ٍ اِبْنى... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتى اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالى وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فى مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...»[2] شاهد مى گیرم آن‌ها را که این وصیّت من است که به فرزندم على وصیت کرده‌ام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردى از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (على) و نه دختران من (حق‌دارند) که یکى از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آن‌ها و نه سلطانى، و نه کارى براى آن‌ها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (على) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کارى اقدام کنند، به راستى با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده‌اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به کسى شوهر دهد، شوهر می‌دهد و اگر خواست رد کند، رد می‌کند.

در این وصیت نامه، حضرت موسى بن جعفر (ع) با صراحت به فرزندان اعلام می‌دارد که حجّت خدا بعد از او على بن موسى (ع) است و خواهران باید در هر کارى از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردى را که على بن موسى مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند چراکه آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسى بن جعفر و خواهران حضرت رضا (ع) نیست سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا (ع) باید نظارت داشته باشد.

بنابراین نظریه یعقوبى بى اساسى است و نمی‌توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخى محققین صریحاً سخن یعقوبى را مجعول و بى اساس دانسته‌اند.[3]

 ۲. همتا نداشتن

نظریه دوم این است که دختران حضرت موسى بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه (س) از نظر کمال علمى و معنوى در حد بالایى قرار داشتند و کسى همسنگ و همسر آن‌ها پیدا نمی‌شد و یکى از امورى که در تزویج دختر مورد توجه قرار می‌گیرد، هم‌کفو بودن است.

این نظریه نیز نمی‌تواند قابل تأیید باشد زیرا:

 اولاً سیره ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه کفو یکدیگر می‌دانستند. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هرگاه کسى به خواستگارى دختر شما آمد که دیندارى و امانتدارى او را می‌پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می‌شود.[4]

ثانیاً، در عصر امام کاظم (ع) جوانان شایسته‌اى از تبار امام حسن مجتبى (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع) و نیز در میان شیعیان افرادى وجود داشتند که می‌توانستند همسران مناسب براى آنان باشند.

ثالثاً تأکید حضرت در وصیت نامه‌ بر این‌که امر ازدواج دختران حضرت در اختیار حضرت رضا (علیه‌السلام) باشد نیز بدین معنا نیست که اگر هم‌کفو نبود آن‌ها به عقد کسی در نیارود.

۳. اختناق هارونى

احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتى کسى جرئت نداشت براى پرسیدن مسائل شرعى به در خانه موسى بن جعفر (ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمى با خانواده موسى بن جعفر (ع) داشته باشد چراکه همین ارتباط نسبى زمینه‌ای را فراهم می‌ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردى تظاهر به دیندارى می‌کرد، ولى ستمگرى بى رحم بود. یکى از مورّخین می‌گوید: هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می‌ریخت و در هنگام خشم و تندى از همه ظالم‌تر بود.[5] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانى و رقص و خنیاگرى بودند.[6]

شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانى چون على بن یقطین در تقیه به سر می‌بردند و کوچک‌ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسى است که هارون به على بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و على بن یقطین آن را به موسى بن جعفر (ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده زیرا در حادثه‌ای که برایت پیش می‌آید، به کار می‌آید.

چندى بعد یکى از خدمتگزاران على بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت: لباس مخصوص را به موسى بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌ای نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراً آن را بیاورد. وقتى که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده‌ای را درباره تو باور نخواهم کرد.[7]

این‌گونه قضایا نشان می‌دهد که ارتباط موسى بن جعفر (ع) کنترل می‌شد و از طرفى زندانى شدن امام نیز، انگیزه خواستگارى از دختران آن حضرت را کاهش می‌داد. بعد از شهادت امام وحشت بیشترى بر مردم حاکم شد و حضرت رضا (ع) نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه (س) و جمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه (س) پیش از دیدن برادر، دار فانى را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

بنابراین راز عدم ازدواج دختران حضرت را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم‌کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونى و مأمونى بود که باعث شد احدى جرئت نکند به راحتى به خانه موسى بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانى شدن حضرت موسى بن جعفر (ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا (ع) به خراسان و دور افتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.

 

 

[1] تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، ج ۲، ص ۴۲۱

[2] بحارالانوار، داراحیاء التراث العربى، ج ۴۸، ص ۲۷۶ ۲۸۰ عیون الاخبار، ج ۱، ص ۲۶ عوالم، ج ۲۱، ص ۴۷۵ اصول کافى، ج ۱، ص ۳۱۷

[3] حیاه الامام موسى بن جعفر، قرشى، ج ۲، ص ۴۹۷

[4] منتخب میزان الحکمه، ص ۲۳۴ بحارالانوار، دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۰۳، ص ۲۳۷، ح ۲۵

[5] الاغانى، ابوالفرج اصفهانى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج ۵، ص ۲۴۱

[6] تاریخ تمدن اسلام، جرجى زیدان، ترجمه على جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص ۱۶۲

[7] الارشاد، شیخ مفید، بصیرتى قم، ص ۲۹۳ شبلنجى، نورالانوار، ص ۱۵۰، با اختصار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۴۸

 

در قسمت قبل گزارش‌های رسیده در ولادت حضرت علی علیه‌السلام را مرور کردیم در این قسمت سخنان و اقوال علما در میلاد امیر المؤمنین علیه‌السلام در کعبه را از کتاب مختلف علمای شیعه و اهل تسنّن مرور خواهیم کرد

دیدگاه عالمان فریقین

در طول تاریخ و در قرون مختلف همواره اندیشمندان اسلامی مسأله ولات امام علی علیه‌السلام در کعبه را مطرح و در آثارشان به ثبت رساندند. در اینجا به جهت رعایت گزیده گویی، تنها به ذکر نام ده نفر از میان شیعیان و ده نفر از اهل سنت بسنده می‌شود.

عالمان شیعه

  1. سید حمیری (درگذشته در قرن دوم)

ولدته فی حرم الاله أمه * والبیت حیث فناؤه والمسجد[1]

مادر او, وی را در حرم الهی (کعبه) به دنیا آورد.[2]

  1. شیخ صدوق رحمه الله (درگذشته به سال 381 ق)

ایشان داستان ولادت را در کعبه را در سه کتاب از تألیفاتش آورده است. نجاشی، کتاب مولد أمیر المؤمنین علیه‌السلام را از شیخ صدوق گزارش کرده است.[3] سید بن طاووس تیز همان را با عنوان «مولد مولانا علی علیه‌السلام بالبیت» از شیخ صدوق گزارش می‌کند.[4]

  1. شیخ مفید (متوفای۴۱۳ه)

شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه می‌نویسد:

ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه اکراما من الله تعالی له بذلک واجلالا لمحله فی التعظیم.[5]

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام‌الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. نه پیش از وی و نه بعد از آن، کسی در خانه خدا تولد نیافت. این امر بزرگ داشتی از سوی خداوند تعالی برای امام علی (علیه‌السّلام) است.

  1.  سید رضی رحمه الله (درگذشته به سال 406 ق)

مرحوم سید رضی پیرامون این فضیلت حضرت چنین می‌نگارد:

ولد ع بمکة فی البیت الحرام لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب بعد عام الفیل بثلاثین سنة و لا نعلم مولودا ولد فی الکعبة غیره‌. [6]

در سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عام‌الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. مولودی غیر از او را سراغ نداریم که در خانه خدا تولد یافته باشد.

  1. شیخ طوسی رحمه الله (درگذشته به سال460 ق)

شیخ الطائفه نیز می‌نویسد:

وُلِدَ بِمَکَّةَ فِی الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ خَلَتْ مِنْ رَجَبٍ بَعْدَ عَامِ الْفِیلِ بِثَلَاثِینَ سَنَة. [7]

در روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عام‌الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد.

  1.  نسابه معروف نجم الدّین ابوالحسن مشهور به «ابن صوفی» (درگذشته در قرن پنجم)

وولدت علیا (علیه السلام) فی الکعبة وما ولد قبله أحد فیها[8]

فاطمه بنت اسد علیها السلام علی علیه السلام را در درون کعبه به دنیا آورد. پیش از او کسی در آنجا تولد نیافت.

  1. 6. مرحوم طبرسی (متوفای۵۴۸ه)

ولد علیه السلام بمکة فی بیت الله الحرام ... ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالى سواه اکراما من الله تعالى[9]

در مکه و در داخل کعبه متولد شد ... قبل از او و بعد از او کسی در داخل کعبه به دنیا نیامد این امر به جهت گرامیداشت او از سوی خداوند متعال است.

مرحوم طبرسی در اعلام الوری می‌نویسد:

وُلِدَ بِمَکَّةَ فِی الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ اللَّهِ الْاَصَمِّ رَجَبٍ بَعْدَ عَامِ الْفِیلِ بِثَلَاثِینَ سَنَةً وَ لَمْ یُولَدْ قَطُّ فِی بَیْتِ اللَّهِ تَعَالَی مَوْلُودٌ سِوَاهُ لَا قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وَ هَذِهِ فَضِیلَةٌ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَی بِهَا اِجْلَالًا لِمَحَلِّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ وَ اِعْلَاءً لِقَدْرِهِ.[10]

در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عام‌الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. هیچ مولودی قبل از او و بعد از او در خانه خدا تولد نیافت. این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگ داشت جایگاه علی (علیه‌السّلام) و بلند گرداندن منزلتش، به او اختصاص داد.   

  1. یحیی بن‌بطریق (م 600)

ابن‌بطریق از‌ اندیشمندان امامیه نیز چنین می‌نویسد:

ولد بمکة فی بیت الله الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل یوم الجمعة الثالث عشر من رجب، ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه، منا من الله سبحانه وتعالی علیه بذلک واجلاء لمحله فی التعظیم.[11]

در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سال سی‌ام از عام‌الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. قبل از او و بعد از او مولودی غیر او در خانه خدا تولد نیافت. این منتی از سوی خداوند برای او، همچنین بزرگداشت جایگاه او است.  

  1. ابن‌شهر آشوب

ابن‌شهر آشوب پیرامون ولادت حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) در کعبه می‌نویسد:

لیس المولود فی سید الایام یوم الجمعة فی الشهر الحرام فی البیت الحرام سوی امیرالمؤمنین علیه السلام.[12]

به جز امام علی (علیه‌السّلام) کسی نسیت که در برترین روزها یعنی روز جمعه و در ماه حرام (رجب) در خانه خدا، تولد یافته باشد.    

  1.  قطب راوندی(متوفای۵۷۳ه)

قطب راوندی نیز چنین می‌نویسد:

ولقد ولد فی بیت‌الله الحرام ولم یولد فیه احد (غیره).[13]

همانا امام علی (علیه‌السّلام) در خانه خدا به دنیا آمد و کسی غیر از او در آنجا به دنیا نیامد.   

  1.  علامه حلی رحمه الله (در گذشته به 726 ق)

متکلم مشهور شیعی، مرحوم علامه حلی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) نیز چنین می‌نویسد:

ولد امیرالمؤمنین ع یوم الجمعة الثالث عشر من شهر رجب بعد عام الفیل بثلاثین سنة فی الکعبة و لم یولد احد سواه فیها لا قبله‌ و لا بعده‌.

امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سی سال بعد از عام‌الفیل، در خانه خدا به دنیا آمد و کسی قبل از او و بعد از او در آنجا تولد نیافت.[14]  

و نیز علامه در تحریر الاحکام می‌نویسد:

وُلد بمکّة فی نفس الکعبة[15]

در مکه و در داخل کعبه متولد شد.

  1.  صاحب حدائق رحمه الله (درگذشته به سال 1186ق)

شیخ یوسف بحرانی مشهور به صاحب حدائق پیرامون این فضیلت می‌نویسد:

ولد بمکة فی البیت الحرام ولم یولد فیه احد قبله ولا بعده وهی فضیلة خص بها علیه الصلاة والسلام وکان ذلک یوم الجمعة لثلاث عشر لیلة خلت من رجب. [16]

امام علی (علیه‌السّلام) در خانه خدا تولد یافت و کسی قبل از او و بعد از او در آنجا تولد نیافت. این فضیلتی است که مخصوص اوست. این امر در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب به وقوع پیوست.

  1.  مرحوم سید هاشم بحرانی رحمه الله (در گذشته در قرن دوازدهم)

ان روایة أن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ولد فی الکعبة بلغت حد التواتر معلومة فی کتب العامة والخاصة[17]

داستان ولادت امام علی علیه السلام در کعبه به حد تواتر رسیده و در کتاب های عامه و خاصه آشکار است.

 

عالمان اهل تسنن

  1. فاکهی (درگذشته در قرن سوم)

ذِکْرُ أَوَائِلِ الْأَشْیاءِ الَّتِی حَدَثَتْ بِمَکَّةَ فِی قَدِیمِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِنَا هَذَا، وَأَوَّلِ مَنْ أَحْدَثَهَا وَفَعَلَهَا مِنَ النَّاسِ یقَالُ ... أَوَّلُ مَنْ وُلِدَ فِی الْکَعْبَةِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ: عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ.[18]

گفته شده ... اول کسی که از بنی هاشم از مهاجرین در کعبه به دنیا آمد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

  1. مسعودی (متوفای 346ق)

وکان مولده فی الکعبة.[19]

محل تولد او (امام علی علیه السلام) در کعبه بود.

  1. حاکم نیشابوری (در گذشته به سال 405 ق)

حاکم نیشابوری از علمای بزرگ اهل سنت پیرامون ولادت حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) با ادعای تواتر چنین می‌نویسد:

فقد تواترت الاخبار ان فاطمة بنت اسد ولدت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة.

روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب (کرم‌الله‌وجهه) را در داخل کعبه به دنیا آورده است.[20]

  1. گنجی شافعی (درگذشته به سال 658 ق)

«ولد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک ، وإجلالا لمحله فی التعظیم.[21]

امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در شب جمعه سیزدهم رجبِ سال سی­ ام بعد از واقعه عام‌الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از او، در داخل خانه خدا به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند برای تکریم و بزرگداشت جایگاهش به او بخشیده است.

  1. عبدالملک بن محمد التوزری (در گذشته در قرن ششم)

أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف ولدته فی جوف الکعبة.[22]

مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف، او را در دل کعبه به دنیا آورد.

  1. ابن صباغ مالکی (درگذشته به سال 855 ق)

وُلِدَ علی ( علیه السلام ) بمکة المشرّفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الأصمّ رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة ، وقیل بخمس وعشرین ، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة ، وقیل بعشر سنین. ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه ، وهی فضیلة خصّه الله تعالى بها إجلالا له وإعلاءً لمرتبته وإظهاراً لتکرمته.[23]

علی علیه السلام در مکه مشرفه، اندرون بیت الله الحرام در روز جمعه، سیزدهم از ماه رجب در سال سی­ام پس از عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت و گفته شده است: بیست و پنج سال پیش از آن و دوازده سال پیش از مبعث و گفته شده است ده سال پیش از آن به دنیا آمد و پیش از او، کسی در خانه خدا به دنیا نیامده بود و این فضیلتی است که خداوند، برای بزرگداشتش و بالا بردن مقامش و آشکار ساختن اکرامش، بدو ویژه گردانده است.

  1. حلبی (در گذشته در قرن یازدهم)

علی بن برهان الدین حلبی صاحب کتاب مشهور سیره حلبی، پس از سخنی طولانی در باره امیرمومنان علی علیه السلام، به ولادت آن حضرت در داخل خانه کعبه استدلال نموده است:

... لأنه ولد فی الکعبة.[24]

زیرا او در کعبه دیده به جهان گشوده است.

  1.  شاه ولی الله دهلوی (درگذشته در قرن دوازدهم)

وی در این زمینه می‌نویسد:

«و از مناقب وی رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت».[25]

  1.  شاه عبدالعزیز دهلوی (درگذشته به سال 1239 ق)

«اتفاقا روز زیارت زنان، فاطمه بنت اسد با وجود آن‌که مدت حمل تمام کرده بود، برای زیارت قصد نمود و چون این روز در تمام سال یک‌بار اتفاق می‌افتد، با وصف دشواری حرکت، خود را به‌کمال رنج و مشقت تا در کعبه رسانید ... همین‌که در کعبه در آمد، طلق بر طلق درد پی درد آمدن گرفت و تولد حضرت امیر علیه‌السلام واقع شد».

  1. محمود شکری الآلوسی

والصحیح فی ذلک أن عادة الجاهلیة أن یفتح باب الکعبة فی البوم الخامس عشر من رجب ویدخلون جمیعهم للزیارة وکانت العادة أن النساء یدخلن قبل الرجال بیوم أو یومین وقد کانت فاطمة قریبة الوضع فاتفق أن ولدت هناک لما أصابها من شدة المزاحمة والمجاذبة.[26]

و درست در این زمینه آن است که از عادات جاهلی، گشودن کعبه در روز پانزدهم از ماه رجب بود و همه برای زیارت وارد آن می‌شدند و رسم چنین بود که زنان یک یا دو روز پیش از مردان وارد می‌شدند. این در حالی که نزدیک تولد فرزند فاطمه بود و ولادت فرزندش، براثر شدت فشار و ازدحام جمعیت در آنجا رخ داد.

المشهور فی ولادة الأمیر عندنا هو أن أهل الجاهلیة کانت عاداتهم أن یفتحوا باب الکعبة فی یوم الخامس عشر من رجب ویدخلونها للزیارة، فممن دخل فاطمة، فوافقت الولادة ذلک الیوم.[27]

مشهور در چگونگی ولادت امیرمومنان علیه السلام در نزد ما آن است که مردم جاهلی عادت داشتند که درب خانه خدا را در روز پانزدهم رجت گشوده و برای زیارت، بدان داخل شوند و از کسانی که در خانه وارد شد، فاطمه بود و ولادت آن حضرت در آن روز اتفاق افتاد.

  1.  سبط ابن جوزی

وی نیز یکی دیگر از عالمان اهل سنت است که پیرامون ولادت با سعادت آن حضرت چنین می‌نویسد:

وروی ان فاطمة بنت اسد کانت تطوف بالبیت وهی حامل بعلی (علیه‌السّلام) فضربها الطلق ففتح لها باب الکعبة فدخلت فوضتعه فیها.[28]

روایت شده است که فاطمه بنت اسد، در حالی که باردار بود، خانه خدا را طواف می‌کرد، درد زایمان او را فراگرفت، در خانه کعبه به روی او باز شد، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ ورد. 

  1. حلبی شافعی

برهان‌الدین حلبی از دیگر عالمان سنی مذهب نیز پیرامون ولادت حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) در کعبه چنین می‌نویسد:

وفی السنة الثلاثین من مولده صلی الله علیه وسلم ولد علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی الکعبة.[29]

و در سال سی‌ام از ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی بن ابی‌طالب (کرم‌الله‌وجهه) در کعبه به دنیا آمد. 

  1. ابوزکریا الازدی

ازدی نیز پیرامون ولادت در کعبه چنین می‌نویسد:

وکان ولد فی الکعبة ولم یولد فیها خلیفة غیر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام.

آن حضرت در کعبه به دنیا آمد، هیچ یک از خلفا غیر از امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) کسی دیگری در کعبه به دنیا نیامده است.[30] 

  1. آلوسی

آلوسی در شرح اشعار عینیه عبدالباقی عمری افندی که او از نوادگان خلیفه دوم نیز می‌باشد، شرحی نوشته است که نام کتاب او سرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیده العینیه نام دارد که شعر افندی را چنین نقل می‌کند:

انت العلیُ اَلّذی فَوقَ الْعُلَی رُفِعا

توآن علی بلند مرتبه‌ای هستی که جایگاه تو از مقام رفیع الهی نشات گرفته و در اوج رفعت انسانی هستی

بِبَطْنِ مَکهَ عِندَ البَیتِ اذْ وُضِعا

خداوند تورا آورد درون مکه و داخل کعبه تورا قرار داد و تو اینگونه نازل شدی.

آلوسی در ادامه؛ ضمن شرح ابیات افندی چنین می‌نویسد:

و فی کون الامیر کرم الله وجهه ولد فی البیت، امر مشهور فی الدنیا وذکرفی کتب الفریقین السنه و الشیعه.

اینکه علی بن ابی‌طالب (کرم‌الله‌وجهه) در داخل خانه خدا به دنیا آمده است، امری مشهور است که در کتب شیعیان و اهل سنت آمده است.[31] 

با دقت در این کلام آلوسی، در می‌یابیم که وی به عنوان یک عالم بزرگ اهل سنت ولادت امیرمؤمنان (سلام‌الله) در کعبه را امری مشهور تلقی کرده و معترف است که کتب شیعه و سنی نسبت به این مساله اهتمام داشته‌اند.

  1. ابن‌صباغ مالکی

ابن‌صباغ، از علمای مالکی مذهب اهل سنت نیز پیرامون این فضیلت حضرت علی (علیه‌السّلام) چنین می‌نویسد:

ولد علی (علیه‌السّلام) بمکة المشرفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الاصم رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة، وقیل بخمس وعشرین، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة، وقیل بعشر سنین. ولم یولد فی البیت الحرام قبله احد سواه، وهی فضیلة خصه الله تعالی بها اجلالا له واعلاء لمرتبته واظهارا لتکرمته. [32] 

علی (علیه‌السّلام) در مکه مشرفه در داخل بیت‌الحرام (کعبه) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنی ماه رجب سال سی‌ام عام‌الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد، و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است.

ابن‌صباغ نیز اشاره می‌کند که ولادت در کعبه فضیلت خاصه حضرت می‌باشد که خداوند متعال از باب بالا بردن مقام و اظهار کرامت به آن حضرت بخشیده است.

  1. گنجی شافعی

حافظ گنجی، از علمای شافعی مذهب سنی نیز در کفایة الطالب می‌نویسد:

ولد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه اکراما له بذلک، واجلالا لمحله فی التعظیم. [33] 

امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) شب جمعه سیزده رجب، سال سوم بعد از واقعه عام‌الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است.

با دقت و امعان نظر در کلمات گنجی، در می‌یابیم که وی نیز علاوه بر اشاره به ولادت آن حضرت در کعبه، تصریح می‌کند که این فضیلت برای هیچ کسی غیر از حضرت علی (علیه‌السّلام) محقق نشده است.

  1. صفوری شافعی

صفوری شافعی نیز از جمله عالمان سنی مذهبی است که در دو کتاب خود به ولادت حضرت علی (علیه‌السّلام) در کعبه به نقل از کتاب فصول المهمه چنین نقل می‌کند:

ورایت فی الفصول المهمة فی معرفة الائمة بمکه المشرفة شرفها الله تعالی لابی الحسن المالکی ان علیا ولدته امه بجوف الکعبة شرفها الله تعالی وهی فضیلة خصه الله تعالی بها وذلک ان فاطمة بنت اسد رضی الله عنها اصابها شدة الطلق فادخلها ابوطالب الی الکعبة فطلقت طلقة واحدة فوضعته یوم الجمعة فی رجب سنة ثلاثین من عام الفیل...[34]

در کتاب فصول المهمه فی معرفة الائمه بمکهء المشرفه که نویسنده آن ابو الحسن مالکی بود دیدم که مادر علی (علیه‌السّلام) او را در داخل کعبه به دنیا آورده است و این فضیلتی است که خداوند تنها به او داده است. داستان از این قرار است که فاطمه دختر اسد (رضی‌الله‌عنها) درد زایمان گرفت، ابو طالب او را به داخل کعبه بود، و با یک بار درد زایمان بچه را به دنیا آورد. این ولادت در روز جمعه ۱۳ رجب سال سیم از عام‌الفیل اتفاق افتاد. 

وی همچنین در کتاب مختصر المحاسن المجتمعه مطابق متن بالا چنین می‌نویسد:

رایت فی الفصول المهمة فی معرفة الائمة لبعض المالکیة ان علیا رضی الله عنه ولدته امه فاطمة بجوف الکعبة، وهی فضیلة خصه الله تعالی بها، وذلک ان امه اشتد بها الطلق، فاتی بها ابو طالب واسمه عبد مناف، وادخلها الکعبة فطلقت طلقة واحدة، فوضعته یوم الجمعة، فی شهر رجب، سنة ثلاثین من عام الفیل، بعد ان تزوج النبی صلی الله وسلم خدیجة رضی الله عنها بثلاث سنین.[35]

در کتاب فصول المهمه که نوشته یکی از علمای مالکی مذهب است دیدم که نقل شده بود: فاطمه بنت اسد، علی (رضی‌الله‌عنه)، را درون کعبه به دنیا آورد و این فضیلتی برای اوست که خداوند به ایشان عنایت کرده است و این چنین بود هنگامی که درد حمل بر مادرش غلبه کرد، ابوطالب که اسم او عبدمناف است، او را وارد بر کعبه کرد و درد زایمان او را یک بار فرا گرفت و او (حضرت علی علیه‌السلام) را در روز جمعه در ماه رجب سال ۳۰ عام‌الفیل، سه سال بعد از ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه به دنیا آورد. 

  1. مسعودی

مسعودی از دیگر عالمان اهل سنت نیز در این مورد چنین می‌نویسد:

وروی ان فاطمة بنت اسد لما حملت ب امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) کانت تطوف بالبیت فجاءها المخاض وهی فی الطواف فلما اشتد بها دخلت الکعبة فولدته فی جوف البیت.[36]

و روایت شده است که فاطمه بنت اسد هنگامی که به حضرت علی (علیه‌السّلام) باردار بود، در حال طواف خانه کعبه بود که درد زایمان سراغش آمد، هنگامی که درد زیاد شد، وارد کعبه شد و فرزندش (حضرت علی علیه‌السلام) را درون کعبه به دنیا آورد. 

وی همچین در مروج الذهب چنین می‌نویسد:

وکان مولده فی الکَعبة.[37]

محل تولد علی (علیه‌السّلام)، خانه کعبه است. 

  1. زرندی

زرندی حنفی نیز در این مورد می‌نویسد:

وولد کرم الله وجهه فی جوف الکعبة...[38]

و حضرت علی بن ابی‌طالب (کرم‌الله‌وجه) در داخل کعبه به دنیا آمده است. 

وی در جای دیگر می‌نویسد:

وامه فاطمة بنت اسد ابن‌هاشم بن عبد مناف وهی اول‌هاشمیة ولدت لهاشمی روی انه لما ضربها المخاض ادخلها ابو طالب الکعبة بعد العشاة فولدت فیها علی بن ابی طالب (رض).[39]

و مادر او (حضرت علی علیه‌السلام) فاطمه بنت اسد فرزند‌ هاشم فرزند عبدمناف و او اولین زن‌ هاشمیه‌ای بود که فرزندی‌ هاشمی به دنیا آورد روایت شده است هنگامی که او را درد زایمان فرا گرفت، ابوطالب او را اول شب وارد بر کعبه کرد پس علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را بدنیا آورد. 

  1. امیر صنعانی

وی نیز از جمله عالمان اهل سنت است که پیرامون ولادت آن حضرت در خانه خدا می‌نویسد:

واما مولده فولد بمکة المشرفة فی البیت الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل فی الیوم الجمعة الثالث (عشر) من رجب.[40]

محل ولادت ایشان در مکه مشرفه در خانه خدا و در سال سی عام‌الفیل در روز جمعه سوم سیزدهم رجب به دنیا آمدند. 

  1. دیار بکری

دیار بکری در کتاب خود به نام تاریخ الخمیس نیز قضیه را چنین تقریر می‌کند:

و فی السنة الثلاثین من مولده صلی الله علیه وسلم ولد علی بن ابی طالب رضی الله عنه فی الکعبة.[41]

و در سال سی از ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌(و‌آله)‌وسلم)، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در کعبه به دنیا آمد. 

  1. محمد بن عبدالواحد موصلی

موصلی ولادت امیرمؤمنان (سلام‌الله‌علیه) را در کعبه چنان گزارش می‌کند:

ومولده فی الکعبة المعظمة، ولم یولد بها سواه فی طلقة واحدة.[42]

و محل ولادت او (حضرت علی علیه‌السلام) در کعبه معظمه و در کعبه جز او به دنیا نیامد. و در همان درد اول به دنیا آمد. 

  1. بستی

بستی از علمای معتزلی‌العقیده اهل سنت پیرامون ولادت آن حضرت و عادات زنان بنی‌هاشم چنین می‌نویسد:

فقد علمنا فی الصحیح من الروایات عند جمیع اهل البیت، ان فاطمة بنت اسد قالت: لما قرب ولادتی بعلی، کانت العادة فی نساء بنی‌هاشم ان یدخلن البیت ویمسحن بطونهن بحیطانه فیخف علیهن الوضع، فخرجت مع جنینی

ولیس فی الموضع اشرف من هذا والولد الطاهر مولود فی اشرف البقاء من اکرم الفضائل، ولیس هذا للمشایخ ولا لاحد نعرفه.

ثم له فی المسجد خاصیة ومزیة، لا یشارکه فیها احد وهو انه ولد فی الکعبة.[43]

به تحقیق از روایات صحیح نزد تمام اهل بیت (علیهم‌السّلام) دانستیم، که فاطمه بنت اسد فرمود: زمانی که ولادت علی (علیه السلام) نزدیک شد، عادت زنان بنی‌هاشم این بود که وارد بر خانه خدا شده و شکم خود را به دیوار کعبه می‌کشیدند تا وضح حملشان آسان شود. (و سپس در خانه خود وضع حمل می‌کردند) اما من با فرزندم (از خانه کعبه) خارج شدم.

و هیچ مکانی بالاتر از اینجا (کعبه) نیست و فرزند پاک (یعنی حضرت علی علیه‌السلام) در والا‌ترین مکان‌ها به دنیا آمد و این فضیلتی است که (به او) اکرام شده است و این فضیلت برای هیچ یک از اساتید و مشایخ و هیچ کسی که می‌شناسیم وجود ندارد.

و سپس برای او (حضرت علی علیه‌السلام) در مسجد مزیت و خاصیتی است که هیچ کسی با او شریک نبوده و اختصاص به او دارد و او کسی است که در کعبه به دنیا آمده است. 

  1. ابن مغازلی

ابن‌مغازلی شافعی نیز قضیه ولادت حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) را از امام سجاد (علیه‌السّلام) چنین نقل می‌کند:

اخبرنا ابو طاهر محمد بن علی بن محمد البیع، قال: اخبرنا ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبدالله بن خالد الکاتب، قال: حدثنا احمد بن جعفر بن محمد بن سلم الختلی قال: حدثنی عمر بن احمد بن روح، حدثنی ابو طاهر یحیی بن الحسن العلوی، قال: حدثنی محمد بن سعید الدارمی حدثنا موسی بن جعفر، عن ابیه، عن محمد بن علی، عن ابیه علی بن الحسین، قال: کنت جالساً مع ابی ونحن زائرون قبر جدنا علیه السلام، وهناک نسوان کثیرة، اذ اقبلت امراة منهن فقلت لها: من انت یرحمک الله؟ قالت: انا زیدة بنت قریبة بن العجلان من بنی ساعدة. فقلت لها: فهل عندک شیئاً تحدثینا؟ فقالت: ‌ای والله حدثتنی امی‌ام العارة بنت عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان الساعدی. . انها کانت ذات یوم فی نساءٍ من العرب اذ اقبل ابو طالب کئیباً حزیناً، فقلت له: ما شانک یا ابا طالب؟ قال: ان فاطمة بنت اسد فی شدة المخاض، ثم وضع یدیه علی وجهه. فبینا هو کذلک، اذ اقبل محمد صلی الله علیه وسلم فقال له: ((ما شانک یا عم؟) ) فقال: ان فاطمة بنت اسد تشتکی المخاض، فاخذ بیده وجاء وهی معه فجاء بها الی الکعبة فاجلسها فی الکعبة، ثم قال: ((اجلسی علی اسم الله! ) ) قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً، نظیفاً، منظفاً لم ار کحسن وجهه، فسماه ابو طالب علیاً وحمله النبی صلی الله علیه وسلم حتی اداه الی منزلها. قال علی بن الحسین علیهم السلام: فوالله ما سمعت بشیء قط الا وهذا احسن منه.[44]

موسی بن جعفر از پدرشان از امام صادق و ایشان از وجود مقدس امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) اجمعین نقل می‌کنند که:

روزی به زیارت قبر جدمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه با پدرم رفته بودیم، نشسته بودیم که آنجا زنان زیادی بودند. یکی از آنان به ما رو کرد و من به او گفتم رحمت خدا بر تو چه کسی هستی؟ گفت: من زیده دختر قریبه فرزند عجلان از قبیله بنی‌ساعده هستم. به او گفتم: آیا نزد تو چیزی هست که برای ما بیان کنی؟ گفت آری به خدا قسم. مادرم‌ ام‌العاره دختر عباده بن نضله بن مالک بن عجلان الساعدی... روزی با زنان عرب همراه بود که ابوطالب در حالی که گریه می‌کرد و غمگین بود آمد. به او گفتم: تو را چه شده است‌ ای ابوطالب؟ گفت: فاطمه بنت اسد در شدت درد زایمان است و سپس دستش را زمانی که در بین ما بود روی صورتش گذاشت و هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد فرمودند چه شده است‌ ای عمو؟ ابوطالب گفت: فاطمه بنت اسد از شدت درد حمل به سختی افتاده است. پیامبر دست ابوطالب را گرفت در حالی که او دست فاطمه بنت اسد را گرفته بود به نزد کعبه آمدند و او را در کعبه نشاند و گفت: به نام خدا بنشین. گفتن: سپس در همان درد اول، فرزند پسری خوشرو و پاک و پاک شده‌ای را به دنیا آورد و کسی را به زیبایی صورت او ندیدم پس ابوطالب او را علی نامید و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را تا منزلش همراهی کرد. امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: به خدا قسم هر سخن زیبایی شنیده بودم، این از آن زیباتر بود. 

  1. جوینی

جوینی نیز از علمای شافعی مذهب اهل سنت پیرامون ولادت آن حضرت چنین می‌نویسد:

روی انها لما ضربها المخاض اشتد وجعها فادخلها ابوطالب الکعبة بعد العتمة فولدت فیها علی وقیل لم یولد فی الکعبة الا علی.[45]

و روایت شده هنگامی که وقت وضع حمل او رسید و دردش شدت یافت، ابوطالب او را اول شب وارد بر کعبه کرد و علی در آن خانه بدنیا آمد. و گفته شده که کسی غیر از علی در کعبه به دنیا نیامده است. 

  1. بسنوی

بسنوی نیز در محاضرات الاوائل پیرامون برخی از القاب آن حضرت و همچنین ولادت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در کعبه چنین می‌نویسد:

اول من لقب فی صباه باسم الاسد فی الاسلام من الصحب الکرام وهو الحیدر من اسماء الاسد سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه کان ابو امه غائبا حین ولدته داخل الکعبة وهی فاطمة بنت اسد لقبته امه تفاؤلا باسم ابیه وکان من اعیان بنی‌هاشم وهی اول‌هاشمیة ولدت‌هاشمیا وهو اقرب الخلفاء نسبا الی رسول الله صلی الله علیه وسلم ابن عمه وزوج افضل بناته رضی الله عنهن.[46]

و اولین صحابه مسلمانی که در کودکی نام شیر بر او نهاده شد آقای ما علی بن ابی‌طالب می‌باشد که نام او را حیدر از نام‌های شیر- نهادند. پدر مادر او در هنگام ولادتش که داخل کعبه به دنیا آمد، غائب بود و (مادرش) همان فاطمه بنت اسد می‌باشد و او را به خاطر تفال به اسم پدرش اسد نامید و او (حضرت علی علیه‌السلام) از بزرگان بنی‌هاشم بود او (فاطمه بنت اسد) اولین زن‌ هاشمیه‌ای بود که فرزندی‌ هاشمی به دنیا آورد و حضرت علی (علیه‌السّلام) از حیث نسب نزدیک‌ترین خلفاء به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و پسر عمو و همسر برترین دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. 

  1. شبلنجی

مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی نیز در نورالابصار چنین می‌نویسد:

ولد رضی الله عنه بمکة داخل البیت الحرام علی قول یوم الجمعة ثالث عشر رجب الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة.[47]

او (حضرت علی علیه‌السلام) داخل خانه کعبه بنابر قولی روز جمعه سیزدهم رجب سال سی‌ام عام‌الفیل، بیست و سه سال قبل از هجرت به به دنیا آمد. 

  1. خواجه نصر الله هندی

خواجه نصرالله هندی نیز بر ولادت آن حضرت در کعبه تصریح دارد چنان‌چه می‌نویسد:

والمشهور فی ولادة الامیر عندنا هو ان اهل الجاهلیة کانت عاداتهم ان یفتحوا باب الکعبة فی یوم الخامس عشر من رجب ویدخلونها للزیارة، فممن دخل فاطمة، فوافقت الولادة ذلک الیوم.[48]

مشهور در ولادت امیرالمومنین در نزد ما (اهل سنت) آن است که از عادات اهل جاهلیت آن بود که در کعبه را در روز پانزدهم رجب باز می‌کردند و برای زیارت وارد آن می‌شدند و فاطمه بنت اسد از کسانی بود که وارد شدند و در آن روز وضع حمل کردند..... 

  1. عبدالعزیز دهلوی

همچنین عبدالعزیز دهلوی نیز از جمله افرادی است که به ولادت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در کعبه تصریح کرده است:

والصحیح فی ذلک ان عادة الجاهلیة ان یفتح باب الکعبة فی الیوم الخامس عشر من رجب ویدخلون جمیعهم للزیارة وکانت العادة ان النساء یدخلن قبل الرجال بیوم او یومین وقد کانت فاطمة قریبة الوضع فاتفق ان ولدت هناک لما اصابها من شدة المزاحمة والمجاذبة.[49]

صحیح آن است که عادت اهل جاهلیت آن بود که در روز پانزده رجب در کعبه را باز می‌کردند همه آنان برای زیارت داخل می‌شدند و عادت زنان بود که یک یا دو روز قبل از مردان وارد شوند و فاطمه بنت اسد نزدیک به زمان وضع حمل بود و اتفاق شده که به دلیل شلوغی آن‌جا وضع حمل کرد..... 

  1. ولی‌الله دهلوی

دهلوی نیز از جمله علمای بزرگ و مشهور اهل سنت، پیرامون ولادت آن حضرت در کعبه چنین می‌نویسد:

و از مناقب وی (رضی‌الله‌عنه) که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت. [50]

  1. جنابی

ابومصطفی جنابی از علمای قرن دهم اهل سنت پیرامون ولادت امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) چنین می‌نویسد:

ویقال کانت ولادته فی داخل الکعبة.[51]

و گفته شده که ولادت او (حضرت علی بن ابی‌طالب (سلام‌الله‌علیه)) در کعبه بوده است. 

  1. صالح الغامدی

صالح بن عبدالله الغامدی از علمای معاصر سلفی نیز پیرامون امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) و ولادت ایشان چنین می‌نویسد:

امه فاطمة بنت اسد بن‌هاشم بن عبد مناف. ولدته فی جوف الکعبة وهی اول‌هاشمیة ولدت لهاشمی.[52]

مادرش فاطمه دختر اسد فرزند‌هاشم فرزند عبد مناف است. او (امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)) را داخل کعبه به دنیا آورد و ایشان اول زنی از بنی‌هاشم بود که یک‌ هاشمی را به دنیا آورد. 

  1. عباس محمود عقاد

وی که یکی از نویسندگان معاصر اهل سنت می‌باشد، پیرامون ولادت امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) چنین می‌نویسد:

ولد علی فی داخل الکعبة.[53]

(حضرت) علی (سلام‌الله‌علیه) در داخل کعبه به دنیا آمد. 

 

معاصرین اهل سنت

علماء، بزرگان و معاصرین اهل سنت نیز به ولادت آن حضرت در کعبه اشاره کرده‌اند که از باب نمونه به چند مورد بسنده می‌شود.

 

  1. محمد عمر سربازی

وی که از علمای بزرگ اهل سنت در منطقه بلوچستان و از بزرگان منطقه کوه ون بود، پیرامون این فضیلت حضرت می‌نویسد:

حضرت علی المرتضی (رضی‌الله‌عنه) که عمو زاد جناب رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بود که در روز ۱۳ رجب و بنابر روایت امام جعفر صادق (رضی‌الله‌عنه) در هفتم شعبان قبل از هجرت به ۲۳ سال در بیت‌الحرام متولد شد. [54]

نکته: البته قول هفتم شعبان خلاف مشهور است.

  1. مصطفی سباعی

وی که از مولفین معاصر اهل سنت می‌باشد، در کتابی تحت عنوان " زندگانی حضرت علی (رضی‌الله‌عنه)" که بر اساس منابع اهل سنت نوشته است، پیرامون ولادت آن حضرت چنین می‌نویسد:

سی و دو سال بعد از تولد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در کعبه به دنیا آمد.[55] 

  1. سیف‌الله مدرس گرجی

او نیز یکی دیگر از مؤلفین معاصر اهل سنت در کتابی به نام مختصری از باور‌های اهل سنت پیرامون ولادت حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) در کعبه چنین می‌نویسد:

در ۱۳ رجب سی سال پس از تولد پیامبر (۶۰۱ میلادی) در مکه و در خانه خدا به‌دنیا آمد.[56] 

  1. محمد حسیب قادری

وی نیز از علما و نویسندگان معاصر اهل سنت است که اصل کتاب وی به زبان اردو می‌باشد که ترجمه متن وی چنین است:

ولادت با سعادت

حضرت سیدنا علی المرتضی (رضی‌الله‌عنه) ۲۳ سال بعد از تولد حضور نبی کریم به دنیا آمد به این ترتیب حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) از لحاظ سنی ۲۳ سال از حضور نبی کریم کوچک‌تر بود. حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) در خانه کعبه به دنیا آمد. هنگام تولد حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) نبی کریم آب دهان خود را در دهان حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) ریخت و اسم علی را خود ایشان انتخاب کرد. وقتی که حضور نبی کریم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اعلان نبوت کرد سن حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) ده سال بود.[57] 

  1. عبدالرحمن محبی

در کتاب فضائل حج که نوشته مولوی محمد زکریا و با ترجمه عبدالرحمن محبی و تقریظ مولوی عبدالحمید به چاپ رسیده است، در پاورقی به نقل از علمای شیعه و سنی می‌نویسد که ولادت حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) در کعبه محقق شده است:

که بسیاری از علماء شیعه و سنی ولادت مبارک حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) را در جوف کعبه ذکر کرده‌اند.[58] 

 

نتیجه

ولادت با سعادت مولای متقیان، امیرمؤمنان، صدیق اکبر، فاروق اعظم، اسدالله الغالب، حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در کعبه معظمه اتفاق افتاده است و طبق تصریحات علمای اهل سنت که به ذکر بیش از بیست و پنج مورد اشاره شد، مساله‌ای مسلم و غیر قابل انکار و همچنین این مطلب روشن شد که ولادت در کعبه تنها فضیلتی است که فقط وجود مقدس حضرت علی (سلام‌الله‌علیه) به این افتخار نایل و هیچ کسی در این مساله با آن حضرت شریک نیست.

 

[1] روضة الواعظین - الفتال النیسابوری - ص 82

[2] برگرفته از مقاله «آیا بر اساس منابع شیعه و اهل سنت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در کعبه به دنیا آمده‌اند؟».

[3] رجال النجاشی - ص 392.

[4] الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین، ص: 191

[5] الشیخ المفید، ابی‌عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۵، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳ م.   

[6] (خصائص الأئمة - الشریف الرضی - ص 39)

[7] تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 6 ص 19

[8] المجدی فی أنساب الطالبین - على بن محمد العلوى العمری - ص 11

[9] تاج الموالید ( المجموعة ) - الشیخ الطبرسی - ص 12

[10] الطبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن (متوفای۵۴۸ه)، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱ ص۳۰۶، تحقیق و نشر:تحقیق مؤسسة آل البیت (علیهم‌السّلام) لاحیاء التراث قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.

[11] ابن‌البطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۲۴، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، جمادی الاولی ۱۴۰۷.

[12] ابن‌شهر آشوب، رشیدالدین ابی‌عبدالله محمد بن علی السروی المازندرانی (متوفای۵۸۸ه)، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۲۳.

[13] الراوندی، قطب‌الدین (متوفای۵۷۳ه)، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۸۸۸، تحقیق ونشر:مؤسسة الامام المهدی (علیه‌السّلام) قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.

[14] الحلی، الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶ ه‌)، کشف الیقین فی فضائل امیر المؤمنین، ص۱۷، تحقیق:حسین الدرگاهی ابا محمد حسن حسین آبادی، محل نشر:تهران، بی‌نا، الطبعة الاولی ۱۴۱۱ ه‌ - ۱۹۹۱ م.

[15] تحریر الأحکام - العلامة الحلی - ج 2 ص 120

[16] البحرانی، الشیخ یوسف، (متوفای۱۱۸۶ه)، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة،  ج۱۷ ص۴۳۲ و ۴۳۳، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة،  طبق برنامه مکتبه اهل البیت.

[17] غایة المرام - السید هاشم البحرانی - ج 1 ص 50

[18] أخبار مکة للفاکهی - ج 3 - ص 198

[19] مروج الذهب ومعادن الجوهر - المسعودی - ج 2، ص 349

[20] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۵۰.

[21] الگنجی الشافعی ، أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی ، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص۴۰۷ ، الباب السابع فی مولده علیه السلام ، ناشر : دار أحیاء تراث اهل البیت (ع) ، طهران ، الطبعة الثالثة ، ۱۴۰۴هـ ، ۱۳۶۲ ش .

[22] عبد الملک بن محمد التوزری، المعروف بابن الکردبوس - الاکتفاء فی أخبار الخلفاء ج 1، ص 480

[23] الفصول المهمة فی معرفة الأئمة - علی بن محمد أحمد المالکی ( ابن الصباغ ) - ج 1 ص 172

[24] السیرة الحلبیة - الحلبی - ج 1، ص 226

[25] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء - شاه ولی الله دهلوی ج 6، ص 359

[26] مختصر التحفة الاثنی عشریة ج 1 - ص 44

[27] السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة - ص 204

[28] سبط ابن جوزی، یوسف بن فرغلی، تذکرة الخواص، ص۱۰.

[29] برهان‌الدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۵۲۰.

[30] ازدی، ابوزکریا، تاریخ موصل، کتاب الثالث عشر، ص۵۸.

[31] آلوسی، سرح الخریده، ص۳ و ۱۵.

[32] ابن‌صباغ، علی‌ بن‌ محمد، الفصول المهمه، ص۲۹

[33] حافظ گنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۴۰۵-۴۰۶

[34] صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ج۲، ص۱۵۹.

[35] صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام، مختصر المحاسن المجتمعه، ص۱۵۶.

[36] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۴۲.

[37] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۳.

[38] زرندی حنفی، محمد بن یوسف، معارج الوصول، ص۴۹

[39] زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص۷۶

[40] امیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، الروضة الندیه، ص۳۶

[41] دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۷۹

[42] موصلی، محمد بن عبدالواحد، النعیم المقیم لعترة النبا العظیم، ص۵۵

[43] بستی، ابوالقاسم، المراتب، ص۱۵۱

[44] ابن‌مغازلی، مناقب حضرت علی (علیه‌السّلام) لابن مغازلی شافعی، ص۵۸-۵۹.

[45] جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶.

[46] بسنوی، علاء‌الدین علی، محاضرة الاوائل ومسامرة الاواخر، ص۷۹

[47] شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار، ص۱۵۸

[48] خواجه نصرالله هندی، نصیرالدین، السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة، ص۲۰۴

[49] دهلوی، عبدالعزیز، مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۴۴

[50] دهلوی، ولی‌الله، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج۴، ص۲۶۲

[51] جنابی، مصطفی بن حسن، البحر الزخار والعیلم التیار للجنابی (متوفای ۹۹۹ هـ)، ص۲۵۵، مخطوط.

[52] غامدی، صالح بن عبدالله، الاکتفاء فی اخبار الخلفاء، ج۱، ص۴۸۰

[53] عباس محمود عقاد، عبقریة الامام علی، ص۴۳

[54] سربازی، محمد عمر، پرسش و پاسخ‌های ارزشمند برای جوانان، ص۱۰۴

[55] سباعی، مصطفی، زندگانی حضرت علی رضی‌الله‌عنه، ص۸

[56] مدرس گرجی، سیف‌الله، مختصری از باور‌های اهل سنت، ص۹۸.

[57] قادری، محمد حسیب، سیرت حضرت سیدنا علی المرتضی رضی‌الله‌عنه، ص۲۷

[58] محبی، عبدالرحمن، فضائل حج، ص۱۱۲.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۳ ، ۰۰:۱۸

درآمد

امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام)  فضائل بی‌شماری دارد. برخی از این فضائل، از ویژگی‌های خاص آن حضرت به شمار می‌رود، به گونه‌ای که احدی را بهره‌ای از آن نیست. یکی از آن فضیلت‌های منحصر به فرد، ولادت در خانه خداوند: کعبه است. اما سوگمندانه باید گفت این منقبت از سوی برخی اهل سنت انکار شده است. امتناع این دسته، بستر پژوهش پیش روی را فراهم آورد. آنچه در پی می‌آید کاوشی از مستندهای روایی این مسأله در منابع فریقین [شیعه و اهل تسنن] به همراه دیدگاه عده‌ای از عالمان این دو فرقه است.

بررسی گزارش‌ها

گزارش‌های ولادت امیر مؤمنان علی  (علیه‌السلام)  در کعبه، در ابواب مختلف از میراث علمی فریقین از جمله باب «مولد الإمام علی علیه‌السلام» نمایان گشته است. این گزارش­ها سطح یکسانی ندارند؛ برخی از آن به اصل ولادت در کعبه نظر دارند؛ برخی نیز با وجود اختلاف در شرح تفصیلی ماجرا، به طور مشترک از ورود فاطمه بنت اسد (سلام‌الله) در خانه خدا و ولادت امیر مؤمنان  (علیه‌السلام)در آن، سخن به میان آورده است. لازم به ذکر است عده‌ای از عالمان اسلامی در انعکاس گزارش‌های ولادت، ذکری از سلسله راویان آن ننموده‌اند. از همین رو، رویکرد پژوهش حاضر متوجه گزارش‌های مُسنَد واقعه گشته و از گزارش‌های فاقد سند، صرفاً به ذکر آن‌ها بدون هرگونه توضیح، بسنده می‌شود.

بر پایه بررسی‌های به جای آمده، گزارش‌های مُسند، دست‌کم با پنج طریق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، امیر مؤمنان  (علیه‌السلام) ، عباس بن عبدالمطلب، یزید بن قعنب و اُم العارة بنت عبادة، در میراث فریقین بازتاب داشته است. این حجم از روایات (صرف نظر از روایات فاقد سند) در اصطلاح دانش حدیث، مستفیض بوده که از اعتبار و ارزشمندی درخور توجهی برخودار می‌باشد. البته از سخن حاکم نیشابوری، حدیث‌شناس برجسته اهل سنت و نیز سخن برخی عالمان امامی همچون مرحوم سید هاشم بحرانی به خوبی این نکته برمی‌آید که گزارش‌های ولادت امام علی  (علیه‌السلام) در کعبه، از کثرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده و برترین اعتبار ممکن یک حدیث یعنی تواتر را داراست (متن کلام هر دو در ادامه خواهد آمد).

  1. گزارش‌های مسند

یکم: طریق رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

این گزارش را نخست سید بن طاووس از کتاب «مولد مولانا علی (علیه‌السلام)  بالبیت» تألیف شیخ صدوق رحمه الله و صاحب کتاب «جامع الاخبار» به طور خلاصه از طریق جابر بن عبدالله انصاری و او از رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده است. سپس شاذان بن جبرئیل قمی در «الفضائل» خود، تفصیل آن را انعکاس داده است. در این گزارش از آثار با برکت ولادت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) بر زمین و آسمان و نیز شادمانی جناب ابوطالب  (علیه‌السلام)  از این واقعه، همچنین اعلام ولادت فرزندش، سخن به میان آمده است.

سید بن طاووس می‌نویسد:

[الباب فیما نذکره من تسمیة مولانا علی  (علیه‌السلام)  بأمیر المؤمنین] رأیت ذلک و رویته من کتاب مولد مولانا علی  (علیه‌السلام)  بالبیت تألیف أبی جعفر محمد بن بابویه قد رواه عن رجال الجمهور فلذلک أذکره و أقتصر على المراد منه. فَقَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ عَطَا قَالَ حَدَّثَنَا شَاذَانُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا یحْیى بْنُ أَبِی یحْیى قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ حَدَّثَنِی مُسْلِمُ بْنُ خَالِدٍ الْمَکِّی قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  فَقَالَ آه آه لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ  (علیه‌السلام) .‏[1]

این باب درباره نامیدن امام علی  (علیه‌السلام)  به امیر المومنین است. این روایت را دیده و آن را از کتاب «مولد مولانا علی  (علیه‌السلام)  بالبیت» تألیف شیخ صدوق روایت می‌کنم که آن را از علمای اهل سنت روایت کرده است. پس به همین سبب آن را ذکر می‌کنم و به مقداری که مقصود ماست، اکتفاء می‌نمایم. او با سلسله سند خودش از جابر نقل می‌کند که گفت: از رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  و سلم درباره ولادت امام علی  (علیه‌السلام)  پرسیدم، پیامبر  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: آه آه همانا درباره بهترین مولود پس از من پرسیدی که بر سنت حضرت عیسی بن مریم  (علیه‌السلام)  تولد یافت.

در کتاب «جامع الاخبار» نیز چنین آمده است:

رُوِی بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٌ النَّجَّارُ دوریستی [الدُّورْیسْتِی‏] قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی وَ حَدَّثَنِی یحْیى بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیى قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ حَدَّثَنِی مُسْلِمُ بْنُ خَالِدٍ الْمَکِّی قَالَ حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  فَقَالَ ص لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ‏ ... .[2]

مشروح روایت به گزارش شاذان بن جبریل این است:

أَخْبَرَنَا الشَّیخُ الْإِمَامُ الْعَالِمُ الْوَرِعُ النَّاقِلُ ضِیاءُ الدِّینِ شَیخُ الْإِسْلَامِ أَبُو الْعَلَاءِ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیى الْعَطَّارُ الْهَمَدَانِی ره فِی هَمَدَانَ فِی مَسْجِدِهِ فِی الثَّانِی وَ الْعِشْرِینَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ سِتِّمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ رُکْنُ الدِّینِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِی قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ رَوْقٍ الْخَطَّابِی قَالَ حَدَّثَنَا الْحَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ سَالِمٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ السَّرِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ آهْ‏ آهْ‏ سَأَلْتَ عَجَباً یا جَابِرُ عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ ... کَانَ رَجُلٌ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ وَ کَانَ زَاهِداً عَابِداً یقَالُ لَهُ الْمُثْرِمُ بْنُ زَغِیبٍ الشَّیقُبَانُ وَ کَانَ مِنْ أَحَدِ الْعُبَّادِ ... ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ یا هَذَا [یعنی اباطالب] فَإِنَّ الْعَلِی الْأَعْلَى أَلْهَمَنِی إِلْهَاماً فِیهِ بِشَارَتُکَ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ وَلَدٌ یولَدُ مِنْ ظَهْرِکَ هُوَ وَلِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ وَصِی رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ... قَالَ أَبُو طَالِبٍ إِنِّی لَا أَعْلَمُ حَقِیقَةَ مَا تَقُولُ إِلَّا بِبُرْهَانٍ مُبِینٍ وَ دَلَالَةٍ وَاضِحَةٍ قَالَ الْمُثْرِمُ مَا تُرِیدُ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أَعْلَمَ مَا تَقُولُهُ حَقٌّ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَلْهَمَکَ ذَلِکَ قَالَ فَمَا تُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَ لَکَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یطْعِمَکَ فِی مَکَانِکَ هَذَا قَالَ أَبُو طَالِبٍ أُرِیدُ طَعَاماً مِنَ الْجَنَّةِ فِی وَقْتِی هَذَا قَالَ فَدَعَا الرَّاهِبُ رَبَّهُ قَالَ جَابِرٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَمَا اسْتَتَمَّ الْمُثْرِمُ دُعَاءَهُ حَتَّى أُوتِی بِطَبَقٍ عَلَیهِ فَاکِهَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ عِذْقُ رُطَبٍ وَ عِنَبٍ وَ رُمَّانٍ فَجَاءَ بِهِ الْمُثْرِمُ إِلَى أَبِی طَالِبٍ فَتَنَاوَلَ مِنْهُ رُمَّانَةً ثُمَّ نَهَضَ مِنْ سَاعَتِهِ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رض فَلَمَّا اسْتَوْدَعَهَا النُّورَ ارْتَجَّتِ الْأَرْضُ وَ تَزَلْزَلَتْ بِهِمْ سَبْعَةَ أَیامٍ حَتَّى أَصَابَ قُرَیشاً مِنْ ذَلِکَ شِدَّةٌ فَفَزِعُوا ...ثُمَّ صَعِدَ أَبُو طَالِبٍ الْجَبَلَ وَ قَالَ لَهُمْ أَیهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَحْدَثَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ حَادِثاً وَ خَلَقَ فِیهَا خَلْقاً ... فَبَکَى وَ رَفَعَ یدَیهِ وَ قَالَ إِلَهِی وَ سَیدِی أَسْأَلُکَ بِالْمُحَمَّدِیةِ الْمَحْمُودَةِ وَ الْعَلَوِیةِ الْعَالِیةِ وَ الْفَاطِمِیةِ الْبَیضَاءِ إِلَّا تَفَضَّلْتَ عَلَى تِهَامَةَ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ قَالَ جَابِرٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوَ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ قَدْ کَانَتِ الْعَرَبُ تَکْتُبُ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ فَیدْعُونَ بِهَا عِنْدَ شَدَائِدِهِمْ فِی الْجَاهِلِیةِ وَ هِی لَا تَعْلَمُهَا وَ لَا تَعْرِفُ حَقِیقَتَهَا حَتَّى وُلِدَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَلَمَّا کَانَ فِی اللَّیلَةِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا ع أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ وَ تَضَاعَفَتِ النُّجُومُ فَأَبْصَرَتْ مِنْ ذَلِکَ عَجَباً فَصَاحَ بَعْضُهُمْ فِی بَعْضٍ وَ قَالُوا إِنَّهُ قَدْ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ حَادِثٌ أَ لَا تَرَوْنَ إِشْرَاقَ السَّمَاءِ وَ ضِیاءَهَا وَ تَضَاعُفَ النُّجُومِ بِهَا قَالَ فَخَرَجَ أَبُو طَالِبٍ وَ هُوَ یتَخَلَّلُ سِکَکَ مَکَّةَ وَ مَوَاقِعَهَا وَ أَسْوَاقَهَا وَ هُوَ یقُولُ لَهُمْ أَیهَا النَّاسُ وُلِدَ اللَّیلَةَ فِی الْکَعْبَةِ حُجَّةُ اللَّهِ تَعَالَى وَ وَلِی اللَّه‏ ...[3]

جابر می‌گوید از رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  و سلم درباره ولادت امام علی  (علیه‌السلام)  پرسیدم، پیامبر  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: آه آه همانا درباره بهترین مولود پس از من پرسیدی که بر سنت عیسی بن مریم  (علیه‌السلام)  تولد یافت ... در آن زمان مردی عابد و زاهد بود که او را مثرم می‌گفتند. او یکی از عابدان بود. او گفت: ای ابوطالب! بر تو بشارت باد همانا خداوند بزرگ مرا الهامی نمود که در آن بشارتی برای توست. ابوطالب گفت: آن چیست؟ مثرم گفت: فرزندی از پشت تو بیرون می‌آید که ولی خدا، امام متقین و جانشین رسول رب‌العالمین  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است ... ابوطالب گفت: من حقیقت آنچه را که می‌گویی نمی‌دانم مگر به دلیل روشن. مثرم گفت: چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم بدانم آنچه می‌گویی حق است و خداوند به تو الهام نموده است. گفت: چه می‌خواهی تا آنکه از خداوند بخواهم تو را در اینجا از طعام سیر گرداند؟ حضرت ابوطالب فرمود: طعامی بهشتی می‌خواهم. در این هنگام مثرم خداوند را خواند. جابر می‌گوید: رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هنوز دعایش تمام نشده بود که طبقی آورده شد و بر آن میوه‌ی بهشتی و خوشه‌ی خرما و انگور و انار بود. مثرم آن را برای ابوطالب  (علیه‌السلام)  آورد و اناری از آن خورد. سپس برخاست و نزد فاطمه بنت اسد علیها السلام رفت. زمانی که نور [حضرت علی  (علیه‌السلام)  در رحم] فاطمه بنت اسد قرار گرفت، زمین به لرزه در آمد و به مدت هفت روز در حال لرزش بود تا آنکه قریش از این ماجرا احساس ترس نمودند... سپس حضرت ابوطالب  (علیه‌السلام)  بر بالای کوه رفت و گفت: ای مردم بدانید خدای تعالی در این شب حادثه ای ایجاد کرد و مخلوقی جدید خلق نمود ... این هنگام حضرت ابوطالب  (علیه‌السلام)  گریه کرد و دستانش را بالا برد و عرضه داشت: خداوندا، آقای من، از تو درخواست می‌کنم به حق مقام محمدی که ستایش شده و جای گاه علوی بلند مرتبه به جایگاه و شأن فاطمی درخشان، بر سرزمین مکه رأفت و رحمت را ارزانی بداری. جابر می‌گوید: پیامبر  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  فرمودند: به خدایی قسم که دانه را آفرید و انسان را خلق نمود عرب این جملات جناب ابوطالب  (علیه‌السلام)  را نوشتند و در زمآنجاهلیت در سختی‌ها و مشکلات با این جملات خداوند را می‌خواندند ولی نمی‌دانستند معنای آن چیست و حقیقت آن را درک نمی‌کردند تا اینکه [حضرت] علی بن ابی‌طالب [ (علیه‌السلام) ] متولد شد؛ در شبی که ایشان پا به جهان گذاشت، زمین را نور فرا گرفت و [گویا] ستارگان دو برابر شدند. این مایه تعجب همگان گشت. برخی از آنان فریاد می‌زدند و می‌گفتند در آسمان حادثه‌ای رخ داد آیا روشنی و نور آسمان و دو برابر شدن ستارگان را نمی‌بینید؟ در این هنگام حضرت ابوطالب  (علیه‌السلام)  خارج شد در حالی که در کوچه‌ها و بازارهای مکه تردد می‌کرد و می‌گفت: ای مردم! امشب در کعبه حجت خدا و ولی او متولد شده است ... .

لازم به ذکر است علامه مجلسی همین روایت را از کتاب «غُرر الدرر» نیز گزارش می‌کند.

کِتَابُ غُرَرِ الدُّرَرِ لِلسَیدِ حَیدَرِ الْحُسَینِی عَنِ الشَّیخِ جَمَالِ الدِّینِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشِیدِ الْأَصْبَهَانِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَطَّارِ الْهَمَدَانِی عَنِ الْإِمَامِ رُکْنِ الدِّینِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِی عَنْ فَارُوقٍ الْخَطَّابِی عَنْ حَجَّاجِ بْنِ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ الْفَسَوِی عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ الْمَکِّی عَنْ أَبِی الزُّبَیرِ عَنْ جَابِرٍ مِثْلَه‏.[4]

دوم: طریق امیر مؤمنان علی  (علیه‌السلام)

این گزارش را طبری امامی و حسین بن عبد الوهاب با سلسله سند، از طریق جناب میثم تمار از امیر مؤمنان علی  (علیه‌السلام)  نقل کرده‌اند. بر پایه این گزارش سعید بن فضل در میان جمعیتی که امام علی  (علیه‌السلام)  نیز در آن حضور داشت، در سخنانی که بیانگر فضائل آن حضرت از جمله ولادت ایشان در خانه خدا است، آغاز به سخن نمود و در میان آن جمعیت کسی سخنانش را رد نکرد. امام علی  (علیه‌السلام)  نیز سخنش را تائید نمود و فرمود: ای سعید بن فضل آنچه گفتی من هستم. متن این روایت، چنین است:

حدثنا أبو التحف علی بن محمد بن إبراهیم المصری قال [ حدثنی ] الأشعث بن مرة عن المثنى بن سعید عن هلال بن کیسان الکوفی الجزار عن الطیب الفواخری عن عبد الله بن سلمة الفتحی عن شقادة بن الاصید العطار البغدادی قال [ حدثنی ] عبد المنعم بن الطیب عن العلا بن وهب بن قیس عن الوزیر أبی محمد [ بن ] سایلویه رضی الله عنه فإنه کان من أصحاب أمیر المؤمنین علیه‌السلام [العارفین وروى جماعتهم] عن ابن حریز عن أبی الفتح المغازلی عن أبی جعفر میثم التمار قال: کنت بین یدی مولای أمیر المؤمنین  (علیه‌السلام)  إذ دخل علینا من الباب رجل مشذب علیه قباء أدکن ... وقال: أیکم المجتبى فی الشجاعة أیکم المولود فی الحرم ... فقال أمیر المؤمنین  (علیه‌السلام) : أنا یا سعد بن الفضل بن الربیع بن مدرکة ...[5]

میثم تمار گوید: روزی در کوفه در محضر امیرالمؤمنین  (علیه‌السلام)  نشسته بودم که ناگهان مردی بلند قامت، با قبای خز تیره رنگ‌بر تن، وارد شد ... و گفت: کدام یک از شما در شجاعت برگزیده است؟ کدام یک از شما در کعبه دیده به جهان گشوده است؟... علی  (علیه‌السلام)  فرمود: ای سعد بن فضل بن ربیع بن مدرکة آنچه گفتی من هستم ... .

سوم: طریق یزید بن قعنب

این طریق مربوط به یزید بن قعنب یکی از شاهدان عینی است. مطابق این گزارش، دیوار کعبه شکافته شد، فاطمه بنت اسد علیها السلام بدان وارد گشته، مدت چند روز در آن توقف نمود و سرانجام آن حضرت  (علیه‌السلام)  تولد یافت. مادر امام علی  (علیه‌السلام)  پس از شادمانی بسیار از این رخداد، نام‌گذاری فرزندش را دستوری از طرف خداوند می‌داند که به همراه بیان پاره‌ای از فضائل آن حضرت، توسط پیکی از غیب به وی اعلام گشت. شیخ صدوق در سه کتاب معروف خویش با ذکر سلسله راویان، این چنین روایت می‌نماید:

حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِی قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ قَالَ قَالَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ‏ کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب وَ فَرِیقٍ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِهِ لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَقَالَتْ رَبِّ إِنِّی مُؤْمِنَةٌ بِکَ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَ کُتُبٍ وَ إِنِّی مُصَدِّقَةٌ بِکَلَامِ جَدِّی إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ  (علیه‌السلام)  وَ أَنَّهُ بَنَى الْبَیتَ الْعَتِیقَ فَبِحَقِّ الَّذِی بَنَى هَذَا الْبَیتَ وَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِی فِی بَطْنِی لَمَّا یسَّرْتَ عَلَی وِلَادَتِی قَالَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ فَرَأَینَا الْبَیتَ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ الْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ ینْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ ینْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ الرَّابِعِ وَ بِیدِهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  ثُمَ‏ قَالَتْ ... لَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِی هَاتِفٌ یا فَاطِمَةُ سَمِّیهِ عَلِیاً فَهُوَ عَلِی وَ اللَّهُ الْعَلِی الْأَعْلَى یقُولُ إِنِّی شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِی وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِی وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِی وَ هُوَ الَّذِی یکْسِرُ الْأَصْنَامَ فِی بَیتِی وَ هُوَ الَّذِی یؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَیتِی وَ یقَدِّسُنِی وَ یمَجِّدُنِی فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَیلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَصَاه‏.[6]

یزید بن قعنب گوید من با عباس بن عبدالمطلب و جمعى از عبد العزى برابر خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد علیها السلام که در ماه نهم بارداری امیر مؤمنان  (علیه‌السلام)  بود و درد تولد نوزاد داشت، وارد شد و گفت: خدایا من به تو و بدان چه از نزد تو آمده است از رسولان و کتاب‌ها، ایمان‌دارم و به سخن جدم ابراهیم خلیل تصدیق دارم و او است که این بیت عتیق را ساخت. به حق آنکه این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت را بر من آسان کن. یزید بن قعنب گوید دیدیم که خانه از پشت شکافت و فاطمه علیها السلام به درون آن رفت و از دیده ما نهان شد و دیوار به هم آمد. خواستیم قفل در خانه را بگشاییم، گشوده نشد. در این هنگام دانستیم که این امر از طرف خداى عز و جل است. پس از چهار روز بیرون آمد در حالی که علی  (علیه‌السلام)  را در دست داشت. سپس گفت ... چون خواستم بیرون آیم هاتفى آواز داد اى فاطمه نامش را على بگذار که او على است و خداى اعلى می‌فرماید : من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش نمودم و دانش پیچیده خویش را بدو آموختم و اوست که بت‏ها را در خانه من می‌شکند و اوست که در بام خانه‏ام اذان می‌گوید و مرا تقدیس و تمجید می‌کند. خوشا بر کسى که او را دوست دارد و فرمان از او بردارد و وای بر کسى که او را دشمن دارد و از او نافرمانى کند.

لازم به ذکر است صاحب کتاب بشارة المصطفی  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  همین روایت را با اضافه یک نفر در ابتدای سند از شیخ صدوق نقل کرده است:

أَخْبَرَنَا الرَّئِیسُ الزَّاهِدُ الْعَابِدُ الْعَالِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ الْحَسَنِ فِی الرَّی سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ خَمْسِمِائَةٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ عَمِّهِ الشَّیخِ السَّعِیدِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ بَابَوَیهِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ قَالَ: حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِی قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ‏ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ قَالَ: قَالَ: یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ‏: کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب ...[7]

چهارم: طریق عباس بن عبدالمطلب

این گزارش را شیخ طوسی رحمه‌الله با سه سند از عباس عموی رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که شاهد عینی دیگری است و نیز یزید بن قعنب انعکاس داده است. لازم به ذکر است دو راوی آن یعنی عایشه و انس بن مالک از راویان اهل سنت به شمار می‌روند.

متن گزارش به قرا ذیل است:

حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی (رَضِی اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَیوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاضِی، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو حَبِیبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی سُفْیانُ بْنُ عُیینَةَ، عَنِ الزُّهْرِی، عَنْ عَائِشَةَ.

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِی سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الرُّبَیعِی، قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیا بْنُ یحْیى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب.

قَالَ ابْنُ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَلِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلَامُ عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِمُ السَّلَامُ قَالَ: کَانَ الْعَبَّاسُ بْنُ عبدالمطلب وَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ جَالِسَینِ مَا بَینَ فَرِیقِ بَنِی هَاشِمٍ إِلَى فَرِیقِ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، إِذْ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ أُمِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ فَوَقَفَتْ بِإِزَاءِ الْبَیتِ الْحَرَامِ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَرَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ السَّمَاءِ وَ قَالَتْ: أَی رَبِ‏ إِنِّی‏ مُؤْمِنَةٌ بِکَ‏ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِکَ الرَّسُولُ فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الْبَیتِ وَ بِهَذَا الْمَوْلُودِ الَّذِی فِی أَحْشَائِی الَّذِی ... لَمَّا یسَّرْتَ عَلَی وِلَادَتِی قَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ عبدالمطلب وَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ: لَمَّا تَکَلَّمَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ رَأَینَا الْبَیتَ قَدِ انْفَتَحَ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا ثُمَّ عَادَتِ الْفَتْحَةُ وَ الْتَزَقَتْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى فَرُمْنَا أَنْ نَفْتَحَ الْبَابَ لِیصِلَ إِلَیهَا بَعْضُ نِسَائِنَا فَلَمْ ینْفَتِحِ الْبَابُ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بَقِیتْ فَاطِمَةُ فِی الْبَیتِ ثَلَاثَةَ أَیامٍ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَیامٍ انْفَتَحَ الْبَیتُ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِی کَانَتْ دَخَلَتْ فِیهِ فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِی  (علیه‌السلام)  عَلَى یدَیهَا ثُمَّ قَالَتْ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَنِی عَلَى الْمُخْتَارَاتِ مِمَّنْ مَضَى قَبْلِی ... لِأَنِّی وَلَدْتُ فِی بَیتِهِ الْعَتِیقِ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ وَ وَلَدِی عَلَى یدَی هَتَفَ بِی هَاتِفٌ وَ قَالَ: یا فَاطِمَةُ، سَمِّیهِ عَلِیاً، ... وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدَ حَبِیبِی وَ نَبِیی ...[8]

عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قعنب در میان گروه بنی‌هاشم و عبدالعز نی در مقابل بیت‌الله الحرام نشسته بودند هنگامی که فاطمه بنت اسد بن هاشم آمد و در آن روز نُه ماه تمام به امیرالمؤمنین  (علیه‌السلام)  حامله بود .فاطمه مقابل بیت‌الله الحرام ایستاد و رویش را به طرف آسمان بلند نمود و گفت: ای پروردگار من، همانا من به تو و به آنچه از نزد تو فرستاده شده ایمان‌دارم ... پس از تو می‌خواهم به حق این خانه و به حق این مولودی که در شکم من است اینکه این ولادت را بر من آسان کنی. عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قعنب گفتند: هنگامی که فاطمه بنت اسد این‌گونه سخن گفت و به این حالت دعا کرد، دیدیم خانه‌ی کعبه از پشت گشوده شد (دیوار شکافته شد) و فاطمه بنت اسد در آن داخل شد و از چشم‌ها پنهان گردید و دیوار شکافته شده، به اذن خداوند به حالت اول بازگشت. یعنی شکاف بسته شد. پس از آن هر کاری کردیم که در را باز کنیم و بعضی از زن های ما پیش او بروند در باز نشد. پس دانستیم که همانا آن امر بزرگی از امر خداوند بلند مرتبه است. فاطمه سه روز در خانه کعبه بود. هنگامی که بعد از سه روز از همان‌جایی که دیوار گشوده شده بود و فاطمه داخل شده بود، دوباره شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که علی  (علیه‌السلام)  بر روی دستانش بود از آن خارج شد. و به مردم گفت: همانا خداوند عزوجل مرا بر زنان اختیار شده از کسانی که قبل از من بودند، فضیلت و برتری داد ... برای اینکه من فرزندم را در بیت عتیق به دنیا آوردم و هنگامی که اراده نمودم که از خانه کعبه با فرزندم که در آغوشم بود خارج شوم، هاتفی از غیب گفت: ای فاطمه او را علی بنام ... او امامِ پس از حبیب و نبی من است.

پنجم: طریق اُم العارة بنت عبادة

این گزارش را ابن مغازلی از عالمان سده پنجم اهل سنت توسط زیدة بنت قریبه و او از مادرش اُم عماره که یکی دیگر از شاهدان ماجرا بود، نقل کرده است. این گزارش اگر چه در تبیین جزئیات ماجرا با گزارش‌های دیگر مقداری متفاوت است اما در رابطه با ورود فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها به خانه خدا و تولد یافتن امام علی  (علیه‌السلام)  در این مکان، با دیگر گزارش‌هاست همسو است.

اینک متن گزارش:

أخبرنا أبو طاهر محمد بن علی بن محمد البیع قال أخبرنا أبو عبد الله أحمد بن محمد بن عبد الله بن خالد الکاتب قال حدثنا أحمد بن جعفر بن محمد بن سلم الختلی قال: حدثنی عمر بن أحمد بن روح حدثنی أبو طاهر یحیى بن الحسن العلوی قال: حدثنی محمد بن سعید الدارمی حدثنا موسى بن جعفر، عن أبیه، عن محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین قال: کنت جالساً مع أبی ونحن زائرون قبر جدنا  (علیه‌السلام) ، وهناک نسوان کثیرة إذ أقبلت امرأة منهن فقلت لها: من أنت یرحمک الله؟ قالت: أنا زیدة بنت قریبة بن العجلان من بنی ساعدة. فقلت لها: فهل عندک شیئاً تحدثینا؟ فقالت: إی والله حدثتنی أمی أم العارة بنت عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان الساعدی أنها کانت ذات یوم فی نساءٍ من العرب إذ أقبل أبو طالب کئیباً حزیناً فقلت له: ما شأنک یا أبا طالب؟ قال: إن فاطمة بنت أسد فی شدة المخاض ثم وضع یدیه على وجهه فبینا هو کذلک إذ أقبل محمد صلى الله علیه وسلم فقال له: ما شأنک یا عم؟ فقال: إن فاطمة بنت أسد تشتکی المخاض فأخذ بیده وجاء وهی معه فجاء بها إلى الکعبة فأجلسها فی الکعبة ثم قال: اجلسی على اسم الله قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً نظیفاً منظفاً لم أر کحسن وجهه فسماه أبو طالب علیاً وحمله النبی صلى الله علیه وسلم حتى أداه إلى منزلها. قال علی بن الحسین علیهم السلام: فوالله ما سمعت بشیء قط إلا وهذا أحسن منه.[9]

امام سجاد  (علیه‌السلام)  فرمود: با پدرم نشسته بودم و به زیارت پیامبر  (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  آمده بودیم در آنجا زنان زیادى بودند ناگاه زنى از آنان رو به ما کرد. به او گفتم تو کیستى خدا تو را رحمت کند؟ جواب داد: من زیده دختر قریبه بن عجلان از قبیله بنى ساعده هستم. به او گفتم: آیا چیزى دارى به ما روایت کنى؟ گفت: آرى به خدا. روایت کرد مرا مادرم ام عماره دختر عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان ساعدى که روزى در میان زنان عرب بودم که ابوطالب در حالى که محزون و دل گرفته بود، وارد شد به او گفتم: اى ابوطالب چه مى‏شود تو را؟ گفت: فاطمه بنت اسد در حال زایمان است. سپس دستش را روى صورتش گذاشت. ما آنجا بودیم که ناگاه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم وارد شد.گفت: اى عمو تو را چه مى‏شود؟ جواب داد: فاطمه بنت اسد از شدت درد زایمان مى‏نالد. پس دست ابو طالب را گرفت و به همراه فاطمه به سوى کعبه آورد و در کعبه نشاند. سپس به فاطمه فرمود: بنشین به نام خدا. همان موقع دردی او را گرفت. سپس پسرى پاکیزه زائید. ابوطالب نام او را «على» گذاشت و پیامبر او را برداشت تا به منزل فاطمه رساند. على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: به خدا قسم [در خصوص ولادت على  (علیه‌السلام) ] هیچ چیزى نشنیدم مگر این‌که این از همه بهتر بود.

  1. گزارش‌های غیر مسند

ناقلان حدیث در پارهای موارد، بی‌آنکه سلسله راویان را بیاورند، تنها متن روایت را گزارش کردند. این امر لزوماً به معنای فاقد سند بودن یک روایت نیست، بلکه می‌تواند به لحاظ رعایت اختصار یا اُموری مانند شهرت آن روایت و ... باشد. تعدادی از گزارش‌های بدون سند، پیرامون ولادت در کعبه به قرار زیر است:

یکم: امام سجاد  (علیه‌السلام)

رُوِی أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْفُضَیلِ الدَّرْوَقِی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع یقُولُ‏ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ وَ هِی فِی الطَّوَافِ فَدَخَلَتِ الْکَعْبَةَ فَوَلَدَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهَا.

قال عمر بن عثمان ذکرت هذا الحدیث لسلمة بن الفضل فقال حدثنی محمد بن إسحاق عن عمه و موسى بن بشار أن علی بن أبی طالب ع ولد فی الکعبة.[10]

از ابو حمزه ثمالی روایت شده است که گفت از امام سجاد  (علیه‌السلام)  شنیدم که فرمود: فاطمه بنت اسد را درد تولد نوزاد فرا گرفت، در حالی که مشغول طواف بود. پس داخل کعبه شد و علی بن ابی‌طالب  (علیه‌السلام)  را در آنجا به دنیا آورد.

عمر بن عثمان گفت: این حدیث را برای سلمة بن فضل گفتم او گفت: محمد بن اسحاق از عمویش و موسی بن بشار برایم گفتند که علی بن ابی‌طالب  (علیه‌السلام)  در کعبه تولد یافت.

نویسنده در مقدمه این کتاب می‌نویسد:

و أنا إن شاء الله أفتتح لکل مجلس منها بکلام الله تعالى ثم بآثار النبی و الأئمة ع محذوفة الأسانید فإن الأسانید لا طائل فیها إذا کان الخبر شائعا ذائعا.[11]

به خواست خداوند برای هر مجلس، نخست با کلامی از خداوند تعالی سپس آثار رسول خدا و ائمه علیهم السلام، با حذف اسانیدشان شروع می‌کنم؛ زیرا وقتی که خبر گسترش و شیوع داشته باشد [آوردن] اسانید، فایده­ای ندارد.

دوم: امام صادق  (علیه‌السلام)

[زیارة اخرى لأمیر المؤمنین صلوات الله علیه‏] زَارَ بِهَا الصَّادِقُ  (علیه‌السلام)  فِی سَابِعَ عَشَرَ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عَلَّمَهَا لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِی قَالَ: إِذَا أَتَیتَ مَشْهَدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  (علیه‌السلام)  فَاغْتَسِلْ غُسْلَ الزِّیارَةِ ... وَ قُل: ... السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَالِدَ الْأَئِمَّةِ ... السَّلَامُ عَلَیکَ یا مَنْ‏ وُلِدَ فِی‏ الْکَعْبَة.[12]

[زیارت دیگر برای امیر مؤمنان  (علیه‌السلام) ] که امام صادق  (علیه‌السلام)  در هفده ربیع الاول در هنگام طلوع خورشید، با آن [عبارات] علی  (علیه‌السلام)  را زیارت و آن را به محمد بن مسلم تعلیم نموده است. فرمود: آنگاه که نزد امام  (علیه‌السلام)  آمدی، غسل زیارت به جای آور ... سپس بگو: سلام بر تو ای پدر امامان ... سلام بر تو ای کسی که در خانه خدا تولد یافتی.

سوم: امام صادق  (علیه‌السلام)

عن الصادق  (علیه‌السلام)  ان فاطمة ابنة أسد قالت لما حملت بعلى رآنی رسول الله صلى الله علیه وآله بعد أربعة أشهر فقال إن معک حملا یا أماه قلت نعم قال إن ولدتیه ذکرا فهبیه لی أشدد به أزری وأشرکه فی أمری فسمعه أبو طالب فقال عزیزی انا غلامک وفاطمة جاریتک ان ولدت ذکر أو أنثى فهو لک فلما تمت شهوری طفت بالبیت ثلثا فضربنی المطلق فاستقبلنی محمد وقال مالی أرى وجهک متغیرا قلت ضربنی المطلق قال فرغت من الطواف قلت لا قال طوفی فان اتى علیک أمر لا تطیقینه فادخلی الکعبة فهی ستر الله فلما کنت فی السابعة وعلانی مالا أطیقه دخلت الکعبة فلما توسطتها بإزاء الرخامة الحمراء ولدت علیا ساجدا لله فسمعته یقول سبحانک سبحانک ...[13]

امام صادق  (علیه‌السلام)  فرمود: فاطمه بنت اسد گفت: آنگاه که به علی  (علیه‌السلام)  باردار شدم، رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از چهار ماه مرا دید و به من فرمود: ای مادر همانا حَملی با توست. گفتم: بله. فرمود: اگر فرزندت پسر بود او را به من ببخش تا به وسیله او پُشتم را محکم کنم و او را شریک در کارم گردانم. ابوطالب این سخن پیامبر  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را شنید و گفت: ای عزیز من، همانا من غلام تو و فاطمه بنت اسد کنیز توست. اگر فرزند او پسر یا دختر بود برای توست. آنگاه که مدت حمل تمام شد، دور کعبه سه بار طواف کردم. ناگاه مرا در ولادت فرزند فرا گرفت. در این هنگام رسول خدا  (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سوی من آمد و گفت: چه شد که چهره‌ات را متغیر می‌بینم؟ گفتم: درد زایمانم گرفت. فرمود: آیا از طواف فارغ شدی؟ گفتم: نه. فرمود: طواف کن اگر پیشامدی رُخ داد که نمی‌توانی تحمل کنی داخل کعبه شو که همانا محل پوشش الهی است. آنگاه که در دور هفتم بودم و درد بالا گرفت، داخل کعبه شدم و زمانی که در مقابل سنگ قرمز [داخل کعبه] قرار گرفتم علی [ (علیه‌السلام) ] را به دنیا آوردم در حالی که به سجده افتاد و شنیدم که می‌گفت: سبحانک سبحانک.

چهارم: عتّاب بن اُسَید

رُوِی عَنْ عَتَّابِ‏ بْنِ‏ أُسَیدٍ أَنَّهُ قَالَ: وُلِدَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ  (علیه‌السلام)  بِمَکَّةَ فِی بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ یوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ لَیلَةً خَلَتْ مِنْ رَجَب‏.[14]

از عتاب بن اسید روایت شد که گفت: علی بن ابی‌طالب  (علیه‌السلام)  در مکه، در خانه خدا و در روز جمعه، در سیزدهم ماه رجب، تولد یافت.

پنجم: على بن حسین مسعودی

روی ان فاطمة بنت أسد لما حملت بأمیر المؤمنین  (علیه‌السلام)  کانت تطوف بالبیت فجاءها المخاض و هی فی الطواف فلما اشتد بها دخلت الکعبة فولدته فی جوف البیت‏.[15]

روایت شده که فاطمه بنت اسد در آن موقعى که به أمیر المؤمنین  (علیه‌السلام)  حامله بود، طواف کعبه می‌کرد که درد زائیدن او را فرا گرفت، همین‏که درد زائیدنش شدت یافت داخل خانه کعبه شد و على بن أبی طالب  (علیه‌السلام)  را در میان خانه کعبه به دنیا آورد.

 

در ادامه و قسمت دوم این نوشته اقوال علما شیعه و اهل تسنّن در تولد حضرت در کعبه را مطالعه بفرمایید.
امیر المؤمنین علیه‌السلام تنها مولود کعبه (۲)

 

[1] ابن طاووس، على بن موسى‏ (متوفای 664)،الیقین باختصاص مولانا علی  (علیه‌السلام)  بإمرة المؤمنین، ص 191.

[2] الشعیری، محمد بن محمد، (متوفای قرن 6)، جامع الاخبار، ص 16، ناشر: مطبعة حیدریة.

[3] القمی، شاذان بن جبرئیل، (متوفای 660هـ) الفضائل، ص 54 الی 56، ناشر : منشورات المطبعة الحیدریة ومکتبتها - النجف الأشرف، ال چاپ : 1381 - 1962 م.

[4] المجلسی، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏35، ص: 106، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

[5] طبرى آملى، محمد بن جریر بن رستم‏ (متوفای قرن 5)، نوادر المعجزات، ص 32 الی 33.

حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات ص 18، ناشر: محمد کاظم الشیخ صادق الکتبی منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف 1369 هج‍ - 1950 م سال چاپ: 1369چاپخانه: الحیدریة نجف.

[6] الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 194 الی 195، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381هـ)، علل الشرائع، ج 1 ص 135 الی 136، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، الطبع: 1385 - 1966 م.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 62، ناشر: جامعه مدرسین، قم‏، اول، 1403 ق‏.

[7] الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای525هـ)، بشارة المصطفى (صلى الله علیه وآله) لشیعة المرتضى  (علیه‌السلام) ، ص 27، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة الطبعة: الأولى1420 ه‍ .

[8] الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 706 الی 707، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

[9] ابن المغازلی، علی بن محمد ،(متوفای 483هـ)، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب  (علیه‌السلام) ، ج1 ص 26، تحقیق: أبو عبد الرحمن ترکی بن عبد الله الوادعی.

[10] النیسابوری ، ابو علی محمد بن الفتال (الشهید 508هـ) ، روضة الواعظین ، ص81، تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.

[11] النیسابوری ، ابو علی محمد بن الفتال (الشهید 508هـ) ، روضة الواعظین ، ص 1، تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.

[12] المشهدی، الشیخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی (متوفاى610هـ)، المزار، ص 205 الی 207، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارک 1419هـ .

[13] ألقاب الرسول وعترته، تالیف: من قدماء المحدثین، ص 17، ناشر : مکتب آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم

[14] الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد، ص 819، ناشر : مؤسسة فقه الشیعة - بیروت لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م.

[15] مسعودى، على بن حسین‏، اثبات الوصیة، ص 133، ناشر: انصاریان‏

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۳ ، ۰۰:۰۴

معرفی اجمالی حضرت ام‌البنین

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) که نام اصلی ایشان فاطمه بنت حزام کلابیه است از خانواده‌ای شریف و بزرگوار بود که به شجاعت، سخاوت، و دیانت مشهور بوده‌اند. ایشان به دلیل ویژگی‌های اخلاقی برجسته و نیت خالصانه برای خدمت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، توسط امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به همسری برگزیده شدند.

نام او فاطمه بود که بعدها و پس از ازدواج با امیر المؤمنین علیه‌السلام با کنیه "امُّ البنین" (مادر پسران) مشهورشد. پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (ص) بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند به گفته تاریخ فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود. وی شرافت خانوادگی و اصالت ذاتی و پاکی فطری را با نیروی جسمانی و زیبایی ظاهری یکجا به همراه داشت. روان پاک و روح تابناک این بانوی پاکدامن که بعدها به ام البنین شهرت یافت چنان در آسمان ایمان ما درخشید که پس از حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) بلندترین مقام را در میان زنان مسلمان احراز کرد.

فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی ، بانوی بانوان کرده بود.

 حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب[1]پدر ام البنین است مردی شجاع و دلیر و راستگو که از صفات ویژه اوست. وی از استوانه‌هاى شرافت در میان عرب به شمار مى‌رفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود.تاریخ ویژگیهای این مرد بزرگ را به مناسبتهای گوناگون چون جریان خواستگاری ام البنین و ازدواج حضرت علی علیه‌السلام ذکر می کند

مادر بزرگوار ام البنین ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب از اجدادرسول خدا وامیرالمومنین[2] است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با اهل بیت و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است.

خاندان این بانو از خاندان‌هاى ریشه‌دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونه ای مشهور گشته‌اند.

فضائل اخلاقی حضرت ام‌البنین

حضرت ام البنین فضائل و کمالات بسیاری دارد که می‌شود در مورد آن سخن گفت؛ ولی در این نوشتار به یکی از فضائل و ویژگی‌های حضرت که نقش مهمی در عظمت و بزرگی و جلالت پیدا کردن این بانو داشته و ایشان را محبوب دل اهلبیت علیهم‌السلام نموده سخن خواهیم گفت.

۱. ایثار و فداکاری

یکی از ویژگی‌های برجسته حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) ایثار ایشان در خدمت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بود. پس از ازدواج با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، ایشان با نهایت احترام و محبت به فرزندان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) رسیدگی می‌کردند و هیچ‌گاه جایگاه خود را بالاتر از آنها ندانستند. محبت مادری ایشان به امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) زبانزد تاریخ است.

ایثار و فداکاری حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) یکی از زیباترین جلوه‌های شخصیت این بانوی بزرگوار است که در تاریخ اسلام ثبت شده است. این ویژگی‌ها نه‌تنها در تربیت فرزندان ایشان، بلکه در رفتار، گفتار، و عملکردشان در قبال اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و واقعه کربلا نمایان است. در ادامه، با استناد به منابع تاریخی و سخنان بزرگان، ابعاد مختلف ایثار و فداکاری این بانوی بزرگ را بررسی می‌کنیم.

معنای ایثار و جایگاه آن در معارف اسلامی

ایثار به معنای از خود گذشتگی ایثار یعنی مقدّم داشتن، «آثَرَهُ أیْ قَدَّمَه علی نفسه»

یعنی مقدم کردن دیگرى بر خود در رساندن منفعت و دفع زیان، نسبت به چیزى که خود بدان نیازمند است.[3]

ایثار در معارف اسلامی از جایگاه بسیار بالا و ولایی بر خورد دار است بگونه‌ای که در روایتی علت برتری امت آخر الزمان و امت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر دیگر امت‌ها را وجود صفت ایثار در آنها بیان می‌دارد.

سهل بن عبداللّه: قالَ موسى علیه‌السلام: «یا رَبِّ، أرِنی دَرَجاتِ مُحَمَّدٍ و اُمَّتِهِ.قالَ: یا موسى، إنَّکَ لَن تُطیقَ ذلِکَ، و لکِن اُریکَ منزلة مِن مَنازِلِهِ جَلیلَةً عَظیمَةً فَضَّلتُهُ بِها عَلَیکَ و عَلى جَمیعِ خَلقی. قالَ: فَکَشَفَ لَهُ عَن مَلَکوتِ السَّماءِ فَنَظَرَ إلى مَنزِلَةٍ کادَت تَتلَفُ نَفسُهُ مِن أنوارِها و قُربِها مِنَ اللّه ِ عز و جل، قالَ: یا رَبِّ، بِما ذا بَلَّغتَهُ إلى هذِهِ الکَرامَ؟! قالَ: بِخُلُقٍ اِختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم و هُوَ الإِیثارُ . یا موسى، لا یَأتینی أحَدٌ مِنهُم قَد عَمِلَ بِهِ وَقتا مِن عُمُرِهِ إلاَّ استَحیَیتُ مِن مُحاسَبَتِهِ، وَ بوَّأتُهُ مِن جَنَّتی حَیثُ یَشاءُ».[4]

در این روایت به وضوح خدای متعال علو درجات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امت او را به جهت بودن صفت ایثار در آنان بر می‌شمارد، یعنی ایثار خصلتی است که در هرکس باشد باعث تعالی و علو درجه او خواهد شد.

در اصحاب و یاوران اهلبیت علیهم‌السلام نیز هر کس اجر و قرب بیشتری پیدا کرده و به جایگاه بزرگی رسیده اهل ایثار و از خود گذشتگی بوده یک نمونه آن سلمان فارسی است که شخصی محضر امام باقر رسید و سؤال کرد: «مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ یَا سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیّ» چرا مدام از سلمان فارسی یاد می کنید؟

حضرت فرمود: اولا نگو سلمان فارسی بلکه بگو سلمان محمدی و ثانیا «لِثَلاَثِ خصال: أَحَدُهَا: إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ‌اَلسَّلاَمُ) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ»، به جهت سه خصلت که در او بود، اولین آن خصلت ها ایثار او است. او خواست امیر المؤمنین را بر خواست خود مقدم می‌داشت.

مهم نیست من دلم چی‌می‌خواد، مهم نیست راحتی من در چیه؟ من مهم نیستم علی مهمتر است. او را بر خود مقدم می‌کرد.[5]

پس یکی از آثار مهم ایثار محبوب شدن نزد خدا صاحب مقام شدن نزد خدا واهلبیت علیهم‌السلام هست. اگر حضرت ام البنین نیز چنین مقامی پیدا کرده یکی از علت‌های آن  ایثار و از خود گذشتگی بود که حضرت داشت. برای همین نزد اهلبیت مقام داشت. همیشه از او یاد می‌کردند. حضرت زینب او را مادر خطاب می‌کرد. احترام کامل یک مادر را برای او می‌گذاشت.

«عالم ربّانی، زین الدین، معروف به شهید ثانی (متوفی 965 ه.ق) می‌نویسد: امّ البنین (سلام الله علیها) از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوّت، محبّت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنان نموده بود. خاندان نبوّت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام مخصوصی می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و ادای احترام می کردند و حضرت زینب (علیها السلام) پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه، به محضر او رفت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت.»[6]

ابعاد ایثار در زندگی حضرت ام البنین علیها‌السلام

۱. ایثار در جایگاه مادری و همسری

۱.۱ احترام و محبت به فرزندان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)

حضرت ام‌البنین پس از ازدواج با امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به‌عنوان همسر دوم، خود را وقف خدمت به فرزندان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) کرد. ایشان نه‌تنها هیچ‌گاه برای خود جایگاهی جداگانه قائل نشدند، بلکه به فرزندان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) مانند مادری دلسوز محبت می‌کردند. تاریخ نقل کرده است که ایشان هرگز اجازه نمی‌دادند حتی کلمه‌ای گفته شود که باعث ناراحتی امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) شود.

نوشته اند که ام البنین علیهاالسلام خود را مادر فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به ویژه دو سبط پیامبر اکرم(ص) نمی دانست؛ بلکه خود را کنیز آنان محسوب می کرد و تلاش داشت تا آنان جای خالی مادر را در زندگی احساس نکنند. فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله در وجود این بانوی پارسا، چنان مهر و عاطفه می دیدند که رنج فقدان مادر را احساس نمی کردند. وقتی از روز نخست به خانۀ امام وارد شد، حسنین (ع) هر دو مریض بوده، در بستر افتاده بودند؛ اما این مادر انقلابی و فداکار به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین ایشان رسانده، هم چون مادری مهربان به دل جویی و پرستاری از آنان پرداخت.

۱.۲ تغییر نام از «فاطمه» به «ام‌البنین»

یکی از نشانه‌های ایثار حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) این بود که پس از ازدواج با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، درخواست کردند که ایشان را «فاطمه» صدا نزنند. دلیل این درخواست این بود که نمی‌خواستند با شنیدن نام «فاطمه»، یاد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در قلب فرزندان ایشان زنده شود و موجب غم و اندوه آنان گردد. این اقدام، اوج ایثار و محبت مادری ایشان را نشان می‌دهد.[7]

علاّمه حاج شیخ باقر شریف قرشی؛ نویسنده کتاب عباس بن علی، رائد الکرامه در فضیلت حضرت ام البنین علیهاالسلام می نویسد:

در تاریخ دیده نشده است که زنی نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش پیش تر بدارد جز این بانوی پاک؛ یعنی ام البنین علیهاالسلام.[8]

۲. ایثار در تربیت فرزندان برای حمایت از امام زمان (علیه‌السلام)

ام البنین رهیافته مکتب امیر المؤمنین است او درس عش به علی و اولاد علی از پدر و مادر آموخته و با آمدن به خانه امیر المؤمنین علیه‌ا لسلام بر این عشق افزوده شده او حدیث رسول خدا سرلوحه زندگی خود و سرلوحه تربیت فرزندان خویش قرار داده که حضر ختم مرتبت می‌فرماید: أدِّبوا أولادَکُم على ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُم، و حُبِّ أهلِ بَیتِهِ، و قِراءةِ القرآنِ.[9]

فرزندان خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و خواندن قرآن.

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) در تربیت فرزندان خود، عشق به اهل‌بیت و فداکاری در راه دین را محور قرار دادند. نتیجه این تربیت، چهار فرزند شجاع و فداکار بود که در کربلا جان خود را برای حمایت از امام حسین (علیه‌السلام) و اهداف والای او تقدیم کرد.

 

۲.1 نمونه‌های تاریخی از تربیت ایثارگرانه حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)

1. ۲.۱ رفتار و کلام با حضرت عباس (علیه‌السلام)

حضرت عباس (علیه‌السلام)، به‌عنوان برجسته‌ترین فرزند حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)، نماد شجاعت، وفاداری و ولایت‌مداری است. تاریخ‌نویسان نقل کرده‌اند که حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) از کودکی به عباس (علیه‌السلام) می‌گفتند:

«فرزندم، تو باید حامی حسین (علیه‌السلام) باشی. او امام توست و تو سرباز اویی.»

این تعلیمات باعث شد که حضرت عباس (علیه‌السلام) در کربلا به اوج ایثار و وفاداری برسند. ایشان پرچم‌دار سپاه امام حسین (علیه‌السلام) بودند و تا آخرین لحظه عمر، حتی به قیمت جان خود، از امام زمانشان دفاع کردند.

 

2.1.۲ اعزام فرزندان به کربلا

هنگامی که امام حسین (علیه‌السلام) برای قیام عاشورا عازم کربلا شدند، حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) با رضایت کامل، چهار فرزند خود را برای حمایت از ایشان فرستادند. این تصمیم، نشان‌دهنده اوج ایثار و وفاداری این بانوی بزرگوار است. ایشان به فرزندان خود سفارش کردند که تا پای جان از امام حسین (علیه‌السلام) و اهداف او دفاع کنند.

 

2.2. روحیه شهادت‌طلبی در فرزندان حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)

2.2.1 نقش حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) در شکل‌گیری این روحیه

روحیه شهادت‌طلبی در فرزندان حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نتیجه تربیت عمیق دینی و معنوی ایشان بود. ایشان با آموزش عشق به خدا، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، فرزندان خود را به افرادی آماده برای فداکاری در راه حق تبدیل کردند.

 

2.2.2 تأثیر این تربیت در واقعه کربلا

در کربلا، هر چهار فرزند حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) به عنوان نماد شجاعت و ایثار شناخته شدند. حضرت عباس (علیه‌السلام)، که پرچم‌دار سپاه امام حسین (علیه‌السلام) بود، و برادرانش، تا لحظه آخر در کنار امام ایستادند و جان خود را در این راه فدا کردند. این ایثار، حاصل تربیت مادری بود که از کودکی به آنها عشق به امام و آرمان‌های الهی را آموخته بود.

 

2.2.3. سفارش به حضرت عباس (علیه‌السلام)

تاریخ‌نویسان نقل کرده‌اند که حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) همواره به فرزندان خود، به‌ویژه حضرت عباس (علیه‌السلام)، توصیه می‌کردند که از امام حسین (علیه‌السلام) حمایت کنند.

این توصیه‌ها باعث شد که حضرت عباس (علیه‌السلام) در کربلا به اسوه‌ای از وفاداری و شجاعت تبدیل شود.

هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین(س) به همراهان امام حسین(ع) چنین سفارش می‏کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین(ع) و فرمان‏بردار او باشید.[10]

 

۳. ایثار در پذیرش شهادت فرزندان

یکی از جلوه‌های برجسته ایثار حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) پذیرش خبر شهادت فرزندانشان در کربلا بود. هنگامی که بشیر، پیام‌آور واقعه کربلا، خبر شهادت فرزندان ایشان را آورد، حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تنها درباره امام حسین (علیه‌السلام) سؤال کردند

فرزندانم به فدای حسین(ع)

«بشیر» پس از واقعه کربلا به مدینه باز می گردد و از وقایع جانسوز کربلا و کربلاییها برای اهل مدینه سخن می گوید.

مورخان می نویسند:

پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات می کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد(ع) بود می گوید:

ای بشیر! از امام حسین(ع) چه خبر داری؟

بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏البنین فرمود: از حسین (ع) مرا خبر ده!

بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏البنین پیوسته از امام حسین(ع) خبر می‏گرفت وبا صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید:

«یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین(ع). اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین(ع).»

ای بشیر خبر از [امام من]اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله(ع) باد

چون بشیر خبر شهادت امام حسین(ع)  را به آن حضرت داد، صیحه‏ای کشید و گفت: قد قَطّعتَ نیاطَ قلبی: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.[11]

این جمله اوج ایثار و فداکاری حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) را نشان می‌دهد که فرزندان خود را فدای امام زمانشان می‌دانستند و بقای امام حسین (علیه‌السلام) را بالاترین ارزش می‌دیدند.

 

۴. ایثار در مرثیه‌سرایی برای کربلا

پس از واقعه کربلا، حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) با اشعار و مرثیه‌های خود پیام عاشورا را زنده نگه داشتند. ایشان در بقیع، مجالس عزاداری برپا می‌کردند و با سرودن اشعار، غم شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و فرزندانشان را به گوش همگان می‌رساندند.

ام البنین براى عزادارى هرروز همراه عبید الله (فرزندزاده عباس علیه السّلام) به بقیع مى‏رفت و نوحه مى‏خواند و گریه مى‏کرد و این اشعار را مى‏سرود:

یا من رأى العباس کرّ

 

على جماهیر النقد

و وراه من أبناء حیدر

 

کلّ لیث ذى لبد

أنبئت أنّ ابنى أصیب‏

 

برأسه مقطوع ید

ویلی على شبلی امال‏

 

برأسه ضرب العمد

لو کان سیفک فى یدک (یدیک([12]

 

لمّا دنا منه أحد

 

 

 

 

اى آنکه عباس را دیدى، درحالى‏که بر گروه ضعیفان حمله مى‏کرد (1)؛ و دنبال او از فرزندان حیدر (على علیه‌السّلام) جنگاورانى بودند، که هریک داراى یال و کوپالى بودند (2)؛ خبردار شدم که بر سر پسرم آسیبى وارد شده، درحالى‏که دستش بریده شده بود (3)؛ واى بر من که ضربه عمود (میله) سرش را خم کرد (4)؛ اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز کسى به او (تو) نزدیک نمى‏شد. (5)[13]

این اشعار، روحیه حماسی و فداکاری حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) را نشان می‌دهد که حتی در سوگ فرزندان خود، پیام مبارزه و مقاومت را زنده نگه می‌داشتند.

5. ایثار در نقش همسری:

او بعد از شهادت حضرت امیر المؤمنین با آنکه جوان بود و از زیبایی نیز بر خوردار بود هرگز حاضر نشد همسر دیگری انتخاب کند و به عهد و پیوند خود با امیر المؤمنین باقی ماند و همسری اختیار نکرد او از این  حق خود گذشت و ایثار کرد. و دیگر همسران امیر المؤمنین را نیز از این که همسری اختیار کنند منع می‌کرد.

ابو نصر، سهل بن عبداللّه بخاری از عالمان قرن چهارم در کتابش سرّ السلسله العلویه می نویسد:

... و ام البنین علیهاالسلام پیش و پس از درگذشت آن حضرت (امیرمؤمنان علیه السلام ) با کس دیگری ازدواج نکرد.[14]

 

[1] عبد الرزاق مقرم، قمر بنی هاشم، ص9

[2] همان ص10

[3] فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام, ص743

[4] تنبیه الخواطر: ج1 / ص173

[5] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو اَلْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ (رَحِمَهُ اَللَّهُ)، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ ، جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیِّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ اَلْکِنْدِیُّ اَلسِّجِسْتَانِیُّ اَلْأَصَمُّ ، عَنْ أَبِیهِ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْوَشَّاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ ، عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ یَا سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ ! فَقَالَ: لاَ تَقُلِ اَلْفَارِسِیَّ، وَ لَکِنْ قُلْ سَلْمَانَ اَلْمُحَمَّدِیَّ ، أَ تَدْرِی مَا کَثْرَةُ ذِکْرِی لَهُ قُلْتُ: لاَ. قَالَ: لِثَلاَثِ خِلاَلٍ: أَحَدُهَا: إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ، وَ اَلثَّانِیَةُ: حُبُّهُ لِلْفُقَرَاءِ وَ اِخْتِیَارُهُ إِیَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ اَلثَّرْوَةِ وَ اَلْعَدَدِ، وَ اَلثَّالِثَةُ: حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ اَلْعُلَمَاءِ. إِنَّ سَلْمَانَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ. (الأمالی (للطوسی) ج۱، ص۱۳۳)

[6] امید حرم (پیرامون حضرت عباس علیه السلام)، صفحه 13 12 به نقل از الفصول المهمه، ص 14

[7] امّ البنین علیها السلام النّجم الساطع فی مدینة النبیّ الأمین نویسنده: ربّانی الخلخالی، الشیخ علی، ج1، ص84

[8] العباس بن علی؛ رائد الکرامه و الفداء فی الاسلام، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الاسلامی، ص23، برگرفته از: ام البنین؛ نماد از خود گذشتگی، ص 38.

[9] کنز العمّال : 45409. روایت دیگر روایت جابر است در کتاب المناقب: أَبُو اَلزُّبَیْرِ وَ عَطِیَّةُ اَلْعَوْفِیُّ وَ جَوَّابٌ قَالَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ -: رَأَیْتُ جَابِراً یَتَوَکَّأُ عَلَى عَصَاهُ وَ هُوَ یَدُورُ فِی سِکَکِ اَلْمَدِینَةِ وَ مَجَالِسِهِمْ وَ هُوَ یَرْوِی هَذَا اَلْخَبَرَ ثُمَّ یَقُولُ مَعَاشِرَ اَلْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلاَدَکُمْ عَلَى حُبِّ عَلِیٍّ فَمَنْ أَبَى فَلْیَنْظُرْ فِی شَأْنِ أُمِّهِ. (المناقب  ج۳ ص۶۷)

[10] ام البنین نماد از خودگذشتگی، ص 23 و 24.

[11] تنقیح المقال فى علم الرجال (رحلی)، ج‏3الکنى، ص 70

[12] . براى روانى وزن یدیک به صحت نزدیکتر است.

[13] غروى نایینى، نهله، محدثات شیعه، 1جلد، دانشگاه تربیت مدرس - ایران - تهران، چاپ: 1، 1375 ه.ش. ص52

[14] سرّ السلسله العلویه، ابونصر بخاری، نجف، چاپ خانه حیدری، 1381 ه . ق، ص 88.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۳ ، ۱۵:۵۲

در سال‌های گذشته و روزهای سخت جنگ داعش در سوریه نام علویون سوریه بر زبان‌ها افتاد و حرف و سخن از عقاید و باور‌های آنان فراوان شد. در آن زمان مقاله‌ای را در باورهای آنان نوشتم. این روزها با سقوط نظام سوریه و سقوط دولت علویون بار دیگر نام آنان بر زبان‌ها افتاد لازم دیدم این مقاله در اختیار حق جوریان قرادهم تا ان شاء الله روشنگر راه حق باشد.

چکیده

علویون سوریه که در کتب محلل و نحل به نام‎های "نصیریه" و "نمیریه" معروف است؛ در سال‎های اخیر بدلیل حوادث سوریه مورد توجه بیشتری قرارگرفته و در مورد آن‌ها شبهات و سؤال‎هایی مطرح شده است. در کتب ملل و نحل عقایدی باطل و ناصحیحی مانند: خدا دانستن ائمه علیهم‌السلام، باب دانستن سلمان فارسی، تعظیم شراب، دوست داشتن ابن ملجم، اعتقاد به تناسخ به آن‌ها نسبت داده شده است. اما با مراجعه به کتب محققین و نویسندگان از علویون و بررسی سخنان و دفاعیات آنان و نقد و رد آنان بر این نسبت‌ها می‌توان فهمید که اینان نه یک مذهب جدا بلکه یک فرقه‌ای از شیعه است که به دلایل مختلف بعض عقاید صوفیه در آن‌ها نفوذ کرده و بدان معتقد شده‌اند، چنان‌که محققین و نویسندگان علوی در این مورد کتاب‌های نوشته و به دفاع از عقاید و افکار خود پرداخته و آنچه به‌ آن‌ها نسبت داده شده را نا صحیح و توطئه علیه آنان می‌دانند.

 

ادامه مقاله در فصلنامه علمی نسیم کوثر بخوانید

علویون سوریه، مذهب منحرف یا شیعیان صوفی مسلک؟
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۳ ، ۲۰:۱۳

سفیانی کیست؟

از مشهورترین نشانه‌های حتمی ظهور، خروج سفیانی است. وی لشکر سفاک و خون‌ریز خود را بعد از جنایت‌های بسیاری که قبل از ظهور مرتکب شده، برای مقابله با حضرت مهدی (ع) به سمت مکه روانه می‌سازد که سرانجام آن فرو رفتن در سرزمین بیدا (خسف بیدا) است. عده‌ای او را یک فرد معین از نسل ابوسفیان می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را نماد جریان باطل در برابر جریان حق معرفی می‌کنند. البته در روایات به اسم و ویژگی‌های شخصی او اشاره شده است.

در این ایام که جنگ سوریه دوباره شعله ور شده و تکفیریها دباره به قلع و قمع مردم روی آورده این اسم سر زبان‌ها افتاده و مردم گاهی این قیام‌ها را مرتبط با حوادث آخر الزمان و ظهور سفیانی می‌کنند. بهتر است بدون تطبیق این جریان‌ها و حوادث کمی با شخصیت سفیانی و حوادثی که او رقم می‌زند آشنا شویم.

در این سلسله ان شاء الله در ضمن چند نوشته این مسئله را بررسی خواهیم کرد.

نام سفیانی

بر اساس بررسی‌های جامعی که بر روی روایات ظهور انجام شده نام اصلی سفیانی عثمان و نام پدر او عنبسه می باشد. البته در برخی از روایات نام پدر او «عیینه» ذکر شده است. به دلایل فراوانی نقل قول‌ها و روایاتی که در این زمینه آمده است نام‌های دیگری هم برای سفیانی ذکر شده است. از آن جمله؛ حرب بن عنبسه، ابو عتبه، معاویه بن عتبه، عروه بن محمد، عنبسه بن هند، عبدالله بن یزید و عنبسه بن مره است. البته در روایات مشهور اهل سنت نام او عبدالله بن یزید است و نسب او هم به یزید بن معاویه بن ابی سفیان باز می‌گردد.

در برخی روایات نیز، لقب «صخری» به او داده‌اند یعنی منسوب به صخر، پدر ابو سفیان. برخی روایات نیز از  او با نام خرناس یاد کرده‌اند. در اینکه نسب سفیانی به ابوسفیان برمی‌گردد شکی نیست اما اینکه از نسل کدام یک از فرزندان ابوسفیان است، نقل قول‌های متفاوتی شده است. برخی او را از نسل یزید می‌دانند و برخی از نسل عتبه بن ابوسفیان و برخی دیگر نیز از نسل خالد بن یزید بن ابوسفیان. نسب سفیانی از سمت مادر نیز به کلبیان می‌رسد. [1]

سفیانی مردی سرخ رنگ، بور، چشم آبی، پیشانی پهن و چهارشانه است و صورتی خشن دارد و اثر آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان می‌کند که کور است در حالی که اینطور نیست و او خبیث‌ترین مردم است که هیچ‌گاه خدا را نپرستیده است.[2]

سفیانی به قدری بد‌دل و شکاک و سنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است زنده به گور می‌کند، برای اینکه می‌ترسد جای او را لو بدهد.[3]

او قبل از خروج با اظهار زهد و بی‌اعتنایی به دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان، دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای ساده لوح را به خود جذب کرده و بدین وسیله طرفدارانی پیدا می‌کند.

نسب سفیانى‏

روایات به چهار شکل به ظاهر متفاوت، از نسب سفیانى سخن گفته‏اند:

1. سفیانى از قریش است:

امام على علیه السّلام فرموده‏اند:

... و یکون بالوادى الیابس عدة عدیدة، فیقولون له: یا هذا، ما یحل لک أن تضیع الاسلام ... فیقول: لست بصاحبکم. فیقولون:

ألست من قریش ... و یخرج راغبا فى الاموال؛[4]

... در سرزمین خشک، تعداد اندکى نزد سفیانى مى‏روند و به او مى‏گویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوى ... او مى‏گوید: من امیر شما نیستم. آنها مى‌‏پرسند: آیا تو از قریش نیستى ... و او به طمع به چنگ آوردن ثروت خروج مى‏کند.

2. سفیانى از بنى امیه است:

... قال الاحنف من أى قوم السفیانى؟ قال امیر المؤمنین علیه- السّلام: هو من بنى امیّة ...؛[5]

... یکى از اصحاب امام على علیه السّلام به نام احنف از آن حضرت پرسید: سفیانى از کدام قبیله است؟ امام على فرمود: او از بنى امیه است ....

3. سفیانى از نسل ابو سفیان است:[6]

از جمله امام سجاد علیه السّلام در این‏باره فرموده‏اند:

... و هو من ولد عتبة بن ابى سفیان ...؛[7]

... او از نسل عتبه بن ابو سفیان است ....

4. سفیانى از نسل زن جگرخوار است:[8]

از جمله امام صادق علیه السّلام فرموده‏اند:

یخرج ابن آکلة الاکباد من الوادى الیابس ...؛[9]

پسر زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام مى‏کند ....

در این چهار دسته روایات، الفاظى که نسب او را بیان مى‏کنند، به ظاهر اختلاف دارند، اما همگى به یک حقیقت اشاره دارند؛ چرا که ابو سفیان از قریش و از خاندان بنى امیه و زن جگرخوار نیز لقب همسر اوست.[10] بر این اساس، همه روایات اتفاق دارند که سفیانى از نسل ابو سفیان است.

تعدد این روایات از یک سو، و گزارش شدن آنها در منابع دست اوّل حدیثى از سوى دیگر، موجب اطمینان به مضمون آنها مى‏شود. از این‏رو، مى‌‏توان این مطلب را پذیرفت که سفیانى از نسل ابو سفیان است؛ چنان‏که شهرت او به سفیانى و نسبت او به ابو سفیان- که در روایات متواترى آمده است- مى‏تواند مؤید مطلب یاد شده باشد.

در پایان، این تذکر ضرورى است که دانستن نسب سفیانى به خودى خود ثمرى ندارد؛ چرا که غالب مردم، به جز سادات، اطلاعى از پدران و اجداد پیشین خود ندارند. سفیانى هم از این قاعده مستثنا نیست، و در صورتى که سفیانى خود از این موضوع مطلع باشد، دیگران از آن بى‏اطلاع‏اند. بنابراین، این‏که اهل بیت علیهم السّلام نسب او را تعیین کرده باشند، تأثیرى در شناسایى شخص او نخواهد داشت. پس علت پرداختن روایات به نسب او چیست؟ شاید علت طرح موضوع نسب سفیانى، توجه دادن افکار مسلمانان به این واقعیت باشد که روش سفیانى همان روش ابو سفیان است و هم‏چنان که ابو سفیان تمام تلاش خود را براى مقابله با پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به کار گرفت، او نیز براى شکست دادن امام مهدى علیه السّلام به هرکارى دست خواهد زد. پس مردمان عصر ظهور، باید به این واقعیت توجه داشته باشند و از همکارى و همراهى با او بپرهیزند.

امام صادق علیه السّلام در این خصوص فرموده‏اند:

إنا و آل أبى سفیان أهل بیتین تعادینا فى اللّه: قلنا صدق اللّه و قالوا کذب اللّه، قاتل أبو سفیان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و قاتل معاویة على بن ابى طالب علیه السّلام و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن على علیه السّلام و السفیانى یقاتل القائم؛[11]

ما و خاندان ابو سفیان، دو خانواده هستیم که به دلیل خداوند با یکدیگر دشمنى کردیم. ما خداوند را تصدیق کردیم و آنها تکذیبش کردند. ابو سفیان با پیامبر جنگید و معاویه با على بن ابى طالب علیه السّلام و یزید با حسین بن على علیه السّلام سفیانى نیز با قائم علیه السّلام خواهد جنگید.

ویژگی‏هاى بدنى سفیانى‏

براى این‏که شناسایى سفیانى به سادگى امکان‏پذیر باشد، در تعدادى از روایات، ویژگى‏هاى چهره و قیافه او نیز بیان شده است. این ویژگى‏ها بدین قرار است: أزرق (کبود چشم)، اعور (شبیه یک چشم)، وحش الوجه (داراى صورت وحشت‏انگیز)، اشقر (سرخ و سفید آن که سرخى بر سفیدى‏اش غالب باشد)، احمر (سرخ‏روى)، جدرى (آبله‏رو)، ضخم الهامة (بزرگ‏سر)، ربعة (میانه بالا).

از جمله امام على علیه السّلام در توصیف او فرموده‏اند:

یخرج ابن آکلة الاکباد من الوادى الیابس و هو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة بوجهه أثر جدرىّ إذا رأیته حسبته أعور ...؛[12]

فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیام مى‏کند. او مردى میانه بالا، با صورتى وحشت‏انگیز، درشت سر و آبله روست.

اگر او را ببینى گمان مى‌‏برى یک چشم است ....

از میان روایاتى که این ویژگى‏ها را بیان کرده‏اند،[13] تنها حدیثى معتبر است که او را سرخ‏روى مایل به سفید و کبود چشم معرفى مى‏کند. امام صادق علیه السّلام در این روایت معتبر فرموده‏اند:

أنک لو رأیت السفیانى لرأیت أخبث الناس، أشقر، أحمر، أزرق ...؛[14]

تو اگر سفیانى را ببینى، پلیدترین مردم را دیده‏اى. او سرخ- روى مایل به سفیدى و کبود چشم است ....

دین سفیانى‏

روایاتى را که به دین سفیانى پرداخته‏اند، به سه دسته مى‌‏توان تقسیم کرد:

1. سفیانى نصرانى است:

امام على علیه السّلام در این‏باره فرموده‏اند:

... و خروج السفیانى برایة خضراء و صلیب من ذهب؛[15]

... و خروج سفیانى با پرچمى سبز و صلیبى از طلاست.

2. سفیانى در ابتدا مسلمان است، ولى به نصرانیت مى‏گرود:

امام صادق علیه السّلام فرموده‏اند:

و یذهب إلى الروم لدفع الملک الخراسانى و یرجع منها متنصرا؛[16]

او براى از میان بردن حکومت خراسانى به روم مى‌‏رود و در حالى که به نصرانیت گرویده است از آن‏جا باز مى‏‌گردد.

3. سفیانى، مسلمان است:

امام على علیه السّلام فرموده‏اند:

... و یکون بالوادى الیابس عدة عدیدة فیقولون له یا هذا ما یحل لک أن تضیّع الاسلام أما ترى ما الناس فیه من الهوان و الفتن فاتق اللّه و اخرج أما تنصر دینک ...؛[17]

... در سرزمین خشک تعداد اندکى نزد سفیانى مى‌‏روند و به او مى‏گویند: سزاوار نیست که تو باعث از میان رفتن اسلام شوى، آیا ذلت مردم و فتنه‏هایى که آنان را فراگرفته، نمى- بینى؟ از خدا بترس و خروج کن، آیا دینت را یارى نمى‌‏کنى؟ ...

امام باقر علیه السّلام نیز فرموده‏اند:

السفیانى ... لم یعبد اللّه قطّ و لم یر مکة و لا المدینة قطّ ...؛[18]

سفیانى ... خدا را هرگز عبادت نکرده و هیچ‏گاه مکه و مدینه را ندیده است ....

روایت اوّل تصریح به مسلمان بودن او دارد، و در روایت دوم حقیقت اسلام از او نفى شده است، اما از ظاهر آن نمى‏توان استفاده کرد که او مسلمان (مسلمان شناس‏نامه‏اى) نیست. افزون بر آن، ندیدن مکه و مدینه براى غیر مسلمان مذمت نیست. بنابراین، از آن‏جا که در روایت یاد شده در مقام تنقیص و مذمت او به ندیدن مکه و مدینه اشاره شده است، مى‏توان فهمید که او مسلمان است. آغاز قیام او از شام و بالا گرفتن کار او در آن‏جا که کشورى اسلامى است، مى‏تواند قرینه و شاهدى بر اسلام ظاهرى او باشد.

در میان چهار حدیث یاد شده که ما بدان دست یافتیم، مى‏توان با حدیث دوم، میان این روایات آشتى برقرار کرد. یعنى سفیانى در ابتدا، به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیان مى‏گرود. انگیزه این گرایش مى- تواند بهره‏گیرى از امکانات غرب در رویارویى با حرکت امام مهدى علیه السّلام باشد.

به هرحال، از آن‏جا که روایات یاد شده از اسناد معتبرى برخوردار نیستند، ما نمى‌‏توانیم درباره دین سفیانى به نظر قاطعانه‏اى دست یابیم.

البته درباره گرایش‏هاى دینى سفیانى، یک مطلب قطعى وجود دارد، و آن عناد و تعصب شدید او بر ضدّ شیعیان است که در روایات معتبر گزارش شده است.

 

محل خروج و قیام سفیانی

آنچه که از بررسی روایات متعدد ائمه و بزرگان دین به دست آمده این است که، سفیانی از منطقه‌ای خشک و بی‌آب و علف در شهر دمشق که به سرزمین «یابس» معروف است و در نزدیکی مرز اردن قرار دارد قیام خواهد کرد و با هفت نفر از یاران خود به منطقه درعا رفته و در آنجا با حدود بیست هزار نفر از افراد قبیله بنی کلب که در درعای سوریه سکنی دارند، بیعت خواهد کرد.

 

در روایات از این قبیله با عنوان دایی‌های سفیانی یاد شده است چرا که همانطور که گفته شد، نسب سفیانی از سمت مادر به قبیله بنی کلب باز می‌گردد. بر طبق این روایات، کلبیان جماعتی از اشرار آخرالزمان هستند که در نبرد سفیانی با حضرت ولیعصر عجل الله او را یاری خواهند کرد و باعث جذب افراد زیادی به لشکر او خواهند شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره می‌فرمایند: « سفیانی با سیصد و شصت نفر خروج خواهد کرد تا اینکه به دمشق می‌رسد و در ماه رمضان هم بیست هزار نفر از قبیله بنی کلب با او بیعت می‌کنند»[19] قبیله بنی کلب، در دوره معاویه نصرانی بوده‌اند اما ظاهراً بعدها به اسلام گرویده‌اند. معاویه با زنی از این قبیله ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یزید بود. این طایفه در قرن‌های بعد، به فرقه دروزی گرویدند. دروزیان، علی رغم اینکه ادعا می‌کنند مسلمان هستند اما در عمل خلاف این را نشان می‌دهند زیرا از نظر اسلام، عقاید آنها کاملاً انحرافی است.

وجه تسمیه « دروزی» به دلیل تبعیت از شخصی به نام درزی است. آنها نام آیین خود را «موحدون» نامیده‌اند که اساس عقیده‌شان بر مبنای حلول و تناسخ روح است و این مسئله از نظر اسلام کاملاً باطل و مردود می باشد.[20] عمده دروزیان که غالباً منتسب به قبیله بنی کلب هستند در سرزمین«رمله» سکنی گزیده‌اند. رمله شامل بیابان شرقی فلسطین، جنوب غربی سوریه، بیابان غربی اردن بخش‌هایی از لبنان است. البته تعداد زیادی از آنها هم به کشورهای دیگر از جمله آمریکا و استرالیا و کشورهای اروپایی مهاجرت کرده‌اند اما تعداد آنها در کشورهای سوریه و لبنان بیشتر از سایر مناطق جهان است. به طور کلی، حدود یک میلیون نفر از دروزیان در سراسر جهان زندگی می‌کنند.

 

نشانه‌های خروج سفیانی

هنگام خروج سفیانی، سرزمین شام میدان تاخت و تاز چندین لشگر با یکدیگر هست که معروفترین این لشگرها، لشگر اصهب و ابقع است و لشگرهای دیگر احتمالاً حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند. در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس[21] خروج می‌کند و آن سرزمینی خشک و بی‌آب و علف است و تقریباً در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار».[22]

و از نشانه های خروج او خسف (فرورفتن) در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه است.[23]

 

[1] بازشناسی علائم حتمی ظهور، سید بن طاووس، التشریف بالمنن، ص۲۹۶،ب۷۹

[2] علامه مجلسی، ملا محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۵۲، ص۲۰۶ و ۲۵۴. النعمانی، محمد بن إبراهیم؛ کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوار الهدی، ۱۴۲۲، چاپ اول، ص۳۱۸.

[3] صافی گلپایگانی، لطف الله؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، مکتبه المرجع الدینی آیت الله العظمی الصافی الگلپایگانی، ۱۴۲۸ هـ.ق، چاپ دوم، ج۳، ص۹۸؛ کورانی عاملی، علی؛ معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۱، چاپ اول، ج۳، ص۴۷۰، شیخ صدوق؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۵۱، باب۵۷، ح۱۴.

[4] مقدسى شافعى، عقد الدرر، ص 90، باب 4، فصل 2.

[5] التشریف بالمنن، ص 296، باب 79، ح 417 (به نقل از الفتن سلیلى).

[6] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 3، ص 23 (به نقل از کشف النورى، ص 221. (این حدیث مرسله است)؛ عقد الدرر، ص 72، باب 4، فصل 2؛ التشریف بالمنن، ص 296، باب 79، ح 417 (به نقل از الفتن سلیلى).

[7] شیخ طوسى، الغیبة، ص 443، ح 437 (این حدیث مرسله است).

[8] نعمانى، الغیبة، ص 424، باب 18، ح 16 (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود عبید اللّه بن موسى و ...

[9] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 9. (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود محمد بن على الکوفى. در این‏باره ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 54).

[10] عباس قمى، سفینة البحار، ج 8، ص 716.

[11] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 3، ص 467.

[12] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 9 (این حدیث ضعیف است به دلیل محمد بن على الکوفى. در این‏باره ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 54).

[13] عقد الدرر، ص 73، باب 4، فصل 2؛ نعمانى، الغیبة، ص 425، باب 18، ح 18 (سند این روایت به این صورت است:

 «اخبرنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا على بن الصباح الضحاک قال: حدثنا أبو على الحسن بن محمد الحضرمى قال: حدثنا جعفر بن محمد عن ابراهیم بن عبد الحمید، عن أبى أیوب الخراز عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر الباقر علیه السّلام قال: السفیانى أحمر، أشقر، أزرق ...»

این حدیث ضعیف است به دلیل وجود على بن الصباح الضحاک. در این‏باره ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 388.

[14] کمال الدین، ج 2، ص 557، باب 57، ح 10 (سند این روایت به این صورت است:

 «حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانى قال: حدثنا على بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن محمد بن ابى عمیر، عن حماد بن عثمان، عن عمر بن یزید قال: لى ابو عبد اللّه علیه السّلام: ...»

درباره وثاقت احمد بن زیاد ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 120.

درباره وثاقت على بن ابراهیم ر. ک: همان، ج 11، ص 193.

درباره وثاقت ابراهیم بن هاشم ر. ک: همان، ج 1، ص 317.

درباره وثاقت محمد بن ابى عمیر ر. ک: همان، ج 14، ص 279.

درباره وثاقت حماد بن عثمان ر. ک: همان، ج 6، ص 212.

درباره وثاقت عمر بن یزید ر. ک: همان، ج 2، ص 63).

[15] معجم احادیث الامام المهدى علیه السّلام، ج 5، ص 224 (به نقل از مختصر بصائر الدرجات ص 199. این حدیث مرسله است).

[16] اسد اللّه هاشمى، زمینه‏سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى علیه السّلام، ص 65 (به نقل از اربعین خاتون‏آبادى، ص 153، این حدیث مرسله است).

[17] عقد الدرر، ص 90، باب 4، فصل 2.

[18] نعمانى، الغیبة، ص 425، باب 18، ح 18 (این حدیث ضعیف است به دلیل وجود على بن الصباح بن الضحاک. ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 388).

[19] یوم الخلاص، ص۶۷۱

[20] شش ماه پایانی، ص۱۲۴-۱۲۳

[21] بحارالانوار، همان، ج۵۲، ص۱۸۶.

[22] معجم احادیث الامام المهدی، همان، ج۳، ص۴۷۰.

[23] النعمانی، محمد بن إبراهیم، کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوارالهدی، ۱۴۲۲، چاپ اول، ص۱۴۹؛علی بن موسی، الملاحم والفتن، ترجمه‌ی: نجفی، محمدجواد، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۰ هـ.ش، ص۱۶۴، بحارالانوار، همان، ج۵۳، ص۲۰۸ و ۲۶۹.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۳ ، ۱۱:۱۹

 

در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت‌علیهم‌السلام گاهی از ظهور امام زمان و شرایط دوران قبل از ظهور و حوادث هنگام ظهور آن حضرت به قیامت و از علائم ظهور به علامت قیامت (قیامت صغری) تعبیر شده اشت.

مفضّل‌بن‌عمر گوید: از مولایم امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: «آیا مأموریّت مهدی منتظر (وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود»؟ فرمود: «حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند». عرض کردم: «آقا برای چه»؟

فرمود: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِلا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَة[1]، وَ قَالَ ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[2] وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها[3]

 «زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند می‌فرماید: «همواره درباره قیامت از تو مى‏پرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غیر او آن را در وقت معینش آشکار نمى‏کند [تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمان‏ها و زمین سنگین و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى‏آید»، و فرموده: «بى گمان آگاهى از قیامت خاصّ خداوند است» و نگفت: که آن آگاهی نزد کسی است. و فرمود: «آیا آنها [کافران‏] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است.».[4]

در این روایت امام صادق علیه‌السلام مراد از «الساعة» را قیام و ظهور حضرت معرفی فرموده که علم آن نزد خداوند است. بر همین اساس روایاتی که از علائم قیامت و نزدیک شدن آن خبر می‌دهد، در واقع خبر از علائمی است که قبل از ظهور حضرت مهدی واقع می‌شود.

یک نمونه از آن روایات، روایت ابن عباس است، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله» در آن از احوال مردم قبل از قیام صاحب الزمان و ظهور آن خبر می‌دهد و شرایط مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی مردم در  عصر قبل از ظهور و مقارن آن را بیان می‌فرمایند. ما در این قسمت این روایت را به طور عامل ذکر می‌کنیم تا با شرایط مردم در عصر غیبت و قبل از قیام آشنا شویم:

از عبد اللَّه بن عباس نقل شده که گفت: با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از دنیا رفت، (و یا به عبارت دیگر«حجة الوداع» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود:

«أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ»  «می‌خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟»

و در آن روز سلمان «رحمة‌الله‌علیه» از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) عرضه داشت: بله یا رسول اللَّه،

حضرت فرمود:

  1. یکی از علامت های برپایی قیامت این است که نماز ضایع می شود - یعنی از میان مسلمین می‌رود
  2. و از شهوات پیروی می شود
  3. و مردم به سوی هواها میل می کنند،
  4. مال مقامی عظیم پیدا می کند و مردم آن را تعظیم می کنند،
  5. دین به دنیا فروخته می شود،
  6. در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند آب می شود آن چنان که نمک در آب حل می گردد.


سلمان با تعجب عرضه داشت:

یا رسول اللَّه: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند
  2. امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.


سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟

 

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می شود،
  2. خائن امین قلمداد می گردد و امین خیانت می کند،
  3. دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب می گردد.


سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند
  2. و کودکان بر فراز منبر می روند
  3. و دروغ نوعی زرنگی
  4. و زکات خسارت،
  5. و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده شود،
  6. مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می نماید
  7. و ستاره دنباله دار طلوع می کند.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند
  2. و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می بارد
  3. و افراد کریم سخت خشمگین می گردند،
  4. مرد فقیر تحقیر می شود،
  5. در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند وقتی یکی می گوید: "من چیزی نفروختم" و آن دیگری می گوید: "من سودی نبرده ام" طوری می گویند که هر شنونده می فهمد دارد به خدا بد و بیراه می گوید.


سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنبانند کشته می شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المال شان کیسه های خود را پر کنند و به ناموس شان تجاوز نموده، خون شان را بریزند و دل هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی بینی.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند،

در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،

  1. آری نه صغیری را رحم می کنند
  2. و نه پاس حرمت کبیری را دارند
  3.  و نه از هیچ مقصری عفو می کنند،
  4. اخبارشان همه فحش و ناسزا است،
  5. جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دل هاشان دل های شیاطین.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می کنند و زنان به زنان
  2. و همانطوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند،
  3. مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان
  4. وزنان بر مرکب ها سوار می شوندکه از طرف امت من لعنت خدابر آنان باد.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود،
  2. قرآنها به زیور آلات آرایش
  3. و مغازه ها بلند وصف ها طولانی می شود
  4. اما با دل هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می آرایند
  2. و حریر و دیبا می پوشند
  3. و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می گردد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می گیرد
  2. و یک عمل آشکار می شود
  3. و معاملات با غیبت و رشوه انجام می شود
  4. و دین-خوار و دنیا بلند مرتبه می شود.


سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می شود
  2. و هیچ حدی جاری نمی گردد
  3. و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود.

 

 سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا می شوند
  2. و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می کند.


سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می روند
  2. و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می روند،
  3. در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می کنند،
  4. اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند اما برای غیر خدا
  5. در آن روزگار زنا زادگان زیاد می شوند
  6. با قرآن آوازه خوانی می کنند
  7. و بر سر دنیا سر و دست می شکنند.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است

  1. ای سلمان این وقتی است که حرمت ها و قرق ها شکسته شود
  2. و مردم عالما و عامدا در پی ارتکاب گناه باشند
  3. و اشرار بر اخیار مسلط شوند،
  4. دروغ فاش و بی پرده و لجاجت ها ظاهر گردد
  5. و فقرا فقر خود را علنی کنند،
  6. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند
  7. و باران در غیر فصل ببارد
  8. و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند
  9. و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود
  10. و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده می شوند.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک سائل در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه سؤال می کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است

  1. ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می کنند،

 

پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟

  1. فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‌آید و در امور عامه سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند ناگهان زمین نعره ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می مانند و سپس واژگونه می شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می ریزد (و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را) آن گاه با دست خود به ستون هایی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره ای.

 

 

 

 

متن عربی روایت :

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ اَلْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِیحٍ اَلْمَکِّیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَحَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ فَأَخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ اَلْکَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:

أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ

وَ کَانَ أَدْنَى اَلنَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ، فَقَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّه!

فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ اَلْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ اَلصَّلَوَاتِ

وَ اِتِّبَاعَ اَلشَّهَوَاتِ،

 وَ اَلْمَیْلَ إِلَى اَلْأَهْوَاءِ

وَ تَعْظِیمَ أَصْحَابِ اَلْمَالِ،

وَ بَیْعَ اَلدِّینِ بِالدُّنْیَا،

 فَعِنْدَهَا یَذُوبُ قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ اَلْمِلْحُ فِی اَلْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ اَلْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَاءُ جَوَرَةٌ

 وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ،

وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ،

 وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ،

فَقَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟

 إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ

اَلْمُنْکَرُ مَعْرُوفاً وَ اَلْمَعْرُوفُ مُنْکَراً

وَ یُؤْتَمَنُ اَلْخَائِنُ وَ یُخَوَّنُ اَلْأَمِینُ

وَ یُصَدَّقُ اَلْکَاذِبُ وَ یُکَذَّبُ اَلصَّادِقُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ !

فَعِنْدَهَا تَکُونُ إِمَارَةُ اَلنِّسَاءِ وَ

 مُشَاوَرَةُ اَلْإِمَاءِ

 وَ قُعُودُ اَلصِّبْیَانِ عَلَى اَلْمَنَابِرِ

وَ یَکُونُ اَلْکَذِبُ طَرَفاً

وَ اَلزَّکَاةُ مَغْرَماً

وَ اَلْفَیْءُ مَغْنَماً

وَ یَجْفُو اَلرَّجُلُ وَالِدَیْهِ

وَ یَبَرُّ صَدِیقَهُ،

وَ یَطْلُعُ اَلْکَوْکَبُ اَلْمُذْنِبُ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ اَلْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی اَلتِّجَارَةِ

 وَ یَکُونُ اَلْمَطَرُ قَیْظاً

وَ یَغِیظُ اَلْکِرَامُ غَیْظاً

وَ یُحْتَقَرُ اَلرَّجُلُ اَلْمُعْسِرُ

فَعِنْدَهَا تَقَارَبُ اَلْأَسْوَاقُ إِذْ قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلاَ تَرَى إِلاَّ ذَامّاً لِلَّهِ،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إِنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ إِنْ سَکَتُوا اِسْتَبَاحُوا حَقَّهُمْ لَیَسْتَأْثِرُونَ أَنْفُسَهُمْ بِفَیْئِهِمْ وَ لَیَطَئُونَ حُرْمَتَهُمْ وَ لَیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ وَ لَیَمْلَأُنَّ قُلُوبَهُمْ دَغَلاً وَ رُعْباً، فَلاَ تَرَاهُمْ إِلاَّ وَجِلِینَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَى بِشَیْءٍ مِنَ اَلْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ اَلْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی، فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ وَ اَلْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ،

 لاَ یَرْحَمُونَ صَغِیراً وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبِی

راً وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ مِنْ مُسِیءٍ

 جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ اَلْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ اَلشَّیَاطِینِ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ

وَ یُغَارُ عَلَى اَلْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَى اَلْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا

 وَ تُشْبِهُ اَلرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالرِّجَالِ

 وَ لَتَرْکَبَنَّ ذَوَاتُ اَلْفُرُوجِ اَلسُّرُوجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اَللَّهِ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! إِنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ اَلْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ اَلْبِیَعُ وَ اَلْکَنَائِسُ

 وَ تُحَلَّى اَلْمَصَاحِفُ،

 وَ تُطَوَّلُ اَلْمَنَارَاتُ

وَ تَکْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 وَ عِنْدَهَا تُحَلَّى ذُکُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ

وَ یَلْبَسُونَ اَلْحَرِیرَ وَ اَلدِّیبَاجَ

وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ اَلنُّمُورِ صِفَافاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ . وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ اَلرِّبَا وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْعِینَةِ وَ اَلرُّشَى

وَ یُوضَعُ اَلدِّینُ وَ تُرْفَعُ اَلدُّنْیَا،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ اَلطَّلاَقُ،

فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ اَلْقَیْنَاتُ وَ اَلْمَعَازِفُ وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی،

 قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ

وَ تَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ

 وَ تَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّیَاءِ وَ اَلسُّمْعَةِ

فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ اَلْقُرْآنَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ،

 وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ

 وَ تَکْثُرُ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا،

 وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ ،

وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ذَاکَ إِذَا اُنْتُهِکَتِ اَلْمَحَارِمُ،

 وَ اِکْتَسَبَتِ اَلْمَآثِمُ،

وَ تَسَلَّطَ اَلْأَشْرَارُ عَلَى اَلْأَخْیَارِ،

وَ یَفْشُو اَلْکَذِبُ

 وَ تَظْهَرُ اَللَّجَاجَةُ،

وَ تَغْشُو اَلْفَاقَةُ

وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اَللِّبَاسِ

وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ اَلْمَطَرِ،

وَ یَسْتَحْسِنُونَ اَلْکُوبَةَ وَ اَلْمَعَازِفَ

وَ یُنْکِرُونَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ حَتَّى یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ أَذَلَّ مِنَ اَلْأَمَةِ

وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ اَلتَّلاَوُمَ، فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْأَرْجَاسَ وَ اَلْأَنْجَاسَ،

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ،

 یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا لاَ یَحُضُّ اَلْغَنِیُّ عَلَى اَلْفَقِیرِ حَتَّى إِنَّ اَلسَّائِلَ یَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ اَلْجُمُعَتَیْنِ لاَ یُصِیبُ أَحَداً یَضَعُ فِی کَفِّهِ شَیْئاً

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ اَلرُّوَیْبِضَةُ،

 فَقَالَ: وَ مَا اَلرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَتَکَلَّمُ فِی أَمْرِ اَلْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى تَخُورَ اَلْأَرْضُ خَوْرَةً فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إِلاَّ أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ یَنْکُتُونَ فِی مَکْثِهِمْ فَتُلْقِی لَهُمُ اَلْأَرْضُ أَفْلاَذَ کَبِدِهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَسَاطِینِ فَقَالَ مِثْلَ هَذَا فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ، فَهَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.[5]

 

 

[1] اعراف/ 187

[2] لقمان/34

[3] محمد/ 18

[4] حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، 1379ش، چاپ اول، ص 433/ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏53، ص 2

[5] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۳/ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ج۱، ص۳۲۶/ بحار الأنوار  ج۶ ص۳۰۵

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۳ ، ۲۱:۱۸

 

منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه‌السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یک زن می‌تواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امیر المؤمنین (علیه‌السلام) گردد. اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام در نزد امیر المؤمنین علیه‌السلام خود تحقیق مستقلی می‌طلبد لکن در اینجا فهرست‌وار، به ذکر پاره‌ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.

 

مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلام

شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیهاالسلام افتخار می‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌داند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرموده‌اند عبارت است از:

* در پاسخ نامه‌ای به معاویه از جمله فضیلت‌ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می‌فرمایند این است که: «وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ‏ وَ مِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَب‏»[1] «بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست.»

* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «قَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا»، «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه. [2]

* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این‌ که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده‌دار شود به ابوبکر فرمود: «نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا» «تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.[3]

فاطمه رکن علی

از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاالسلام می‌باشد رکن بودن برای علی است. در حدیثی می‌خوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «سَلَامٌ عَلَیْکَ أَبَا الرَّیْحَانَتَیْنِ مِنَ الدُّنْیَا، فَعَنْ قَلِیلٍ یَذْهَبُ رُکْنَاکَ وَاللَّهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ» ، فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ عَلِیٌّ: هَذَا أَحَدُ الرُّکْنَیْنِ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ قَالَ: هُوَ الرُّکْنُ الْآخَرُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.»[4] سلام بر تو ای پدر دو ریحانه بهشتی (حسن و حسین (علیهما‌السلام)[5]، به خدا قسم به زودی دو رکن تو خواهند رفت، و خدا بهترین خلیفه و همراه برای تو بعد از من است. جابر گوید: هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت حضرت فرمود: رسول خدا یکی از آن دو رکن بود. و او گوید: هنگامی که فاطمه از دنیا رفت حضرت فرمود: فاطمه آن رکن دیگر بود.

این حدیث در منابع شیعه با واژه «ینهد» به جای «یذهب». و در بعضی نسخ «أُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا» نیز آمده است. [6]

از این رو بود که وقتی خبر شهادت زهرا سلام‌الله‌علیها به حضرت رسید، حضرت با صورت به زمین افتادند و می‌فرمودند: «بِمَنِ العَزاء‌ یا بِنتِ مُحمد؟ کنت بِکِ اتعزی فَفیم العَزاء من بعدک؟»[7]؛ به چه چیزی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو به چه چیزی آرامش یابم؟

 

مددکار در اطاعت الهی

انبیاء و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسان‌ها را پیروی از دستورات الهی می‌دانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.

می‌خوانیم علی علیه‌السلام در پاسخ پیامبر که سؤال کردند:«همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند: « نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ»، «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»[8]

تمسک علی علیه السلام به کلام زهرا علیهاالسلام

حضرت در حدیث اربع مائة بعد از این که فرمودند در مراسم تجهیز مرده‌ها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی‌هاشم، قالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا.»

حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان بنی‌هاشم که او را یاری می‌کردند و زینت‌ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده‌اند، فرمود: «این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش نمایید.»[9]

تنها تسلّی بخش علی علیه السلام

حضرت بعد از شهادت فاطمه علیها‌السلام خطاب به ایشان فرمودند:

«بِمَنِ العَزاءُ‌ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟»[10]؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟

غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاالسلام

حضرت علی علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل نموده که ایشان فرمودند:

«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»[11]؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می‌شود.

و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:

«انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ»[12]؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود می‌شود.

برگزیده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری»؛ « یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»[13]

تکرار مصیبت فقدان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه (علیها‌السلام) و بیان وصایا و حلالیت ایشان حضرت در پاسخ می‌گوید: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا»، «پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامی‌تر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقینا مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین آن شود

 

مقدم نمودن خواست فاطمه برخواست خویش

در هنگام وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسباند و گفت: «أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی»‏[14]

 «هر چه می‌خواهی وصیت کن، یقینا به عهد خود وفا کرده، هر چه فرمان دهی انجام می‌دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم می‌دارم.»[15]

پایان شکیبایی علی علیه السلام

علی علیه‌السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار می‌دارد، تا آنجا که بعد از دفن همسر گرامیش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلی‌اللهعلیه‌و‌آله عرضه داشت:

«قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ عَفَا عَنْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ لِی فِی التَّأَسِّی بِسُنَّتِکَ فِی فُرْقَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ نَفْسُکَ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی بَلَى وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ لِی أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی‏ فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا یَبْرَحُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ‏ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ‏[17] وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ‏ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ یَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ إِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ».[18]

 « اى رسول خدا! شکیبائیم از فراق محبوبه‏ات کم شده و خود داریم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اینکه براى من در پیروى از سنت تو که در فراقت کشیدم جاى دلدارى باقى است، زیرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد (یعنى هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود) آرى، در کتاب خدا براى من بهترین پذیرش (و صبر بر این مصیبت) است، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.

اى رسول خدا دیگر چه اندازه این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه میکند، اندوهم همیشگى‏ باشد و شبم در بیخوابى گذرد و غمم پیوسته در دلست، تا خدا خانه‏اى را که تو در آن اقامت دارى برایم برگزیند، (بمیرم و بتو ملحق شوم) غصه‏اى دارم دل خون کن و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد، تنها بسوى خدا شکوه میبرم.

بهمین زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زیرا چه بسا درد دلهائى داشت که چون آتش در سینه‏اش مى‏جوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت، ولى اکنون مى‏گوید و خدا هم داورى میفرماید و او بهترین داورانست.

سلام بر شما سلام کننده‏اى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، زیرا اگر از اینجا برگردم، بواسطه دلتنگیم نیست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى بآنچه خدا بصابران وعده فرموده نباشد.

واى، واى باز هم بردبارى مبارکتر و خوش‏نماتر است اگر چیرگى دشمنان زورگو نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشناسند و نبش کنند) اقامت و درنگ در اینجا را چون معتکفان ملازمت مى‏نمودم و مانند زن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون مى‏کردم، در برابر نظر خدا دخترت پنهان بخاک سپرده شد و حقش پایمال گشت و از ارثش جلوگیرى شد، با آنکه دیر زمانى نگذشته و یاد تو کهنه نگشته بود، اى رسول خدا! شکایت من تنها بسوى خداست و بهترین دلدارى از جانب تو است اى رسول خدا! (چون در مرگ تو صبر کردم یا براى گفتار تو در باره صبر)، درود خدا بر تو و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»

 

 

[1] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق. ص387؛ بحارالانوار، ج33/، ص58

[2] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.

[3] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص123.

[4] این حدیث را گروهی از علمای اهل سنت نقل کرده‌اند: احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با این سند نقدل کرده است: « حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یُونُسَ قثنا حَمَّادُ بْنُ عِیسَى الْجُهَنِیُّ قثنا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ:...» (أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2 ص 623)؛ علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار المعرفه/ ج۱، ص 56؛ : حسین بن محمد دِّیار بَکْری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، بیروت، دار الصادر، بی‌تا، ج 2 ص 275

[5] پیغمبر اعظم (ص) فرمود: «انَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ هُما رَیْحانَتاىَ مِنَ الدُّنْیا» حسن و حسین دو ریحانه من از دنیا هستند. (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲

[6]  محمد بن علی بن بابویه صدوق، معانی الأخبار، ج۱, ص۴۰۳: الأمالی (للصدوق)  ج۱ ص۱۳۵، محمد بن علی بن شهر آشوب، المناقب، ج۳، ص۳۶۱

[7] اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۰۰، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۴۳، ص۱۸۶

[8] ابن شهر آشوب، المناقب، ج۳ ص۳۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار/ ج43/ ص 117

[9]  محمد بن علی بن بابویه صدوق، الخصال، ج‏2، ص618

[10] رحمانی همدانی/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایة.

[11] کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بیروت/ ج12/ ص111.

[12] همان.

[13] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1؛ ص459؛ نهج البلاغه/ فیض السلام/ خطبه 202.

[14] فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.

 

ج‏1، ص151

 

[15] همان.

[16] ( 1) الکمد بالضم و الفتح و التحریک الحزن الشدید و القیح المدة لا یخالطها دم.

[17] ( 2) الهضم: الظلم و الغصب، و احفاء السؤال: استقصاؤه.

[18] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۳ ، ۱۰:۳۸

مقدمه

در مورد دختران امام کاظم (ع) در کتب انساب و تاریخ اختلافات زیادی و جود دارد. تعداد آنها15، 19 و 37 نفر در منابع ثبت شده است. در میان  این اختلافات مورخان و نسب‌شناسان، به هنگام شمارش دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از چند دختر به نام «فاطمه» نام برده اند.[1] سبط ابن جوزی، یکی از علمای اهل سنت در قرن هفتم قمری، به هنگام شمارش فرزندان امام کاظم علیه السلام، از چهار دختر به شرح زیر یاد کرده است: ۱. فاطمه کبری؛ ۲. فاطمه صغری؛ ۳. فاطمه وُسطی؛ ۴. فاطمه اُخری.[2] «فاطمه کبری» مشهور به حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون است. فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» در مدخل شهر «باکو» پایتخت آذربایجان مدفون است. فاطمه وسطی مشهور به «ستی فاطمه» در اصفهان مدفون است و حرم قدیمی باشکوهی دارد. فاطمه اخری مشهور به «خواهر امام» در شهر رشت مدفون است.

 به جز فاطمه معصومه(س) که در شهر قم مدفون است شرح حال بقیه دختران امام کاظم(ع) به صورت دقیق مشخص نیست. در این قسمت به بررسی شرحال چهار فاطمه از دختران موسی بن جعفر علیه‌السلام می‌پردازیم.

 

1_ فاطمه معصومه(س)

تاریخ ولادت و وفات فاطمه کبری به طور دقیق معلوم نیست، زیرا در منابع قدیم ذکر نشده است، ولی برخی ادعا نموده اند که وی در اول ذی القعده173 قمری در مدینه به دنیا آمده است. عده ای دیگر به نقل از کتاب های نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار و لواقح الانوار فی طبقات الاخیار. تولد حضرت فاطمه معصومه(س) را در اول ذی القعده173 قمری و وفات ایشان را دهم ربیع الثانی 201 قمری ذکر نموده اند.

اما این نظر از سوی محققان رد شده است. ذبیح الله محلاتی می نویسد:

آن چه را که برخی از جهت بعضی اغراض نسبت می دهند که فلان مجتهد در مدینه طیبه وفات و تولد آن مخدره را استخراج کرده بی اصل است، زیرا کتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلاً چنین مطلبی در آن نیست. احتمال دادم کتاب دیگری باشد، تا این که خدمت علامه آقای شهاب الدین نجفی تبریزی شرف یاب شدم. این مطلب را عنوان کردم، فرمود: من کسی را که چنین جعلی کرده، ملاقات کردم، معلوم شد غرض داشته و ذکر آن مصلحت نیست.

برخی ولادت ایشان را اول ذی القعده سال 183 قمری ذکر می کنند. البته این قول نیز صحت ندارد، زیرا بنابر قول مشهور، امام کاظم(ع) در این سال به شهادت رسیده است، خصوصاً این که حضرت چهار سال آخر عمرش را در زندان سپری نمود و از خانواده اش در مدینه دور بود. بنابراین نتیجه می گیریم که تاریخ تولد و وفات فاطمه معصومه(س) به طور دقیق معلوم نیست.

 

مادر ارج مند حضرت فاطمه معصومه (س)، بانویی از اهالی مغرب می باشد وی و امام ضا (ع) از یک مادر متولد شده اند. برای مادر این بانو، اسامی و القاب فراوان از جمله: نجمه، تکتم، خیزران، مرسیه، آروی، ام البنین، صغرا ذکر شده است، درباره زمان تولد پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعی در دست نیست. درباره این که اهل چه منطقه ای بوده است، تنها چیزی که در دست است مشخص می کند که او اهل مغرب بوده، از این رو مرحوم خاتون آبادی به صراحت وی را اهل نوبه و زنگبار دانسته است.

این بانوی با شرافت و فضیلت در خانواده امامت و ولایت، نجمه نامیده شد، وی در ابتدا کنیزی در خدمت امام هفتم بود، هنگامی که نجمه قبل از ازدواج به خانه امام کاظم (ع) راه یافت از محضر حُمَیده «مادر امام کاظم(ع)» اصول و کمالات اسلامی را آموخت، نجمه خاتون از نطر عقل، هوشیاری و دین داری از بهترین بانوان بود و مادر امام کاظم (ع) او را بهترین دختر در زیرکی و محاسن اخلاقی می دانست که هر نسلی از او پاکیزه و مطهره است.

حمیده مادر امام کاظم (ع) می گوید:

وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت شبی پیامبر(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: ای حمیده نجمه را به پسرت موسی ببخش (همسر او کن ) همانا به زودی بهترین فرد روی زمین از او متولد می شود. من به این دستور عمل کردم و نجمه را همسر فرزندم امام کاظم (ع) نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.

 

هجرت به ایران

مأمون در سال 200 هجری امام رضا (ع) را از مدینه به مرو دعوت کرد، تا او را ولی عهد خود قرار دهد، آن حضرت اجباراً از مدینه به سوی مرو، محل خلافت مأمون عباسی حرکت کرد و در آن جا مجبور به پذیرش ولایت عهدی شد. بعد از این حادثه، علویان به سوی ایران روی آوردند.

حضرت معصومه(س) یک سال بعد از امام رضا (ع) در سال 201 هجری عازم ایران شد. درباره این که ایشان را چه کسانی هم راهی کردند به طور دقیق در تاریخ چیزی یافت نمی شود، شیرازی می گوید:

23 نفر از امام زادگان، از هم راهان حضرت معصومه(س) بوده اند، وی شش نفر از برادران حضرت معصومه(س) را نام می برد که هم راه وی بوده اند. 1- فضل 2- علی 3- جعفر 4- هادی 5- قاسم 6- زید.

در کتاب های انساب، از هادی به عنوان یکی از فرزندان امام کاظم (ع) نامی برده نشده است و ایشان غیر از امام رضا(ع) فرزند دیگری به اسم علی نداشته است. چون زید معروف به «زیدالنار»، در بصره قیام نمود سربازان مأمون وی را دست گیر نموده به مرو بردند. بنابراین، گزارش شیرازی درست نخواهد بود. در این خبر آمده که هم راهان حضرت معصومه (س) در ساوه با سربازان مأمون درگیر شده و به شهادت رسیدند.

برخی دیگر به نقل از کتاب بحرالانساب، که فاقد اعتبار است 21 نفر از فرزندان امام کاظم(ع) را ذکر می کنند که هم راه حضرت معصومه(س) بودند. افرادی که ذکر می کنند اکثر آنها در کتاب های انساب جزء فرزندان امام کاظم (ع) ذکر نشده اند، اسامی آنها عبارتند از: جعفر، باقر، قاهر، حیدر، حاضر، ابوذر، صادق، ساطی، هادی، قاسم، مالک، ادهم، قائم، سپه سالار، حسین، ابوطالب، علی، زید، زبیده، آذر و سنی. به هر صورت از چگونگی هجرت حضرت معصومه(س) و این که هم راهان وی چند نفر و چه کسانی بوده اند و مسیری که از آن به ایران آمده اند، در کتب معتبر تاریخ و انساب، گزارش دقیقی نیامده است.

قدیمی ترین گزارش در مورد حضرت معصومه(س)، در قرن چهارم از حسن بن محمد قمی است. روایاتی از امام رضا(ع) در مورد خواهرش نقل شده که مشخص می شود حضرت معصومه(س) قبل از شهادت امام رضا (ع) در قم وفات یافته است. امام رضا (ع) کسانی که از قم به خراسان خدمت ایشان می آمدند به زیارت قبر خواهرش حضرت معصومه(س) تشویق می-کردند.

دلایل هجرت به قم

برخی برای هجرت حضرت معصومه(س) دلایلی دارند که قابل قبول و یا توجیه کنندة هجرت ایشان است. در بررسی علل هجرت ایشان به ایران می توان گفت وضعیت بحرانی سیاسی و اجتماعی دوره عباسیان در این امر تأثیر گذار بوده است. مثلاً، شرایط سخت و دشوار علویان و در نتیجه عدم امنیت جانی و مالی یکی از دلایل هجرت می باشد. در چنان شرایطی، حضرت فاطمه معصومه (س) تصمیم گرفتند از مدینه به ایران هجرت کنند. درباره علت هجرت فاطمه معصومه(س) به سوی ایران نظرات گوناگونی ابراز شده است که هر یک جای تفکر و بررسی دارد، احتمالاتی نیز مطرح است که مورد بررسی قرار می گیرد:

الف. طبق گزارش برخی از افراد، امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) هر دو از یک مادر متولد شده اند. عشق و علاقه آن حضرت به امام رضا(ع) علاوه بر ابعاد دیگر، از بعد راوبط عاطفی و شخصی حائز اهمیت بود، آن چنان که هرگز نتوانست دوری برادر را تحمل کند، از این-رو، به شوق دیدار برادر راهی مرو گردید.

ب. برخی نقل نموده اند امام رضا(ع) از مرو نامه ای خطاب به حضرت معصومه(س) نوشت و به دست یکی از غلامان مورد اعتماد خود داد تا آن را به ایشان در مدینه برساند. حضرت پس از دریافت نامه، آماده سفر شد.

ج. همان گونه که امام رضا(ع) در طول سفر خویش از مدینه به مرو، با بیان سخنان بیدارکننده، اذهان جامعه را نسبت به اهل بیت(ع)، جای گاه آنها و نقش امامت در جامعه مسلمین روشن می ساخت؛ حضرت فاطمه معصومه (س) نیز برای فرار از ظلم و ستم حکومت، نشر تبلیغ آیین محمد(ص)، آشکار کردن چهره عباسیان، مظلومیت خاندان اهل بیت(ع) و روشن ساختن اذهان جامعه نسبت به امامت و ولایت، هجرت را برگزید.

د. مزیت سرزمین قم و محوریت آن در آینده، یکی از علل هجرت فاطمه معصومه(س) به ایران است. اهالی قم از همان قرون اولیه به طرف داری و پیروی از اهل بیت (ع) معروف بوده اند و تاریخ نگاران گفته اند که اهالی قم اکثراً پیرو مذهب امامیه هستند. از طرف دیگر، مردم قم هم-واره مورد ستایش ائمه قرار گرفته اند. روایاتی از زبان ائمه (ع) در این مورد نقل شده است. امام صادق (ع) در حدیثی خبر داده بود که یکی از دختران فرزندم موسی بن جعفر(ع) در قم مدفون خواهد شد. لذا به همین جهت فاطمه معصومه (س) راهی ایران گردید.

 

ذ. برخی گفته اند که مأمون، حضرت معصومه(س) را از امام رضا (ع) خواستگاری نمود و حضرت به اجبار نامه ای به ایشان نوشت و از او خواست که راهی مرو شود، ایشان نیز طبق دستور امام رضا(ع) راهی مرو شد. البته این گزارش در منابع معتبر نیامده و خود عباس فیض هم آن را رد می کند.

از جمع بندی میان احتمالات هجرت حضرت فاطمه معصومه (س) به ایران، گزینه های اول و آخر مردود است، زیرا که در منابع معتبر تاریخی این روایات دیده نشده است. اما دیگر احتمالات می تواند دلیلی قانع کننده برای هجرت حضرت معصومه(س) به ایران باشد، زیرا هرکدام از این احتمالات، مانند هجرت برای دیدار برادر، فرار از ظلم و ستم و تبلیغ از دین، معقول به نظر می رسد.

حضرت فاطمه معصومه(س)، حرکت سیاسی امام رضا(ع) را در نظر داشت که برادر چگونه از خانواده اش خداحافظی کرد. چگونگی خروج او از مدینه، خبر دادن از سفر غیرقابل بازگشت و شهادت خویش، ایجاد کردن زمینه منفی نسبت به حکومت و آماده کردن خاندان اهل بیت (ع) از خبر شهادت خود، ایشان نیز با درک اوضاع و احوال دریافته بود که دیگر امام رضا (ع) را زیارت نخواهد کرد. از این رو، به عشق دیدار امام و برادر خویش، جانب ایران را در پیش گرفت.

هجرت حضرت معصومه(س) به قم، از جهات گوناگون دارای تأثیر بوده است. حضور کریمه اهل بیت(ع) در شهر قم، باعث شد که مهاجران علوی، سادات و دوست داران اهل بیت(ع) از سرزمین های مختلف به این شهر روی آوردند و به تدریج باعث جذب سرمایه، عمرانی و آبادانی شد. ایجاد پایگاه علمی، گسترش فقه جعفری و شیعه اثنی عشری و ایجاد حوزه های علمیه از دیگر برکات وجود آن حضرت است.

ورود به قم

حسن بن محمد قمی می گوید:

از دیگر سادات حسنیه و فرزندان موسی بن جعفر(ع) که به قم آمدند دختر موسی بن جعفر(ع) است.

بعضی از مشایخ قم می گویند: هنگامی که علی بن موسی الرضا(ع) را برای عقد ولایت عهدی از مدینه به مرو آوردند، خواهر او فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) در سال 201 به جست وجوی او بیرون آمد چون به ساوه رسید بیمار شد، پرسید: «تا شهر قم چه قدر مسافت است»، گفتند: «ده فرسخ»، خادم خود را گفت تا او بردارد و به قم ببرد، او را به قم آورد و در سرای موسی بن-خزرج بن سعد اشعری مهمان کرد.

روایت صحیح و درست آن است که چون خبر به آل سعد رسید همه اتفاق کردند که از ستی فاطمه تقاضا کنند که به قم آید از میان ایشان موسی بن خزرج تنها در آن شب بیرون آمد و چون به شرف ملازمت ستی فاطمه رسید زمام ناقة او را گرفت و به جانب شهر کشید و او را به سرای خود فرود آورد و هفده روز در حیات بود چون رحلت کرد بعد از غسل و کفن و نماز توسط موسی بن خزرج زمینی که در بابلان بود (آن جا که امروزه بارگاه حضرت معصومه قرار گرفته است) دفن کرده و بر سر تربتش از بوریا سایه بان ساختند تا آن که زینب دختر محمدبن علی الرضا (ع) قبه فعلی را بر سر تربت او بنا نهاد.

 

روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه از محمدبن حسن بن احمد که او را روایت کردند که چون فاطمه را وفات رسید و بعد از غسل و تکفین، او را به مقبره ای بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب داده بودند حاضر کردند، آل سعد با یک دیگر اختلاف کردند درباره این که چه کسی سزاوار است که در سرداب رود و فاطمه را بر زمین نهد و دفن کند. پس از آن همگی اتفاق کردند بر آن که خادم پیر به نام قادر را حاضر گردانند تا فاطمه در قبر نهد و کسی را به دنبال او فرستادند در میان این گفت و گو از جانب ریگ زار دو سوار پدیدار شدند و به جانب آنها آمدند چون به نزدیک جنازه فاطمه رسیدند از اسب فرود آمدند و بر فاطمه نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن کردند و از قبر بیرون آمدند و رفتند و هیچ کس نفهمید که که آن دو سوار چه کسانی بودند.

 

فضیلت زیارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س)

بهترین سند درباره فضیلت زیارت آن بانوی برگزیده اسلام، روایات امامان معصوم (ع)، تشویق و توصیه پیروان خود به زیارت مرقد نورانی ایشان است. پاداش عظیمی برای زائران بیان کردند که چنین پاداشی در باب زیارت اولاد موسی بن جعفر(ع) بعد از امام رضا(ع) بی سابقه است.

تولد فاطمه معصومه (س) برای اهل بیت (ع) اهمیت خاصی داشت زیرا این خبر قبل از تولد، بارها توسط امام صادق (ع) اعلام می شد، به این ترتیب از همان ایام، شیعیان را به شناخت مقام والای وی فرا می خواندند؛ در این جا چند نمونه از روایات را ذکر می‌کنیم.

1_ گروهی از شیعیان ری نزد امام صادق (ع) آمدند، حضرت فرمود: « مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ»، آنان گفتند: «ما اهل ری هستیم»، ولی امام (ع) همان جمله پیشین را تکرار فرمود و ادامه داد، این جمله تا سه بار تکرار شد. آن گاه امام فرمود: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَرَماً وَ هُوَ اَلْمَدِینَةُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَرَماً وَ هُوَ اَلْکُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا اِمْرَأَةٌ مِنْ أَوْلاَدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ قَالَ اَلرَّاوِی وَ کَانَ هَذَا اَلْکَلاَمُ مِنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ أَنْ یُولَدَ اَلْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ »[3].

«برای خداوند حرمی است که مکه است، حرم رسول خدا مدینه، حرم امیرالمؤمنین کوفه و حرم من و فرزندانم قم است بدانید قم کوفه کوچک ماست بانویی از اولاد من در آن جا وفات می کند که نامش فاطمه است، دختر موسی است همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند». امام صادق (ع) زمانی این خبر را گفتند که هنوز امام کاظم (ع) متولد نشده بود.

2_ سعدبن سعد می گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم، کسی که فاطمه دختر امام کاظم (ع) را زیارت نماید چه ثوابی دارد؟ فرمود: «مَنْ زَارَهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ» کسی که او را زیارت کند، بهشت از آن اوست.[4]

3_ از امام جواد (ع) روایت کرده اند که حضرت فرمود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ اَلْجَنَّةُ»[5].

کسی که قبر عمه ام فاطمه معصومه را در قم زیارت کند بهشت برایش می باشد.

4_ سعد اشعری قمی می گوید:

در خراسان خدمت امام رضا (ع) رسیدم. آن حضرت فرمود: «یَا سَعْدُ، عِنْدَکُمْ قَبْرٌ مِنَّا. ای سعد ما را قبری پیش شماست. سعد می‌گوید: «فَدَتْکَ نَفْسِی تَقْصِدُ قَبْرَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»، عرض کردم فدایت شوم منظورت دختر موسی بن جعفر(ع) است؟ حضرت پاسخ داد: «نَعَمْ، مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ» آری هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف به حق او باشد وارد بهشت خواهد شد قطعاً.[6]

شخصیت علمی

در فرهنگ اسلامی، محدثان راستین هم واره از حرمت و منزلت ویژه ای برخوردار بوده اند آنان در حفظ و حراست از گنجینه های معارف، ارزش های دینی، ذخایر گران مایه مکتب تشیع و رشد و تعالی فرهنگ غنی اسلام، نقش به سزایی داشته و حامل امانت های گران قدر الهی و رازدار اسرار آل رسول بوده اند. محدثه بودن آن حضرت یکی از بارزترین عناوین نشان دهنده مرتبه علمی و آشنا بودن با معارف بلند اسلام و مکتب حیات بخش تشیع می باشد. بزرگان علم حدیث، در کتاب های خود، احادیث و روایات آن حضرت را نقل نموده اند، روایاتی که به خاطر داشتن مضمونی ولایی، خود شاهدی بر ولایت محوری ایشان می باشند. البته حضرت معصومه(س) راوی روایات زیادی بوده گرچه بیش از چند روایت معدود از آن حضرت به دست ما نرسیده است.

به چند نمونه از این احادیث اشاره می شود:

1_ حضرت معصومه علیها السلام و دو تن از خواهران بزرگوارش زینب و ام کلثوم از فاطمه دختر امام صادق علیها السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت فاطمه علیها السلام دختر حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کردند که آن حضرت علیها السلام فرموده اند:

اَ نَسیتم قول رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم: مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه و قوله صلی الله علیه وآله: انت منی بمنزلة هارون من موسی علیه السلام.[7]

2_ حضرت معصومه علیها السلام از فاطمه دختر امام صادق علیها السلام ، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام ، از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، از زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السلام ، از حضرت فاطمه علیها السلام دختر حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله ، نقل کردند که آن حضرت صلی الله علیه وآله فرموده اند:

ألا مَن مات علی حُبّ آل محمدٍ مات شهیدا. [8]

3_ حضرت معصومه علیها السلام ، از عمر فرزند امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، از اسماء دختر ابوبکر ، از صفیه دختر عبدالمطلب ، از ام کلثوم دختر حضرت علی علیه السلام ، نقل کرده: حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

لَمّا سقط الحسین علیه السلام مِن بَطن اُمّه و کنتُ ولّیتُها قال النبی صلی الله علیه وآله: یا عمة هَلُمی الیّ ابنی ، فقلت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله انا لم ننظفَهُ بعدُ ، فقال صلی الله علیه وآله: یا عمّةَ انتِ تنظفیهَ؟! إن الله تبارک و تعالی قد نَظَّفَهُ و طَهَّرَهُ . (6) از فاطمه دختر امام کاظم (ع)[9]

آن گاه که امام حسین (ع) متولد شد من پرستاری کودک او را به عهده داشتم. پیامبر خدا فرمود: عمه فرزندم را برای من بیاور. گفتم ای رسول خدا (ص) ما او را بعد تولد شستشو نداده ایم. فرمود: ای خواهر پدر (عمه ) تو می خواهی او را پاکیزه گردانی؟ به درستی که خدای تبارک و تعالی او را پاکیزه کرده و مطهر قرار داده است.

4_ حضرت معصومه علیها السلام و دو تن از خواهران بزرگوارش ، زینب و ام کلثوم ، از حضرت فاطمه دختر امام صادق علیها السلام، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام ، از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام ، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام ، از ام کلثوم دختر حضرت علی علیه السلام ، از فاطمه دختر رسول خدا (ص) روایت نمود که او از زبان پدرش رسول خدا(ص) نقل فرموده که آ ن حضرت فرمود:

« لما اسری بی الی السماء دخلتُ الجنة فاذا أنا بقصر من درّة بیضاء مجوفة و علیها باب مکلل بالدر و الیاقوت و علی الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی الباب «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی القوم» و اذا مکتوب علی الستر بخٍّ بخٍّ من مثل شیعة علی فدخلته فاذا أنا بقصر من عقیق أحمر مجوف و علیه باب من فضة مکلل بالزبرجد الأخضر و اذا علی الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی الباب «محمد رسول الله علی وصی المصطفی» و اذاً علی الستر مکتوب «بَشِّر شیعة علی بطیب المولد».[10]

هنگامی که در شب معراج مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم. در آن جا قصری از دُرّ سفید میان تهی دیدم که دارای دری بود زینت شده با دُر و یاقوت و بر آن در پرده ای آویخته بود سرم را بلند کردم دیدم بر در نوشته شده است: «لا اله الله محمد رسول الله. علی ولی القوم» خدایی جز خدای یگانه نیست محمد رسول خدا و علی ولی و صاحب اختیار مردم است. و بر پرده نوشته شده بود «مبارک باد، مبارک باد، بر کسانی که همانند شیعیان علی هستند» داخل شدم. در آن جا قصری از عقیق سرخ میان تهی دیدم که دری از نقره داشت که به به زبرجد سبز زینت شده بود و بر آن در نیز پرده ای آویخته شده بود. سرم را بلند کردم دیدم بر در نوشته شده بود «محمد رسول الله و علی وصی المصطفی» محمد فرستاده خدا و علی وصی و جانشین مصطفی است. و بر پرده نوشته شده بود «شیعیان علی را به پاک سرشتی و پاکی فرزندان بشارت بده.» داخل شدم. قصری از زبرجد سبز میان خالی دیدم که بهتر از آن ندیده بودم. این قصر دری از یاقوت سرخ داشت که با مروارید زینت شده بود و بر آن پرده ای آویخته بود. سرم را بلند کردم. دیدم بر در نوشته شده است: «شیعه علی هم الفائزون» شیعیان علی رستگارند گفتم: ای حبیب من جبرئیل، این قصر از آن کیست؟ گفت: از آن پسر عمو و جانشین شما علی بن ابی طالب (ع) است. و همه مردم در روز قیامت برهنه پای و بی لباس محشور می-گرداند جز شیعیان علی...

 

بیت النور

فاطمه معصومه (س) که در مدت هفده روز، در قم و در خانه موسی بن خزرج اقامت داشت محرابی مخصوص، برای عبادت و نیایش او ترتیب داده بودند. فاطمه معصومه (س) یکی از عالی ترین نمونه های عبادت و بندگی خداست. عبادت و شب زنده داری هفده روزه آن حضرت در روزهای آخر عمر، گوشه ای از یک عمر عبودیت و خضوع در برابر ذات پاک الهی است و بیت النور، معبد و محراب به یادگار مانده از اوست.

حسن قمی آورده است محرابی که فاطمه معصومه (س) در آن نماز کرده است در خانه موسی بن خزرج تا به کنون ظاهر است. (378 هجری ) بیت النور «محل عبادت حضرت معصومه (س)» در یکی محله های قدیمی قم به اسم میدان میر قرار دارد و هم اکنون خیابان 45 متری عمار یاسر از کنار آن کشیده شده است. در کنار بیت النور مدرسه علمیه «ستیّه» واقع شده است. بیت النور قسمتی از خانة موسی بن خزرج بوده و مشهور است که فاطمه معصومه (س) در دوران اقامتشان در قم یعنی «در فاصله ورود تا وفاتشان» در این مکان به سر می برده و در دوران هفده روز نقاهت و بیماری خود را در آن جا گذرانیده است و برای آن حضرت در آن مکان محرابی بوده که در آن عبادت می کردند و مردم قم آن مکان را بیت النور نامیدند.

 

بابلان

موسی بن خزرج (مهمان دار فاطمه معصومه(س)) در کنار رودخانه شهر قم باغی داشته که به بابلان معروف بوده است، ایشان این باغ را برای محل تدفین آن حضرت در نظر گرفت.

آیا این که باغ بابلان قبلاً قبرستان بوده است یا نه؟ فقیهی می گوید دقیقاً نمی دانم که آن جا قبلاً قبرستان بوده یا خیر؟ ولی به موجب قراینی، قبرستان عمومی نبوده است. زیرا در آن وقت قم دارای دو قبرستان عمومی، یکی در جنوب شهر و یکی در شمال بوده است. احتمال دارد که این مکان قبرستان خانوادگی موسی بن خزرج بوده باشد.

صاحب تاریخ قم آورده است، فاطمه را بعد از غسل و کفن به مقبره بابلان در کنار سردابی که برای او ترتیب داده بودند حاضر کردند. از کلمه مقبره بابلان معلوم می شود که در آن جا قبرستانی بوده است آیا این که این قبرستان عمومی بوده یا خانوادگی درست معلوم نیست.

در اواسط قرن سوم توسط زینب دختر امام جواد(ع) بر فراز قبر فاطمه کبری قبه ای بنا نهاده شد و در قرن ششم بارگاه با شکوه تری برای وی بنا نهاده شد.

 

2ـ فاطمه ستی

مشهور این است که فاطمه وسطی در اصفهان مدفون است و به فاطمه ستّی شهرت دارد. مقبره ستّی فاطمه در دوران صفویه و قبل از آن اهمیت داشته و دارای صحن، بارگاه، گنبد و ضریح بوده است. مهدوی می نویسد این امام زاده از امام زادگان معتبر و در تمام ادوار مورد توجه و عنایت مؤمنین بوده و از مزارات متبرک می باشد.

مقبره شاه زادگان در مجاورت بقعه و بارگاه فاطمه ستی واقع شده است بقعه فاطمه ستی دارای صحن و ضریح است و چنین شهرت دارد که در این آرامگاه فاطمه صغری دختر امام کاظم (ع) مدفون است، ساختمان، صحن و بقعه فاطمه ستی از دوره صفویه به جا مانده است.

مبارکه در تاریخ دانش وران آورده است که بارگاه امام زاده فاطمه ستی در زمان صفویه خیلی باشکوه بوده است و ضریح مطلای عالی داشته است، که در فتنه افغان ها از بین رفته است و از شجره نامه و کتاب نورالهدی فی نسب آل مصطفی نقل نموده که ستی فاطمه دختر موسی بن-جعفر(ع) به هم راهی برادران و خواهران خود که از راه اهواز به اصفهان آمده و خواهر او زینب کبری در ارزنان اصفهان و برادرش هارون در جنب گل بهار و برادر دیگرش ابراهیم در برخوار و فاطمه ستی در این مکان مدفون شده اند. در شهر نائین نیز بقعه و بارگاهی وجود دارد که مشهور به فاطمه ستی است و می گویند در این بقعه خواهر امام رضا(ع) مدفون است.

همان گونه که بیان گردید شهرت بارگاه فاطمه دختر امام کاظم (ع) در اصفهان از دوران صفویه است و قبل از آن گزارش معتبری در دست نیست.

 

۳ـ فاطمه صغری

آن چه که مشهور است فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» در شهر باکو پایتخت آذربایجان مدفون است،

علما و تاریخ‌نگاران در کتب خویش از فاطمه صغری نامبرده و محل قبر او را معرفی‌کرده‌اند. علامه سید جعفر آل بحرالعلوم در تحفة العالم،[11] محمد حسن خان اعتمادالسلطنه مرآت البلدان،[12]  دکتر منوچهر ستوده در «از آستارا تا استرآباد»،[13] علی اکبر دهخدا، در لغتنامه دهخدا[14]، علامه باقر شریف قرشی در حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلام.[15] علامه مجلسی در بحار الانوار[16] از فاطمه صغری نام برده‌اند.

با توجه به منابع فوق و دیگر منابعی که در آن‌ها تصریح شده که حرم شریف موجود در «باکو» مربوط به «فاطمه صغری» دختر حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام می باشد، تردیدی نمی ماند در این که نام شریف بی بی هیبت «فاطمه صغری» می باشد، ولی در آنجا به «حکیمه» ملقب شده و به «بی بی هیبت» اشتهار یافته است، چنان که خواهرش «فاطمه کبری» به «حضرت معصومه» علیها‌السلام مشهور شده، دیگر خواهرانش: «فاطمه وسطی» به «ستی فاطمه» و «فاطمه اخری» به «خواهر امام» شهرت یافته اند.

چگونگی ورود حضرت بی بی هیبت به باکو

پس از شهادت امام رضا علیه السلام، حکومت ستمگر عباسی چنان عرصه را برای امام زادگان و منسوبین به آنها تنگ کرد که برخی از آن بزرگواران تصمیم به هجرت از شهر و دیار خود گرفتند، از جمله آنها حضرت حکیمه خاتون خواهر امام رضا علیه السلام بود که همراه سه تن از برادرزادگان خود از طریق بندر انزلی به سمت باکو حرکت کرد. در آن زمان، جمهوری آذربایجان از ایران جدا نشده بود و در واقع، مسافرت ایشان در محدوده ممالک اسلامی و از شهری به شهر دیگر صورت گرفت.

در این مسافرت که از طریق دریای خزر صورت گرفت، متأسفانه کشتی حامل این بزرگان در دریا آسیب دید و تکه تکه شد. فردی به نام «بابا سوجد» که او نیز با کشتی مسافرت می کرد، این امام زادگان علیهم السلام را نجات داد و با کشتی خود به ساحل خزر و به یک فرسخی باکو رسانید. در باکو آنان را به «حاجی بدری» که مردی پرهیزگار و متقی و در عین حال از تجار ثروتمند آن دیار محسوب می شد، سپرد. وی این بزرگان را نزد خود نگه داشت و اموال خود را صرف هزینه زندگی آنها کرد و خود، خادم آنان شد.[17]

اشتهار به بی بی هیبت

اما در مورد اشتهار آن حضرت به «بی بی هیبت» مشهور در میان اهالی آن سامان این است که به هنگام عزیمت آن بزرگوار به منطقه باکو، مرد صالح و سعادتمندی که افتخار هدایت قایق حامل آن حضرت را از رشت تا باکو، خداوند منان به او ارزانی فرمود «هیبت» نام داشت. این مرد سعادتمند همواره به این توفیق ربانی که شامل حالش شده بود، مباهات می کرد و هنگامی که می خواست از آن حضرت یاد کند می گفت: «بی بی من». بر این اساس از همان اوان نام آن بانوی بزرگ «بی بی هیبت» شهرت یافت و با گذشت زمان به صورت مخفف «بی بی هیبت» (با حذف کسره) تعبیر گردید. و اینک همگان آن امامزاده واجب التعظیم را به عنوان «بی بی هیبت» می شناسند و در همه اسناد و منابع به همین عنوان یاد شده است.[18]

رحلت

حضرت بی بی هیبت مدتی را در شهر باکو زندگی کرد، امّا مدت دقیق آن مشخص نیست. از بررسی اسناد و منابع استفاده می شود که این بانوی بزرگ در یک فرسخی شهر باکو در روستای معروف به «شیخ کندی» رحل اقامت افکنده و همه عمر مبارک خود را با عبادت حق تعالی سپری کرده است. خانه ای که این بانوی بزرگ در آن سکونت داشت، تاکنون محافظت شده و محل محراب عبادتش تا به امروز به عنوان مکانی مقدس زیارتگاه خاص و عام می باشد. چنانکه محراب عبادت خواهرش حضرت معصومه علیها السلام نیز در قم محافظت شده و به عنوان «بیت النور» در تاریخ ثبت شده است.

اهالی باایمان و شیعیان بااخلاص روستای شیخ، پس از ارتحال دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با اندوه فراوان پیکر پاکش را در محل حرم فعلی اش به خاک سپردند و بر فراز قبر شریفش سایبان ساختند. و سه تن از منسوبین خاندان عصمت و طهارت را در کنار مرقد مطهرش دفن کردند و این ودیعه گرانبهای اهل بیت علیهم السلام را ارج نهادند و در همه ایام زیارتی به عتبه بوسی آستان بلند جایگاهش تشرف یافتند.

با گذشت قرون و اعصار، معجزات و کرامت‌های فراوانی از قبر شریف دختر باب الحوائج مشاهده گردید و آوازه اش در همه جا طنین انداخت و دل‌های شیفتگان اهل بیت علیهم السلام از اقطار و اکناف به آن سوی جذب شد. با مشاهده روزافزون این کرامات، نذورات فراوان بر قبر شریفش نثار گردید و با این نذورات و تبرعات گنبد و بارگاه مجلل تر و باشکوهتری برفراز قبر شریفش ساخته شد و به صورت یکی از شاهکارهای معماری شرق درآمد. در این حرم باصفا زیباترین معماری شیروان ـ آبشرون به کار رفت، مناره های زیبا، گنبد باعظمت، سالن های بزرگ، دو مسجد و تعدادی بنا، مقبره و سردابه در اطراف آن ساخته شد. این حرم باصفا به صورت میراث گرانبهائی درآمد که در آن هنر اسلامی از لحاظ سنگ تراشی، خطاطی و نقاشی، به صورت گنجینه ارزشمندی از کتابخانه، تابلو، سنگ نوشته و دست نویس در معرض تماشای زائران و جهانگردان به نمایش گذاشته شد.

قدمت بقعه و بارگاه فاطمه صغری در باکو، به دوران صفویه می رسد. اما پس از پیدایش کمونیسم و قطع ارتباط آذربایجان با دیگر ممالک اسلامی، به دستور استالین در سال 1315 شمسی بارگاه فاطمه صغری با مواد منفجره تخریب و روی قبر وی آسفالت و تبدیل به خیابان عمومی شد به گونه ای که ماشین ها از روی قبر فاطمه صغری عبور می کردند. ولی شاهدان عینی می گویند مردم مسلمان آذربایجان در صف های بسیار طولانی با حوصله و تحمل بی نظیری توقف می کردند، تا از گذرگاه باریکی که برای عبور پیاده ها در نظر گرفته شده بود عبور کنند، در مواقعی که ترافیک سنگین بود، اتومبیل ها در صف های بسیار طولانی می ایستادند و هرگز از روی قبر عبور نمی کردند. پس از فروپاشی نظام کمونیستی، شیعیان آذربایجان با تلاش فراوان به تجدید بنای حرم فاطمه صغری اقدام کردند که فاز اول آن در هفدهم ربیع الاول 1419 قمری، به بهره برداری رسید.

پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی، شیعیان شیفته و پاکباخته، با تلاش فراوان به تجدیدبنای حرم مطهر حضرت بی بی هیبت اقدام نمودند و فاز اول آن، روز هفدهم ربیع الاول ۱۴۱۹ هـ[19] سالروز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ولادت امام صادق علیه السلام، طی مراسم باشکوهی رسماً افتتاح گردید.

روی سنگ قبر مطهر بی بی هیبت مطالبی نوشته شده که در اثر فرسودگی به طور کامل خوانده نمی شود، به خصوص که به هنگام منفجرکردن از وسط دو نیم شده و بیش از نیم قرن در زیر خاک مانده است. برخی از کلمات و جملات خوانای آن چنین است: «...هذا المرقد المنوّر و المضجع المطهر لسیدتنا و مولاتنا، بضعة الرّسول و سلالة البتول، عصمة... الدّین... الصدیقة المسمّاة بحکیمة بنت الامام موسی بن جعفر صلوات اللّه علیها و علیهما و القبور الثلاثة الّتی... قبور اولادها الکرام علیهم الرّحمة والرّضوان، ان اللّه علی کلّ شیء قدیر...».

به طوری که در خطوط سنگ قبر شریف منعکس است، حضرت «بی بی هیبت» در میان اهالی آن سامان، ملقب به «حکیمه» و مشهور به «بی بی هیبت» می باشد ولی به طوری که در منابع فراوان تصریح شده، نام گرامی آن حضرت «فاطمه صغری» می باشد، که در آن منطقه به «حکیمه» ملقب شده و به «بی بی هیبت» شهرت یافته است.

بارگاه فاطمه صغری در یک فرسخی شهر باکو قرار گرفته و خانه ای که در آن زندگی می-کرده تاکنون محافظت شده و محل عبادتش تا به امروز به عنوان مکان مقدس محافظت می شود.

4ـ فاطمه اخری

در میان نویسندگان تنها سبط بن جوزی (از علمای اهل سنت در قرن هفتم) به فاطمه اخری اشاره نموده و وی را یکی از دختران امام کاظم (ع) دانسته است.

بنا به قولی بقه و بارگاه فاطمه اخری در شهر رشت وجود دارد. بحرالعلوم گیلانی تاریخ تعمیم این بقعه را به سال894 قمری ذکر می کند.

در منابع قدیمی اشاره ای نشده است که فاطمه اخری دختر امام کاظم (ع) در رشت مدفون است، در منابع قرن یازدهم این گونه آمده است «در رشت بقعه ای است که به فاطمه طاهره خواهر امام رضا (ع) منسوب است. همان گونه که از کلمه منسوب پیدا است، بحرالعلوم نویسنده تحفه-العالم نیز در صحت این انساب تردید داشته است. بیشتر کسانی که به بارگاه رشت اشاره نموده اند به کتاب تحفه العالم استناد کرده اند و مدرک دیگری در دست ندارند.[20]

در مورد این که از چه قرنی بارگاه رشت به خواهر امام رضا(ع) شهرت پیدا کرده و این که او دختر امام کاظم (ع) و خواهر امام رضا (ع) می باشد هیچ اطلاعی در دست نیست.

بحرالعلوم گیلانی می گوید:

مدارک و اسناد فراوانی در دست است که دلالت بر مدفون بودن فاطمه اخری(س) ملقب به طاهره، دختر امام کاظم (ع) در رشت دارد.

اما با جست جو در منابع، حتی یک مورد از این اسناد و مدارک یافت نمی شود و تنها مدرک ایشان قول صاحب تحفه العالم است. ایشان به نقل از عده ای می نویسد:

در سنگ مجاور درب ورودی حرم، سمت جنوب، که قبل از بازسازی بقعه کنونی قسمتی از آن باقی مانده بود، نام مدفون در بقعه خواهر امام چنین نوشته شده بود: «بانوی مکرمه فاطمه بنت عبدالله بن محمد بن احمد بن حمزه بن -موسی بن جعفر(ع)»

از این مطلب مشخص می شود که این بارگاه متعلق به دختر بدون واسطه امام کاظم (ع) نیست. گرچه ایشان ثابت می کند که حمزه بن کاظم(ع) فرزندی به اسم احمد نداشته بلکه وی سه فرزند به نام های علی، قاسم و حمزه داشته است. ولی با این وجود، ثابت نمی گردد که این بارگاه متعلق به دختر بدون واسطه امام کاظم (ع) باشد. زیرا که هیچ دلیلی بر تأیید آن نیست.

 

[1] الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۴۴؛ دلائل الامامه، ص ۳۰۹؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۳۶؛ تاج الموالید، ص ۴۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۲۴؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶؛ الفصول المهمه، ص ۲۴۲؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۵.

[2] تذکرة الخواص، ص ۳۱۵.

[3] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،  ج۱۰،  ص۳۶۸

[4] عیون أخبار الرضا علیه السلام،  ج۲،  ص۲۶۷

[5] کامل الزیارات، ج۱،  ص۳۲۴

[6] زاد المعاد،  ج۱ ،  ص۵۴۷

[7] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص62 و 63

[8] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص62

[9] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص68 و 69

[10] مسند فاطمه معصومه سلام الله علیها، ص 65 تا 67

[11] تحفة العالم، ص ۳۷

[12] مرآت البلدان، ج ۱، ص ۲۵۵.

[13] مرآت البلدان، ج ۱، ص ۲۵۵.

[14] لغتنامه دهخدا، حرف ب، ص ۵۱۸

[15] حیاة الامام موسی بن جعفر علیه‌السلام، ج ۲، ص ۴۳۹

[16]  بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏48، ص286 و  317

[17] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

[18] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

[19] برابر ۲۱/۴/۱۳۷۷ ش. و ۱۲/۷/۱۹۹۸ م.

[20] مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها، ج1، ص435

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۰۷:۲۶