حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین

(نحن حبل الله الذی قال الله: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ‌قُوا)

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

آشنایی با ابوطالب

حضرت ابوطالب (ع) 75 سال قبل از بعثت در مکه در خاندان بزرگ قریش به دنیا آمد. پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه بنت عمر بن عائذ بن مخزوم است نام او را عبد مناف یا عمران گذاشتند. (الاصابة، ج 7، ص 196). همسر او فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است. ابوطالب برادر تنی رسول خدا (ص) و مادر آن دو فاطمه بنت عمر بن عائذ است.

از فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که چون زمان مرگ عبدالمطلب فرارسید به فرزندانش گفت: چه کسی سرپرستی محمد را به عهده میگیرد. آن‌ها گفتند: او از ما باهوش‌تر است خود او کسی را بر گزیند. و عبدالمطلب به حضرت گفت: و او به چهره آن‌ها نگاه کرد و به سمت ابوطالب رفت و عبدالمطلب گفت ای ابوطالب من دیانت و امانت تو را می‌شناسم با آن‌گونه باش که من با او رفتار میکردم و حضرت ابوطالب 44 سال کفیل حضرت پیامبر بود و در ظهور و گسترش اسلام کمک‌های شایانی نموده است.

ایمان ابوطالب

دشمنان امیرالمؤمنین (ع) از ترس این‌که فضیلتی دیگری به فضایل بی‌شمار حضرت به نام «ایمان پدر بزرگوار» او نبوت پیامبر ثبت گردد سعی کردند او را فردی بی امیان تلقی و قلمداد کنند. ما در این خلاصه به دلایل ایمان ابوطالب به‌طور فهرست وار اشاره میکنیم.

الف: یکتاپرستی ابوطالب پیش از بعثت:

1ـ توسل ابوطالب به پیامبر در طلب رحمت؛

وقتی خشکسالی عجیبی تمام مکه را فرا گرفته بود همه آمدند از ابوطالب خواستند برای آن‌ها طلب رحمت کند. ابوطالب حضرت محمد را گرفت و به نزد کعبه آورد و او را سر دست گرفت و با خدا مناجات کرد ناگهان دیدند در آسمانی که هیچ ابری نبود ابر پدیدار شد و باران زیادی بارید و ابوطالب قصیدهای در مدح پیامبر سروده که معروف به قصیده لامیه است.

2ـ زاهدی او را از تولد فرزندش علی خبر میدهد:

یکی از وارستگان به ابوطالب گفت: به من الهام شده است که از صلب تو فرزندی که ولی خداست متولد میگردد وقتی‌که علی (ع) متولد شد و خبر به ابوطالب رسید وارد کعبه شد و از خدا خواست در گزینش نام برای این فرزند او را یاری کند هاتفی نداد داد.

ان اسمه من شامخ العلی *     **** علی اشتق من العلی

3ـ مورد اعتماد عبدالمطلب بود:

 همه تاریخ نگذران نوشتهاند که عبدالمطلب کفالت حضرت را به ابوطالب سپرد آیا معقول است که عبدالمطلب آن عبد مخلص خدا سرپرستی پیامبر (ص) آخرالزمان را به یک شخص مشرک بسپارد.

ب: ایمان ابوطالب پس از بعثت

دلایل ایمان حضرت ابوطالب به قدری فراوان است که نمی‌توان تمام آن‌ها را گرد آوری کرد اما برخی از متعصبان آن‌ها نپذیرفته در حالی که اگر یک دهم آن‌ها برای غیر ابوطالب بود هرگز در ایمان او شک نمیکردند بله تنها گناه ابوطالب این است که پدر امیرالمؤمنین (ع) است و آن‌ها به خاطر بعض علی این دلیل را نمیپذیرند تا فضیلتی از فضایل بی‌شمار علی را به خیال خود کم کنند. در این مختصر به چند دلیل اشاره میشود.

1ـ محبت و یاری و نصرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

محبت به حضرت محمد (ص) و یاری و نصرت او که معروف و مشهور است و حضرت ابوطالب به این مطلب در قصیده لامیه معروف خودش تصریح میکند.

فأیّده رب العباد بنصره** اظهر دیناً حقه غیر باطل

اگر این دلیل و اعتراف به وحدت خداوند و رسالت به حضرت محمد حساب نشود اسلامی خیلی از بزرگان صحابه پذیرفته نخواهد شد.

2ـ دستور به غسل و کفن و دعای پیامبر برای او

چون خبر فوت ابوطالب به پیامبر (ص) رسید حضرت بسیار ناراحت شد و فرمود: ای علی برو و او را غسل و کفن کن و حنوط کن و آنگاه مرا خبر کن. چون پیامبر بر بالین او حاضر شد فرمود: خدا به تو جزای خیر دهد تو در کودکی مرا تربیت و در بزگی مرا پشتیبان و یاور بودی.

در این حدیث دو دلیل بر ایمان ابوطالب وجود دارد:

الف ـ فرمان رسول خدا ص برای غسل و تکفین حضرت ابوطالب به حضرت علی نه دیگر فرزندان حضرت ابوطالب زیرا فرزندان حاضر به دین جاهلیت بودند و تنها علی ع بود که مؤمن بود. اگر به خاطر ایمان نبود دیگر اولادهای ابوطالب اولی به کار بودند.

ب ـ دعای خیر پیامبر ص برای ابوطالب و وعده شفاعت به آن حضرت داد و این همان نمازی است که در آن روزگار بوده است. اگر ابوطالب مؤمن نبود پیامبر نمی‌توانست برای او دعای خیر کند چرا که قرآن از آن نهی میکند.

(وَ لا تُصَلِ‏ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُون‏) (توبه/84).

3ـ کفالت ابوطالب نسبت به پیامبر

عبدالمطلب جناب ابوطالب را کفیل و سرپرست پیامبر ص قرار داده بود و کفالت نوعی سبیل و سلطه است که خداوند میفرماید: (وَ لَنْ‏ یَجْعَلَ‏ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا) (نساء/141). پس ثابت می‌شود که ابوطالب مؤمن بوده است و الا چگونه ممکن است پیامبر تحت سلطه یک مشرک باشد.

 4ـ نماز ابوطالب

از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: ابوطالب در حال ایمان از دینا رفت و اشعارش در دیوانش بر این مطلب دلالت دارد دلیل دیگر محبت و نصرت او نسبت به پیامبر (ص) و دشمنی با دشمنان رسول خدا و دوستی با دوستان رسول خدا است و نیز تصدیق آنچه پیامبر آورده است. و فرمان وی به دور فرزندش علی و جعفر که به آنچه پیامبر بدان فرا میخواند اسلام و ایمان آروند و این‌که او بر ترین مخلوقات است و مردم را به حق و راه مستقیم فرا میخواند او فرستاده پروردگار جهانیان است...

5ـ محبت رسول خدا ص به ابوطالب

رسول خدا (ص) به ابوطالب علاقه شدید داشت و این خود دلیل بر ایمان ابوطالب است. پیامبر سالی را که ابوطالب در آن از دنیا رفت عام الحزن نامید، در حالی که خداوند از دوستی با مشرکان نهی میکند: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون‏) توبه/23.

اى اهل ایمان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگیرید؛ و کسانى از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گیرند، هم اینانند که ستمکارند

و یا آیه 1 سوره ممتحنه: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ). اى اهل ایمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید.

سال روز وفات حضرت ابوطالب (ع)

شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» وفات آن حضرت را 26 رجب میداند.

و علامه امینی در الغدیر میفرماید: «توجه ابن سعد وفات ابوطالب را نیمه شوْال تعیین کرده و ابوالفداء در تاریخ خود گفته: در شوال وفات کرده است و قسطلانی در مواهب، وفات حضرت را در شوْال به» قیل «نسبت داده است و مقریزی در امتاع گفته: ابوطالب در اول ذی القعده از دنیا رفته است ... و همین اختلافات در کتب شیعه نیز وجود دارد. (الغدیر ج7، ص500).

ولی مناسب است که استناد سخن شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» 26 رجب بزرگداشتی از حضرت ابوطالب هرسال در جهان تشیّع برگزار شود. و با توجه به این‌که 25 رجب شهادت امام کاظم (ع) و در 27 رجب مبعث رسول گرامی است 26 رجب فرصت مناسبی برای برپایی مجالس جهت بزرگداشت ابوطالب (ع) پدر امیرالمؤمنین و حامی رسول خدا میباشد و قطعاً این احیای نام حضرت سبب خوشنودی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) به ویژه امام زمان (عج) خواهد شد.

تلخیص و اقتباس از کتاب: ابوطالب (ع) حامی پیامبر، محمدحسن شفیعی شاهرودی.

اللهم عجل لو لیک الفرض

التماس دعا

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۰۵

مختصری از زندگانی موسی بن جعفر علیه‌السلام

موسی بن جعفر علیه‌السلام هفتمین امام شیعیان و هشتمین معصوم است. نام او موسی، و با کنیه‌های مانند: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل خوانده می‌شود و القابی چون کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح برای او نقل شده است.

پدر ایشان امام صادق (علیه‌السلام) و مادر آن حضرت بانوی با فضیلتی بنام «حمیده» بوده است. او در سال 128 در ابواء روستایی نزدیک مدینه به نور وجودش این جهان را منور کرده است. قریب 20 سال در عصر امامت پدر گرامیشان زندگی کرده و در سال 148 که امام صادق علیه‌السلام به شهادت رسیدند ایشان زمان امر امامت شیعیان را بدست گرفته و تا سال 183 در زندان هارون الرشید مسموم شده و از دنیا رفتند.

در تعداد اولاد حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام اختلاف بسیار است. بعضی آن را تا 40 نفر شمرده و بعضی 35 تا 37 نفر دانسته‌اند. درباره نام و تعداد همسران امام موسی کاظم علیه‌السلام منبع دقیقی وجود ندارد و تنها به تعداد فرزندان ایشان پرداخته شده است. با توجه به اینکه تعداد سی و هفت فرزند دختر و پسر برای ایشان نام برده شده است.

فرزندان ایشان از جمله: علی بن موسی الرضا (ع)، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر هارون، حسن، احمد، حمزه، محمد، عبدالله، زید، حسن، فضل، سلیمان، حسن، فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم.

اما آنچه در مورد اولاد موسی بن جعفر علیه‌السلام مطرح شده این است که چرا دختران موسی بن جعفر علیه‌السلام ازدواج نکرده‌اند. با تمام تأکید دین مبین اسلام بر امر ازدواج و تشکیل خانواده چه ادله و مشکلاتی باعث عدم ازدواج آنان شده است؟

چرا دختران امام موسی بن جعفر ازدواج نکردند؟

احتمالات و نظریات مختلفى براى ازدواج نکردن دختران حضرت موسى بن جعفر (ع) بیان‌شده است که به بررسى و صحت و سقم هر یک می‌پردازیم.

 ۱. وصیّت موسى بن جعفر (ع)

یکى از احتمالات که در واقع یکى از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسى بن جعفر (علیهما‌السلام) به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!

ابن واضح یعقوبى طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسى بن جعفر (علیهما‌السلام) را هیجده پسر و ۲۳ دختر، پسران عبارت بودند از: علی‌رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.

موسى بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ‌کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختى پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وى دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتى بسته شده براى محرمیّت در مسیر رفتن به حج و منظورى نداشته است.[1]

اما این سخن یعقوبی قابل پذیرش نبوده و از چند جهت مردود است:

اولاً، باید گفت: چنین وصیّتى برخلاف سنت رسول‌الله (ص) و سیره امامان اهل‌بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتى از امام معصوم صادر نمی‌شود.

ثانیاً، متن وصیت حضرت موسى بن جعفر غیر از آن چیزى است که یعقوبى ادعا دارد. براى قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می‌کنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسى بن جعفر (ع) نقل کرده که آن حضرت جمعى را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتى... اَوصَیْتُ بها اِلى عَلَىٍّ ٍ اِبْنى... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتى اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالى وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فى مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...»[2] شاهد مى گیرم آن‌ها را که این وصیّت من است که به فرزندم على وصیت کرده‌ام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردى از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (على) و نه دختران من (حق‌دارند) که یکى از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آن‌ها و نه سلطانى، و نه کارى براى آن‌ها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (على) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کارى اقدام کنند، به راستى با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده‌اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به کسى شوهر دهد، شوهر می‌دهد و اگر خواست رد کند، رد می‌کند.

در این وصیت نامه، حضرت موسى بن جعفر (ع) با صراحت به فرزندان اعلام می‌دارد که حجّت خدا بعد از او على بن موسى (ع) است و خواهران باید در هر کارى از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردى را که على بن موسى مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند چراکه آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسى بن جعفر و خواهران حضرت رضا (ع) نیست سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا (ع) باید نظارت داشته باشد.

بنابراین نظریه یعقوبى بى اساسى است و نمی‌توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخى محققین صریحاً سخن یعقوبى را مجعول و بى اساس دانسته‌اند.[3]

 ۲. همتا نداشتن

نظریه دوم این است که دختران حضرت موسى بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه (س) از نظر کمال علمى و معنوى در حد بالایى قرار داشتند و کسى همسنگ و همسر آن‌ها پیدا نمی‌شد و یکى از امورى که در تزویج دختر مورد توجه قرار می‌گیرد، هم‌کفو بودن است.

این نظریه نیز نمی‌تواند قابل تأیید باشد زیرا:

 اولاً سیره ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه کفو یکدیگر می‌دانستند. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هرگاه کسى به خواستگارى دختر شما آمد که دیندارى و امانتدارى او را می‌پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می‌شود.[4]

ثانیاً، در عصر امام کاظم (ع) جوانان شایسته‌اى از تبار امام حسن مجتبى (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع) و نیز در میان شیعیان افرادى وجود داشتند که می‌توانستند همسران مناسب براى آنان باشند.

ثالثاً تأکید حضرت در وصیت نامه‌ بر این‌که امر ازدواج دختران حضرت در اختیار حضرت رضا (علیه‌السلام) باشد نیز بدین معنا نیست که اگر هم‌کفو نبود آن‌ها به عقد کسی در نیارود.

۳. اختناق هارونى

احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتى کسى جرئت نداشت براى پرسیدن مسائل شرعى به در خانه موسى بن جعفر (ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمى با خانواده موسى بن جعفر (ع) داشته باشد چراکه همین ارتباط نسبى زمینه‌ای را فراهم می‌ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردى تظاهر به دیندارى می‌کرد، ولى ستمگرى بى رحم بود. یکى از مورّخین می‌گوید: هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می‌ریخت و در هنگام خشم و تندى از همه ظالم‌تر بود.[5] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانى و رقص و خنیاگرى بودند.[6]

شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانى چون على بن یقطین در تقیه به سر می‌بردند و کوچک‌ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسى است که هارون به على بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و على بن یقطین آن را به موسى بن جعفر (ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده زیرا در حادثه‌ای که برایت پیش می‌آید، به کار می‌آید.

چندى بعد یکى از خدمتگزاران على بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت: لباس مخصوص را به موسى بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌ای نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراً آن را بیاورد. وقتى که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده‌ای را درباره تو باور نخواهم کرد.[7]

این‌گونه قضایا نشان می‌دهد که ارتباط موسى بن جعفر (ع) کنترل می‌شد و از طرفى زندانى شدن امام نیز، انگیزه خواستگارى از دختران آن حضرت را کاهش می‌داد. بعد از شهادت امام وحشت بیشترى بر مردم حاکم شد و حضرت رضا (ع) نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه (س) و جمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه (س) پیش از دیدن برادر، دار فانى را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

بنابراین راز عدم ازدواج دختران حضرت را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم‌کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونى و مأمونى بود که باعث شد احدى جرئت نکند به راحتى به خانه موسى بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانى شدن حضرت موسى بن جعفر (ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا (ع) به خراسان و دور افتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.

 

 

[1] تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، ج ۲، ص ۴۲۱

[2] بحارالانوار، داراحیاء التراث العربى، ج ۴۸، ص ۲۷۶ ۲۸۰ عیون الاخبار، ج ۱، ص ۲۶ عوالم، ج ۲۱، ص ۴۷۵ اصول کافى، ج ۱، ص ۳۱۷

[3] حیاه الامام موسى بن جعفر، قرشى، ج ۲، ص ۴۹۷

[4] منتخب میزان الحکمه، ص ۲۳۴ بحارالانوار، دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۰۳، ص ۲۳۷، ح ۲۵

[5] الاغانى، ابوالفرج اصفهانى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج ۵، ص ۲۴۱

[6] تاریخ تمدن اسلام، جرجى زیدان، ترجمه على جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص ۱۶۲

[7] الارشاد، شیخ مفید، بصیرتى قم، ص ۲۹۳ شبلنجى، نورالانوار، ص ۱۵۰، با اختصار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۴۸