انگیزههای پنهان تخریب قبور ائمه بقیع

وقتی صحبت از تخریب قبور ائمه بقیع میشود، اولین مسأله که به ذهن عموم مردم میرسد، این است که وهابیت چون با توسل و مشکل دارند و چون حرم و بارگاه ساختن برای انبیاء و اولیاء را شرک و حرام میدانند آمدن و بقیع و قبور ائمه علیهمالسلام را تخریب کردند. شاید تا حالا خیلیها در این مورد همین فکر را کرده و اصلاً دنبال انگیزهها و علتهای دیگری که ممکن است اینجا باشد نرفته و به آنها فکر نکرده باشند؛ یعنی تمام رسانهها و کتابها فقط به همین مطلب پرداخته و سراغ علل و انگیزههای دیگر نرفته و آنها را بررسی نکرده و به مردم معرفی نکردهاند.
به نظر این سادهلوحی است که باور کنیم تنها علت تخریب قبور ائمه بقیع این است که وهابیت خبیث ساختن قبه و بارگاه را بر قبور بزرگان و اولیاء حرام میدانند بلکه به نظر میرسد اینیک پوشش ظاهری است و انگیزههای قویتر و مهمتری در اینجا وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره خواهد شد:
1ـ دشمنی با اهلبیت رسول خدا ص
یکی از عوامل مهم و تأثیر گذار در این حادثه عظیم و این فاجعه بزرگ که اتفاقاً مغفول مانده و زیر پوشش ظاهری حرمت ساخت حرم و بارگاه مدفون شده دشمنی این فرقه و گروه با اهلبیت علیهمالسلام است. در واقع اینها بقایای همان حزب بنیامیه است که از اصل با اسلام راستین مشکل دارند همانطور که ابوسفیان و معاویه و یزد و خلفای بنیامیه مشکل داشتند برای نمونه به سخنان برخی از بزرگان این فرقه اشاره میکنم که دشمنی با اهلبیت علیهمالسلام در این کلمات موج میزند:
وهابیت شیعه را به خاطر تحقیر و تنقیص و سب و لعن صحابه کافر و مشرک میدانند و میگویند هرکس اصحاب پیامبر را تنقیص کند مانند این است که خود رسول خدا تنقیص و تحقیر کرده و کسی که چنین کند کافر است به همین جهت شیعیان و پیروان اهلبیت و امیرالمؤمنین علیهالسلام را کافر و مهدور الدم میدانند و توبه آنها را نمیپذیرند و تنها راه پیشروی آنها قتل و کشتن است. در حالی که همین احمد بن حنبل و ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب از کسانی است که آنهایی در مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام که یکی از صحاب (حداقل به اعتقاد آنها) شمشیر کشیده و با حضرت جنگیدن و کسانی که سالهای سال دستور به لعن و سب امیرالمؤمنین علیهالسلام دادند را نه تنها مشرک و کافر نمیدانند بلکه آنها را تطهیر کرده و مقصر امیرالمؤمنین علیهالسلام معرفی میکنند به چند نمونه از این دشمنیهای ابن تیمیه و دیگران با اهلبیت اشاره میکنیم:
1ـ 1. دفاع از امویان و مروانیان
ابن تیمیه دشنام دهندگان به حضرت علی علیهالسلام و همه کسانی را که آن حضرت را فاسق و کافر میدانستند، از گروههای و افراد معروف و شناخته شده مسلمانان دانسته و مینویسد: یاران معاویه و فرزندان مروان و ... جزو مسلمین و از عاملین به احکام الهی و جزو نمازگزاران و زکات پردازان و روزه داران و حج گزاران معتقد به محرمات بودند و هیچگونه کفر آشکاری در آنان مشاهده نمیشد! بلکه نشانههای اسلام و شریعت در اعمالشان آشکار بود [و احکام دینی و در نزد آنان از جایگاه خوبی برخوردار بود!][1]
و پا را فراتر گذاشته در مورد امیرالمؤمنین مینویسد: علی نیز ستمکار بود. او برای ریاست بر مردم میجنگید؛ زیرا کسی که به خاطر ریاست و اطاعت مردم انسانها را بکشد و روی زمین، گردن کشی کرده، فساد ایجاد کند، این همان کاری است که فرعون میکرد[2]
- ابن تیمیه میگوید:
کسی که خلیفه دوم را کشت کافری بود که با اسلام و پیامبر و امت اسلامی دشمنی داشت و این عمل وی نیز از روی دشمنی با اینان بوده است.[3]
ابن تیمیه کسی است که یزید ملعون که قاتل اهلبیت رسول خدا است و فاجعه عظیمی مثل کربلا را به وجود آورد را تطهیر مینموده و میگوید: به فرض اینکه یزید بن معاویه، فاسق و ظالم باشد، خداوند او را به خاطر انجام کارهای خوب و بزرگش میبخشد.[4]
1ـ2. تضعیف احادیث فضیلت اهلبیت (علیهمالسلام)
وهابیها در سند تمام احادیثی که در فضیلت اهلبیت (علیهمالسلام) نقل شده، مناقشه میکنند و یا دلالت آنها را مردود میشمارند. از باب نمونه ابن تیمیه بعد از اینکه نتوانسته در حدیثی که در کتابهای معتبر اهل سنت، از جمله صحیح مسلم، توسط امالمؤمنین عایشه در شأن نزول آیه تطهیر نقل شده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: خدایا اینها اهلبیت من هستند، پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک گردان[5]، خدشهای میکند، با صراحت تمام میگوید: نه این آیه در شأن اهلبیت نازل شده و نه دعای پیامبر درباره آنان مزیت و فضیلتی برای اهلبیت به شمار میآید.[6] ولی از سویی در فضایل دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) به خصوص دشمنان علی (علیهالسلام) مثل معاویه بن ابی سفیان و پسرش یزید کتاب مینویسند. همان کسانی که نسائی در جواب دوستدارن معاویه میگوید: من فضیلتی در باره معاویه نمیدانم جز نفرین معروف پیامبر در حق او که فرمود: «لا اَشبَعَ اللهُ بَطنَهُ»؛[7] خداوند، شکمش را سیر نگرداند.
چرا رهبران وهابیها برخلاف تمام علمای علم رجال، درباره احادیثی که در مورد فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) به خصوص علی (علیهالسلام) در متون معتبر اهل سنت نقل شده، قاطعانه میگویند، اینگونه احادیث، موضوع و غیر قابل اعتماد است؛ و نیز روایاتی که در ذم و طعن مخالفان اهلبیت مانند معاویه بن ابی سفیان، عمرسعد، و بنیامیه و بنی مروان و عمرو عاص و یزید بن معاویه و امثال آنان نقل شده باشد، به طور قطع و یقین و بدون اقامه هیچگونه دلیلی میگویند که اینگونه روایات، همگی دروغ و کذباند؟[8]
آیا وهابیها با پذیرش و صحیح دانستن روایاتی در باره تأیید دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) حتی یزید بن معاویه که جعلی بودن و کذب آنها برای کسی پوشیده نیست، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مورد استهزاء و اهانت قرار ندادهاند؟ مثلاً آنان میگویند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خبر داده: “خداوند گناهان یزید بن معاویه را میبخشد و او را مورد عفو خویش قرار میدهد.[9]
اگر این روایت درست باشد، آیا پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) العیاذ بالله، بر تمام جنایات و اعمال شوم و شرم آور یزید در کربلا، مدینه و مکه معظمه و کشتار بی رحمانه و تجاوز به ناموس مسلمین در مدینه و واقعه حره، مهر تأیید نگذاشته است؟! و یزید را بر انجام کارهای مخالف دین اسلام و انسانیت، پیشاپیش تشویق نکرده و رسالت خود را زیر سؤال نبرده است؟!
2ـ محو کردن کرامات و جایگاه اهلبیت علیهمالسلام
دومین علت مخفی که بازهم از مهمترین علتهای این حادثه است محو کردن کرامات و جایگاه اهلبیت به هدف گمراه کردن مردم و دور کردن مردم از در خانه اهلبیت علیهمالسلام است آنها میدانند تا زمانی که مکتب اهلبیت در دسترس مردم باشد و مردم از سرچشمه زلال و پاک سیراب شوند سراغ آب لجنزارهای احمد بن حنبل و ابن تیمیه و ابن جوزی و محمد بن عبدالوهاب نمیروند. چه زیبا فرمود امیر سخن و بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ضَلَّ مَنِ اهتَدى بغَیرِ هُدَى اللّه ِ» هرکه از غیر هدایت الهى راه جوید، گمراه شود. اینها مانند سلف خودشان چون از غیر اهلبیت هدایت طلبیدن هر روز بر گمراهی آنها افزوده شد و از طرفی میدیدند که تا حرم اهلبیت و بارگاه امام حسن مجتبی و امام زینالعابدین و امام باقر و امام صادق علیهمالسلام در بقیع است و مردم هرساله بعد از مراسم حج به زیارت آنها رفته و متوسل به آنها میشود آنها نمیتوانند مردم را از اهلبیت دور کنند و برای هر زائر این سؤال مطرح میشد که اینها چه کسانی بودهاند که اینچنین کرامت دارند و بین مردم از چنین احترام و جایگاهی برخوردارند؛ و یقیناً خیلی از اینها دنبال شناخت اینها رفته در مورد آنها تحقیق و جستجو میکردند
همانطور که وقتی هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست حجر الاسود را لمس کند عقب رفت و برایش تخت گذاشتن و نشست مردم را تماشا میکرد تا این که امام زینالعابدین علیهالسلام وارد شد جمیعت به احترام و حضرت یا از هیبت حضرت کنار رفتن حضرت حجر الاسود را لمس کردند طواف را ادامه دادند همراهان هشام که از شام آمده بودند و معرفت به این خاندان نداشتند برایشان سؤال شد این چه کسی است که مرد اینگونه او را احترام نموده و اینچنین هیبت و عظمت دارد.
از هشام پرسید هشام از روی سیاست کثیف خودش گفت نمیدانم ولی فرزدق شاعر آنها بود گفت: من میدانم. مرد شامی سؤال کرد من هو یا أبا فراس؟ فرزدق آن شعر معروف را برای معرفی امام سجاد انشاء کرد:
هذا الذى تعرف البطحاء وطأته * والبیت یعرفه والحل والحرم
هذا ابن خیر عباد الله کلهم * هذا التقى النقى الطاهر العلم
هذا بن فاطمة ان کنت جاهله* بجدّه ابنباء الله قد ختموا
هذا علی رسول الله والده * أمست بنور هداه تهتدى الظلم
اینها برای اینکه همچنین اتفاق دیگر در تاریخ نیفتد و کسی با اهلبیت آشنا نشده و در خانه اهلبیت علیهمالسلام نرود کرامات اهلبیت را محو کنند و مردم را به خیال باطل خودشان از در خانه اهلبیت دور کنند دست به چنین جنایت بزرگ زدند و در سال1221 به مدینه هجوم آوردند و بسیار از مردم مدینه را کشتند و بعضی از قسمتهای بقیع را خراب کردند ولی با مقاومت مردم مدینه و بعضی عوامل دیگر موفق به این کار نشدند و تا اینکه بار دیگر در سال 1344 برای بار دوم به آمدند و تمام قبرستان باعظمت بقیع را ویران کردند.
[1]ـ به خلاف من یکفر علیا ویلعنه من الخوارج وممن قاتله ولعنه من أصحاب معاویة وبنی مروان وغیرهم فإن هؤلاء کانوا مقرین بالإسلام وشرائعه یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة ویصومون رمضان ویحجون البیت العتیق ویحرمون ما حرم الله ورسوله ولیس فیهم کفر ظاهر بل شعائر الإسلام وشرائعه ظاهرة فیهم معظمة عندهم وهذا أمر یعرفه کل من عرف أحوال الإسلام فکیف یدعی مع هذا أن جمیع المخالفین نزهوه دون الثلاثة
بل إذا اعتبر الذین کانوا یبغضونه ویوالون عثمان والذین کانوا یبغضون عثمان ویحبون علیا وجد هؤلاء خیرا من أولئک من وجوه متعددة فالمنزهون لعثمان القادحون فی علی أعظم وأدین أفضل من المنزهین لعلی القادحین فی عثمان کالزیدیة مثلا (منهاج السنه، ج۵، ص۹).
[2]ـ وعلى أیضا کان باغیا ظالما لما قاتل المسلمین على إمارته وبدأهم بالقتال وصال علیهم وسفک دماء الأمة بغیر فائدة لهم لا فی دینهم ولا فی دنیاهم وکان السیف فی خلافته مسلولا على أهل الملة مکفوفا عن الکفار. (منهاج السنه، ج۴، ص۳۸۹).
[3]ـ ولهذا کان الذی قتل عمر کافرا یبغض دین الإسلام ویبغض الرسول و أمته فقتله بغضا للرسول ودینه و أمته و الذی قتل علیا کان یصلى ویصوم ویقرأ القران وقتله معتقدا أن الله ورسوله یحب قتل على وفعل ذلک محبة لله ورسول فی زعمه وان کان فی ذلک مبتدعا ضالا (منهاج السنۀ النبویه ، ج ۷ ص ۱۵۳)
[4]ـ مجموع الفتاوی، ج3، ص413؛ ج4، ص475.
[5]ـ مسند احمد، ج1، ص331.
[6]ـ منهاج السنه، ج3، ص4.
[7]ـ خصائص امیرالمؤمنین7، ص23؛ مسند ابی داوود، ص359.
[8]ـ نقد المنقول، ابن قیم، محمد بن ابی بکر، ص108.
[9]ـ مجموع الفتاوی، ج3، ص413؛ ج4، ص475.