حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

سدیر صیرفى گوید: من و مفضل بن عمر و داوود بن کثیر رقى و ابو بصیر و ابان بن تغلب به محضر مبارک مولایمان امام صادق علیه السّلام رسیدیم. دیدیم که حضرت روى خاک نشسته و لباسى به نام مسح خیبرى که گریبان نداشته و آستین‌هایش کوتاه بود، پوشیده بودند و مانند زنى که فرزندش مرده باشد، گریه مى‌کردند و حزن و اندوه از چهره و ظاهر و احوال ایشان معلوم مى‌شد و اشک، کاسه چشم‌هاى ایشان را پر کرده بود و مى‌فرمودند:

«سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ اِبْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی سَیِّدِی غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مَصَائِبِی بِفَجَائِعِ اَلْأَبَدِ وَ فَقْدَ اَلْوَاحِدِ بَعْدَ اَلْوَاحِدِ بِفَنَاءِ اَلْجَمْعِ وَ اَلْعَدَدِ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَأُ مِنْ عَیْنِی وَ أَنِینٍ یُفْشَا مِنْ صَدْرِی»

اى سیّد من! غیبت تو خواب را از من گرفته، و بستر استراحت را بر من تنگ کرده و راحتى و آسایش قلبم را گرفته است.آقاى من!غیبت تو مصیبت‌هاى من را به اندوه ابدى رسانده و فقدان و از دست دادن یکى پس از دیگرى،جماعت و عدد را از بین برده، از غم فراق تو اشک چشمانم بخشکیده و سوز دلم فرو ننشسته است.

سدیر مى‌گوید: [با شنیدن این کلمات از امام صادق علیه السّلام] از شدت حیرت، عقل از سرمان پرید و از این سخنان هولناک و مهلک امام قلبمان گویى پاره‌پاره شد. گمان کردیم که مصیبت بزرگى به حضرت وارد شده است، بنابراین عرض کردیم:

خداوند چشمان شما را گریان نکند، اى فرزند بهترین خلایق، از چه حادثه و پیش آمدى این‌گونه مثل باران از چشمتان اشک مى‌آید؟و چه حالتى شما را به این غم و اندوه انداخته است‌؟

حضرت از عمق وجود آهى کشیدند که حزنشان بیشتر شد و فرمودند:

«وَیْکَمُ إِنِّی نَظَرْتُ صَبِیحَةَ هَذَا اَلْیَوْمِ فِی کِتَابِ اَلْجَفْرِ اَلْمُشْتَمِلِ عَلَى عِلْمِ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْمَنَایَا وَ عِلْمِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ اَلَّذِی خَصَّ اَللَّهُ تَقَدَّسَ اِسْمُهُ بِهِ مُحَمَّداً وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ تَأَمَّلْتُ فِیهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ غَیْبَتَهُ وَ إِبْطَاءَهُ وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْ بَعْدِهِ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ اَلشُّکُوکِ فِی قُلُوبِ اَلشِّیعَةِ مِنْ طُولِ غَیْبَتِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَکْثَرِهِمْ عَنْ دِینِهِ وَ خَلْعِهِمْ رِبْقَةَ اَلْإِسْلاَمِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ[1] یَعْنِی اَلْوَلاَیَةَ فَأَخَذَتْنِی اَلرِّقَّةُ وَ اِسْتَوْلَتْ عَلَیَّ اَلْأَحْزَانُ»

خیر ببینید! امروز صبح در کتاب جفر که شامل علم بلاها و مرگ‌ها و نیز علم آنچه که انجام شده است و آنچه که تا روز قیامت انجام‌شدنى است و در آن کتاب است نگاه مى‌کردم که خداوند متعال[علم به]آن را مختص به محمّد و ائمه پس از ایشان فرموده است،و با دقت و تأمل در آن قسمت که مربوط‍‌ به تولد قائم ما و غیبت و طول عمر ایشان و امتحان مؤمنان در آن زمان است که به خاطر طولانى شدن غیبت در قلب‌هاى شیعه شکّ‌هایى پدید مى‌آید،و بسیارى از آن‌ها از دین خود روگردان مى‌شوند و ربقۀ اسلام را از گردن‌هاى خود خلع مى‌کنند، و خداوند تبارک و تعالى مى‌فرماید: «و ما مقدرات و نتیجه اعمال نیک‌وبد هر انسانى را طوق گردن او ساختیم»؛ یعنى ولایت که بر گردن همه لازم مى‌آید. لذا حزن‌واندوه بر من چیره شد.

پس عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به ما کرم فرما و تفضل نما و نسبت به بعضى از چیزهایى که مى‌دانى ما را با خود شریک کن.

شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی فرجه) با انبیاء گذشته

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَدَارَ فِی اَلْقَائِمِ مِنَّا ثَلاَثَةً أَدَارَهَا لِثَلاَثَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِیرَ مَوْلِدِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ غَیْبَتَهُ تَقْدِیرَ غَیْبَةِ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ تَقْدِیرَ إِبْطَاءِ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عُمُرَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ دَلِیلاً عَلَى عُمُرِهِ»

خداوند تبارک و تعالى در مورد قائم ما کارى خواهد کرد که در مورد سه تن از انبیا انجام داده است؛ تولد او را نظیر تولد موسى مقدر فرمود،غیبتش را مثل غیبت عیسى و عمر طولانى‌اش را مثل عمر طولانى نوح قرار داده است و عمر طولانى عبد صالح یعنى خضر علیه السّلام را دلیل بر طول عمر ایشان قرار داده است.

عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله این معانى را که فرمودید[اگر صلاح مى‌دانید] براى ما روشن بفرمایید.

1_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت موسی(علیه‌السلام)

حضرت فرمودند:

«أَمَّا مَوْلِدُ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَمَّا وَقَفَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْکِهِ عَلَى یَدِهِ أَمَرَ بِإِحْضَارِ اَلْکَهَنَةِ فَدَلُّوا عَلَى نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَزَلْ یَأْمُرُ أَصْحَابَهُ بِشَقِّ بُطُونِ اَلْحَوَامِلِ مِنْ نِسَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى قَتَلَ فِی طَلَبِهِ نَیِّفاً وَ عشرون [عِشْرِینَ] أَلْفَ مَوْلُودٍ وَ تَعَذَّرَ عَلَیْهِ اَلْوُصُولُ إِلَى قَتْلِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِحِفْظِ اَللَّهِ تَعَالَى إِیَّاهُ کَذَلِکَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ بَنُو اَلْعَبَّاسِ لَمَّا أَنْ وَقَفُوا عَلَى أَنَّ بِهِ زَوَالَ مَمْلَکَةِ-اَلْأُمَرَاءِ وَ اَلْجَبَابِرَةِ مِنْهُمْ عَلَى یَدَیِ اَلْقَائِمِ مِنَّا نَاصَبُونَا لِلْعَدَاوَةِ وَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ فِی قَتْلِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِی اَلْوُصُولِ إِلَى قَتْلِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبَى اَللَّهُ أَنْ یَکْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنَ اَلظَّلَمَةِ ﴿إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ[2] ... ﴿وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ[3]»

امّا تولد موسى علیه‌السّلام وقتى که فرعون متوجّه شد که سلطنت و حکومتش به دست او از بین مى‌رود، دستور داد کاهنان و ستاره‌شناسان را احضار کنند.آن‌ها نیز نسب موسى را به او گفتند که از بنى اسرائیل است.فرعون به مأموران و سربازان خود دستور داد که شکم زن‌هاى باردار بنى اسرائیل را بشکافند. براى پیدا کردن موسى بیش از بیست هزار طفل کشته شد، ولى از آنجا که خداوند موسى را در حفظ‍‌ خود قرار داده بود فرعون نتوانست به او دسترسى پیدا کند.

همچنین است بنى امیّه و بنى عباس وقتى مطلع شدند که نابودى سلطنت آن‌ها و همه پادشاهان متکبر و ستمگر به دست قائم ما است، با ما دشمنى کردند و شمشیرهایشان را براى کشتن اهل بیت رسول خدا صلّى‌اللّه‌علیه‌و‌آله و از بین بردن نسل حضرت و به طمع یافتن و کشتن قائم علیه‌السّلام کشیدند، امّا خداوند متعال إبا دارد از این‌که امرش را براى احدى از این ستمگران ظاهر کند تا این‌که نورش را به اتمام [و اوج عزت] رساند، هرچند که مشرکان نخواهند.

2_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت عیسی (علیه‌السلام)

وَ أَمَّا غَیْبَةُ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى اِتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ فَکَذَّبَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ: ﴿وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ کَذَلِکَ غَیْبَةُ اَلْقَائِمِ فَإِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَقُولُ إِنَّهُ لَمْ یُولَدْ وَ قَائِلٍ یَفْتَرِی بِقَوْلِهِ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ یَکْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِیَ عَشَرَنَا کَانَ عَقِیماً وَ قَائِلٍ یَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ یَعْصِی اَللَّهَ بِدَعْوَاهُ أَنَّ رُوحَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَنْطِقُ فِی هَیْکَلِ غَیْرِهِ

و امّا در مورد غیبت عیسى علیه السّلام، یهود و نصارا باهم متفق القول شدند که او کشته شده است. ولى خداوند تبارک و تعالى آن‌ها را تکذیب کرده و فرمود:«او[عیسى]را نه کشته‌اند و نه بر دار کشیده‌اند،لکن امر بر یهود و نصارا مشتبه شده است.»

غیبت قائم علیه السّلام هم به همین منوال است؛ چراکه به زودى امّت، غیبت او را به خاطر طولانى بودنش انکار مى‌کنند.

بعضى‌ها مى‌گویند: هنوز به دنیا نیامده است

عدّه‌اى به افترا و دروغ مى‌گویند: به دنیا آمده و مرده است،

عدّه‌اى از سر کفر و الحاد مى‌گویند: امام یازدهم ما عقیم بوده و بى‌اولاد است،

برخى مى‌گویند: تعداد ائمّه سیزده نفر و حتى بیشتر هم مى‌باشد.

 و عده‌اى از سر عصیان مدعى هستند که روح قائم علیه السّلام در هیکل و بدن دیگرى سخن مى‌گوید.

3_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت نوح علیه‌السلام

«وَ أَمَّا إِبْطَاءُ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ لَمَّا اِسْتَنْزَلَ اَلْعُقُوبَةَ مِنَ اَلسَّمَاءِ بَعَثَ اَللَّهُ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَهُ سَبْعُ نَوَیَاتٍ فَقَالَ یَا نَبِیَّ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ یَقُولُ لَکَ إِنَّ هَؤُلاَءِ خَلاَئِقِی وَ عِبَادِی لَسْتُ أُبِیدُهُمْ بِصَاعِقَةٍ مِنْ صَوَاعِقِی إِلاَّ بَعْدَ تَأْکِیدِ اَلدَّعْوَةِ وَ إِلْزَامِ اَلْحُجَّةِ فَعَاوِدِ اِجْتِهَادَکَ فِی اَلدَّعْوَةِ لِقَوْمِکَ فَإِنِّی مُثِیبُکَ عَلَیْهِ وَ اِغْرِسْ هَذَا اَلنَّوَى فَإِنَّ لَکَ فِی نَبَاتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِدْرَاکِهَا إِذَا أَثْمَرَتْ اَلْفَرَجَ وَ اَلْخَلاَصَ وَ بَشِّرْ بِذَلِکَ مَنْ تَبِعَکَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا نَبَتَتِ اَلْأَشْجَارُ وَ تَأَزَّرَتْ وَ تَسَوَّقَتْ وَ أَغْصَنَتْ وَ زَهَا اَلثَّمَرُ عَلَیْهَا بَعْدَ زَمَانٍ طَوِیلٍ اُسْتُنْجِزَ مِنَ اَللَّهِ اَلْعِدَةُ فَأَمَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَغْرِسَ مِنْ نَوَى تِلْکَ اَلْأَشْجَارِ وَ یُعَاوِدَ اَلصَّبْرَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ یُؤَکِّدَ اَلْحُجَّةَ عَلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَ بِذَلِکَ اَلطَّوَائِفَ اَلَّتِی آمَنَتْ بِهِ فَارْتَدَّ مِنْهُمْ ثَلاَثُمِائَةِ رَجُلٍ وَ قَالُوا لَوْ کَانَ مَا یَدَّعِیهِ نُوحٌ حَقّاً لَمَا وَقَعَ فِی عِدَتِهِ خُلْفٌ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَزَلْ یَأْمُرُهُ عِنْدَ إِدْرَاکِهَا کُلَّ مَرَّةٍ أَنْ یَغْرِسَ تَارَةً بَعْدَ أُخْرَى إِلَى أَنْ غَرَسَهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ مَا زَالَتْ تِلْکَ اَلطَّوَائِفُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ تَرْتَدُّ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ بَعْدَ طَائِفَةٍ إِلَى أَنْ عَادُوا إِلَى نَیِّفٍ وَ سَبْعِینَ رَجُلاً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ قَالَ اَلْآنَ أَسْفَرَ اَلصُّبْحُ عَنِ اَللَّیْلِ لِعَیْنِکَ حِینَ صَرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ صَفَا اَلْأَمْرُ لِلْإِیمَانِ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً فَلَوْ أَنِّی أَهْلَکْتُ اَلْکُفَّارَ وَ أَبْقَیْتُ مَنِ اِرْتَدَّ مِنَ اَلطَّوَائِفِ اَلَّتِی کَانَتْ آمَنَتْ بِکَ لَمَا کُنْتُ صَدَّقْتُ وَعْدِیَ اَلسَّابِقَ لِلْمُؤْمِنِینَ اَلَّذِینَ أَخْلَصُوا لِیَ اَلتَّوْحِیدَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اِعْتَصَمُوا بِحَبْلِ نُبُوَّتِکَ بِأَنْ أَسْتَخْلِفَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ أُمَکِّنَ لَهُمْ دِینَهُمْ وَ أُبَدِّلَ خَوْفَهُمْ بِالْأَمْنِ لِکَیْ تَخْلُصَ اَلْعِبَادَةُ لِی بِذَهَابِ اَلشَّکِّ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلاِسْتِخْلاَفُ وَ اَلتَّمْکِینُ وَ بَدَلُ اَلْخَوْفِ بِالْأَمْنِ مِنِّی لَهُمْ مَعَ مَا کُنْتُ أَعْلَمُ مِنْ ضَعْفِ یَقِینِ اَلَّذِینَ اِرْتَدُّوا وَ خُبْثِ طِینَتِهِمْ وَ سُوءِ سَرَائِرِهِمُ اَلَّتِی کَانَتْ نَتَائِجَ اَلنِّفَاقِ وَ سُنُوخِ اَلضَّلاَلَةِ فَلَوْ أَنَّهُمْ تَنَسَّمُوا مِنَ اَلْمُلْکِ اَلَّذِی أُوتِیَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَقْتَ اَلاِسْتِخْلاَفِ إِذَا هَلَکَتْ أَعْدَاؤُهُمْ لَنَشَقُوا رَوَائِحَ صِفَاتِهِ وَ لاَسْتَحْکَمَ سَرَائِرُ نِفَاقِهِمْ وَ تَأَبَّدَ خَبَالُ ضَلاَلَةِ قُلُوبِهِمْ وَ لَکَاشَفُوا إِخْوَانَهُمْ بِالْعَدَاوَةِ وَ حَارَبُوهُمْ عَلَى طَلَبِ اَلرِّئَاسَةِ وَ اَلتَّفَرُّدِ بِالْأَمْرِ وَ اَلنَّهْیِ عَلَیْهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلتَّمْکِینُ فِی اَلدِّینِ وَ اِنْتِشَارُ اَلْأَمْرِ فِی اَلْمُؤْمِنِینَ مَعَ إِثَارَةِ اَلْفِتَنِ وَ إِیقَاعِ اَلْحُرُوبِ کُلاَّ ﴿وَ اِصْنَعِ اَلْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا[4]»

و امّا طولانى بودن عمر نوح علیه السّلام، زمانى که از خداوند متعال نزول عذاب آسمانى را طلب کرد، خداوند جبرئیل را فرستاد که با خود هفت [دانه یا هسته درخت] داشت و گفت: اى پیامبر خدا! خداوند متعال مى‌فرماید: این‌ها بندگان و مخلوقات من هستند و من با صاعقه [یا عذاب فورى] آن‌ها را از بین نمى‌برم، مگر این‌که دعوت به حقّ‌ شده و در حقّ‌ آن‌ها اتمام حجّت شود. پس برگرد و همه تلاشت را در دعوت قومت [به توحید] به کار ببند و من در مقابل آن به تو ثواب خواهم داد. این دانه‌ها را بکار، پس وقتى رشد کرد و به حدّ کمال رسیدند[تنومند شدند] و میوه دادند، آن‌وقت زمان خلاصى و فرج است و مؤمنین و تابعینت را به آن بشارت بده.

وقتى که آن دانه‌ها رویید و درختانى با شاخ و برگ و تنومند شدند و میوه هم دادند، آن هم پس از مدّت زمانى بسیار طولانى، [نوح] از خداوند وعدۀ خلاصى[از کفار] را مسألت کرد، پس خداوند تبارک و تعالى امر فرمود تا از هسته این درختان هم بکارد و باز صبر و تلاش را از سر گیرد، صبر کند و تلاش کند [تا شاید قوم هدایت شوند] و حجّت را بر مردمش تمام کند. نوح، این امر الهى را به افرادى که به او ایمان آورده بودند خبر داد. امّا سیصد نفر از آن‌ها مرتد شده و از ایمان خود برگشتند و گفتند: اگر آنچه نوح ادّعا مى‌کند حقّ‌ و درست بود نمى‌بایست که در وعده خودش تخلف کند.

خداوند تبارک و تعالى همواره او را امر مى‌کرد که هسته درختان را بکارد تا هفت مرتبه نوح دانه درختان را کاشت[یا این‌که تا هفت نسل درختان این کار را کرد]در این مدّت گروه‌هایى از مؤمنین، دسته‌دسته[و در طول این زمان] از ایمان خود برگشتند تا این‌که فقط‍‌ هفتاد و چند نفر از یاران نوح باقى ماندند، پس خداوند در این هنگام به نوح وحى فرستاده و فرمود: الآن سفیدى صبح از پس ظلمت شب در مقابل چشمان تو قرار گرفت، چراکه حقّ‌ روشن شد و امر ایمان، صاف و بى‌غل‌وغش گردید، و به واسطه ارتداد و روگردانى همه کسانى که طینت خبیث و ناپاکى داشتند، از کدورت و ناصافى درآمد[قوم تو غربال شدند و کسانى ماندند که طینت پاک داشتند].

پس چنانچه این کفار را نابوده کرده و کسانى که ظاهرا به تو ایمان آورده و سپس مرتد شدند را باقى مى‌گذاشتم، وعده سابقم به مؤمنین، درست و صادق نبود، مبنى بر این‌که[اگر] خود را براى توحید، خالص کرده و به ریسمان نبوت تو چنگ زنند تا با زوال و نابودى شک و تردید در قلبشان عبادت من خالص شود؛ آن‌ها را در زمین جانشین گذشتگان قرار داده و حاکمیت بر دینشان را هم به آن‌ها مى‌دهم و نیز ترسشان را به امنیت تبدیل مى‌کنم.

در این حال چگونه مى‌شد مؤمنین را خلیفه در زمین قرار دهم و آنان را تمکین بدهم و ترسشان را بدل به امنیت کنم، در حالى‌که ضعف ایمان مرتدان و خبث طینت و بدى باطنشان را که نتیجه نفاق و گمراهى آن‌ها بود مى‌دانستم، پس اگر آن‌ها به خلافتى که بعد از هلاکت کافران به مؤمنین داده مى‌شود مى‌رسیدند، حتما بدى باطنشان را مستحکم مى‌کردند و با مؤمنین عداوت و دشمنى مى‌کردند و براى رسیدن به ریاست با برادران مؤمن خود مى‌جنگیدند، پس چگونه تمکّن در دین و انتشار[امر توحید]در میان مؤمنین باوجود این فتنه‌ها و جنگ قدرت‌ها به وجود مى‌آمد. بلکه هرگز [تمکن در دین واقع نمى‌شد] پس اینک «کشتى را به کمک ما و وحى ما بساز».

غیبت امام زمان برای امتحان خالص شدن مؤمنین

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«وَ کَذَلِکَ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیْبَتُهُ لِیَصْرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ اَلْإِیمَانُ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ اَلشِّیعَةِ اَلَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ اَلنِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاِسْتِخْلاَفِ وَ اَلتَّمْکِینِ وَ اَلْأَمْنِ اَلْمُنْتَشِرِ فِی عَهْدِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»

وضعیت قائم ما هم همین‌طور است، ایام غیبتش آن‌قدر طولانى خواهد شد تا حقّ‌ خالص مشخص شود و ایمان از کدورت و غبار[نفاق]با ارتداد و روگردانى تمامى کسانى که طینت و باطنى خبیث دارند از میان شیعیان ایشان که خوف آن مى‌رود که با خلافت و تمکین مؤمنین و امنیت ایشان و در عهد قائم علیه السّلام نفاقشان را آشکار کنند،جدا شوند.

مفضل گوید که عرض کردم:

ناصبى‌ها خیال مى‌کنند که این آیه[یعنى آیه‌اى که مشتمل بر تمکین و برقرارى حکومت دینى و تبدیل خوف مؤمنین به امنیت باشد در شأن ابو بکر و عمر و عثمان و حضرت على علیه السّلام نازل شده است.

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«هَدَى اَللَّهُ قُلُوبَ اَلنَّاصِبَةِ مَتَى کَانَ اَلدِّینُ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ مُتَمَکِّناً بِانْتِشَارِ اَلْأَمْنِ فِی اَلْأُمَّةِ وَ ذَهَابِ اَلْخَوْفِ مِنْ قُلُوبِهَا وَ اِرْتِفَاعِ اَلشَّکِّ مِنْ صُدُورِهَا فِی عَهْدِ وَاحِدٍ مِنْ هَؤُلاَءِ أَوْ فِی عَهْدِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَ اِرْتِدَادِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَثُورُ فِی أَیَّامِهِمْ وَ اَلْحُرُوبِ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَشُبُّ بَیْنَ اَلْکُفَّارِ وَ بَیْنَهُمْ»

خداوند دل‌هاى ناصبیان را هدایت نکند، کجا دینى که خدا و رسولش از آن راضى بوده به واسطه انتشار امنیت در میان امّت و رفتن ترس از قلب آن‌ها و زوال و نابودى شکّ‌ از سینه‌هاى آن‌ها در عهد این سه نفر و یا در عهد على علیه السّلام برقرار بوده و دین تمکن داشته است‌؟ آن‌هم باتوجّه به این‌که بسیارى از مسلمین از دین روگردان شده و یا فتنه‌ها و انقلاباتى که در زمان آن‌ها و على علیه السّلام بود و نیز جنگ‌هایى که بین آن‌ها و کفار درمى‌گرفت.

سپس امام صادق علیه السّلام از باب مثال و براى[فهم]طولانى شدن غیبت امام زمان علیه السّلام این آیه را قرائت فرمودند: ﴿حَتّى إِذَا اِسْتَیْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا «وقتى که پیامبران از هدایت یافتن امّت مأیوس گردیدند و گمان کردند که امّت ایشان را تکذیب کردند، یارى ما به ایشان رسید».

4_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت خضر (علیه‌السلام)

«وَ أَمَّا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى مَا طَوَّلَ عُمُرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَرَّرَهَا لَهُ وَ لاَ لِکِتَابٍ نَزَّلَ عَلَیْهِ وَ لاَ لِشَرِیعَةٍ یَنْسِخُ بِهَا شَرِیعَةَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ لاَ لِإِمَامَةٍ یُلْزِمُ عِبَادَهُ اَلاِقْتِدَاءَ بِهَا وَ لاَ لِطَاعَةٍ یَفْرِضُهَا بَلَى إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمَّا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِهِ أَنْ یُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی أَیَّامِ غَیْبَتِهِ مَا یُقَدِّرُهُ وَ عَلِمَ مَا یَکُونُ مِنْ إِنْکَارِ عِبَادِهِ بِمِقْدَارِ ذَلِکَ اَلْعُمُرِ فِی اَلطُّولِ طُولِ عُمُرِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ أَوْجَبَ ذَلِکَ إِلاَّ لِعِلَّةِ اَلاِسْتِدْلاَلِ بِهِ عَلَى عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِیَقْطَعَ بِذَلِکَ حُجَّةَ اَلْمُعَانِدِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اَللّهِ حُجَّةٌ»[5]

و امّا بنده صالح خداوند یعنى خضر علیه السّلام؛

خداوند تبارک و تعالى عمر او را به جهت نبوتى که به او داده شد، یا کتابى که به او نازل گردید، یا شریعتى که شرایع انبیا گذشته را نسخ کند و یا براى امامتى که دیگران به او اقتدا کنند و یا براى عبادتى که خداوند بر او واجب فرماید، طولانى مقرر نفرمود؛

بلکه چون خداوند در علم ازلى‌اش گذشته بود که اندازه عمر قائم علیه السّلام و ایام غیبت حضرت طولانى خواهد بود و این‌که مى‌دانست بندگان،طولانى شدن عمر او را انکار خواهند کرد،بنابراین عمر خضر علیه السّلام را بدون دلیل[از قبیل آنچه که گذشت] طولانى مقرر فرمود،تا به وسیله طول عمر ایشان بر طول عمر قائم علیه السّلام استدلال کند تا بدین‌وسیله حجّت و بهانه‌جویى معاندان و مخالفان قطع شود و در برابر خداوند عذر و بهانه‌اى نداشته باشند.

 

[1] اسراء/ 13

[2] توبه/ 32

[3] توبه/ 33

[4] هود/ 37

[5] کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۵۲/ الغیبة (للطوسی)، ج۱، ص۱۶۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۵

 

یکی از مهمترین و زیباترین نعماتی که خدای متعال به بندگان خود عطا کرده بعثت پیامبر رحمت رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) است. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ[1] به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند

 اگر با دیده تحقیق و تدبر در منایع تاریخی توجه شود، شاید بتوان گوشه‌ای از آثار و برکات بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) را متوجه شد. چرا که این پیامبر الهی در دوران و سر زمینی به رسالت مبعوث شدند، که مردم آن دیار به بدترین و زشت ترین رفتارها و بلایای اخلاقی دچار بودند.

در آن زمان زنده به گور کردن کودکان و دختران رسم رایجی بود. قتل و خونریزی و چپاولگری عادت مردم آن سرزمین گردید بود. بدترین موجودات به عنوان خدای عالم محل امید افراد محسوب می شدند، در چنین فضای خدای متعال بر امت خود منت نهاد و بهترین بنده خود را برای هدایت و رهبری مردم به رسالت مبعوث نمود. برای روشن تر شدن اهمیت و برکات رسالت به صورت مختصر به چند مورد اشاره می‌کنیم.

۱ـ گسترش علم و آموزش دستورات سعادت بخش

از برکات دین مقدس اسلام و بعثت پیامبر رحمت گسترش علم و تعلیم و تربیت است. آری چگونه چنین نباشد بعثتی که با « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‌» شروع شده و با «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‌» ادامه پیدا کرده با و تعلیم و آموزش احکام و دستوراتی که موجب فلاح و رستگاری امت است به دنبال تزکیه جامعه از فساد‌ها و رساندان آنان به سعادت و خوشبتی دنیا و آخرت می‌باشد. آری هدف بعثت انبیاء و رسول مکرم اسلام گسترش علم و تعلیم علوم و دستوراتی است که بشر را از تاریکی به روشنایی و از گمراهی به هدایت و از شقاوت به سعادت راهنمایی می‌کند. ازینرو خدا بر این بشر منت گذاشته و رسول رحمت خویش را برای هدایت بشر فرستاد.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌[2]

خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

آری پیامبر رحمت طلب علم را بر تمام مسلمین واجب معرفی کرده « طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم‏»[3] و آن را واجب‌تر از طلب مال و دنیا معرفی می‌کند « ِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَال‏»[4]

2-تقویت اخلاق و نهادینه کردن رفتارهای نیکو در جامعه

امیر المؤمنین علیه‌السلام در خطبه‌ای که قبل از جنگ نهران ایراد شده زمان جاهلیت را چنین توصیف می‌فرمایند: «اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مَحَمَداً(صلى الله علیه وآله) نَذِیراً لِلعَالَمِینَ وَ اَمِیناً عَلَى التَّنزِیلِ، وَ اَنْتُم مَعْشَرَ العَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِى شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةِ خُشْنٍ وَ حَیَاتِ صُمٍّ، تَشْرَبُونَ الکَدِرَ وَ تَأکُلُونَ الجَشْبَ وَ تَسْفِکُونَ دِماءَکُم وَ تَقطَعُونَ اَرْحَامَکُم، اَلاَصْنَامُ، فِیکُم مَنْصُوبَةٌ وَ الاّثَامُ بِکُم مَعْصُوبَةٌ»[5]؛ (خداوند متعال، حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را در حالى فرستاد که ترساننده جهانیان از عذاب و امین بر ابلاغ احکامى بود که بر او نازل شده بود، و شما اى گروه عرب بر بدترین کیش و آئین [یعنى شرک و بت پرستى] و در بدترین خانه و جایگاه [یعنى حجاز] بودید [که قحطى و فتنه در آنجا بسیار بود]، در زمین هاى سنگلاج و میان مارهاى پر زهرى که از آوازها نمى رمیدند، مانند اینکه کر بودند، اقامت داشتید، آب لجن سیاه را مى آشامیدید و غذاى خشن [مانند جُوِ پر سبوس و آرد هسته خرما و سوسمار] مى خوردید، و خون یکدیگر را مى ریختید و قطع رحم و دورى از خویشاوندان مى کردید، [بر اثر سختى معیشت و بدى اخلاق رعایت صله رحم نمى نمودید] بتها در میان شما نصب، و گناهان به شما پیچیده شده بود).

اما با بعثت پیامبر رحمت و مهربانی، با خلق عظیم خویش «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ‌» و رفتار مهربان و قلب رئوف و مهربان خویش«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»[6] تحول و انقلاب عظیمی را در دل آنها ایجاد کرد و بهترین دین یعنی توحید و خدا پرستی را برای آنان آورده و نظام شهرسازی و طهارت و نجاست و آداب زیبایی اسلامی را برای آنها هدیه آورده و آن انسان‌های خشن به انسان‌های مهربانی که تبدیل کرد که حاضر شدند پدرکشتگی‌ها و اختلافات عمیق قومی قبله‌ای را کنار گذاشته و صفات زیبایی رحم و مروت و بخشندی و کرامت را در بین آنها نهادینه کرد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌»[7]

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

۳ـ بهبود معشیت و وضعیت اقتصادی مردم

یکی دیگر از فوائد بعثت و آثار آن بهبود زندگی و معیشت مردم بود. مردم عربستان در شرایط بسیار بد اقتصادی زندگی می‌کردند و امکانات اولیه زندگی را نداشتند. اما با بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و دولت اسلامی آنان از نظام اسلام بهره گرفته و از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی منطقه تبدیل شدند. امیر المؤمنین علیه‌السلام در این باره می فرماید:

نَشَرَتِ اَلنِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا وَ اِلْتَفَّتِ اَلْمِلَّةُ بِهِمْ فِی عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِینَ . قَدْ تَرَبَّعَتِ اَلْأُمُورُ بِهِمْ فِی ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ اَلْحَالُ إِلَى کَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ وَ تَعَطَّفَتِ اَلْأُمُورُ عَلَیْهِمْ فِی ذُرَى مُلْکٍ ثَابِتٍ فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى اَلْعَالَمِینَ وَ مُلُوکٌ فِی أَطْرَافِ اَلْأَرَضِینَ یَمْلِکُونَ اَلْأُمُورَ عَلَى مَنْ کَانَ یَمْلِکُهَا عَلَیْهِمْ وَ یُمْضُونَ اَلْأَحْکَامَ فِیمَنْ کَانَ یُمْضِیهَا فِیهِمْ لاَ تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لاَ تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ!.[8]

به نعمتهایی که خداوند هنگام بعثت پیامبر اکرم (ص) به آنان ارزانی داشت بنگرید که آنان را مطیع و فرمانبردار شریعت او گردانید و در پرتو شریعت او با هم مهربانشان ساخت. بنگرید که چگونه نعمت و آسایش پروبال کرامت و بزرگواری خود را بر آنها گستراند و نهرهای مواهب خود را به سوی آنان جاری نمود و آیین حق با تمام برکاتش آنها را فراگرفت. پس در میان نعمت ها غرق گشتند و در زندگی خرّم و شادمان شدند. امور آنان در سایه قدرت کامل استوار گردید و سامان یافت و در سایه عزتی پیروز قرار گرفتند و حکومتی ثابت و پایدار نصیبشان گردید. پس آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گشتند و مالک و فرمانروای کسانی شدند که قبلا بر آنها حکومت می کردند و قوانین و احکام را درباره کسانی به اجرا گذاردند که قبلا درباره خودشان اجرا می نمودند. کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و احدی خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.

 

[1] آل عمران/ 164

[2] آل عمران/ 164

[3] کافی، ج۱ ص۳۰

[4] کافی، ج۱ ص۳۰

[5] نهج البلاغة، شریف رضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏1414 قمری، چاپ: اول، ص 68، خطبه 26 (العرب قبل البعثة).

[6] آل عمران/ 159

[7] آل عمران/ 130

[8] نهج البلاغة،‌خ185، ص285

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۵:۱۱