حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

ظهور چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۳۸ ب.ظ

 

حمران مى‌گوید: در نزد امام صادق علیه السّلام سخن از خلفاى جور رفت، و اینکه نسبت به شیعه نظر بدى دارند. حضرت علیه السّلام فرمود: من با ابو جعفر منصور حرکت مى‌کردم، و او در کاروان پادشاهى خود بود و بر اسبى سوار، جلوى او چند اسب سوار، و پشت سرش چند اسب سوار دیگر، در حرکت بودند و من هم در کنار او بر الاغى سوار بودم. او به من رو کرد و گفت: اى ابا عبد اللّه! کار شد، [یعنى ما بر امر خلافت مسلّط‍‌ شدیم] و شایسته است که تو هم شاد باشى بدان چه خداوند از توانایى به ما داده است، و در عزّت بر ما گشاده است، و به مردم نگو که تو و خاندانت در امر خلافت از ما شایسته‌تر هستند، تا ما را نسبت به خودت و آنها عصبانى کنى. امام علیه السّلام فرمود: من گفتم کسى که براى تو از جانب من این گزارش را فرستاده دروغ گفته است. او به من گفت: آیا بدان چه گفته‌اى سوگند مى‌خورى‌؟ من گفتم: همانا مردم افسونگرانند-یعنى دوست دارند دل تو را از من چرکین کنند-تو به سخن آنان گوش مده زیرا ما به تو نیازمندتریم از تو به ما. او به من گفت: آیا یادت مى‌آید که یک روز از تو پرسیدم: آیا براى ما سلطنتى هست‌؟ و تو پاسخ دادى، آرى سلطنتى طولانى و پهناور، که پیوسته در کار خود مهلت خواهید داشت، و در دنیایتان وسعت، تا اینکه خون ناحقّى از ما را در ماه حرام و شهر حرام [مکه] بریزید. من دانستم که حدیث را حفظ‍‌ کرده است پس گفتم: شاید خداوند عزّ و جلّ‌ تو را کفایت کند، یعنى تو را حفظ‍‌ کند از اینکه مرتکب چنین امرى شوى، زیرا من شخص خاص تو را در نظر نداشتم، و آن حدیثى بوده است که من آن را روایت کردم، شاید فرد دیگرى از خاندانت مرتکب چنین کارى شود. در این هنگام منصور خاموش شد، و چون به خانه‌ام آمدم یکى از دوستان و شیعیان ما نزد من آمد و گفت: قربانت گردم، بخدا سوگند من تو را در موکب ابو جعفر دیدم که بر الاغى سوار بودى، و او بر اسبى سوار و چنان با شما سخن مى‌گفت که گویى شما زیر دست او هستید، و پیش خود گفتم: این حجّت خدا بر خلق، و صاحب الامر است که باید از او پیروى شود، و آن دیگرى کار بر خلاف مى‌کند و اولاد پیامبران را مى‌کشد، و بر زمین آن گونه که خدا دوست ندارد خون مى‌ریزد، و امام در موکب اوست و سوار بر الاغى، و این چنین تردید به دلم راه یافت، تا آنکه بر خودم و دینم ترسیدم. او گفت امام به من فرمود: اگر تو فرشتگانى را مى‌دیدى که در جلو و عقب و سمت راست و چپ من بودند هر آینه او را خوار مى‌شمردى، و آنچه را هم داشت کوچک مى‌گرفتى. او گفت: اکنون دلم آرام گرفت. او سپس گفت: اینان تا کى سلطنت خواهند کرد و چه هنگام از دست ایشان آسایش به دست خواهد آمد؟ من گفتم: «أَ لَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً» آیا نمى‌دانى که هر چیزى مدّتى دارد؟

او گفت: آرى.

من گفتم: «هَلْ یَنْفَعُکَ عِلْمُکَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ کَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْنِ إِنَّکَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَیْفَ هِیَ کُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ یُدْخِلُوهُمْ فِی أَشَدِّ مَا هُمْ فِیهِمْ مِنَ الْإِثْمِ لَمْ یَقْدِرُوا فَلَا یَسْتَفِزَّنَّکَ الشَّیْطَانُ‏[1] فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ‏ «وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ» أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا یَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِی زُمْرَتِنَا»

آیا براى تو سودى خواهد داشت که بدانى این امر هر گاه موعدش فرا رسد، از یک چشم به هم‌زدن سریعتر خواهد بود؟ اگر تو وضع ایشان را نزد خداوند مى‌دانستى بیشتر و سخت‌تر آنها را دشمن مى‌داشتى، و اگر تو یا همۀ مردم زمین بکوشید، آنان را در گناه بیشترى که در آن بسر مى‌برند درآورید نتوانید. پس شیطان تو را از جاى به در نبرد و نلغزاند، زیرا عزّت از آن خدا و رسول و مؤمنان است، ولى منافقان نمى‌دانند. آیا نمى‌دانى که هر که منتظر امر ما باشد و بر آزار و ترس خود صبر کند، فردا با ما محشور شود؟

دولت اهلبیت علیهم‌السلام کی‌ می‌آید:

امام صادق علیه‌السلام بعد از بیان این مطالب 114 علامت و نشانه ذکر می‌فرمایند برای قبل از ظهور و حاکم شدن دین حق و تشکیل دولت اهلبیت علیهم‌السلام، ما برای درک بهتر این مطلب برای هر فراز عنوانی انتخاب کرده‌ و آن را بر اساس شماره گذاری در ذیل ذکر می‌کنیم.

۱) از بین رفتن حق و فراگیر شدن ظلم

(هر گاه دیدى که حق و اهل حق از میان رفتند و ناحق، همه جا را فرا گرفت،)؛ «فَإِذَا رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَادَ»

۲) کهنه‌ شدن و تحریف قرآن

(و قرآن کهنه شمرده شد و در آن تحریفاتى بوجود آوردند، و آن برحسب نظرها تفسیر و تأویل شد.)؛ «وَ رَأَیْتَ الْقُرْآنَ قَدْ خَلُقَ وَ أُحْدِثَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ وَ وُجِّهَ عَلَى الْأَهْوَاءِ»

۳) وارونه شدن دین

(و دیدى که دین وارونه گشته همچون ظرف آب)؛ «وَ رَأَیْتَ الدِّینَ قَدِ انْکَفَأَ کَمَا یَنْکَفِئُ‏ الْمَاءُ»[2]

۴) مسلط شدن اشرار و اهل باطل و ترک نهی از منکر

(و اهل باطل بر حق چیره گشته‌اند، و شرّ و بدى آشکار است و از آن بر حذر نمى‌دارند، و بدکاران را معذور مى‌شمارند)؛ «وَ رَأَیْتَ أَهْلَ الْبَاطِلِ قَدِ اسْتَعْلَوْا عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ رَأَیْتَ الشَّرَّ ظَاهِراً لَا یُنْهَى عَنْهُ وَ یُعْذَرُ أَصْحَابُهُ»

۵) همجنسگرایی

(و فسق هویدا شده و مردان به مردان کفایت کنند و زنان به زنان)؛ «وَ رَأَیْتَ الْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اکْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ»

و در فراز دیگر می‌فرمایند:

(و زنان با زنان ازدواج مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ النِّسَاءَ یَتَزَوَّجْنَ النِّسَاءَ»

۶) سخن مؤمن شنیده نشده و دروغ فاسق رد نمی‌شود

(و دیدى مؤمن دم مى‌بندد و سخن او پذیرفته نمى‌آید، و فاسق دروغ مى‌گوید و دروغ و افترایش را باز پس نمى‌زند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمُؤْمِنَ صَامِتاً لَا یُقْبَلُ قَوْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْفَاسِقَ یَکْذِبُ وَ لَا یُرَدُّ عَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ فِرْیَتُهُ‏[3]»

۷) تحقیر بزرگان

(و دیدى که کوچک، بزرگ را خوار مى‌شمارد)؛ «وَ رَأَیْتَ الصَّغِیرَ یَسْتَحْقِرُ بِالْکَبِیرِ»

۸) قطع صله رحم

(و پیوند خویشى گسسته مى‌گردد،)؛ «وَ رَأَیْتَ الْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَتْ»

۹) تقدیر از فسق و فاسق

 (و دیدى که با ستایندۀ فسق و فجور ملاطفت مى‌شود، و سخن او رد نمى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ مَنْ یَمْتَدِحُ بِالْفِسْقِ یَضْحَکُ مِنْهُ وَ لَا یُرَدُّ عَلَیْهِ قَوْلُهُ»

۱۰) تشبّه مردان به زنان

(و پسران خود را بجاى زنان قرار مى‌دهند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْغُلَامَ یُعْطِی مَا تُعْطِی الْمَرْأَةُ»؛

۱۱) همه دنبال دیده شدن

(و ستایش رو به فزونى نهاده)؛ «وَ رَأَیْتَ الثَّنَاءَ قَدْ کَثُرَ[4]»

۱۲) مصرف مال در امور حرام و اجتناب از مصرف آن در راه خیر

(و مرد ثروت خویش را در غیر طاعت خدا خرج مى‌کند و از این کار جلوگیرى نمى‌شود و دستش را نمى‌گیرند.)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُنْفِقُ الْمَالَ فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَلَا یُنْهَى وَ لَا یُؤْخَذُ عَلَى یَدَیْهِ»

در فراز دیگر می‌‌فرماید:

(و دیدى مال فراوانى در راه به خشم آوردن خدا خرج مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الْعَظِیمَ مِنَ الْمَالِ یُنْفَقُ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

و در فراز دیگر می‌فرماید:

(و دیدى که مرد جز در راه خدا خرج بسیارى مى‌کند و در راه اطاعت الهى از اندک دریغ مى‌ورزد)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُنْفِقُ الْکَثِیرَ فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یَمْنَعُ الْیَسِیرَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ»

 

۱۳) از خوبی به خدا پناه می‌برند!

(و دیدى که اگر کسى کوشش مؤمن را ببیند از آن بخدا پناه برد)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاظِرَ یَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّا یَرَى الْمُؤْمِنَ فِیهِ مِنَ الِاجْتِهَادِ»؛

{از این که مؤمن خود را به زحمت انداخته و به اعمال عبادی و حفظ از آلوده شدن می‌پردازد و به تقوی و پرهیزگاری اهمیت می‌دهد، تعجب کرده و آن را خلاف و شر می‌پندارد.}

14) همسایه آزاری

(و همسایه، همسایه را بیازارد بى‌هیچ مانعى)؛ «وَ رَأَیْتَ الْجَارَ یُؤْذِی جَارَهُ وَ لَیْسَ لَهُ مَانِعٌ»

۱۵) کافران دلشاد و مؤمنین غمگین

(و دیدى کافر شاد است بدان چه در مؤمن بیند، و خوش است بدان چه از فساد در زمین مى‌بیند)، «وَ رَأَیْتَ الْکَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَادِ»[5]

(و مؤمن را دیدى که غمگین است و تحقیر شده و ذلیل) «وَ رَأَیْتَ الْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحْتَقَراً ذَلِیلًا»

۱۶) شراب خواری علنی

(و دیدى که آنان که از خدا نمى‌هراسند آشکارا مى مى‌نوشند و براى آن انجمن مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْخُمُورَ تُشْرَبُ عَلَانِیَةً وَ یَجْتَمِعُ عَلَیْهَا مَنْ لَا یَخَافُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

(و شراب آشکارا مى‌فروشند و مانعى ندارد)؛ «وَ رَأَیْتَ الشَّرَابَ یُبَاعُ ظَاهِراً لَیْسَ لَهُ مَانِعٌ»

۱۶) آمر به معروف ذلیل و خوار

(و دیدى که آمر به معروف خوار است، و فاسق نسبت بدان چه خدا دوست ندارد، توانمند است و ستوده)؛ «وَ رَأَیْتَ الْآمِرَ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِیلًا وَ رَأَیْتَ الْفَاسِقَ فِیمَا لَا یُحِبُّ اللَّهُ قَوِیّاً مَحْمُوداً»

17) اهل علم خوار شوند

(دیدى قرآن‌دانان، خوار مى‌شوند و هر که هم آنان را دوست مى‌دارد خوار مى‌گردند)؛ «وَ رَأَیْتَ أَصْحَابَ الْآیَاتِ یُحْتَقَرُونَ وَ یُحْتَقَرُ مَنْ یُحِبُّهُمْ‏[6]»

{مراد از اصحاب الآیات ائمه علیهم‌السلام یا علما و بزرگان دین است).

18) راه خیر بسته و را شر باز

(و راه خیر بسته شده است و راه شرّ و بدى باز است و در آن مى‌روند)؛ «وَ رَأَیْتَ سَبِیلَ الْخَیْرِ مُنْقَطِعاً وَ سَبِیلَ الشَّرِّ مَسْلُوکاً»

19) حج بی رونق شود

(و خانۀ خدا بى‌زائر مانده و فرمان ترک آن را مى‌دهند) «وَ رَأَیْتَ بَیْتَ اللَّهِ قَدْ عُطِّلَ وَ یُؤْمَرُ بِتَرْکِهِ»

20) حرف بی عمل

(و مرد مى‌گوید آنچه را نمى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُهُ»

21) زیبایی طلبی برای گناه

(و دیدى مردان خویش را براى استفادۀ مردان آماده مى‌کنند و زنان خود را براى زنان)؛ «وَ رَأَیْتَ الرِّجَالَ یَتَسَمَّنُونَ‏[7] لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ»

22) کسب مال از راه فحشا

( و هنگامی که دیدی مردان از راه لواط و زنان از راه زنا معیشت خویش را تأمین کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ مَعِیشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِیشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا وَ رَأَیْتَ النِّسَاءَ»

۲۴) مجلس‌های عمومی زنان

(و دیدى زنان مانند مردان انجمن کنند و در مجالس شرکت کنند»؛ (یَتَّخِذْنَ الْمَجَالِسَ کَمَا یَتَّخِذُهَا الرِّجَالُ»

25) زینت مردان مانند زنان برای فساد و فحشا

(و دیدى فرزندان عبّاس {شاید از باب مثال} آشکارا زنانگى را پیشه کردند و خضاب بستند و سر را شانه زدند، چنانچه زنان براى شوهران خود، و به مردان پول دادند به خاطر فروجشان). «وَ رَأَیْتَ التَّأْنِیثَ فِی وُلْدِ الْعَبَّاسِ قَدْ ظَهَرَ وَ أَظْهَرُوا الْخِضَابَ وَ امْتَشَطُوا کَمَا تَمْتَشِطُ الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا وَ أَعْطَوُا الرِّجَالَ الْأَمْوَالَ عَلَى فُرُوجِهِمْ وَ تُنُوفِسَ فِی الرَّجُلِ‏[8] وَ تَغَایَرَ عَلَیْهِ الرِّجَالُ»

26) احترام برای مال دنیا

(و دیدى انسان توانگر گرامى‌تر است از انسان مؤمن)؛ «وَ کَانَ صَاحِبُ الْمَالِ أَعَزَّ مِنَ الْمُؤْمِنِ»

27) شیوع ربا

(و ربا پدیده‌اى است که بر آن عیب گرفته نمى‌شود)؛ «وَ کَانَ الرِّبَا ظَاهِراً لَا یُعَیَّرُ»

28) مدح فسق و فاسق

(و زنان را به زنا بستایند)؛ «وَ کَانَ الزِّنَا تُمْتَدَحُ بِهِ النِّسَاءُ»

29) رضایت مردان به فسق و فحشاء همسر

(و دیدى که زن با شوهر خود، بر سر همبستر شدن با مردان سازش کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَرْأَةَ تُصَانِعُ زَوْجَهَا[9] عَلَى نِکَاحِ الرِّجَالِ»

30) بهترین خانه خانه فاسقان

(و دیدى بیشتر مردم، و بهترین خانه‌ها، آن باشد که زنان را در فسقشان یارى مى‌رساند) «وَ رَأَیْتَ أَکْثَرَ النَّاسِ وَ خَیْرَ بَیْتٍ مَنْ یُسَاعِدُ النِّسَاءَ عَلَى فِسْقِهِنَّ»

31) شیوع زنا و بدعت‌ها

(و دیدى که بدعت و زنا آشکار شده است)؛ «وَ رَأَیْتَ الْبِدَعَ وَ الزِّنَا قَدْ ظَهَرَ»

۳۲) اعتماد به گوه و شاهد باطل

(و مردم به گواه باطل اعتماد مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَعْتَدُّونَ بِشَاهِدِ الزُّورِ»

۳۳) حرام حلال و حلال حرام شود

(و دیدى که حلال حرام، و حرام حلال، شمرده مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ‏ الْحَرَامَ‏ یُحَلَّلُ‏ وَ رَأَیْتَ‏ الْحَلَالَ‏ یُحَرَّمُ‏»

34) استنباط احکام دین با رأی شخصی

(و دیدى که حکم دین به رأى، معیّن مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الدِّینِ بِالرَّأْیِ وَ عُطِّلَ الْکِتَابُ وَ أَحْکَامُهُ»

35) گناه در روز روشن

(و براى جسارت بخدا و ارتکاب کار بد، مردم انتظار شب را نمى‌کشند)؛ «وَ رَأَیْتَ اللَّیْلَ لَا یُسْتَخْفَى بِهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ‏[10]»

36) مؤمن امر به معروف نمی‌تواند

(و دیدى که مؤمن نمى‌تواند کارهاى زشت را انکار کند مگر به قلبش)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمُؤْمِنَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُنْکِرَ إِلَّا بِقَلْبِهِ»

37) نزدیکی حاکمان با کافران و دوری از نیکان

(و والیان و فرماندهان کافران را نزدیک خویش مى‌سازند و اهل خیر را از خود دور مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْوُلَاةَ یُقَرِّبُونَ أَهْلَ الْکُفْرِ وَ یُبَاعِدُونَ أَهْلَ الْخَیْرِ»

 38) رشوه گرفتن حاکمان

(و در حکومت رشوه مى‌گیرند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْوُلَاةَ یَرْتَشُونَ فِی الْحُکْمِ»

39) کسب قدرت با پول

(و دیدى فرمانروایى و گرفتن منصب به مزایده گذارده مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الْوِلَایَةَ قَبَالَةً لِمَنْ زَادَ»

 40) نکاح با محارم

(و دیدى مردان با محرمان خود زنا مى‌کنند، و بدانها از گرفتن زن اکتفا کنند.)؛ «وَ رَأَیْتَ ذَوَاتِ الْأَرْحَامِ یُنْکَحْنَ وَ یُکْتَفَى بِهِنَّ»

42) همجنس بازی

(و دیدى که مرد به صرف تهمت و گمان کشته مى‌شود، و به خاطر خواهى مرد نر غیرت‌ورزى کنند، و جان و مال در راه عشق او دهند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُقْتَلُ عَلَى التُّهَمَةِ وَ عَلَى الظِّنَّةِ وَ یَتَغَایَرُ عَلَى الرَّجُلِ الذَّکَرِ فَیَبْذُلُ لَهُ نَفْسَهُ وَ مَالَهُ»

43) سرزنش برای ازدواح حلال

و دیدى که مرد را براى همبستر شدن با زن به نکوهش گیرند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُعَیَّرُ عَلَى إِتْیَانِ النِّسَاءِ»

44) ارتزاق مردان از فحشاء همسرانشان

(و دیدى که مرد از کسب هرزگى زنش نان مى‌خورد، و این حقیقت را مى‌داند و نگهش مى‌دارد)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یَأْکُلُ مِنْ کَسْبِ امْرَأَتِهِ مِنَ الْفُجُورِ یَعْلَمُ ذَلِکَ وَ یُقِیمُ عَلَیْهِ»

45) کارکردن زنان غلبه آنها بر شوهران

(و دیدى که زن بر شوهر خود تسلّط‍‌ دارد، و آنچه را شوهر نمى‌خواهد انجام مى‌دهد، و به شوهر خود خرجى و پول جیب مى‌دهد)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَرْأَةَ تَقْهَرُ زَوْجَهَا وَ تَعْمَلُ مَا لَا یَشْتَهِی وَ تُنْفِقُ عَلَى زَوْجِهَا»

46) اجاره دادن زنان و دختران برای تأمین معیشت

(و دیدى که مرد زن و دخترش را به اجاره مى‌دهد، و به خوراک و نوشیدنى پستى راضى است)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُکْرِی امْرَأَتَهُ وَ جَارِیَتَهُ وَ یَرْضَى بِالدَّنِیِّ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ»

47) زیاد شدن قسم به خدا

 (و دیدى که سوگند بخداوند عزّ و جلّ‌ به ناحق فراوان شده)؛ «وَ رَأَیْتَ الْأَیْمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَثِیرَةً عَلَى الزُّورِ»

48) شیوع قمار بازی

(و دیدى که قمار بازى پدیدار گشته است)؛ «وَ رَأَیْتَ الْقِمَارَ قَدْ ظَهَرَ»

49) زنان مسلمان در اختیار کافران

(و دیدى زنها خود را به کفّار مى‌بخشند)؛ «وَ رَأَیْتَ النِّسَاءَ یَبْذُلْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِأَهْلِ الْکُفْرِ»

50) فراوان شدن موسیقی

(و ساز و آواز آشکار گشته است و مردم از آن گذر کنند و هیچ کس کسى را از آن منع نکند و کسى جرأت نکند جلو آن را بگیرد) «وَ رَأَیْتَ الْمَلَاهِیَ قَدْ ظَهَرَتْ یُمَرُّ بِهَا لَا یَمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا یَجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا»

51) ذلیل شدن مؤمنین توسط حاکمان ظالم

(و دیدى کسى که از تسلّط‍‌ او مى‌ترسند، مردم را خوار مى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الشَّرِیفَ یَسْتَذِلُّهُ الَّذِی یُخَافُ سُلْطَانُهُ»

در فراز دیگر می‌فرماید:

(و دیدى سلطان مؤمن را به خاطر کافر خوار مى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ السُّلْطَانَ یُذِلُّ لِلْکَافِرِ الْمُؤْمِنَ»

52) حکومت ناصبی‌ها

(و دیدى نزدیک‌تر مردم به فرمانروایان کسى است که، به دشنام ده ما اهل بیت، مدح و ثنا گوید)؛ «وَ رَأَیْتَ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ الْوُلَاةِ مَنْ یَمْتَدِحُ بِشَتْمِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»

53) قبول نشدن گواهی محبین اهلبیت علیهم‌السلام

(و دیدى هر که ما را دوست دارد او را ناحق شمارند و گواهیش را نپذیرند)؛ «وَ رَأَیْتَ مَنْ یُحِبُّنَا یُزَوَّرُ وَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ»

54) مسابقه در دروغگویی

(و دیدى که در گفتار ناحق با هم رقابت کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الزُّورَ مِنَ الْقَوْلِ یُتَنَافَسُ فِیهِ»

56) فرار از قرآن و اشتغال به شنیدن باطل

(و دیدى که قرآن و شنیدنش بر مردم گران است، و شنیدن باطل بر مردم آسان)؛ «وَ رَأَیْتَ الْقُرْآنَ قَدْ ثَقُلَ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاعُهُ وَ خَفَّ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاعُ‏ الْبَاطِلِ»

57) احترام همسایه از ترس زبان

(و دیدى همسایه از ترس زبان همسایه او را گرامى مى‌دارد)؛ «وَ رَأَیْتَ الْجَارَ یُکْرِمُ الْجَارَ خَوْفاً مِنْ لِسَانِهِ»

58) تعطیل شدن احکام خدا و تغییر آن طبق هوای خود

(و دیدى حدود معطل شده، و در آن بنا بر هوى و هوس عمل مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِیهَا بِالْأَهْوَاءِ»

59) تزیین مساجد

و دیدى که مساجد آراسته گشته است [با نقّاشى و آب طلا کارى])؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَسَاجِدَ قَدْ زُخْرِفَتْ»

60) دروغگو راستگو پنداشته شود

(و دیدى که راستگوتر مردم در میان ایشان کسى است که افترا زند و دروغ گوید)؛ «وَ رَأَیْتَ أَصْدَقَ النَّاسِ عِنْدَ النَّاسِ الْمُفْتَرِیَ الْکَذِبَ»

61) شیوع شرّ و سخن چینی

(و دیدى شرّ پدیدار شد، و هم سخن چینى)؛ «وَ رَأَیْتَ الشَّرَّ قَدْ ظَهَرَ وَ السَّعْیَ بِالنَّمِیمَةِ»

62) شیوع ستمگری و ظلم

(و دیدى ستمگرى شیوع یافت)؛ «وَ رَأَیْتَ الْبَغْیَ قَدْ فَشَا»

63) توجیه گناه

(و غیبت را سخن خوشمزه مى‌شمارند و مردم بدان یک دیگر را مژده مى‌دهند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْغِیبَةَ تُسْتَمْلَحُ[11] وَ یُبَشِّرُ بِهَا النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً»

64) حج و جهاد برای غیر خدا

(و دیدى به حج مى‌روند، و جهاد مى‌طلبند، جز براى رضاى خدا)؛ «وَ رَأَیْتَ طَلَبَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ لِغَیْرِ اللَّهِ»

 

65) غلبه ویرانی بر آبادانی

(و ویرانى بر آبادانى چیره مى‌گردد)؛ «وَ رَأَیْتَ الْخَرَابَ قَدْ أُدِیلَ مِنَ الْعُمْرَانِ[12]»

66) ارتزاق از کم فروشی

(و مردم از کم فروشى روزى مى‌خورند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ مَعِیشَتُهُ مِنْ بَخْسِ الْمِکْیَالِ وَ الْمِیزَانِ»

67) خونریزی آسان شمرده شود

(و خونریزى را سبک و آسان مى‌شمرند)؛ «وَ رَأَیْتَ سَفْکَ الدِّمَاءِ یُسْتَخَفُّ بِهَا»

68) کسب قدرت از بدزبانی

(و مردم براى طلب دنیا ریاست طلبد و خود را به بد زبانى شهره کند، تا از او ترسند، و امور بدو واگذار شود.)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یَطْلُبُ الرِّئَاسَةَ لِعَرَضِ الدُّنْیَا وَ یَشْهَرُ نَفْسَهُ بِخُبْثِ اللِّسَانِ لِیُتَّقَى وَ تُسْنَدَ إِلَیْهِ الْأُمُورُ»

69) سبک شمردن نماز و وقت نماز

(و دیدى نماز را خوار و سبک مى‌شمارند)؛ «وَ رَأَیْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِهَا»

در فراز دیگر

(و دیدى که وقت نماز را به چیزى نمى‌گیرند)؛ «وَ رَأَیْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِأَوْقَاتِهَا»

70) ندادن خمس و زکات

(و دیدى مردى را که مال فراوان دارد، ولى از زمان دارایى آن زکاتش را نپرداخته است)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْکَثِیرُ ثُمَّ لَمْ یُزَکِّهِ مُنْذُ مَلَکَهُ»

71) نبش قبر و بی احترامی به میت

(و قبر مرده را نبش کنند، و مخدوشش سازند و کفنش را بفروشند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَیِّتَ یُنْبَشُ مِنْ قَبْرِهِ‏[13] وَ یُؤْذَى وَ تُبَاعُ أَکْفَانُهُ»

72) زیاد شدن هرج و مرج

(و دیدى که آشفتگى فراوان شده است)؛ «وَ رَأَیْتَ الْهَرْجَ قَدْ کَثُرَ»

73) خماری و مستی و غفلت مردم

(و مرد شب کند در غفلت و خمارى، و بامداد کند در مستى، و باکى ندارد که مردم در چه وضعى باشند)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یُمْسِی نَشْوَانَ‏[14] وَ یُصْبِحُ سَکْرَانَ لَا یَهْتَمُّ بِمَا النَّاسُ فِیهِ»

74) ازدواج با حیوانات

 (و دیدى که با چهارپایان نزدیکى مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الْبَهَائِمَ تُنْکَحُ»

75)  درنده شدن چهارپایان

(و بهائم یک دیگر را بدرند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْبَهَائِمَ یَفْرِسُ بَعْضُهَا بَعْضاً»

76) عدم امنیت مؤمنین

(و دیدى مردى به جاى نماز خود برود و برگردد در حالى که جامه‌اى به تن ندارد)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یَخْرُجُ إِلَى مُصَلَّاهُ وَ یَرْجِعُ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ ثِیَابِهِ» {ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنین در امنیت نیستند بواسطه سرقت و غصب و ... حتی لباس‌ها سرقت و غصب می‌شود)

77) قساوت قلب مردم

(و دیدى دل مردم سخت شده و دیدگانشان خشکیده، و یاد خدا بر آنها گران است.)؛ «وَ رَأَیْتَ قُلُوبَ النَّاسِ قَدْ قَسَتْ وَ جَمَدَتْ أَعْیُنُهُمْ وَ ثَقُلَ الذِّکْرُ عَلَیْهِمْ»

78) رقابت در حرام خواری

(و دیدى حرام خوردن پدیدار شده است، و در آن با یک دیگر رقابت مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ السُّحْتَ قَدْ ظَهَرَ یُتَنَافَسُ فِیهِ»

79) ریاکاری مردم

(و دیدى که نمازگزار براى خودنمایى به مردم نماز مى‌خواند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمُصَلِّیَ إِنَّمَا یُصَلِّی لِیَرَاهُ النَّاسُ»

80) فقیهان دنیا طلب

(دیدى مسأله‌دان و فقیه دین جز براى دین مسأله مى‌آموزد، و دنیا و ریاست مى‌جوید)؛ «وَ رَأَیْتَ الْفَقِیهَ یَتَفَقَّهُ لِغَیْرِ الدِّینِ یَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الرِّئَاسَةَ»

81) مردم تابع حاکمان قدرت طلب و قدرت مند

(و دیدى مردم به همراه کسى هستند که چیرگى دارد)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ مَعَ مَنْ غَلَبَ»

82) مذمت مردم برای طلب حلال

(و دیدى طالب حلال نکوهش، و طالب حرام ستایش، مى‌شود و بزرگش مى‌دارند)؛ «وَ رَأَیْتَ طَالِبَ الْحَلَالِ یُذَمُّ وَ یُعَیَّرُ وَ طَالِبَ الْحَرَامِ یُمْدَحُ وَ یُعَظَّمُ»

83) فسق و گناه در حرمین شریفین

(و دیدى که در حرمین [مکه و مدینه] کارى مى‌کنند که پسند خدا نیست، و کسى جلوشان را نگیرد، و احدى میان آنها و کردار زشتشان مانع نشود؛ و دیدى در حرمین [مکه و مدینه] اسباب لهو پدیدار شده است)؛ «وَ رَأَیْتَ الْحَرَمَیْنِ یُعْمَلُ فِیهِمَا بِمَا لَا یُحِبُّ اللَّهُ لَا یَمْنَعُهُمْ مَانِعٌ وَ لَا یَحُولُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْعَمَلِ الْقَبِیحِ أَحَدٌ وَ رَأَیْتَ الْمَعَازِفَ ظَاهِرَةً فِی الْحَرَمَیْنِ»

84) ترک امر به معروف به بهانه نبود شرایط

(و دیدى مردى که به حق سخن مى‌گوید یا امر به معروف و نهى از منکر کند، در برابر کسى نزد او برمى‌خیزد و وى را اندرز مى‌دهد که: این تکلیف تو نیست)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ یَتَکَلَّمُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ وَ یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ فَیَقُومُ إِلَیْهِ مَنْ یَنْصَحُهُ فِی نَفْسِهِ فَیَقُولُ هَذَا عَنْکَ مَوْضُوعٌ»

85) اقتداء و پیروی از اهل شرّ

«و دیدى مردم با هم هم چشمى مى‌کنند و به مردم بد اقتدا مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ یَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُورِ»

86) خالی شدن راه حق

(و دیدى روش خیر و راه آن، تهى است و کسى از آن گذر نمى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ مَسْلَکَ الْخَیْرِ وَ طَرِیقَهُ خَالِیاً لَا یَسْلُکُهُ أَحَدٌ»

87) استهزاء اموات و مردگان

 (و دیدى مرده را به باد مسخره مى‌گیرند، و کسى برای او گریه نمی‌کند و کسی از او دفاع نمی‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَیِّتَ یُهْزَأُ بِهِ فَلَا یَفْزَعُ لَهُ أَحَدٌ»

88) هر سال بد تر از پارسال

(و در هر سال، شرّ و بدعت پیش از سال گذشته مى‌گردد)؛ «وَ رَأَیْتَ کُلَّ عَامٍ یَحْدُثُ فِیهِ مِنَ الشَّرِّ وَ الْبِدْعَةِ أَکْثَرُ مِمَّا کَانَ»

89) متابعت از اغنیاء

(و دیدى مردم و محافل جز از توانگران پیروى نمى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْخَلْقَ وَ الْمَجَالِسَ لَا یُتَابِعُونَ إِلَّا الْأَغْنِیَاءَ»

90) کمک به محتاج برای خنده

(و دیدى به گدا چیزى مى‌دهند، تا در برابر بدو بخندند، و براى جز خدا به او ترحّم مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمُحْتَاجَ یُعْطَى عَلَى الضَّحِکِ بِهِ وَ یُرْحَمُ لِغَیْرِ وَجْهِ اللَّهِ»

91) آشکار شدن نشانه‌ها در آسمان و غفلت مردم

(و دیدى نشانه‌هاى آسمانى هست، ولى کسى از آنها هراس نمى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْآیَاتِ فِی السَّمَاءِ لَا یَفْزَعُ لَهَا أَحَدٌ»

92) فحشا در انظار مردم

(و دیدى مردم چون بهائم بر هم مى‌جهند، و کسى از ترس مردم منکر کار آنها نمى‌گردد)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَتَسَافَدُونَ‏[15] کَمَا یَتَسَافَدُ الْبَهَائِمُ لَا یُنْکِرُ أَحَدٌ مُنْکَراً تَخَوُّفاً مِنَ‏ النَّاسِ»

 

93) استخفاف در حق والدین و عاق والدین شدن

 (و دیدى ناسپاسى از پدر و مادر پدیدار شده است، و پدر و مادر را به چشم کم مى‌نگرند و در پیش فرزند، از همه بدتر باشند، و فرزندان از افتراء به آن دو، شاد گردند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اسْتُخِفَّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ کَانَا مِنْ أَسْوَإِ النَّاسِ حَالًا عِنْدَ الْوَلَدِ وَ یَفْرَحُ بِأَنْ یَفْتَرِیَ عَلَیْهِمَا»

94) غلبه زنان بر تمام امور و بدست گرفتن تمام امور

(و زنان را دیدى که بر حکومت چیره شده‌اند و هر کارى را به دست گرفته‌اند و کارى انجام نشود جز آنچه آنها طرفدارش باشند)؛ «وَ رَأَیْتَ النِّسَاءَ وَ قَدْ غَلَبْنَ عَلَى الْمُلْکِ وَ غَلَبْنَ عَلَى کُلِّ أَمْرٍ لَا یُؤْتَى إِلَّا مَا لَهُنَّ فِیهِ هَوًى»

95) شادی از مرگ والدین

(، و دیدى شخصى به پدرش افترا مى‌زند، و بر پدر و مادر خود نفرین مى‌فرستد و از مرگشان شاد مى‌شود)؛ «وَ رَأَیْتَ ابْنَ الرَّجُلِ یَفْتَرِی عَلَى أَبِیهِ وَ یَدْعُو عَلَى وَالِدَیْهِ وَ یَفْرَحُ بِمَوْتِهِمَا»

96) غمگین از ترک گناه

(و دیدى چون مردى روزى را به سر آورد، و در آن گناه بزرگى اعم از هرزگى و کم فروشى، و درآمدن به بستر حرام و میخوارى نکرده دلتنگ و غمناک گردد و پندارد که آن روز بر او نامبارک بوده و از عمرش حساب نبوده)؛ «وَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ یَوْمٌ وَ لَمْ یَکْسِبْ فِیهِ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ مِنْ فُجُورٍ أَوْ بَخْسِ مِکْیَالٍ أَوْ مِیزَانٍ أَوْ غِشْیَانِ حَرَامٍ أَوْ شُرْبِ مُسْکِرٍ کَئِیباً حَزِیناً یَحْسَبُ أَنَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ عَلَیْهِ وَضِیعَةٌ[16] مِنْ عُمُرِهِ»

97) احتکار حاکمان

(و دیدى که سلطان، خوراک را انبار کند و نگهدارد تا گران بفروشد)؛ «وَ رَأَیْتَ السُّلْطَانَ یَحْتَکِرُ الطَّعَامَ»

98) حیف و میل شدن خمس و زکات

(و دیدى خمس و سهم امام به ناحق تقسیم مى‌شود و با آن قمار مى‌زنند و میخوارى مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ أَمْوَالَ ذَوِی الْقُرْبَى تُقْسَمُ فِی الزُّورِ وَ یُتَقَامَرُ بِهَا وَ تُشْرَبُ بِهَا الْخُمُورُ»

99) تداوی با شراب

(و دیدى که با شراب به مداواى بیمارى مى‌پردازند و براى بیمار نسخۀ آن را مى‌گیرند و از آن درمان مى‌طلبند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْخَمْرَ یُتَدَاوَى بِهَا وَ یُوصَفُ لِلْمَرِیضِ وَ یُسْتَشْفَى بِهَا»

100) هماهنگی در ترک امر به معروف

(و دیدى مردم همه در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک دیندارى هماهنگ شده‌اند)؛ «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ قَدِ اسْتَوَوْا فِی تَرْکِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَرْکِ التَّدَیُّنِ بِهِ»

101) تسلط منافقین بر مؤمنین

(و دیدى باد بر پرچم اهل نفاق مى‌وزد و پرچم اهل حق، بى‌حرکت است)؛ «وَ رَأَیْتَ رِیَاحَ الْمُنَافِقِینَ[17] وَ أَهْلِ النِّفَاقِ قَائِمَةً وَ رِیَاحَ أَهْلِ الْحَقِّ لَا تَحَرَّکُ»

102) اجرت گرفتن بر واجبات

(و دیدى در برابر گفتن اذان و خواندن نماز مزد مى‌گیرند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْأَذَانَ بِالْأَجْرِ وَ الصَّلَاةَ بِالْأَجْرِ»

103) مسجد محل گناه

(و دیدى مسجدها پر مى‌شود از کسانى که از خدا نمى‌هراسند و در آنها براى غیبت و خوردن گوشت اهل حق گرد مى‌آیند و به وصف نوشابه‌هاى مست‌کننده مى‌پردازند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَسَاجِدَ مُحْتَشِیَةً مِمَّنْ لَا یَخَافُ اللَّهَ- مُجْتَمِعُونَ فِیهَا لِلْغِیبَةِ وَ أَکْلِ لُحُومِ أَهْلِ الْحَقِّ وَ یَتَوَاصَفُونَ فِیهَا شَرَابَ الْمُسْکِرِ»

105) پیش نماز مست

(و دیدى که پیشنماز مست براى مردم نماز مى‌خواند و مستى است لا یعقل، که مستى او را نکوهش نمى‌کنند، و هر گاه مست شود گرامیش مى‌دارند و از او ملاحظه مى‌کنند و مى‌ترسند، در حالى که او رهاست، و کیفر نمى‌شود و مستى او را معذور مى‌دارند)؛ «وَ رَأَیْتَ السَّکْرَانَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ وَ هُوَ لَا یَعْقِلُ وَ لَا یُشَانُ‏[18] بِالسُّکْرِ وَ إِذَا سَکِرَ أُکْرِمَ وَ اتُّقِیَ وَ خِیفَ وَ تُرِکَ لَا یُعَاقَبُ وَ یُعْذَرُ بِسُکْرِهِ»

106) ستایش بر خوردن مال یتیم

 (و دیدى که مال یتیم خور را به شایستگى مى‌ستایند)؛ «وَ رَأَیْتَ مَنْ أَکَلَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى یُحْمَدُ بِصَلَاحِهِ»

107) حکم به ناحق قاضی‌ها

(و قاضیان بر خلاف آنچه خدا امر کرده، حکم مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْقُضَاةَ یَقْضُونَ بِخِلَافِ مَا أَمَرَ اللَّهُ»

108) امین شمردن خائنان

(و دیدى فرمانروایان جنایتکار را براى طمع امین ساخته‌اند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْوُلَاةَ یَأْتَمِنُونَ الْخَوَنَةَ لِلطَّمَعِ»

109)فاسقان مسلط بر اموال ایتام

(و دیدى فرمانروایان ارث را براى اهل فسق و بد کارى و دلیرى بر خدا تخصیص دهند (یعنى میراث یتیم را به دست آنها بسپارند تا برخى را خود بخورند و برخى را بآنان دهند) از آنها حق و حسابى بگیرند و آنها را واگذارند تا هر چه‏ خواهند بکنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمِیرَاثَ قَدْ وَضَعَتْهُ الْوُلَاةُ لِأَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ‏[19] یَأْخُذُونَ مِنْهُمْ وَ یُخَلُّونَهُمْ وَ مَا یَشْتَهُونَ»

110) واعظان بی عمل

(و دیدى بر سر منبرها به تقوى توصیه مى‌شود ولى خود گوینده بدان عمل نمى‌کند)؛ «وَ رَأَیْتَ الْمَنَابِرَ یُؤْمَرُ عَلَیْهَا بِالتَّقْوَى وَ لَا یَعْمَلُ الْقَائِلُ بِمَا یَأْمُرُ»

111) صدقه‌های ریایی

(و دیدى صدقه و زکات را به وساطت دیگران به مستحقان دهند و قصد رضاى خدا در دادن آنها در میان نیست، و به سبب درخواست مردم آن را پرداخت مى‌کنند)؛ «وَ رَأَیْتَ الصَّدَقَةَ بِالشَّفَاعَةِ[20] لَا یُرَادُ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَ یُعْطَى لِطَلَبِ النَّاسِ»

 112) هم مردم خوردن و همبستر شدن

(و دیدى نهایت همّ‌ مردم شکم و فرج آنهاست، و باکى از این ندارند که چه بخورند و با که همبستر شوند)؛ «وَ رَأَیْتَ‏ النَّاسَ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لَا یُبَالُونَ بِمَا أَکَلُوا وَ مَا نَکَحُوا»

113) روی آوردن دنیا به مردم

(و دنیا را دیدى که بدیشان روى آورده است)؛ «وَ رَأَیْتَ الدُّنْیَا مُقْبِلَةً عَلَیْهِمْ»

114) کهنه و مخفی شدن اعلام دین

(و دیدى که نشانه‌هاى حق و درستى پوسیده شده‌اند)؛ «وَ رَأَیْتَ أَعْلَامَ الْحَقِّ قَدْ دَرَسَتْ»

پس در این هنگام:

«فَکُنْ عَلَى حَذَرٍ وَ اطْلُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّجَاةَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا یُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ یُرَادُ بِهِمْ فَکُنْ مُتَرَقِّباً وَ اجْتَهِدْ لِیَرَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی خِلَافِ مَا هُمْ عَلَیْهِ فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ کُنْتَ فِیهِمْ عَجَّلْتَ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ وَ إِنْ أُخِّرْتَ ابْتُلُوا وَ کُنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِیهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمْ أَنَ‏ «اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» وَ أَنَ‏ «رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ».[21]

در این هنگام بر حذر باش، و از درگاه خداوند سبحان نجات بخواه. و بدان که مردم، گرفتار خشم خدایند و خداوند به آنها مهلت مى‌دهد براى امرى که با آنها خواهد کرد و تو مراقب خویش باش، و بکوش تا خداوند عزّ و جل تو را بر خلاف روش آنها ببیندو اگر عذابى برایشان فرستاد و تو در میان آنها قرار داشتى، به دریافت رحمت الهى شتافته‌اى، و اگر از آنها جدا باشى آنان گرفتار عذاب شوند و تو از آنچه ایشان در آن اندرند، از جسارت بر خداوند عزّ و جلّ‌ بیرون آمده‌اى. و بدان که خداوند اجر نیکوکاران را تباه نمى‌کند و همانا که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.

 

[1] أی لا یستخفنک الشیطان.

[2] أی انقلب، کفأت الاناء أی قلبته.

[3]  الفریة: الکذب و البهتان.

[4]  فی بعض النسخ‏[ رأیت البناء قد کثر].

[5]  المرح- بالتحریک-: شدة الفرح و النشاط.

[6]  اصحاب الآیات أی أصحاب العلامات و المعجزات أو الذین نزلت فیهم الآیات و هم الأئمّة أو المفسرون. و فی بعض النسخ‏[ أصحاب الآثار] و هم المحدّثون. ( آت)

[7] أی یستعملون الأغذیة و الأدویة للسمن لیعمل معهم القبیح، قال فی النهایة: فیه: « یکون فی آخر الزمان قوم یتسمّنون» أی یتکثرون بما لیس فیهم و یدّعون ما لیس لهم من الشرف، و قیل:

أراد جمعهم الأموال، و قیل: یحبون التوسع فی المآکل و المشارب و هی أسباب السمن، و منه الحدیث الآخر« و یظهر فیهم السمن» و فیه: « ویل للمسمّنات یوم القیامة من فترة فی العظام» أی اللاتى یستعملن السمنة و هو دواء یتسمّن به النساء انتهى. (شرح الکافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی)، ج‏11، ص: 296)

[8]  أی فروج نسائهم للدیاثة و یمکن أن یقرأ الرجال بالرفع و اعطوا على المعلوم أو المجهول من باب أکلونی البراغیث و الأول أظهر. و التنافس: الرغبة فی الشی‏ء و الافراد به و المنافسة:

المغالبة على الشی‏ء و هی المراد هاهنا. ( آت) و فی بعض النسخ‏[ و تغار علیه الرجال‏].

[9]  المصانعة: الرشوة و المداهنة.

[10] أی لا ینتظرون دخول اللیل لیستتروا به المعاصى بل یعملونها فی النهار علانیة. ( آت)

[11] استملحه أی عده ملیحا.

[12] الادالة: الغلبة.

[13] فی بعض النسخ‏[ ینشر من قبره‏].

[14] نشوان أی سکران.

[15] السفاد: نزو الذکر على الأنثى. أى جهرة فی الطرق و الشوارع.

[16] أی خسران و نقص.

[17] تطلق الریح على الغلبة و القوّة و الرحمة و النصرة و الدولة و النفس و الکل محتمل و الأخیر أظهر. ( آت)

[18] من الشین أی العیب.

[19] أی میراث الیتیم بان تولوا علیها خائنا یأکل بعضها و یعطیهم بعضها. أو یحکمون لکل میراث للفاسق من الورثة لما یأخذون منه من الرشوة. ( آت)

[20] أی لا یتصدقون إلّا لمن یشفع له شفیع فیعطون لوجه الشفیع لا لوجه اللّه. أو یعطون لطلب الناس و إبرامهم. ( آت)

[21] الکافی  ج۸ ص۳۶: الوافی  ج۲۶ ص۴۵۱: وسائل الشیعة  ج۱۶ ص۲۷۵: بحار الأنوار  ج۵۲ ص۲۵۴

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.