حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵ مطلب با موضوع «امامت» ثبت شده است

 

در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت‌علیهم‌السلام گاهی از ظهور امام زمان و شرایط دوران قبل از ظهور و حوادث هنگام ظهور آن حضرت به قیامت و از علائم ظهور به علامت قیامت (قیامت صغری) تعبیر شده اشت.

مفضّل‌بن‌عمر گوید: از مولایم امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: «آیا مأموریّت مهدی منتظر (وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود»؟ فرمود: «حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند». عرض کردم: «آقا برای چه»؟

فرمود: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِلا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَة[1]، وَ قَالَ ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[2] وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها[3]

 «زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند می‌فرماید: «همواره درباره قیامت از تو مى‏پرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غیر او آن را در وقت معینش آشکار نمى‏کند [تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمان‏ها و زمین سنگین و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى‏آید»، و فرموده: «بى گمان آگاهى از قیامت خاصّ خداوند است» و نگفت: که آن آگاهی نزد کسی است. و فرمود: «آیا آنها [کافران‏] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است.».[4]

در این روایت امام صادق علیه‌السلام مراد از «الساعة» را قیام و ظهور حضرت معرفی فرموده که علم آن نزد خداوند است. بر همین اساس روایاتی که از علائم قیامت و نزدیک شدن آن خبر می‌دهد، در واقع خبر از علائمی است که قبل از ظهور حضرت مهدی واقع می‌شود.

یک نمونه از آن روایات، روایت ابن عباس است، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله» در آن از احوال مردم قبل از قیام صاحب الزمان و ظهور آن خبر می‌دهد و شرایط مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی مردم در  عصر قبل از ظهور و مقارن آن را بیان می‌فرمایند. ما در این قسمت این روایت را به طور عامل ذکر می‌کنیم تا با شرایط مردم در عصر غیبت و قبل از قیام آشنا شویم:

از عبد اللَّه بن عباس نقل شده که گفت: با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از دنیا رفت، (و یا به عبارت دیگر«حجة الوداع» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود:

«أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ»  «می‌خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟»

و در آن روز سلمان «رحمة‌الله‌علیه» از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) عرضه داشت: بله یا رسول اللَّه،

حضرت فرمود:

  1. یکی از علامت های برپایی قیامت این است که نماز ضایع می شود - یعنی از میان مسلمین می‌رود
  2. و از شهوات پیروی می شود
  3. و مردم به سوی هواها میل می کنند،
  4. مال مقامی عظیم پیدا می کند و مردم آن را تعظیم می کنند،
  5. دین به دنیا فروخته می شود،
  6. در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند آب می شود آن چنان که نمک در آب حل می گردد.


سلمان با تعجب عرضه داشت:

یا رسول اللَّه: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند
  2. امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.


سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟

 

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می شود،
  2. خائن امین قلمداد می گردد و امین خیانت می کند،
  3. دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب می گردد.


سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند
  2. و کودکان بر فراز منبر می روند
  3. و دروغ نوعی زرنگی
  4. و زکات خسارت،
  5. و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده شود،
  6. مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می نماید
  7. و ستاره دنباله دار طلوع می کند.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند
  2. و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می بارد
  3. و افراد کریم سخت خشمگین می گردند،
  4. مرد فقیر تحقیر می شود،
  5. در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند وقتی یکی می گوید: "من چیزی نفروختم" و آن دیگری می گوید: "من سودی نبرده ام" طوری می گویند که هر شنونده می فهمد دارد به خدا بد و بیراه می گوید.


سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنبانند کشته می شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المال شان کیسه های خود را پر کنند و به ناموس شان تجاوز نموده، خون شان را بریزند و دل هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی بینی.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند،

در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،

  1. آری نه صغیری را رحم می کنند
  2. و نه پاس حرمت کبیری را دارند
  3.  و نه از هیچ مقصری عفو می کنند،
  4. اخبارشان همه فحش و ناسزا است،
  5. جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دل هاشان دل های شیاطین.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می کنند و زنان به زنان
  2. و همانطوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند،
  3. مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان
  4. وزنان بر مرکب ها سوار می شوندکه از طرف امت من لعنت خدابر آنان باد.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود،
  2. قرآنها به زیور آلات آرایش
  3. و مغازه ها بلند وصف ها طولانی می شود
  4. اما با دل هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می آرایند
  2. و حریر و دیبا می پوشند
  3. و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می گردد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می گیرد
  2. و یک عمل آشکار می شود
  3. و معاملات با غیبت و رشوه انجام می شود
  4. و دین-خوار و دنیا بلند مرتبه می شود.


سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می شود
  2. و هیچ حدی جاری نمی گردد
  3. و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود.

 

 سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا می شوند
  2. و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می کند.


سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می روند
  2. و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می روند،
  3. در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می کنند،
  4. اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند اما برای غیر خدا
  5. در آن روزگار زنا زادگان زیاد می شوند
  6. با قرآن آوازه خوانی می کنند
  7. و بر سر دنیا سر و دست می شکنند.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است

  1. ای سلمان این وقتی است که حرمت ها و قرق ها شکسته شود
  2. و مردم عالما و عامدا در پی ارتکاب گناه باشند
  3. و اشرار بر اخیار مسلط شوند،
  4. دروغ فاش و بی پرده و لجاجت ها ظاهر گردد
  5. و فقرا فقر خود را علنی کنند،
  6. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند
  7. و باران در غیر فصل ببارد
  8. و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند
  9. و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود
  10. و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده می شوند.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک سائل در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه سؤال می کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است

  1. ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می کنند،

 

پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟

  1. فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‌آید و در امور عامه سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند ناگهان زمین نعره ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می مانند و سپس واژگونه می شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می ریزد (و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را) آن گاه با دست خود به ستون هایی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره ای.

 

 

 

 

متن عربی روایت :

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ اَلْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِیحٍ اَلْمَکِّیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَحَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ فَأَخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ اَلْکَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:

أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ

وَ کَانَ أَدْنَى اَلنَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ، فَقَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّه!

فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ اَلْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ اَلصَّلَوَاتِ

وَ اِتِّبَاعَ اَلشَّهَوَاتِ،

 وَ اَلْمَیْلَ إِلَى اَلْأَهْوَاءِ

وَ تَعْظِیمَ أَصْحَابِ اَلْمَالِ،

وَ بَیْعَ اَلدِّینِ بِالدُّنْیَا،

 فَعِنْدَهَا یَذُوبُ قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ اَلْمِلْحُ فِی اَلْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ اَلْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَاءُ جَوَرَةٌ

 وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ،

وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ،

 وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ،

فَقَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟

 إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ

اَلْمُنْکَرُ مَعْرُوفاً وَ اَلْمَعْرُوفُ مُنْکَراً

وَ یُؤْتَمَنُ اَلْخَائِنُ وَ یُخَوَّنُ اَلْأَمِینُ

وَ یُصَدَّقُ اَلْکَاذِبُ وَ یُکَذَّبُ اَلصَّادِقُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ !

فَعِنْدَهَا تَکُونُ إِمَارَةُ اَلنِّسَاءِ وَ

 مُشَاوَرَةُ اَلْإِمَاءِ

 وَ قُعُودُ اَلصِّبْیَانِ عَلَى اَلْمَنَابِرِ

وَ یَکُونُ اَلْکَذِبُ طَرَفاً

وَ اَلزَّکَاةُ مَغْرَماً

وَ اَلْفَیْءُ مَغْنَماً

وَ یَجْفُو اَلرَّجُلُ وَالِدَیْهِ

وَ یَبَرُّ صَدِیقَهُ،

وَ یَطْلُعُ اَلْکَوْکَبُ اَلْمُذْنِبُ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ اَلْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی اَلتِّجَارَةِ

 وَ یَکُونُ اَلْمَطَرُ قَیْظاً

وَ یَغِیظُ اَلْکِرَامُ غَیْظاً

وَ یُحْتَقَرُ اَلرَّجُلُ اَلْمُعْسِرُ

فَعِنْدَهَا تَقَارَبُ اَلْأَسْوَاقُ إِذْ قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلاَ تَرَى إِلاَّ ذَامّاً لِلَّهِ،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إِنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ إِنْ سَکَتُوا اِسْتَبَاحُوا حَقَّهُمْ لَیَسْتَأْثِرُونَ أَنْفُسَهُمْ بِفَیْئِهِمْ وَ لَیَطَئُونَ حُرْمَتَهُمْ وَ لَیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ وَ لَیَمْلَأُنَّ قُلُوبَهُمْ دَغَلاً وَ رُعْباً، فَلاَ تَرَاهُمْ إِلاَّ وَجِلِینَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَى بِشَیْءٍ مِنَ اَلْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ اَلْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی، فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ وَ اَلْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ،

 لاَ یَرْحَمُونَ صَغِیراً وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبِی

راً وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ مِنْ مُسِیءٍ

 جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ اَلْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ اَلشَّیَاطِینِ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ

وَ یُغَارُ عَلَى اَلْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَى اَلْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا

 وَ تُشْبِهُ اَلرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالرِّجَالِ

 وَ لَتَرْکَبَنَّ ذَوَاتُ اَلْفُرُوجِ اَلسُّرُوجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اَللَّهِ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! إِنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ اَلْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ اَلْبِیَعُ وَ اَلْکَنَائِسُ

 وَ تُحَلَّى اَلْمَصَاحِفُ،

 وَ تُطَوَّلُ اَلْمَنَارَاتُ

وَ تَکْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 وَ عِنْدَهَا تُحَلَّى ذُکُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ

وَ یَلْبَسُونَ اَلْحَرِیرَ وَ اَلدِّیبَاجَ

وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ اَلنُّمُورِ صِفَافاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ . وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ اَلرِّبَا وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْعِینَةِ وَ اَلرُّشَى

وَ یُوضَعُ اَلدِّینُ وَ تُرْفَعُ اَلدُّنْیَا،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ اَلطَّلاَقُ،

فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ اَلْقَیْنَاتُ وَ اَلْمَعَازِفُ وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی،

 قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ

وَ تَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ

 وَ تَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّیَاءِ وَ اَلسُّمْعَةِ

فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ اَلْقُرْآنَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ،

 وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ

 وَ تَکْثُرُ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا،

 وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ ،

وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ذَاکَ إِذَا اُنْتُهِکَتِ اَلْمَحَارِمُ،

 وَ اِکْتَسَبَتِ اَلْمَآثِمُ،

وَ تَسَلَّطَ اَلْأَشْرَارُ عَلَى اَلْأَخْیَارِ،

وَ یَفْشُو اَلْکَذِبُ

 وَ تَظْهَرُ اَللَّجَاجَةُ،

وَ تَغْشُو اَلْفَاقَةُ

وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اَللِّبَاسِ

وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ اَلْمَطَرِ،

وَ یَسْتَحْسِنُونَ اَلْکُوبَةَ وَ اَلْمَعَازِفَ

وَ یُنْکِرُونَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ حَتَّى یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ أَذَلَّ مِنَ اَلْأَمَةِ

وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ اَلتَّلاَوُمَ، فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْأَرْجَاسَ وَ اَلْأَنْجَاسَ،

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ،

 یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا لاَ یَحُضُّ اَلْغَنِیُّ عَلَى اَلْفَقِیرِ حَتَّى إِنَّ اَلسَّائِلَ یَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ اَلْجُمُعَتَیْنِ لاَ یُصِیبُ أَحَداً یَضَعُ فِی کَفِّهِ شَیْئاً

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ اَلرُّوَیْبِضَةُ،

 فَقَالَ: وَ مَا اَلرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَتَکَلَّمُ فِی أَمْرِ اَلْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى تَخُورَ اَلْأَرْضُ خَوْرَةً فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إِلاَّ أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ یَنْکُتُونَ فِی مَکْثِهِمْ فَتُلْقِی لَهُمُ اَلْأَرْضُ أَفْلاَذَ کَبِدِهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَسَاطِینِ فَقَالَ مِثْلَ هَذَا فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ، فَهَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.[5]

 

 

[1] اعراف/ 187

[2] لقمان/34

[3] محمد/ 18

[4] حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، 1379ش، چاپ اول، ص 433/ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏53، ص 2

[5] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۳/ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ج۱، ص۳۲۶/ بحار الأنوار  ج۶ ص۳۰۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۳ ، ۲۱:۱۸
حضرت عبد العظیم حسنی امام زاده واجب التعظیم از نسل امام حسن مجتبی که با چهار واسطه به امام مجتبی علیه‌السلام می‌رسد. او فقیه جلیل القدر، راوی با جلالت و مورد رضایت اهلبیت علیهم‌السلام بوده که چند امام را درک کرده و آن بزرگواران روایات بسیار ارزشمندی را نقل کرده است..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۳ ، ۰۰:۰۳

حبل الله المتین از منظر آیات و روایات

نویسنده، رحمت الله حمیدی

چکیده

مفهوم «حبل الله المتین» به‌عنوان یک اصل محوری در قرآن و روایات، نمایانگر پیوند عمیق میان مومنان و خداوند است. این مفهوم در آیات مختلف، به‌ویژه در آیه 103 سوره آل عمران و آیه 256 سوره بقره، به‌عنوان ریسمان محکم الهی معرفی شده است که مومنان را به وحدت و دوری از تفرقه دعوت می‌کند. در روایات معصومین، حبل الله المتین به ولایت اهل بیت علیهم السلام ارتباط داده شده است و به‌عنوان مسیر نجات و هدایت معرفی می‌شود. شناخت امام معصوم و پیروی از اهل بیت به‌عنوان شروط اساسی برای تمسک به این حبل در نظر گرفته شده است. این پژوهش به بررسی ابعاد مختلف حبل الله المتین و ارتباط آن با ولایت اهل بیت پرداخته و به‌دنبال تبیین راهی برای دستیابی به وحدت و رستگاری در جامعه اسلامی است.

کلیدواژه‌ها؛ حبل الله المتین، ولایت اهل بیت، قرآن و روایات، وحدت امت اسلامی، رستگاری و نجات.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۳ ، ۱۱:۴۹

 

سدیر صیرفى گوید: من و مفضل بن عمر و داوود بن کثیر رقى و ابو بصیر و ابان بن تغلب به محضر مبارک مولایمان امام صادق علیه السّلام رسیدیم. دیدیم که حضرت روى خاک نشسته و لباسى به نام مسح خیبرى که گریبان نداشته و آستین‌هایش کوتاه بود، پوشیده بودند و مانند زنى که فرزندش مرده باشد، گریه مى‌کردند و حزن و اندوه از چهره و ظاهر و احوال ایشان معلوم مى‌شد و اشک، کاسه چشم‌هاى ایشان را پر کرده بود و مى‌فرمودند:

«سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ اِبْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی سَیِّدِی غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مَصَائِبِی بِفَجَائِعِ اَلْأَبَدِ وَ فَقْدَ اَلْوَاحِدِ بَعْدَ اَلْوَاحِدِ بِفَنَاءِ اَلْجَمْعِ وَ اَلْعَدَدِ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَأُ مِنْ عَیْنِی وَ أَنِینٍ یُفْشَا مِنْ صَدْرِی»

اى سیّد من! غیبت تو خواب را از من گرفته، و بستر استراحت را بر من تنگ کرده و راحتى و آسایش قلبم را گرفته است.آقاى من!غیبت تو مصیبت‌هاى من را به اندوه ابدى رسانده و فقدان و از دست دادن یکى پس از دیگرى،جماعت و عدد را از بین برده، از غم فراق تو اشک چشمانم بخشکیده و سوز دلم فرو ننشسته است.

سدیر مى‌گوید: [با شنیدن این کلمات از امام صادق علیه السّلام] از شدت حیرت، عقل از سرمان پرید و از این سخنان هولناک و مهلک امام قلبمان گویى پاره‌پاره شد. گمان کردیم که مصیبت بزرگى به حضرت وارد شده است، بنابراین عرض کردیم:

خداوند چشمان شما را گریان نکند، اى فرزند بهترین خلایق، از چه حادثه و پیش آمدى این‌گونه مثل باران از چشمتان اشک مى‌آید؟و چه حالتى شما را به این غم و اندوه انداخته است‌؟

حضرت از عمق وجود آهى کشیدند که حزنشان بیشتر شد و فرمودند:

«وَیْکَمُ إِنِّی نَظَرْتُ صَبِیحَةَ هَذَا اَلْیَوْمِ فِی کِتَابِ اَلْجَفْرِ اَلْمُشْتَمِلِ عَلَى عِلْمِ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْمَنَایَا وَ عِلْمِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ اَلَّذِی خَصَّ اَللَّهُ تَقَدَّسَ اِسْمُهُ بِهِ مُحَمَّداً وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ تَأَمَّلْتُ فِیهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ غَیْبَتَهُ وَ إِبْطَاءَهُ وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْ بَعْدِهِ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ اَلشُّکُوکِ فِی قُلُوبِ اَلشِّیعَةِ مِنْ طُولِ غَیْبَتِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَکْثَرِهِمْ عَنْ دِینِهِ وَ خَلْعِهِمْ رِبْقَةَ اَلْإِسْلاَمِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ[1] یَعْنِی اَلْوَلاَیَةَ فَأَخَذَتْنِی اَلرِّقَّةُ وَ اِسْتَوْلَتْ عَلَیَّ اَلْأَحْزَانُ»

خیر ببینید! امروز صبح در کتاب جفر که شامل علم بلاها و مرگ‌ها و نیز علم آنچه که انجام شده است و آنچه که تا روز قیامت انجام‌شدنى است و در آن کتاب است نگاه مى‌کردم که خداوند متعال[علم به]آن را مختص به محمّد و ائمه پس از ایشان فرموده است،و با دقت و تأمل در آن قسمت که مربوط‍‌ به تولد قائم ما و غیبت و طول عمر ایشان و امتحان مؤمنان در آن زمان است که به خاطر طولانى شدن غیبت در قلب‌هاى شیعه شکّ‌هایى پدید مى‌آید،و بسیارى از آن‌ها از دین خود روگردان مى‌شوند و ربقۀ اسلام را از گردن‌هاى خود خلع مى‌کنند، و خداوند تبارک و تعالى مى‌فرماید: «و ما مقدرات و نتیجه اعمال نیک‌وبد هر انسانى را طوق گردن او ساختیم»؛ یعنى ولایت که بر گردن همه لازم مى‌آید. لذا حزن‌واندوه بر من چیره شد.

پس عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به ما کرم فرما و تفضل نما و نسبت به بعضى از چیزهایى که مى‌دانى ما را با خود شریک کن.

شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی فرجه) با انبیاء گذشته

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَدَارَ فِی اَلْقَائِمِ مِنَّا ثَلاَثَةً أَدَارَهَا لِثَلاَثَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِیرَ مَوْلِدِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ غَیْبَتَهُ تَقْدِیرَ غَیْبَةِ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ تَقْدِیرَ إِبْطَاءِ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عُمُرَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ دَلِیلاً عَلَى عُمُرِهِ»

خداوند تبارک و تعالى در مورد قائم ما کارى خواهد کرد که در مورد سه تن از انبیا انجام داده است؛ تولد او را نظیر تولد موسى مقدر فرمود،غیبتش را مثل غیبت عیسى و عمر طولانى‌اش را مثل عمر طولانى نوح قرار داده است و عمر طولانى عبد صالح یعنى خضر علیه السّلام را دلیل بر طول عمر ایشان قرار داده است.

عرض کردیم:

اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله این معانى را که فرمودید[اگر صلاح مى‌دانید] براى ما روشن بفرمایید.

1_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت موسی(علیه‌السلام)

حضرت فرمودند:

«أَمَّا مَوْلِدُ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَمَّا وَقَفَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْکِهِ عَلَى یَدِهِ أَمَرَ بِإِحْضَارِ اَلْکَهَنَةِ فَدَلُّوا عَلَى نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَزَلْ یَأْمُرُ أَصْحَابَهُ بِشَقِّ بُطُونِ اَلْحَوَامِلِ مِنْ نِسَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَتَّى قَتَلَ فِی طَلَبِهِ نَیِّفاً وَ عشرون [عِشْرِینَ] أَلْفَ مَوْلُودٍ وَ تَعَذَّرَ عَلَیْهِ اَلْوُصُولُ إِلَى قَتْلِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِحِفْظِ اَللَّهِ تَعَالَى إِیَّاهُ کَذَلِکَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ بَنُو اَلْعَبَّاسِ لَمَّا أَنْ وَقَفُوا عَلَى أَنَّ بِهِ زَوَالَ مَمْلَکَةِ-اَلْأُمَرَاءِ وَ اَلْجَبَابِرَةِ مِنْهُمْ عَلَى یَدَیِ اَلْقَائِمِ مِنَّا نَاصَبُونَا لِلْعَدَاوَةِ وَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ فِی قَتْلِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِی اَلْوُصُولِ إِلَى قَتْلِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبَى اَللَّهُ أَنْ یَکْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنَ اَلظَّلَمَةِ ﴿إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ[2] ... ﴿وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ[3]»

امّا تولد موسى علیه‌السّلام وقتى که فرعون متوجّه شد که سلطنت و حکومتش به دست او از بین مى‌رود، دستور داد کاهنان و ستاره‌شناسان را احضار کنند.آن‌ها نیز نسب موسى را به او گفتند که از بنى اسرائیل است.فرعون به مأموران و سربازان خود دستور داد که شکم زن‌هاى باردار بنى اسرائیل را بشکافند. براى پیدا کردن موسى بیش از بیست هزار طفل کشته شد، ولى از آنجا که خداوند موسى را در حفظ‍‌ خود قرار داده بود فرعون نتوانست به او دسترسى پیدا کند.

همچنین است بنى امیّه و بنى عباس وقتى مطلع شدند که نابودى سلطنت آن‌ها و همه پادشاهان متکبر و ستمگر به دست قائم ما است، با ما دشمنى کردند و شمشیرهایشان را براى کشتن اهل بیت رسول خدا صلّى‌اللّه‌علیه‌و‌آله و از بین بردن نسل حضرت و به طمع یافتن و کشتن قائم علیه‌السّلام کشیدند، امّا خداوند متعال إبا دارد از این‌که امرش را براى احدى از این ستمگران ظاهر کند تا این‌که نورش را به اتمام [و اوج عزت] رساند، هرچند که مشرکان نخواهند.

2_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت عیسی (علیه‌السلام)

وَ أَمَّا غَیْبَةُ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى اِتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ فَکَذَّبَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ: ﴿وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ کَذَلِکَ غَیْبَةُ اَلْقَائِمِ فَإِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَقُولُ إِنَّهُ لَمْ یُولَدْ وَ قَائِلٍ یَفْتَرِی بِقَوْلِهِ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ یَکْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِیَ عَشَرَنَا کَانَ عَقِیماً وَ قَائِلٍ یَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ یَعْصِی اَللَّهَ بِدَعْوَاهُ أَنَّ رُوحَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَنْطِقُ فِی هَیْکَلِ غَیْرِهِ

و امّا در مورد غیبت عیسى علیه السّلام، یهود و نصارا باهم متفق القول شدند که او کشته شده است. ولى خداوند تبارک و تعالى آن‌ها را تکذیب کرده و فرمود:«او[عیسى]را نه کشته‌اند و نه بر دار کشیده‌اند،لکن امر بر یهود و نصارا مشتبه شده است.»

غیبت قائم علیه السّلام هم به همین منوال است؛ چراکه به زودى امّت، غیبت او را به خاطر طولانى بودنش انکار مى‌کنند.

بعضى‌ها مى‌گویند: هنوز به دنیا نیامده است

عدّه‌اى به افترا و دروغ مى‌گویند: به دنیا آمده و مرده است،

عدّه‌اى از سر کفر و الحاد مى‌گویند: امام یازدهم ما عقیم بوده و بى‌اولاد است،

برخى مى‌گویند: تعداد ائمّه سیزده نفر و حتى بیشتر هم مى‌باشد.

 و عده‌اى از سر عصیان مدعى هستند که روح قائم علیه السّلام در هیکل و بدن دیگرى سخن مى‌گوید.

3_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت نوح علیه‌السلام

«وَ أَمَّا إِبْطَاءُ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ لَمَّا اِسْتَنْزَلَ اَلْعُقُوبَةَ مِنَ اَلسَّمَاءِ بَعَثَ اَللَّهُ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَهُ سَبْعُ نَوَیَاتٍ فَقَالَ یَا نَبِیَّ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ یَقُولُ لَکَ إِنَّ هَؤُلاَءِ خَلاَئِقِی وَ عِبَادِی لَسْتُ أُبِیدُهُمْ بِصَاعِقَةٍ مِنْ صَوَاعِقِی إِلاَّ بَعْدَ تَأْکِیدِ اَلدَّعْوَةِ وَ إِلْزَامِ اَلْحُجَّةِ فَعَاوِدِ اِجْتِهَادَکَ فِی اَلدَّعْوَةِ لِقَوْمِکَ فَإِنِّی مُثِیبُکَ عَلَیْهِ وَ اِغْرِسْ هَذَا اَلنَّوَى فَإِنَّ لَکَ فِی نَبَاتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِدْرَاکِهَا إِذَا أَثْمَرَتْ اَلْفَرَجَ وَ اَلْخَلاَصَ وَ بَشِّرْ بِذَلِکَ مَنْ تَبِعَکَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا نَبَتَتِ اَلْأَشْجَارُ وَ تَأَزَّرَتْ وَ تَسَوَّقَتْ وَ أَغْصَنَتْ وَ زَهَا اَلثَّمَرُ عَلَیْهَا بَعْدَ زَمَانٍ طَوِیلٍ اُسْتُنْجِزَ مِنَ اَللَّهِ اَلْعِدَةُ فَأَمَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَغْرِسَ مِنْ نَوَى تِلْکَ اَلْأَشْجَارِ وَ یُعَاوِدَ اَلصَّبْرَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ یُؤَکِّدَ اَلْحُجَّةَ عَلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَ بِذَلِکَ اَلطَّوَائِفَ اَلَّتِی آمَنَتْ بِهِ فَارْتَدَّ مِنْهُمْ ثَلاَثُمِائَةِ رَجُلٍ وَ قَالُوا لَوْ کَانَ مَا یَدَّعِیهِ نُوحٌ حَقّاً لَمَا وَقَعَ فِی عِدَتِهِ خُلْفٌ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَزَلْ یَأْمُرُهُ عِنْدَ إِدْرَاکِهَا کُلَّ مَرَّةٍ أَنْ یَغْرِسَ تَارَةً بَعْدَ أُخْرَى إِلَى أَنْ غَرَسَهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ مَا زَالَتْ تِلْکَ اَلطَّوَائِفُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ تَرْتَدُّ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ بَعْدَ طَائِفَةٍ إِلَى أَنْ عَادُوا إِلَى نَیِّفٍ وَ سَبْعِینَ رَجُلاً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ قَالَ اَلْآنَ أَسْفَرَ اَلصُّبْحُ عَنِ اَللَّیْلِ لِعَیْنِکَ حِینَ صَرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ صَفَا اَلْأَمْرُ لِلْإِیمَانِ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً فَلَوْ أَنِّی أَهْلَکْتُ اَلْکُفَّارَ وَ أَبْقَیْتُ مَنِ اِرْتَدَّ مِنَ اَلطَّوَائِفِ اَلَّتِی کَانَتْ آمَنَتْ بِکَ لَمَا کُنْتُ صَدَّقْتُ وَعْدِیَ اَلسَّابِقَ لِلْمُؤْمِنِینَ اَلَّذِینَ أَخْلَصُوا لِیَ اَلتَّوْحِیدَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اِعْتَصَمُوا بِحَبْلِ نُبُوَّتِکَ بِأَنْ أَسْتَخْلِفَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ أُمَکِّنَ لَهُمْ دِینَهُمْ وَ أُبَدِّلَ خَوْفَهُمْ بِالْأَمْنِ لِکَیْ تَخْلُصَ اَلْعِبَادَةُ لِی بِذَهَابِ اَلشَّکِّ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلاِسْتِخْلاَفُ وَ اَلتَّمْکِینُ وَ بَدَلُ اَلْخَوْفِ بِالْأَمْنِ مِنِّی لَهُمْ مَعَ مَا کُنْتُ أَعْلَمُ مِنْ ضَعْفِ یَقِینِ اَلَّذِینَ اِرْتَدُّوا وَ خُبْثِ طِینَتِهِمْ وَ سُوءِ سَرَائِرِهِمُ اَلَّتِی کَانَتْ نَتَائِجَ اَلنِّفَاقِ وَ سُنُوخِ اَلضَّلاَلَةِ فَلَوْ أَنَّهُمْ تَنَسَّمُوا مِنَ اَلْمُلْکِ اَلَّذِی أُوتِیَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَقْتَ اَلاِسْتِخْلاَفِ إِذَا هَلَکَتْ أَعْدَاؤُهُمْ لَنَشَقُوا رَوَائِحَ صِفَاتِهِ وَ لاَسْتَحْکَمَ سَرَائِرُ نِفَاقِهِمْ وَ تَأَبَّدَ خَبَالُ ضَلاَلَةِ قُلُوبِهِمْ وَ لَکَاشَفُوا إِخْوَانَهُمْ بِالْعَدَاوَةِ وَ حَارَبُوهُمْ عَلَى طَلَبِ اَلرِّئَاسَةِ وَ اَلتَّفَرُّدِ بِالْأَمْرِ وَ اَلنَّهْیِ عَلَیْهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ اَلتَّمْکِینُ فِی اَلدِّینِ وَ اِنْتِشَارُ اَلْأَمْرِ فِی اَلْمُؤْمِنِینَ مَعَ إِثَارَةِ اَلْفِتَنِ وَ إِیقَاعِ اَلْحُرُوبِ کُلاَّ ﴿وَ اِصْنَعِ اَلْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا[4]»

و امّا طولانى بودن عمر نوح علیه السّلام، زمانى که از خداوند متعال نزول عذاب آسمانى را طلب کرد، خداوند جبرئیل را فرستاد که با خود هفت [دانه یا هسته درخت] داشت و گفت: اى پیامبر خدا! خداوند متعال مى‌فرماید: این‌ها بندگان و مخلوقات من هستند و من با صاعقه [یا عذاب فورى] آن‌ها را از بین نمى‌برم، مگر این‌که دعوت به حقّ‌ شده و در حقّ‌ آن‌ها اتمام حجّت شود. پس برگرد و همه تلاشت را در دعوت قومت [به توحید] به کار ببند و من در مقابل آن به تو ثواب خواهم داد. این دانه‌ها را بکار، پس وقتى رشد کرد و به حدّ کمال رسیدند[تنومند شدند] و میوه دادند، آن‌وقت زمان خلاصى و فرج است و مؤمنین و تابعینت را به آن بشارت بده.

وقتى که آن دانه‌ها رویید و درختانى با شاخ و برگ و تنومند شدند و میوه هم دادند، آن هم پس از مدّت زمانى بسیار طولانى، [نوح] از خداوند وعدۀ خلاصى[از کفار] را مسألت کرد، پس خداوند تبارک و تعالى امر فرمود تا از هسته این درختان هم بکارد و باز صبر و تلاش را از سر گیرد، صبر کند و تلاش کند [تا شاید قوم هدایت شوند] و حجّت را بر مردمش تمام کند. نوح، این امر الهى را به افرادى که به او ایمان آورده بودند خبر داد. امّا سیصد نفر از آن‌ها مرتد شده و از ایمان خود برگشتند و گفتند: اگر آنچه نوح ادّعا مى‌کند حقّ‌ و درست بود نمى‌بایست که در وعده خودش تخلف کند.

خداوند تبارک و تعالى همواره او را امر مى‌کرد که هسته درختان را بکارد تا هفت مرتبه نوح دانه درختان را کاشت[یا این‌که تا هفت نسل درختان این کار را کرد]در این مدّت گروه‌هایى از مؤمنین، دسته‌دسته[و در طول این زمان] از ایمان خود برگشتند تا این‌که فقط‍‌ هفتاد و چند نفر از یاران نوح باقى ماندند، پس خداوند در این هنگام به نوح وحى فرستاده و فرمود: الآن سفیدى صبح از پس ظلمت شب در مقابل چشمان تو قرار گرفت، چراکه حقّ‌ روشن شد و امر ایمان، صاف و بى‌غل‌وغش گردید، و به واسطه ارتداد و روگردانى همه کسانى که طینت خبیث و ناپاکى داشتند، از کدورت و ناصافى درآمد[قوم تو غربال شدند و کسانى ماندند که طینت پاک داشتند].

پس چنانچه این کفار را نابوده کرده و کسانى که ظاهرا به تو ایمان آورده و سپس مرتد شدند را باقى مى‌گذاشتم، وعده سابقم به مؤمنین، درست و صادق نبود، مبنى بر این‌که[اگر] خود را براى توحید، خالص کرده و به ریسمان نبوت تو چنگ زنند تا با زوال و نابودى شک و تردید در قلبشان عبادت من خالص شود؛ آن‌ها را در زمین جانشین گذشتگان قرار داده و حاکمیت بر دینشان را هم به آن‌ها مى‌دهم و نیز ترسشان را به امنیت تبدیل مى‌کنم.

در این حال چگونه مى‌شد مؤمنین را خلیفه در زمین قرار دهم و آنان را تمکین بدهم و ترسشان را بدل به امنیت کنم، در حالى‌که ضعف ایمان مرتدان و خبث طینت و بدى باطنشان را که نتیجه نفاق و گمراهى آن‌ها بود مى‌دانستم، پس اگر آن‌ها به خلافتى که بعد از هلاکت کافران به مؤمنین داده مى‌شود مى‌رسیدند، حتما بدى باطنشان را مستحکم مى‌کردند و با مؤمنین عداوت و دشمنى مى‌کردند و براى رسیدن به ریاست با برادران مؤمن خود مى‌جنگیدند، پس چگونه تمکّن در دین و انتشار[امر توحید]در میان مؤمنین باوجود این فتنه‌ها و جنگ قدرت‌ها به وجود مى‌آمد. بلکه هرگز [تمکن در دین واقع نمى‌شد] پس اینک «کشتى را به کمک ما و وحى ما بساز».

غیبت امام زمان برای امتحان خالص شدن مؤمنین

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«وَ کَذَلِکَ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیْبَتُهُ لِیَصْرَحَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ اَلْإِیمَانُ مِنَ اَلْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ اَلشِّیعَةِ اَلَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ اَلنِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاِسْتِخْلاَفِ وَ اَلتَّمْکِینِ وَ اَلْأَمْنِ اَلْمُنْتَشِرِ فِی عَهْدِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»

وضعیت قائم ما هم همین‌طور است، ایام غیبتش آن‌قدر طولانى خواهد شد تا حقّ‌ خالص مشخص شود و ایمان از کدورت و غبار[نفاق]با ارتداد و روگردانى تمامى کسانى که طینت و باطنى خبیث دارند از میان شیعیان ایشان که خوف آن مى‌رود که با خلافت و تمکین مؤمنین و امنیت ایشان و در عهد قائم علیه السّلام نفاقشان را آشکار کنند،جدا شوند.

مفضل گوید که عرض کردم:

ناصبى‌ها خیال مى‌کنند که این آیه[یعنى آیه‌اى که مشتمل بر تمکین و برقرارى حکومت دینى و تبدیل خوف مؤمنین به امنیت باشد در شأن ابو بکر و عمر و عثمان و حضرت على علیه السّلام نازل شده است.

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«هَدَى اَللَّهُ قُلُوبَ اَلنَّاصِبَةِ مَتَى کَانَ اَلدِّینُ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ مُتَمَکِّناً بِانْتِشَارِ اَلْأَمْنِ فِی اَلْأُمَّةِ وَ ذَهَابِ اَلْخَوْفِ مِنْ قُلُوبِهَا وَ اِرْتِفَاعِ اَلشَّکِّ مِنْ صُدُورِهَا فِی عَهْدِ وَاحِدٍ مِنْ هَؤُلاَءِ أَوْ فِی عَهْدِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَ اِرْتِدَادِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَثُورُ فِی أَیَّامِهِمْ وَ اَلْحُرُوبِ وَ اَلْفِتَنِ اَلَّتِی کَانَتْ تَشُبُّ بَیْنَ اَلْکُفَّارِ وَ بَیْنَهُمْ»

خداوند دل‌هاى ناصبیان را هدایت نکند، کجا دینى که خدا و رسولش از آن راضى بوده به واسطه انتشار امنیت در میان امّت و رفتن ترس از قلب آن‌ها و زوال و نابودى شکّ‌ از سینه‌هاى آن‌ها در عهد این سه نفر و یا در عهد على علیه السّلام برقرار بوده و دین تمکن داشته است‌؟ آن‌هم باتوجّه به این‌که بسیارى از مسلمین از دین روگردان شده و یا فتنه‌ها و انقلاباتى که در زمان آن‌ها و على علیه السّلام بود و نیز جنگ‌هایى که بین آن‌ها و کفار درمى‌گرفت.

سپس امام صادق علیه السّلام از باب مثال و براى[فهم]طولانى شدن غیبت امام زمان علیه السّلام این آیه را قرائت فرمودند: ﴿حَتّى إِذَا اِسْتَیْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا «وقتى که پیامبران از هدایت یافتن امّت مأیوس گردیدند و گمان کردند که امّت ایشان را تکذیب کردند، یارى ما به ایشان رسید».

4_ شباهت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) با حضرت خضر (علیه‌السلام)

«وَ أَمَّا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ أَعْنِی اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى مَا طَوَّلَ عُمُرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَرَّرَهَا لَهُ وَ لاَ لِکِتَابٍ نَزَّلَ عَلَیْهِ وَ لاَ لِشَرِیعَةٍ یَنْسِخُ بِهَا شَرِیعَةَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ لاَ لِإِمَامَةٍ یُلْزِمُ عِبَادَهُ اَلاِقْتِدَاءَ بِهَا وَ لاَ لِطَاعَةٍ یَفْرِضُهَا بَلَى إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى لَمَّا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِهِ أَنْ یُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی أَیَّامِ غَیْبَتِهِ مَا یُقَدِّرُهُ وَ عَلِمَ مَا یَکُونُ مِنْ إِنْکَارِ عِبَادِهِ بِمِقْدَارِ ذَلِکَ اَلْعُمُرِ فِی اَلطُّولِ طُولِ عُمُرِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ أَوْجَبَ ذَلِکَ إِلاَّ لِعِلَّةِ اَلاِسْتِدْلاَلِ بِهِ عَلَى عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِیَقْطَعَ بِذَلِکَ حُجَّةَ اَلْمُعَانِدِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اَللّهِ حُجَّةٌ»[5]

و امّا بنده صالح خداوند یعنى خضر علیه السّلام؛

خداوند تبارک و تعالى عمر او را به جهت نبوتى که به او داده شد، یا کتابى که به او نازل گردید، یا شریعتى که شرایع انبیا گذشته را نسخ کند و یا براى امامتى که دیگران به او اقتدا کنند و یا براى عبادتى که خداوند بر او واجب فرماید، طولانى مقرر نفرمود؛

بلکه چون خداوند در علم ازلى‌اش گذشته بود که اندازه عمر قائم علیه السّلام و ایام غیبت حضرت طولانى خواهد بود و این‌که مى‌دانست بندگان،طولانى شدن عمر او را انکار خواهند کرد،بنابراین عمر خضر علیه السّلام را بدون دلیل[از قبیل آنچه که گذشت] طولانى مقرر فرمود،تا به وسیله طول عمر ایشان بر طول عمر قائم علیه السّلام استدلال کند تا بدین‌وسیله حجّت و بهانه‌جویى معاندان و مخالفان قطع شود و در برابر خداوند عذر و بهانه‌اى نداشته باشند.

 

[1] اسراء/ 13

[2] توبه/ 32

[3] توبه/ 33

[4] هود/ 37

[5] کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۵۲/ الغیبة (للطوسی)، ج۱، ص۱۶۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۵

ضرورت شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

احادیثى که شناخت امام عصر را بر مردم هر دوران، واجب و مرگ بدون شناخت امام را مرگِ جاهلى مى دانند ، مورد اتّفاق همه مسلمانان اند و در کتاب هاى شیعه و اهل سنّت درج شده اند . براى مثال، کلینى در الکافى از پیامبر صلى اللّه علیه وآله چنین نقل مى کند:

 مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.[۱]

هر کس بمیرد و امامش را نشناسد ، به مرگ جاهلى مرده است .

و در مسند ابن حنبل از پیامبر صلى اللّه علیه وآله نقل شده :

 مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.[۲]

هر کس بدون داشتن امام بمیرد ، به مرگ جاهلى مرده است .

بنا بر این، سخن ابن تیمیّه و آلبانى که مى گویند : احادیث یاد شده، در کتاب هاى اهل سنّت وجود ندارند،[۳]نادرست و ناشى از نادیده گرفتن کتاب هایى مثل مسند ابن حنبل و دیگر کتاب هاى مهمّ اهل سنّت است . البتّه حدیث یاد شده با تعابیر مختلفى نقل شده است و ابن تیمیّه، در ادامه سخنش مجبور مى شود یکى از این تعابیر را که در آن، لفظ «امام» وجود ندارد، قبول کند[۴] که در آن آمده است:

مَن ماتَ وَ لَیسَ فى عُنُقِهِ بَیعَةٌ ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً .[۵]

کسى که بمیرد و در گردن او بیعت نباشد ، به مرگ جاهلى مرده است .

در واقع، این گونه افراد تلاش مى کنند تا احادیث یاد شده را به جاى حمل بر امامان اهل بیت - که برگزیده خدا و پیامبر صلى اللّه علیه وآله اند - ، بر هر زمامدارى هر چند جائر، حمل کنند .

ابن ابى الحدید ، نقل مى کند که عبد اللَّه بن عمر از بیعت با على علیه السلام خوددارى کرد ؛ امّا شبانه درِ خانه حجّاج را کوبید تا با عبد الملک، بیعت کند تا آن شب را بدون امام، صبح نکند . او گمان مى کرد که باید چنین کند ؛ زیرا از پیامبر صلى اللّه علیه وآله روایت شده بود که فرمود : «هر که بمیرد و امامى نداشته باشد، مرگى چونان مرگ جاهلى داشته است» . حجّاج نیز او را آن قدر تحقیر کرد و پستش شمرد که پایش را از بستر خواب بیرون آورد و گفت: با پاى من بیعت کن ![۶]

 پس نکته اصلى در مورد حدیث ، معناى حدیث است، نه اصل صدور آن از پیامبر صلى اللّه علیه وآله .[۷] براى فهم حدیث شریف، باید مقصود از جاهلیت روشن شود .

 در فرهنگ اسلامى، عصر رسالت پیامبر خدا، عصر علم ، و دوران پیش از بعثت ایشان ، دوران جاهلیت است، بدین معنا که پیش از بعثت پیامبر صلى اللّه علیه وآله به دلیل تحریفى که در ادیان آسمانى پدید آمده بود، مردم در گم راهى به سر مى بردند و آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت مى کرد ، چیزى جز خرافات و موهومات نبود. در واقع ، ادیانِ تحریف شده و عقاید موهوم، ابزارهایى براى سلطه زر و زور بر انسان شده بودند و این، واقعیتى است که تاریخ قبل از اسلام نیز آن را تأیید مى کند.

 بعثت مبارک پیامبر صلى اللّه علیه وآله، آغاز عصر علم بود . اساسى ترین مسئولیت ایشان، مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق براى مردم بود . پیامبر صلى اللّه علیه وآله، خود را براى مردم ، همچون پدرى مى دانست که آنان را مى پرورانَد و آموزش مى دهد . ایشان مى فرمود :

 إنَّما أنَا لَکُم مِثلُ الوالِدِ اُعَلِّمُکُم .[۸]

در واقع ، من براى شما همچون پدرى هستم که به شما مى آموزم .

پیامبر خدا، نبوّت خود را پدیده اى منطبق با موازین عقلى و علمى معرّفى مى کرد که اگر دانشمندان ، در صدد شناخت آن برآیند، مى توانند به سادگى راستگویى اش را در باره ارتباط او با مبدأ هستى درک کنند .

 «وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ .[۹]

 کسانى که به ایشان علم داده شده ، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ، حق مى دانند»  .

 پیامبر صلى اللّه علیه وآله نیز مردم را از پیروى هر آنچه علم ، آن را تأیید نمى کند ، به شدّت بر حذر مى داشت و این آیه را براى آنان تلاوت مى فرمود :

 «وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ .[۱۰]

 و چیزى را که بِدان علم ندارى، دنبال مکن» .

 با عنایت به این مقدّمه، آشکار مى شود که آنچه در حدیثِ «ضرورت شناخت امام هر عصر» مورد نظر است ، فراتر از یک مسئله فردى است و تنها این نیست که اگر یک مسلمان ، امام خود را نشناخت ، مسلمان واقعى نیست و در گم راهى است ؛ بلکه مسئله مهم ترى که این حدیث بِدان هشدار مى دهد ، این است که : عصر علم - که با بعثت پیامبر صلى اللّه علیه وآله آغاز شد - تنها در صورتى مى تواند تداوم پیدا کند که شناختِ یاد شده، وجود داشته باشد . در یک سخن ، امامت ، پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه، جامعه اسلامى به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد .

در واقع ، این حدیث از آینده نگرى این آیه قرآن الهام گرفته که مى فرماید :

 «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِیْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى  أَعْقَبِکُمْ .[۱۱]

 و محمّد ، جز فرستاده اى که پیش از او [نیز] فرستادگانى [آمده و] گذشتند ، نیست . آیا اگر او بمیرد یا کشته شود ، به گذشته خود (جاهلیت) بر مى گردید؟» .

 پیامبر صلى اللّه علیه وآله در حدیثى که بر ضرورت شناخت امام تأکید دارد ، بیان مى نماید که چگونه ممکن است جامعه اسلامى عقب نشینى کند و به دوران جاهلیتِ پیش از اسلام باز گردد . فرموده پیامبر صلى اللّه علیه وآله گویاى این حقیقت است که با حذف مسئله امامت و رهبرى ، این پدیده خطرناک ، قابل پیش بینى است .

شناخت کدام امام؟

اندکى تأمّل در مضمون حدیث ، بویژه با توجّه به شرحى که گذشت، ما را از پاسخگویى به این سؤال که : «امامت کدام امام ، ضامن تداوم اسلام واقعى است و حذف کدام امامت از جامعه اسلامى، بازگشت به جاهلیت است؟»، بى نیاز مى کند .

 آیا مى شود گمان بُرد که مقصود پیامبر صلى اللّه علیه وآله این است که شناختن و پیروى کردن از هر کس که زمام امور جامعه را به دست گیرد، بر همه مسلمانان واجب و ضرور است و اگر کسى چنین رهبرى را نشناسد ، به مرگ جاهلى مُرده است ، بدون توجّه  به این که ممکن است چنین رهبرى ، ستمگر و به گفته قرآن کریم از «امامانى که به آتش فرا مى خوانند»[۱۲] باشد ؟!

بدیهى است که همه زمامداران فاسد تاریخ اسلام ، براى اثبات حقّانیت خویش و وجوب اطاعت مردم از خود و استوارى پایه هاى حکومتشان ، به این حدیث مسلّم استناد جسته باشند . از این رو، مى بینیم که حتّى معاویه پسر ابو سفیان نیز در شمار راویان این حدیث آمده است.[۱۳]همچنین، طبیعى است که آخوندهاى دربارى با همان انگیزه، سخن پیامبر صلى اللّه علیه وآله را تفسیر و با امامت ائمّه جور، تطبیق نمایند ؛ لیکن روشن است که این، بازى با الفاظ است ، نه بدفهمى و کژ اندیشى در مفهوم حدیث .

هرگز نمى توان باور کرد که عبد اللَّه بن عمر ، آن گونه که در شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحدید آمده است ، به دلیل کج فهمى و ضعف بینش، با امام على علیه السلام بیعت نکند ؛ ولى با تمسّک به حدیث «مَن ماتَ بغَیر إمامٍ» که خودش نقل کننده آن است ، شبانه به ملاقات حجّاج بن یوسف برود تا با خلیفه دوران، عبد الملک بن مروان، بیعت نماید ؛ چرا که نمى خواهد شبى را بدون داشتن امام به صبح آورد!

آرى . کسى که امیر مؤمنان على علیه السلام را امام نداند و با او بیعت نکند ، باید هم عبد الملک مروان را امامى بداند که ترک بیعتش موجب رجعت به جاهلیت است و باید با آن خفّت و خوارى با پاى عامل سفّاک او (حجّاج بن یوسف) شبانه بیعت کند! عبد اللَّه بن عمر به جایى رسید که یزید ، پسر معاویه، را با آن همه جنایاتى که به اسلام و خاندان پیامبر خدا روا داشت ، مصداق «امام» در حدیث : «من مات بغیر امام» مى داند و مخالفت با او را موجب کفر و ارتداد مى شمُرَد .

آورده اند که پس از واقعه جانسوز کربلا، مردم مدینه در سال ۶۳ هجرى قیام کردند و این قیام به واقعه «حرّه» انجامید . عبد اللَّه بن عمر نزد عبد اللَّه بن مطیع - که  رهبرى قریش را در این قیام بر عهده داشت - رفت . ابن مطیع، دستور داد که براى عبد اللَّه پُشتى اى بیاورند و او را به نشستن دعوت کرد . ابن عمر گفت : نیامده ام که بنشینم . آمده ام تا حدیثى را که از پیامبر خدا شنیده ام ، براى تو باز گویم . شنیدم که پیامبر خدا فرمود :

 مَن خَلَعَ یَداً مِن طاعَةٍ ، لَقِىَ اللَّهَ یَومَ القِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ ، وَ مَن ماتَ وَ لَیسَ فى عُنُقِهِ بَیعَةٌ ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً .

کسى که دست از اطاعت [امامى ] بکشد، روز قیامت، در حالى خدا را ملاقات مى کند که حجّتى ندارد و کسى که بمیرد و با [امامى ] بیعت نکرده باشد ، به مرگ جاهلى مُرده است .[۱۴]

بنگرید که چه استادانه، سخن پیامبر خدا را در جهت مخالفت مقصود ایشان به کار مى برند! این، همان پدیده خطرناکى است که پیامبر خدا براى پیشگیرى از آن ، در این حدیث و ده ها حدیث دیگر، بِدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق، دعوت کرده است . هشدار پیامبر خدا به دست سیاست بازان مسلمان نما و عوامل آنان، تحریف مى گردد و بدین ترتیب است که از حدیث، بر ضدّ حدیث ، و از اسلام بر ضدّ اسلام، سوء استفاده مى شود و سرانجام با نادیده گرفتن جایگاه امامت در جامعه اسلامى و به فراموشى سپردن توصیه هاى پیامبر صلى اللّه علیه وآله، عصر علم و اسلام در امّت اسلامى سپرى مى گردد و رجعت به جاهلیت و گم راهى، تحقّق مى یابد .

 بنا بر این ، بدون تردید، مقصود از احادیثى که مرگِ بدون شناخت امام را مرگ جاهلى مى دانند ،[۱۵] بیم دادن از عدم تمسّک به ولایت اهل بیت علیهم السلام است که ضرورت تمسّک به آنان، در حدیث ثَقَلین و غدیر و صدها حدیث دیگر ، براى مردم، بیان شده است .

 

 


[۱] ر . ک : ص ۱۸ ح ۱۷۳ .

[۲] . ر . ک : ص ۳۲ ح ۱۹۱ .

[۳] سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة : ج ۱ ص ۵۲۶ .

[۴] . منهاج السنّة النبویّة : ج ۱ ص ۱۱ .

[۵] . ر . ک : ص ۳۴ ح ۱۹۴ .

[۶] . شرح نهج البلاغة، ابن أبى الحدید : ج ۱۳ ص ۲۴۲ .

[۷] علّامه امینى مى گوید : این ، حقیقت مسلّمى است که کتاب هاى صحاح و مَسانید [اهل سنّت ] ، آن را مسلّم دانسته اند و گریزى از پذیرش مفاد آن نیست و اسلامِ هیچ مسلمانى ، جز با تسلیم بودن در برابر آن ، کامل نیست و حتّى دو نفر هم در باره آن ، اختلاف نظر ندارند و یک نفر هم در باره آن ، به خود ، اجازه تردید نداده است . این تعبیر ، حکایت از بدعاقبتىِ کسى دارد که بدون امام بمیرد و چنین کسى ، از هر گونه نجات و رستگارى محروم است . مرگ جاهلى ، بدترین مرگ است ؛ مرگِ در حال کفر و الحاد (الغدیر : ج ۱۰ ص ۳۶۰) .

[۸] مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۵۳ ح ۷۴۱۳ ، سنن النسائى : ج ۱ ص ۳۸، سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۱۱۴ ح ۳۱۳ .

[۹] سبأ : آیه ۶ .

[۱۰] اسرا : آیه ۳۶ .

[۱۱] آل عمران: آیه ۱۴۴ .

[۱۲] . ر . ک : قصص : آیه ۴۱ .

[۱۳] . ر . ک : ص ۳۲ ح ۱۹۱ .

[۱۴] ر . ک : ص ۳۲ ح ۱۹۰ .

[۱۵] مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً (ر . ک : ص ۱۶۰ ح ۳۰۵) .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۰۴