حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

 

 

در میان جوانان برومند «بنى‌‏هاشم‏»؛ جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم (علیهم السلام) برادرزاده حضرت علی (علیه السلام) یکى از چهره‏ هاى تابناک و شخصیت‏هاى بارز، به شمار مى ‏رود. وی فرزند عقیل؛ عموزاده و صحابی گرانقدر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و همسر رقیه دختر حضرت علی (علیه السلام) است. او از خاندانی پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموی گرامی‏‌ اش، حضرت علی (علیه ‌السلام)، و پسر عموهای خود؛ امام حسن و امام حسین (علیهما ‌السلام) پرورش یافت و از علم، تقوی و دیگر فضائل آن بزرگواران بهره‌‏ مند گردید.

 

نسب و خاندان مسلم بن عقیل

پدر مسلم، «عقیل بن ابی طالب»، برادر بزرگ تر حضرت علی (علیه السلام) و پسر عموی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، مردی آگاه و دانشمند بود و در بین قریش فردی سرشناس و محترم به شمار می آمد که بهره کاملی از دانش انساب داشت. نام دقیق مادر حضرت مسلم در تاریخ نیامده است و اخبار پراکنده ای در مورد نام و هویت او وارد شده است. برخی می گویند: مادر او از زنان آزاد نَبْط و از خاندان «فرزندا» به شمار می‌‏ رفت. برخی دیگر بر این باور هستند که او کنیزی بوده که عقیل او را از شام خریداری نموده است.شماری از مورّخان نام او را حُلَیّه برخی او را علیّه و عده ای دیگر او را را حلبه خوانده اند.(1)

ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: روزی معاویه از عقیل پرسید: «آیا تو حاجتی داری که من آن را بر آورم؟ عقیل پاسخ گفت: آری می خواستم کنیزی بخرم اما صاحبانش آن را به کمتر از چهل هزار درهم نمی فروختند [و من توان خریداری آن را نداشتم]. معاویه به ریشخند گفت: ای عقیل! تو که کوری پس با کنیزی که فقط پنجاه درهم بیارزد بی نیاز می شوی، چه نیازی است کنیزی بخری که چهل هزار درهم ارزش دارد؟ عقیل نیز که به صراحت لهجه و پاسخ گزنده مشهور بود، بی درنگ گفت: آری [نابینا هستم] اما دوست دارم برایم پسری بزاید که چون او را به خشم آری با شمشیرش گردنت را بزند. معاویه خنده خود را فرو خورد و گفت: ابایزید! با تو شوخی کردم [ناراحت مشو!] سپس دستور داد همان کنیز را برای او خریداری کنند. عقیل از آن کنیز صاحب مسلم شد.

 

ولادت مسلم بن عقیل

تاریخ دقیق ولادت حضرت مسلم چندان مشخص نیست، اما شاید بتوان با در نظر گرفتن سن فرزندان او که در کربلا به شهادت رسیده اند و نیز با توجه به رویدادهایی که در دوران زندگانی وی به وقوع پیوسته و نیز شرکت در جنگ هایی که تاریخ، آشکارا از حضور مسلم در آنها نام برده است، سن تقریبی ایشان را به هنگام شهادت تخمین زد.  بر همین اساس برخی سن اییشان را هنگام شهادت، ۳۵ سال دانسته اند.

 

‏اسامی و القاب مسلم بن عقیل

نام آن حضرت مسلم است، امام حسین (علیه السلام) در نامه ای که برای کوفیان توسط حضرت مسلم می فرستد، وی را به «ثقه» توصیف می کند. امام (علیه السلام) در این نامه می نویسد: «کسی را به سوی شما می فرستم که برادر، پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم محسوب می شود».

در زیارت نامه آن حضرت به واژه ای اشاره شده است که می تواند لقبی از القاب ایشان باشد. در آنجا چنین آمده است: «السلام علیک ایّها العبد الصالح …». بنابر این، عبد صالح از القاب آن حضرت محسوب می شود.(2)

 

همسر مسلم بن عقیل

نام همسر مسلم، رقیه؛ دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام)است.

البته گفته شده است که مسلم پس از وفات رقیه، مجدداً داماد امام على (علیه السلام) شده و رقیه صغرى یا ام کلثوم را به همسرى خود درآورده است.

 

فرزندان مسلم بن عقیل

برای مسلم بن عقیل دو تا چهارده فرزند ذکر کرده اند که البته این تعداد خالی از مبالغه نیست. در منابع کهن تنها نام چهار یا پنج یا هفت تن از آنها برده شده است که عبارت اند از: عبدالله، محمد، علی، مسلم، حمیده(عاتکه)، ابراهیم و عبدالرحمن.(3)

 

شهادت مسلم بن عقیل

در مورد چگونگی شهادت مسلم بن عقیل باید گفت: پس از اسارت وی و بردنش به دارالاماره، ابن زیاد به بُکیر بن حمران[ که در جنگ با مسلم مجروح شده بود، دستور داد تا برای آرامش و خنک شدن دل خود، کشتن او را بر عهده بگیرد. بُکیر، وی را به بالای قصر برد. مسلم بن عقیل در حالی که تکبیر می ‏‌گفت، استغفار می‌‏کرد و بر انبیا و فرشتگان درود می‏‌فرستاد، می‏‌گفت: خداوندا، میان ما و این گروه که بر ما ستم روا داشتند، ما را تکذیب کردند و کشتند، تو خود حکم بفرما. وقتی به بالای قصر رسیدند، بکیر سر آن حضرت را از بدن جدا کرد و پیکرش را از بالای پشت بام به پایین قصر انداخت. سپس وحشت زده نزد عبیدالله بازگشت و گفت: هنگامی که مسلم را به قتل رساندم، ناگهان دیدم مردی سیاه چهره و زشت در برابرم ایستاده و انگشتان خود را به دهان گرفته است، من با مشاهده آن بسیار ترسیدم!

مسلم بن عقیل در روز چهارشنبه نهم ذی حجه سال ۶۰ هجری در کوفه به شهادت رسیدسر مبارک مسلم را همراه با سر هانی بن عروه به شام فرستادند. یزید دستور داد تا آن‌ها را بر سر در یکی از دروازه ‏‌های شهر دمشق آویختند. پیکرش را نیز در بازار قصاب‏‌های کوفه بر روی زمین کشاندند و سپس در همان جا به دار آویختند.(4)

 

منابع :

1.لیث صفوی تاریخ خلیفه بن خیاط ص 145

2.الارشاد محمدبن محمد

3. لیث صفوی تاریخ خلیفه بن خیاط ص135

4. . الفتوح، ج ۵، ص ۶۲٫

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۱۳



کَفعَمیّ در حاشیه کتاب‌ دعای‌ «البلدُ الامین‌»، سیّد حسیب‌ نسیب‌ رضیّ الدّین‌ علیّ بن‌ طاووس‌ قدَّس‌اللهُ روحَه‌ در کتاب‌ «مصباح‌ الزّآئر» آورده‌ است‌ که‌:

بِشر و بشیر دو پسر غالِب‌ أسدیّ روایت‌ نموده‌اند که‌ امام‌ حسین‌ بن‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیهم‌ السّلام‌ در عصر روز عرفه‌ از چادر خود در سرزمین‌ عرفات‌ بیرون‌ آمد با حالت‌ تذلّل‌ و تخشّع‌، و آرام‌ آرام‌ آمد تا اینکه‌ وی‌ و جماعتی‌ از اهل‌ بیت‌ وی‌ و پسرانش‌ و غلامانش‌ در حاشیه چپ‌ کوه‌ عرفات‌ جبلُ الرّحمه رو به‌ بیت‌ الله‌ الحرام‌ وقوف‌ نمودند. سپس‌ دو دست‌ خود را مانند مسکینی‌ که‌ طعام‌ طلبد در برابر صورتش‌ بلند کرد و خواند این‌ دعا را: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی‌ لَیْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ ـ تا آخر دعاء که‌ به‌ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ مختوم‌ می‌شود ، و فقرات‌ إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ تا آخرش‌ در آن‌ موجود نمی‌باشد .

سیّد ابن‌ طاووس‌ در کتاب‌ «مصباحُ الزّآئر» در بحث‌ زیارت‌ روز عرفه‌، روایت‌ بشر و بشیر را که‌ از قبیله بنی‌أسد بوده‌اند به‌ همان‌ طریقی‌ که‌ از حاشیه «البلد الامین‌« نقل‌ شد، روایت‌ می‌کند، سپس‌ این‌ دعا را طبق‌ مضمون‌ «البلدالامین‌« روایت‌ کرده‌ است‌. «بحار الانوار» طبع‌ کمپانی‌، ج‌ 20 ، بابُ أعمال‌ خصوصِ یومِ عرفة‌ و لیلتِها، این‌ گفتار مجلسی‌ (ره‌) بود در «بحار الانوار».

سپس‌ پس‌ از بیان‌ چند دعای‌ دیگر از سیّد ابن‌ طاووس‌ در روز عرفه‌ ، سیّد می‌گوید: از دعاهائی‌ که‌ در روز عرفه‌ شرف‌ صدور یافته‌ است‌، دعای‌ مولانا الحسین‌ بن‌ علیّ صلوات‌ الله‌ علیه‌ می‌باشد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی‌ لَیْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَآئِهِ مَانِعٌ.

در اینجا ابن‌ طاووس‌ این‌ دعای‌ مفصّل‌ حضرت‌ را نقل‌ می‌کند با دنباله آن‌: إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ فَکَیْفَ لَا أکونُ فَقیرًا فی‌ فَقْری‌ ـ تا آخر آن‌ که‌ به‌: أمْ کَیْفَ تَغیبُ وَ أنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ ، إنَّکَ عَلَی‌ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ پایان‌ می‌یابد.

سپس‌ مجلسیّ (ره‌) گوید: «این‌ دعا را کفعمی‌ ایضاً در «البلد الامین‌« و ابن‌ طاووس‌ در «مصباح‌ الزّآئر» آورده است، ولیکن‌ در آخر این‌ دعا در آن‌ دو کتاب‌ به‌ اندازه تقریبیِ یک‌ ورق‌ موجود نمی‌باشد؛ و آن‌ از عبارت‌: إلَهی‌ أنَا الْفَقیرُ فی‌ غِنایَ تا آخر دعا می‌باشد.

و امّا مرحوم‌ محدّث‌ قمّی‌ پس‌ از نقل‌ این‌ دعا تا یَا رَبِّ یَا رَبِّ آورده‌ است‌ که‌: آن‌ حضرت‌ مکرّر می‌گفت‌: یَا رَبِّ ، و کسانیکه‌ دور آن‌ حضرت‌ بودند تمام‌ گوش‌ داده‌ بودند به‌ دعای‌ آن‌ حضرت‌ و اکتفا کرده‌ بودند به‌ آمین‌ گفتن‌. پس‌ صداهایشان‌ بلند شد به‌ گریستن‌ با آن‌ حضرت‌، تا آفتاب‌ غروب‌ کرد، و بار کردند و روانه مشعر الحرام‌ شدند.

محدّث‌ قمّی‌ می گوید که‌: کفعمی‌ دعای‌ عرفه امام‌ حسین‌ علیه‌ السّلام‌ را در «بلد الامین‌« تا اینجا نقل‌ فرموده‌ «البلد الامین» شیخ‌ إبراهیم‌ کفعمی‌، ناشر مکتبه صدوق‌ ـ طهران‌ ، ص‌ 251 تا ص‌ 258

 

و علاّمه مجلسی‌ در «زادالمعاد «زاد المعاد» علاّمه‌ ملاّمحمّد باقر مجلسی‌ ‌از طبع‌ قدیم‌ با خطّ أحمد تبریزی‌ ، ص‌ 91 تا ص‌ 96 ؛ این‌ دعای‌ شریف‌ را موافق‌ روایت‌ کفعمی‌ ایراد نموده است.

درباره پسران غالب اسد، که در صدر راویان این دعا آمده اند باید گفت: آن چه در کتاب‌های رجالی آمده است، پسران غالب بن بشر اسدی که ابن اثیر غالب را از صحابه دانسته‌است.1

برخی بزرگان درمورد بشر بن غالب الاسدی الکوفی چیزی نگفته‌اند و عدّه‌ای او را مجهول دانسته‌اند. در تنقیح‌المقال آمده است که: شیخ ‌(ره) او را از اصحاب امام حسین و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ دانسته و به دنبال آن آورده: ظاهر این است که بشر بن غالب الاسدی الکوفی امامی است اما حال او مجهول است. 2

در اصول کافی هم از او روایت نقل شده است. برخی او را از اصحاب امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و اصحاب امام حسین‌(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) دانسته است3 و در مورد وثاقت یا عدم وثاقت او ساکت مانده است.

در مورد شخصیت بشیر ابن غالب الاسدی الکوفی هم کتاب‌های رجالی به طور صریح و محکم سخن نگفته‌اند. در موسوعه رجالیه آمده است: بشیر مشترک است بین رجال حدیث؛ ولی هیچ کدام توثیق نشده‌اند. هم‌چنین آمده است: از او از امام حسین‌علیه السلام ـ در کافی روایت نقل شده است. او کسی است که دعای عرفه را از امام حسین‌ ـ علیه السلام ـ روایت کرده است.4 در جای دیگر آمده: بشیر بن غالب الاسدی الکوفی مجهولٌ .5 عده‌ای از رجالیون در مورد وثاقت یاعدم وثاقت او سکوت کرده‌اند و یا نام او را ذکر نکرده‌اند.

البته برخی از محدثین بزرگوار، یقین به سند این نیایش ندارند، ولی طبق اصل معروف: «دلالته تغنی عن السند» در این جا جاری است.

یعنی گاهی مفهوم و دلالت و محتوای حدیث به قدری با عظمت و مطابق اصول است که از سند بی‌نیاز و احتیاجی به آن وجود ندارد. بدیهی است که نظیر مضامین این نیایش در عالی‌ترین درجه‌ی حکمت و عرفان اسلامی را جز انبیای عظام و ائمه معصومین(علیه السلام) نمی‌توانند بیان نمایند.6 بیشتر دعاهای موجود، از باب بی‌نظیر بودن در مضامین و معنا مورد وثوق قرار می‌گیرند.

آیه الله جوادی آملی7 می فرمایند: اشکالی ندارد که از مضامین و معنای بلند آن درعرصه‌های اجتماعی و اخلاقی استفاده ببریم8 و طبق اصل «دلالته تغنی عن السند» از آن بهره ببریم. احادیث شریف نبوی(صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه شریف، صحیفه سجادیه و بسیاری از دعاها چنین سرنوشتی دارند و طبق این اصل دلالت مورد پذیرش قرار می‌گیرند. بلی در مسایل فقهی و بیان حکم شرعی اثبات سند و سندشناسی بسیار مهم است. تازه در مسایل فقهی هم گاهی روایات مرسله و غیر معتبر مؤید روایات دیگر قرار می‌گیرند و از این حیث مورد استناد و استفاده قرار می‌گیرد. مبناها هم در این راستا مؤثر می‌باشد و نسبت به هم فرق می‌کنند. آنچه در پایان قابل بیان است این است که درست است که برخی از محدثین بزرگوار و رجالیون یقین برسند این نیایش ندارند و بر راوی آن اشکال می‌کنند و لی دلالت آن‌طوری است که بوی عصمت می‌دهد و یک مضمون و دلالت بی‌نظیر این گونه، آن هم در قالب نیایش جز در توان معصوم ‌(علیه السلام) و انبیاء عظام نمی باشد. و وقتی دلالت یک متنی این‌قدر محکم و قوی و بلند باشد هم مورد تأیید سایر معصومین (علیه السلام) قرار می‌گیرد و هم عقل برهانی آن را به معصوم ـ علیه السلام ـ مستند می‌کند و به معصوم (علیه السلام) نسبت می‌دهد. از شیخ محمّد حسین کاشف الغطا رحمه اللّه در مورد یکى از دعاها میپرسند، با صراحت پاسخ میدهد: قوّت متن کاشف از قطعیّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشیم.  الفردوس الأعلى:ص 76.

 

اگر طبق اخبار عرض 9متن دعای عرفه بر قرآن شریف هم عرضه شود، یقیناً با روح قرآن همخوانی دارد و هماهنگ است و مورد تأیید قرآن شریف می‌باشد. انتساب این دعا به امام حسین ـ علیه السلام ـ دارای شهرت هم هست. ممکن هم است سند یک حدیث یا متن در دست باشد ولی متن آن اضطراب داشته و با روح قرآن سازگار نباشد و مردود شمرده شود. لیکن مضامین دعای عرفه با روح قرآن و روایات ناسازگار به نظر نمی رسد.

 

منابع:

(1). مامقانی، تنقیح المقال فیعلم‌الرجال، بی‌جا، بی‌تا، ج2، ص365.

(2). همان، ج1، ص174.

(3) . خویی، سیّد ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، بیروت، الطبعةالثالثة، 1403ق، ج3، ص320.

(4) ترابی، علی‌اکبر، الموسوعة الرجالیه المیسرة، قم، مؤسسة الامام الصادق(علیه السلام)، الطبعةالثالثة، 1424ق، ص62.

(5). جواهری، محمد، المفید من معجم الرجال الحدیث، قم، محلاتی، الطبعة الاولی، 1417ق،ص86ـ88.

(6) جعفری، محمد تقی،نیایش امام حسین(علیه السلام) صحرای عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علّامه، چاپ چهارم، 1382ش،ص29.

(7) . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج12، باب 49 و ج1، ص150ـ155(8) جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه ـ مکاسب محرمه، تاریخ 10/8/1380.

(9) وسائل الشیعه،جوان‌ 18، باب 9، از ابواب صفات قاضی، ص 89.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۲

 

چکیده
امامت چه به معنای حکومت و خلافت و چه به معنای مرجعیت علمی، دینی و حجت‌الهی، به اوصاف و شرایطی وابسته است که از جمله آن‌ها مسئله توانایی و استطاعت بدنی و شرایط سنی است، پس چگونه فردی که در سن کودکی است، می‌تواند امام و خلیفه مسلمین باشد؛ در حالی که بعضی امامان، مانند امام جواد(ع) در هفت سالگی و امام هادی(ع) در هشت سالگی به امامت رسیدند و این با شأن و منزلتی که شیعه برای امامت و امام قائل است، تناسبت ندارد. در این مقاله به این شبهه پاسخ خواهیم داد.
 

چگونه امامت در کودکی امکان دارد؟ 


١. اعطای نبوت و حکم در دوره نوزادی به حضرت عیسی و یحیی

اولین نکته این‌که نباید به امامت رسیدن دو امام بزرگوار مزبور در سن کودکی، مایه تعجب و چه بسا انکار قرار گیرد؛ چرا که خداوند متعال در قرآن از اعطای حکم به حضرت یحیی و نبوت به حضرت عیسی در صغر سنی خبر داده است.
«یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا.»[1]
«یْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ؛ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا.»[2]
در این‌که مقصود از حکم اعطای خداوند برای حضرت یحیی چیست؟ آیا شامل نبوت نیز می‌شود یا نه؟ میان مفسران اعم از شیعی و سنی اختلاف‌نظر وجود دارد.[3] این‌جا به ذکر مفسر و متکلم نامی اهل‌سنت، یعنی فخر رازی، بسنده می‌شود که در تفسیر اعطای حکم به حضرت یحیی می‌نویسد:
«الحکم هو النبوة فان الله تعالى احکم عقله فی صباه و أوحى الیه و ذلک لان الله تعالى قد بعث یحیى و عیسی و هما صبیان.»[4]
قدر مشترک و متیقن از «حکم» قوه فهم و دراکه دقیق و الهام ‌غیبی و اعجاب‌انگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری حضرت یحیی نام می‌برد.
از این آیه شریفه روشن می‌شود که علم و قوه تعقل، ویژه و ارتباط غیبی در صغر سنی و کودکی،اعطای نبوت و حداقل قوه تعقل و معرفت خاص به احکام دین و ارتباط غیبی با مقام قدسی در سن کودکی امر ممکن بلکه برای بعضی، مانند حضرت یحیی و عیسی اتفاق افتاده است و لذا دیدگاه امامیه مبنی بر به امامت رسیدن بعضی امامان در سن کودکی امر محال و مخالف مبانی قرآنی نیست. این مسئله، یعنی تشبیه امام جواد(ع) به حضرت عیسی در روایات ائمه اطهار نیز مورد تأکید قرار گرفته است.امری ممکن بلکه واقع شده است و در آن هیچ بعدی وجود ندارد.
اما درباره نبوت حضرت عیسی که آیه آن صریح است، اکثریت اندیشوران شیعی آن را بر نبوت حال کودکی حمل و تفسیر کرده‌اند[5]؛ اما مفسران اهل‌سنت دیدگاه‌های مختلفی ذکر کرده‌اند. برخی منکر[6] و بعضی دیگر به ذکر دو قول (نبوت و غیر نبوت) بدون رد یکی، بسنده کرده‌اند،[7] اما بعضی دیگر آن را بر نبوت تفسیر و حمل نموده‌اند؛ بروسوی در روح البیان خود این قول را به جمهور نسبت می‌دهد.[8] زمخشری نیز تفسیر نبوت بر سن کودکی را به ظاهر آیه نسبت می‌دهد.[9]
فخر رازی با صراحت تمام دو آیه فوق (حکم حضرت یحیی و نبوت حضرت عیسی را به کودکی حمل می‌کند و در پاسخ این شبهه که آن امر بعیدی است) می‌گوید، امر خارق العاده لازمه نبوت و اعجاز است و هرکس منکر آن شود، راه اثبات نبوت را بسته است.
وی ظاهر آیه «آتانی الکتاب» را دلیل نبوت حضرت عیسی در کودکی می‌داند که واجب است آن بر ظاهر حمل و از تفسیر خلاف ظاهر اجتناب نمود.[10]
ابو منصور ماتریدی رئیس مکتب کلامی ماتریدیه نیز آیه را بر نبوت دوره کودکی تفسیر کرده است.[11]
حاصل آن‌که اعطای نبوت و حداقل قوه تعقل و معرفت خاص به احکام دین و ارتباط غیبی با مقام قدسی در سن کودکی امر ممکن بلکه برای بعضی، مانند حضرت یحیی و عیسی اتفاق افتاده است و لذا دیدگاه امامیه مبنی بر به امامت رسیدن بعضی امامان در سن کودکی امر محال و مخالف مبانی قرآنی نیست. این مسئله، یعنی تشبیه امام جواد(ع) به حضرت عیسی در روایات ائمه اطهار نیز مورد تأکید قرار گرفته است.[12]


۲.وجود بعض نوابغ در سن کودکی

علاوه بر پیامبران بعضی نوابغ در دوران کودکی، آثار و افعالی بروز می‌دهند که مایه تعجب همگان می‌گردد. در اخبار رسانه‌های خبری زیاد می‌توان در این موضوع به شواهد و مثال‌هایی دست یافت؛ مثلاً بچه 6 - 7 ساله یا کم‌تر از آن می‌تواند به راحتی زبان مادری و زبان بیگانه را نوشته و بخواند یا کتاب یا بخشی از آن مثل قرآن را حفظ کند که نظیر آن از هم‌سن و سالان خود بعید است.
در فروردین ۸۹، رسانه‌ها از کودک شش ساله روسی به نام گئورگی هیجاگوف خبر دادند که می‌تواند به دوازده زبان دنیا صحبت و مسائل سخت ریاضی را حل کند. مدارس استعدادهای درخشان نیز از ثبت نام وی به دلیل نبوغ فوق‌العاده‌اش امتناع کردند.
خواننده عزیز! امروزه می‌توان به آسانی اخبار این‌گونه نوابغ را از طریق اینترنت با کلیک واژه «نابغه» بیابید.
شیخ اسماعیل حقی بروسوی صاحب تفسیر روح‌البیان، از مفسران اهل‌سنت، خود در ذیل آیه ۱۲ مریم «وآتیناه الحکم صبیّا» گزارش می‌کند که برای شیخ سهل بن عبد الله تستری، عارف نامی، در سن ۳ - ۷ سالگی حالت انکشاف و الهام‌غیبی رخ داده بود.[13]
به این ترتیب علم غیب و نبوغ از نوع عنایت الهی در تفسیر دین، حتی اداره کشور برای فرزندان و سلاله پیامبر اکرم امر ممکن، بلکه واقع شده است که اشاره خواهد شد.
 


٣. دعوت پیامبر(ص) از علی(ع) در دوره کودکی به اسلام و تعیین جانشینی وی

یکی از نکاتی که شایستگی ذاتی امامان را ثابت می‌کند، مسئله دعوت پیامبر اسلام(ص) از حضرت علی(ع) در سن کودکی (۱۰ ساله) برای پذیرفتن اسلام بود، پیامبر اسلام(ص) در دوره نبوت بیست‌ و سه ساله خود از هیچ کودکی نخواست که اسلام را بپذیرد، اما این افتخار نصیب حضرت علی(ع) شد.
علاوه بر حضرت علی(ع)، پیامبر(ص) از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دوره کودکی بیعت بر اسلام اخذ نمود که چنین مسئله‌ای در غیر آن دو دیده نشده است. این سه نکته (دعوت به اسلام در کودکی امام علی(ع) و اخذ بیعت از امام حسن و حسین در سن کودکی) خود دلیل بر فضیلت و صلاحیت ذاتی و منحصر به فرد امامان می‌باشد.
بر این نکته مأمون، خلیفه عباسی معاصر امام جواد(ع) ، در تأیید صلاحیت و فضیلت آن حضرت استشهاد کرده است.[14]
 

٤. فضیلت ذاتی امام جواد(ع)

نکات پیش‌گفته امکان فضیلت ذاتی در دوره کودکی را ثابت می‌کند؛ اما درباره امامت امام جواد(ع) و هادی(ع) علاوه بر امکان، وقوع آن نیز باید ثابت شود که اینک اشاراتی به آن می‌شود:


الف. پاسخ به سؤال‌ها و مناظره‌های علمی

 بعد از رحلت امام رضا(ع)، شیعیان برای یقین به اهلیت حضرت جواد(ع) برای منصب الهی امامت، ابتدا از وی سؤال‌هایی را مطرح کردند. چنان‌که بزرگان شیعه در بغداد تصمیم گرفتند ۸۰ تن از فقیهان را نزد حضرت فرستاده و مسئله را تحقیق کنند. آنان با دریافت جواب علمی دقیق برای سؤال‌های خود از کودک ۸ ساله، به امامت وی ایمان آوردند.[15]
یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگی‌های ذاتی و عنایت الهی در حق خود را در عرصه‌های مختلف نشان داد، مناظره علمی میان حضرت و عالمان مشهور زمانه خود از طیف مخالفان امامت و نیز منسوب به خلیفه بود. آن حضرت به کرات با عالمان دینی مناظره نموده و همگی آن‌ها را با وجود صغر سنی مغلوب خود می‌کرد که در تاریخ ثبت شده است.
مأمون خلیفه وقت با مشاهده فضایل و کمالات حضرت در آن سن –  و چه بسا اغراض دیگر - خواست دختر خود «ام‌الفضل» را به عقد آن حضرت درآورد که مورد مخالفت نزدیکانش، از جمله عالمان درباری قرار گرفت. آنان از مأمون خواستند مناظره‌ای را بین آنان و حضرت ترتیب دهد. یحیی ‌بن اکثم، داناترین و به تعبیری قاضی‌القضات دربار، نیز در این مناظره شرکت جست. در این مناظره نیز حضرت بر خصم فائق آمد و جملگی مخالفان بر خواست مأمون درباره تزویج دختر خود با حضرت تسلیم شدند.[16]


ب. اعتراف مأمون و دیگر مخالفان

 در پی مناظره‌های متعدد حضرت با عالمان اهل‌سنت، همگی آنان، از جمله مأمون به ذکاوت، صلاحیت و فضیلت ذاتی امام جواد(ع) در دوره کودکی پی‌برده و لب به اعتراف آن گشودند. پیش‌تر ذکر شد یحیی ‌بن‌ اکثم، رئیس علمای اهل‌سنت وقت، نخست مخالف صفات کمالی حضرت بوده، اما بعد از مناظره به آن اعتراف نمود. مأمون خود بارها نه‌تنها به فضایل آن حضرت، بلکه به فلسفه و علت آن نیز اشاراتی می‌کرد که آن همان وابستگی به سلسله نبوت و دریافت علم و فضیلت خود از طریق الهام و عنایت الهی است؛ چنان‌که به صورت شفاف خطاب به گروهی از عالمان می‌گوید:
«و یحکم ان هذا البیت حضوا من الخلق بما ترون من الفضل و أن صغر السن لایمنعهم من الکمال ... ان هذا من اهل بیت علمهم من الله و مواده و الهامه.»[17]
دیگر عالمان اهل‌سنت، مانند ابن حجر هیتمی به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند.[18]
 

5. فضیلت ذاتی امام هادی(ع)

 آن حضرت نیز مانند پدر گرامی خود در سن کودکی به امامت رسید. شیعیان به دلیل مشابه، یعنی امامت رسیدن امام جواد(ع) در دوره کودکی، امامت امام هادی(ع) را نیز پذیرفتند. در صلاحیت و فضیلت ذاتی امام هادی به این نکته بسنده می‌کنیم که خلیفه وقت، معتصم، خواست از صغر سنی حضرت استفاده نموده و او را زیر نظر یک عالم مخالف شیعه زبردستیبا توجه به نبوت در صغر سنی برای حضرت عیسی و اعطای حکم برای حضرت یحیی، امامت در این دوران برای امامان از سلاله پیامبر اسلام(ص) امر ممکن و واقعی است؛ علاوه آن‌که امامت آن بزرگواران از طریق روایات امامان پیشین و منتهی به پیامبر(ص) نقل و گزارش شده است و این خود برهان «لمی» بر امکان و صلاحیت ذاتی آنان است.به نام ابو عبدالله جنیدی به صورت حبس در خانه تعلیم و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت تعیین‌شده، به ظاهر به تعلیم و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان شیعه از این مسئله ناراحت شده، بعد از مدتی وضعیت امام(ع) را از جنیدی پرسیدند، وی گفت: «به خدا قسم، من او را تعلیم نمی‌دهم، بلکه اوست که مرا تعلیم می‌دهد.» ثمره این تعلیم خصوصی روی آوردن جنیدی به تشیع گردید.[19]
کرامات و صفات کمالی حضرت در دوران کودکی و بعد از آن به حدی مانند آفتاب، ظاهر بود که این دست‌مایه‌ای برای کوته‌فکران شد. آنان به غلو روی آوردند و حضرت ضمن مبارزه با این مسئله، حکم قتل چندین تن از آنان را صادر کرد.[20]
حاصل آن‌که با توجه به نبوت در صغر سنی برای حضرت عیسی و اعطای حکم برای حضرت یحیی، امامت در این دوران برای امامان از سلاله پیامبر اسلام(ص) امر ممکن و واقعی است؛ علاوه آن‌که امامت آن بزرگواران از طریق روایات امامان پیشین و منتهی به پیامبر(ص) نقل و گزارش شده است[21] و این خود برهان «لمی» بر امکان و صلاحیت ذاتی آنان است.
 

نمایش پی نوشت ها:

[1] مریم: 12.
[2] مریم: 29 و 30.
[3] شوکانی با ذکر معانی: حکمت، فهم احکام، علم و نبوت و تعقل می‌گوید: «لا مانع من أن یکون الحکم صالحا لحمله على جمیع ما ذکر». (تفسیر فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۰)؛ ابومنصور ماتریدی آیه فوق را دلیل بر نبوت در کودکی و مخالف و نافی نظر معتزله ذکر می‌کند. (تأویلات اهل السنه، ج ۳، ص ۲6۰ و نیز: شیخ اسماعیل حقى البروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۱۹)؛ علامه طباطبایی آن را علم به معرفت الهیه و انکشاف پرده‌های غیب تفسیر می‌کند. (المیزان، ج 14، ص ۱۹۲).
[4] تفسیر کبیر، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
[5] ر.ک: سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، اوائل المقالات، ج 4، ص ۱۲۵؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 46.
[6] ر.ک: تفسیر المراغی، ج 6، ص 4۸.
[7] ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج ۳، ص 4۸ و زمخشری، الکشاف، ج ۳، ص 15.
[8] ر.ک: تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۳۱.
[9] ر.ک: تفسیر الکشاف، ج ۳، ص 15.
[10] ر.ک: تفسیر کبیر، ج ۱۱، صص ۱۹۳ و ۲۱5.
[11] تأویلات اهل السنة، ج ۳، ص ۲64.
[12] ر.ک لکافی، ج ۲، کتاب الحجة، باب الأشارة و النص على ابی الحسن، ج ۱۰ و ۱۳، ص ۳۲۱.
 [13] ر.ک: تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۱۹
[14] ر.ک : سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء دوم، ص ۲۸۷، کتاب الارشاد.
[15] ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۲۲۰؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج ۳، ص ۱۲6.
[16] ر.ک: الصواعق المحرقة، ص ۳۱۲؛ سلسلة مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء ۲، ص ۲۸۲، کتاب الارشاد؛ مسعودی، اثبات الوصیة
[17] ر.ک: احتجاج الطبرسی، ج ۲، صص ۲۷6 - ۲6۹؛ مفید، همان، ص ۲۸۲
[18] الصواعق المحرقة، ص ۳۱۲.
[19] ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۲۳۰
[20] ر.ک: سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۲4۰، ذیل فارس بن حاتم.
[21] ر.ک: حاکم نیشابوری، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷6، ح ۸۹

منبع: کتاب پاسخ به شبهات کلامی، دفتر چهارم: امامت؛ محمد حسن قدردان قراملکی؛پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۱۵