
در قسمت قبل گزارشهای رسیده در ولادت حضرت علی علیهالسلام را مرور کردیم در این قسمت سخنان و اقوال علما در میلاد امیر المؤمنین علیهالسلام در کعبه را از کتاب مختلف علمای شیعه و اهل تسنّن مرور خواهیم کرد
در طول تاریخ و در قرون مختلف همواره اندیشمندان اسلامی مسأله ولات امام علی علیهالسلام در کعبه را مطرح و در آثارشان به ثبت رساندند. در اینجا به جهت رعایت گزیده گویی، تنها به ذکر نام ده نفر از میان شیعیان و ده نفر از اهل سنت بسنده میشود.
ولدته فی حرم الاله أمه * والبیت حیث فناؤه والمسجد[1]
مادر او, وی را در حرم الهی (کعبه) به دنیا آورد.[2]
ایشان داستان ولادت را در کعبه را در سه کتاب از تألیفاتش آورده است. نجاشی، کتاب مولد أمیر المؤمنین علیهالسلام را از شیخ صدوق گزارش کرده است.[3] سید بن طاووس تیز همان را با عنوان «مولد مولانا علی علیهالسلام بالبیت» از شیخ صدوق گزارش میکند.[4]
شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه مینویسد:
ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه اکراما من الله تعالی له بذلک واجلالا لمحله فی التعظیم.[5]
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عامالفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. نه پیش از وی و نه بعد از آن، کسی در خانه خدا تولد نیافت. این امر بزرگ داشتی از سوی خداوند تعالی برای امام علی (علیهالسّلام) است.
مرحوم سید رضی پیرامون این فضیلت حضرت چنین مینگارد:
ولد ع بمکة فی البیت الحرام لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب بعد عام الفیل بثلاثین سنة و لا نعلم مولودا ولد فی الکعبة غیره. [6]
در سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عامالفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. مولودی غیر از او را سراغ نداریم که در خانه خدا تولد یافته باشد.
شیخ الطائفه نیز مینویسد:
وُلِدَ بِمَکَّةَ فِی الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ خَلَتْ مِنْ رَجَبٍ بَعْدَ عَامِ الْفِیلِ بِثَلَاثِینَ سَنَة. [7]
در روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عامالفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد.
وولدت علیا (علیه السلام) فی الکعبة وما ولد قبله أحد فیها[8]
فاطمه بنت اسد علیها السلام علی علیه السلام را در درون کعبه به دنیا آورد. پیش از او کسی در آنجا تولد نیافت.
ولد علیه السلام بمکة فی بیت الله الحرام ... ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالى سواه اکراما من الله تعالى[9]
در مکه و در داخل کعبه متولد شد ... قبل از او و بعد از او کسی در داخل کعبه به دنیا نیامد این امر به جهت گرامیداشت او از سوی خداوند متعال است.
مرحوم طبرسی در اعلام الوری مینویسد:
وُلِدَ بِمَکَّةَ فِی الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ اللَّهِ الْاَصَمِّ رَجَبٍ بَعْدَ عَامِ الْفِیلِ بِثَلَاثِینَ سَنَةً وَ لَمْ یُولَدْ قَطُّ فِی بَیْتِ اللَّهِ تَعَالَی مَوْلُودٌ سِوَاهُ لَا قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وَ هَذِهِ فَضِیلَةٌ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَی بِهَا اِجْلَالًا لِمَحَلِّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ وَ اِعْلَاءً لِقَدْرِهِ.[10]
در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عامالفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. هیچ مولودی قبل از او و بعد از او در خانه خدا تولد نیافت. این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگ داشت جایگاه علی (علیهالسّلام) و بلند گرداندن منزلتش، به او اختصاص داد.
ابنبطریق از اندیشمندان امامیه نیز چنین مینویسد:
ولد بمکة فی بیت الله الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل یوم الجمعة الثالث عشر من رجب، ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه، منا من الله سبحانه وتعالی علیه بذلک واجلاء لمحله فی التعظیم.[11]
در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سال سیام از عامالفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد. قبل از او و بعد از او مولودی غیر او در خانه خدا تولد نیافت. این منتی از سوی خداوند برای او، همچنین بزرگداشت جایگاه او است.
ابنشهر آشوب پیرامون ولادت حضرت علی (سلاماللهعلیه) در کعبه مینویسد:
لیس المولود فی سید الایام یوم الجمعة فی الشهر الحرام فی البیت الحرام سوی امیرالمؤمنین علیه السلام.[12]
به جز امام علی (علیهالسّلام) کسی نسیت که در برترین روزها یعنی روز جمعه و در ماه حرام (رجب) در خانه خدا، تولد یافته باشد.
قطب راوندی نیز چنین مینویسد:
ولقد ولد فی بیتالله الحرام ولم یولد فیه احد (غیره).[13]
همانا امام علی (علیهالسّلام) در خانه خدا به دنیا آمد و کسی غیر از او در آنجا به دنیا نیامد.
متکلم مشهور شیعی، مرحوم علامه حلی (رضواناللهتعالیعلیه) نیز چنین مینویسد:
ولد امیرالمؤمنین ع یوم الجمعة الثالث عشر من شهر رجب بعد عام الفیل بثلاثین سنة فی الکعبة و لم یولد احد سواه فیها لا قبله و لا بعده.
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سی سال بعد از عامالفیل، در خانه خدا به دنیا آمد و کسی قبل از او و بعد از او در آنجا تولد نیافت.[14]
و نیز علامه در تحریر الاحکام مینویسد:
وُلد بمکّة فی نفس الکعبة[15]
در مکه و در داخل کعبه متولد شد.
شیخ یوسف بحرانی مشهور به صاحب حدائق پیرامون این فضیلت مینویسد:
ولد بمکة فی البیت الحرام ولم یولد فیه احد قبله ولا بعده وهی فضیلة خص بها علیه الصلاة والسلام وکان ذلک یوم الجمعة لثلاث عشر لیلة خلت من رجب. [16]
امام علی (علیهالسّلام) در خانه خدا تولد یافت و کسی قبل از او و بعد از او در آنجا تولد نیافت. این فضیلتی است که مخصوص اوست. این امر در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب به وقوع پیوست.
ان روایة أن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ولد فی الکعبة بلغت حد التواتر معلومة فی کتب العامة والخاصة[17]
داستان ولادت امام علی علیه السلام در کعبه به حد تواتر رسیده و در کتاب های عامه و خاصه آشکار است.
ذِکْرُ أَوَائِلِ الْأَشْیاءِ الَّتِی حَدَثَتْ بِمَکَّةَ فِی قَدِیمِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِنَا هَذَا، وَأَوَّلِ مَنْ أَحْدَثَهَا وَفَعَلَهَا مِنَ النَّاسِ یقَالُ ... أَوَّلُ مَنْ وُلِدَ فِی الْکَعْبَةِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ: عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ.[18]
گفته شده ... اول کسی که از بنی هاشم از مهاجرین در کعبه به دنیا آمد، علی بن ابی طالب علیه السلام بود.
وکان مولده فی الکعبة.[19]
محل تولد او (امام علی علیه السلام) در کعبه بود.
حاکم نیشابوری از علمای بزرگ اهل سنت پیرامون ولادت حضرت امیر (سلاماللهعلیه) با ادعای تواتر چنین مینویسد:
فقد تواترت الاخبار ان فاطمة بنت اسد ولدت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة.
روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب (کرماللهوجهه) را در داخل کعبه به دنیا آورده است.[20]
«ولد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک ، وإجلالا لمحله فی التعظیم.[21]
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیهالسلام در شب جمعه سیزدهم رجبِ سال سی ام بعد از واقعه عامالفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از او، در داخل خانه خدا به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند برای تکریم و بزرگداشت جایگاهش به او بخشیده است.
أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف ولدته فی جوف الکعبة.[22]
مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف، او را در دل کعبه به دنیا آورد.
وُلِدَ علی ( علیه السلام ) بمکة المشرّفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الأصمّ رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة ، وقیل بخمس وعشرین ، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة ، وقیل بعشر سنین. ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه ، وهی فضیلة خصّه الله تعالى بها إجلالا له وإعلاءً لمرتبته وإظهاراً لتکرمته.[23]
علی علیه السلام در مکه مشرفه، اندرون بیت الله الحرام در روز جمعه، سیزدهم از ماه رجب در سال سیام پس از عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت – و گفته شده است: بیست و پنج سال پیش از آن – و دوازده سال پیش از مبعث – و گفته شده است ده سال پیش از آن – به دنیا آمد و پیش از او، کسی در خانه خدا به دنیا نیامده بود و این فضیلتی است که خداوند، برای بزرگداشتش و بالا بردن مقامش و آشکار ساختن اکرامش، بدو ویژه گردانده است.
علی بن برهان الدین حلبی صاحب کتاب مشهور سیره حلبی، پس از سخنی طولانی در باره امیرمومنان علی علیه السلام، به ولادت آن حضرت در داخل خانه کعبه استدلال نموده است:
... لأنه ولد فی الکعبة.[24]
زیرا او در کعبه دیده به جهان گشوده است.
وی در این زمینه مینویسد:
«و از مناقب وی رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت».[25]
«اتفاقا روز زیارت زنان، فاطمه بنت اسد با وجود آنکه مدت حمل تمام کرده بود، برای زیارت قصد نمود و چون این روز در تمام سال یکبار اتفاق میافتد، با وصف دشواری حرکت، خود را بهکمال رنج و مشقت تا در کعبه رسانید ... همینکه در کعبه در آمد، طلق بر طلق درد پی درد آمدن گرفت و تولد حضرت امیر علیهالسلام واقع شد».
والصحیح فی ذلک أن عادة الجاهلیة أن یفتح باب الکعبة فی البوم الخامس عشر من رجب ویدخلون جمیعهم للزیارة وکانت العادة أن النساء یدخلن قبل الرجال بیوم أو یومین وقد کانت فاطمة قریبة الوضع فاتفق أن ولدت هناک لما أصابها من شدة المزاحمة والمجاذبة.[26]
و درست در این زمینه آن است که از عادات جاهلی، گشودن کعبه در روز پانزدهم از ماه رجب بود و همه برای زیارت وارد آن میشدند و رسم چنین بود که زنان یک یا دو روز پیش از مردان وارد میشدند. این در حالی که نزدیک تولد فرزند فاطمه بود و ولادت فرزندش، براثر شدت فشار و ازدحام جمعیت در آنجا رخ داد.
المشهور فی ولادة الأمیر عندنا هو أن أهل الجاهلیة کانت عاداتهم أن یفتحوا باب الکعبة فی یوم الخامس عشر من رجب ویدخلونها للزیارة، فممن دخل فاطمة، فوافقت الولادة ذلک الیوم.[27]
مشهور در چگونگی ولادت امیرمومنان علیه السلام در نزد ما آن است که مردم جاهلی عادت داشتند که درب خانه خدا را در روز پانزدهم رجت گشوده و برای زیارت، بدان داخل شوند و از کسانی که در خانه وارد شد، فاطمه بود و ولادت آن حضرت در آن روز اتفاق افتاد.
وی نیز یکی دیگر از عالمان اهل سنت است که پیرامون ولادت با سعادت آن حضرت چنین مینویسد:
وروی ان فاطمة بنت اسد کانت تطوف بالبیت وهی حامل بعلی (علیهالسّلام) فضربها الطلق ففتح لها باب الکعبة فدخلت فوضتعه فیها.[28]
روایت شده است که فاطمه بنت اسد، در حالی که باردار بود، خانه خدا را طواف میکرد، درد زایمان او را فراگرفت، در خانه کعبه به روی او باز شد، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ ورد.
برهانالدین حلبی از دیگر عالمان سنی مذهب نیز پیرامون ولادت حضرت علی (سلاماللهعلیه) در کعبه چنین مینویسد:
وفی السنة الثلاثین من مولده صلی الله علیه وسلم ولد علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی الکعبة.[29]
و در سال سیام از ولادت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی بن ابیطالب (کرماللهوجهه) در کعبه به دنیا آمد.
ازدی نیز پیرامون ولادت در کعبه چنین مینویسد:
وکان ولد فی الکعبة ولم یولد فیها خلیفة غیر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام.
آن حضرت در کعبه به دنیا آمد، هیچ یک از خلفا غیر از امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) کسی دیگری در کعبه به دنیا نیامده است.[30]
آلوسی در شرح اشعار عینیه عبدالباقی عمری افندی که او از نوادگان خلیفه دوم نیز میباشد، شرحی نوشته است که نام کتاب او سرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیده العینیه نام دارد که شعر افندی را چنین نقل میکند:
انت العلیُ اَلّذی فَوقَ الْعُلَی رُفِعا
توآن علی بلند مرتبهای هستی که جایگاه تو از مقام رفیع الهی نشات گرفته و در اوج رفعت انسانی هستی
بِبَطْنِ مَکهَ عِندَ البَیتِ اذْ وُضِعا
خداوند تورا آورد درون مکه و داخل کعبه تورا قرار داد و تو اینگونه نازل شدی.
آلوسی در ادامه؛ ضمن شرح ابیات افندی چنین مینویسد:
و فی کون الامیر کرم الله وجهه ولد فی البیت، امر مشهور فی الدنیا وذکرفی کتب الفریقین السنه و الشیعه.
اینکه علی بن ابیطالب (کرماللهوجهه) در داخل خانه خدا به دنیا آمده است، امری مشهور است که در کتب شیعیان و اهل سنت آمده است.[31]
با دقت در این کلام آلوسی، در مییابیم که وی به عنوان یک عالم بزرگ اهل سنت ولادت امیرمؤمنان (سلامالله) در کعبه را امری مشهور تلقی کرده و معترف است که کتب شیعه و سنی نسبت به این مساله اهتمام داشتهاند.
ابنصباغ، از علمای مالکی مذهب اهل سنت نیز پیرامون این فضیلت حضرت علی (علیهالسّلام) چنین مینویسد:
ولد علی (علیهالسّلام) بمکة المشرفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الاصم رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة، وقیل بخمس وعشرین، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة، وقیل بعشر سنین. ولم یولد فی البیت الحرام قبله احد سواه، وهی فضیلة خصه الله تعالی بها اجلالا له واعلاء لمرتبته واظهارا لتکرمته. [32]
علی (علیهالسّلام) در مکه مشرفه در داخل بیتالحرام (کعبه) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنی ماه رجب سال سیام عامالفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد، و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است.
ابنصباغ نیز اشاره میکند که ولادت در کعبه فضیلت خاصه حضرت میباشد که خداوند متعال از باب بالا بردن مقام و اظهار کرامت به آن حضرت بخشیده است.
حافظ گنجی، از علمای شافعی مذهب سنی نیز در کفایة الطالب مینویسد:
ولد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه اکراما له بذلک، واجلالا لمحله فی التعظیم. [33]
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) شب جمعه سیزده رجب، سال سوم بعد از واقعه عامالفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است.
با دقت و امعان نظر در کلمات گنجی، در مییابیم که وی نیز علاوه بر اشاره به ولادت آن حضرت در کعبه، تصریح میکند که این فضیلت برای هیچ کسی غیر از حضرت علی (علیهالسّلام) محقق نشده است.
صفوری شافعی نیز از جمله عالمان سنی مذهبی است که در دو کتاب خود به ولادت حضرت علی (علیهالسّلام) در کعبه به نقل از کتاب فصول المهمه چنین نقل میکند:
ورایت فی الفصول المهمة فی معرفة الائمة بمکه المشرفة شرفها الله تعالی لابی الحسن المالکی ان علیا ولدته امه بجوف الکعبة شرفها الله تعالی وهی فضیلة خصه الله تعالی بها وذلک ان فاطمة بنت اسد رضی الله عنها اصابها شدة الطلق فادخلها ابوطالب الی الکعبة فطلقت طلقة واحدة فوضعته یوم الجمعة فی رجب سنة ثلاثین من عام الفیل...[34]
در کتاب فصول المهمه فی معرفة الائمه بمکهء المشرفه که نویسنده آن ابو الحسن مالکی بود دیدم که مادر علی (علیهالسّلام) او را در داخل کعبه به دنیا آورده است و این فضیلتی است که خداوند تنها به او داده است. داستان از این قرار است که فاطمه دختر اسد (رضیاللهعنها) درد زایمان گرفت، ابو طالب او را به داخل کعبه بود، و با یک بار درد زایمان بچه را به دنیا آورد. این ولادت در روز جمعه ۱۳ رجب سال سیم از عامالفیل اتفاق افتاد.
وی همچنین در کتاب مختصر المحاسن المجتمعه مطابق متن بالا چنین مینویسد:
رایت فی الفصول المهمة فی معرفة الائمة لبعض المالکیة ان علیا رضی الله عنه ولدته امه فاطمة بجوف الکعبة، وهی فضیلة خصه الله تعالی بها، وذلک ان امه اشتد بها الطلق، فاتی بها ابو طالب واسمه عبد مناف، وادخلها الکعبة فطلقت طلقة واحدة، فوضعته یوم الجمعة، فی شهر رجب، سنة ثلاثین من عام الفیل، بعد ان تزوج النبی صلی الله وسلم خدیجة رضی الله عنها بثلاث سنین.[35]
در کتاب فصول المهمه که نوشته یکی از علمای مالکی مذهب است دیدم که نقل شده بود: فاطمه بنت اسد، علی (رضیاللهعنه)، را درون کعبه به دنیا آورد و این فضیلتی برای اوست که خداوند به ایشان عنایت کرده است و این چنین بود هنگامی که درد حمل بر مادرش غلبه کرد، ابوطالب که اسم او عبدمناف است، او را وارد بر کعبه کرد و درد زایمان او را یک بار فرا گرفت و او (حضرت علی علیهالسلام) را در روز جمعه در ماه رجب سال ۳۰ عامالفیل، سه سال بعد از ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه به دنیا آورد.
مسعودی از دیگر عالمان اهل سنت نیز در این مورد چنین مینویسد:
وروی ان فاطمة بنت اسد لما حملت ب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کانت تطوف بالبیت فجاءها المخاض وهی فی الطواف فلما اشتد بها دخلت الکعبة فولدته فی جوف البیت.[36]
و روایت شده است که فاطمه بنت اسد هنگامی که به حضرت علی (علیهالسّلام) باردار بود، در حال طواف خانه کعبه بود که درد زایمان سراغش آمد، هنگامی که درد زیاد شد، وارد کعبه شد و فرزندش (حضرت علی علیهالسلام) را درون کعبه به دنیا آورد.
وی همچین در مروج الذهب چنین مینویسد:
وکان مولده فی الکَعبة.[37]
محل تولد علی (علیهالسّلام)، خانه کعبه است.
زرندی حنفی نیز در این مورد مینویسد:
وولد کرم الله وجهه فی جوف الکعبة...[38]
و حضرت علی بن ابیطالب (کرماللهوجه) در داخل کعبه به دنیا آمده است.
وی در جای دیگر مینویسد:
وامه فاطمة بنت اسد ابنهاشم بن عبد مناف وهی اولهاشمیة ولدت لهاشمی روی انه لما ضربها المخاض ادخلها ابو طالب الکعبة بعد العشاة فولدت فیها علی بن ابی طالب (رض).[39]
و مادر او (حضرت علی علیهالسلام) فاطمه بنت اسد فرزند هاشم فرزند عبدمناف و او اولین زن هاشمیهای بود که فرزندی هاشمی به دنیا آورد روایت شده است هنگامی که او را درد زایمان فرا گرفت، ابوطالب او را اول شب وارد بر کعبه کرد پس علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را بدنیا آورد.
وی نیز از جمله عالمان اهل سنت است که پیرامون ولادت آن حضرت در خانه خدا مینویسد:
واما مولده فولد بمکة المشرفة فی البیت الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل فی الیوم الجمعة الثالث (عشر) من رجب.[40]
محل ولادت ایشان در مکه مشرفه در خانه خدا و در سال سی عامالفیل در روز جمعه سوم سیزدهم رجب به دنیا آمدند.
دیار بکری در کتاب خود به نام تاریخ الخمیس نیز قضیه را چنین تقریر میکند:
و فی السنة الثلاثین من مولده صلی الله علیه وسلم ولد علی بن ابی طالب رضی الله عنه فی الکعبة.[41]
و در سال سی از ولادت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه(وآله)وسلم)، علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در کعبه به دنیا آمد.
موصلی ولادت امیرمؤمنان (سلاماللهعلیه) را در کعبه چنان گزارش میکند:
ومولده فی الکعبة المعظمة، ولم یولد بها سواه فی طلقة واحدة.[42]
و محل ولادت او (حضرت علی علیهالسلام) در کعبه معظمه و در کعبه جز او به دنیا نیامد. و در همان درد اول به دنیا آمد.
بستی از علمای معتزلیالعقیده اهل سنت پیرامون ولادت آن حضرت و عادات زنان بنیهاشم چنین مینویسد:
فقد علمنا فی الصحیح من الروایات عند جمیع اهل البیت، ان فاطمة بنت اسد قالت: لما قرب ولادتی بعلی، کانت العادة فی نساء بنیهاشم ان یدخلن البیت ویمسحن بطونهن بحیطانه فیخف علیهن الوضع، فخرجت مع جنینی
ولیس فی الموضع اشرف من هذا والولد الطاهر مولود فی اشرف البقاء من اکرم الفضائل، ولیس هذا للمشایخ ولا لاحد نعرفه.
ثم له فی المسجد خاصیة ومزیة، لا یشارکه فیها احد وهو انه ولد فی الکعبة.[43]
به تحقیق از روایات صحیح نزد تمام اهل بیت (علیهمالسّلام) دانستیم، که فاطمه بنت اسد فرمود: زمانی که ولادت علی (علیه السلام) نزدیک شد، عادت زنان بنیهاشم این بود که وارد بر خانه خدا شده و شکم خود را به دیوار کعبه میکشیدند تا وضح حملشان آسان شود. (و سپس در خانه خود وضع حمل میکردند) اما من با فرزندم (از خانه کعبه) خارج شدم.
و هیچ مکانی بالاتر از اینجا (کعبه) نیست و فرزند پاک (یعنی حضرت علی علیهالسلام) در والاترین مکانها به دنیا آمد و این فضیلتی است که (به او) اکرام شده است و این فضیلت برای هیچ یک از اساتید و مشایخ و هیچ کسی که میشناسیم وجود ندارد.
و سپس برای او (حضرت علی علیهالسلام) در مسجد مزیت و خاصیتی است که هیچ کسی با او شریک نبوده و اختصاص به او دارد و او کسی است که در کعبه به دنیا آمده است.
ابنمغازلی شافعی نیز قضیه ولادت حضرت علی (سلاماللهعلیه) را از امام سجاد (علیهالسّلام) چنین نقل میکند:
اخبرنا ابو طاهر محمد بن علی بن محمد البیع، قال: اخبرنا ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبدالله بن خالد الکاتب، قال: حدثنا احمد بن جعفر بن محمد بن سلم الختلی قال: حدثنی عمر بن احمد بن روح، حدثنی ابو طاهر یحیی بن الحسن العلوی، قال: حدثنی محمد بن سعید الدارمی حدثنا موسی بن جعفر، عن ابیه، عن محمد بن علی، عن ابیه علی بن الحسین، قال: کنت جالساً مع ابی ونحن زائرون قبر جدنا علیه السلام، وهناک نسوان کثیرة، اذ اقبلت امراة منهن فقلت لها: من انت یرحمک الله؟ قالت: انا زیدة بنت قریبة بن العجلان من بنی ساعدة. فقلت لها: فهل عندک شیئاً تحدثینا؟ فقالت: ای والله حدثتنی امیام العارة بنت عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان الساعدی. . انها کانت ذات یوم فی نساءٍ من العرب اذ اقبل ابو طالب کئیباً حزیناً، فقلت له: ما شانک یا ابا طالب؟ قال: ان فاطمة بنت اسد فی شدة المخاض، ثم وضع یدیه علی وجهه. فبینا هو کذلک، اذ اقبل محمد صلی الله علیه وسلم فقال له: ((ما شانک یا عم؟) ) فقال: ان فاطمة بنت اسد تشتکی المخاض، فاخذ بیده وجاء وهی معه فجاء بها الی الکعبة فاجلسها فی الکعبة، ثم قال: ((اجلسی علی اسم الله! ) ) قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً، نظیفاً، منظفاً لم ار کحسن وجهه، فسماه ابو طالب علیاً وحمله النبی صلی الله علیه وسلم حتی اداه الی منزلها. قال علی بن الحسین علیهم السلام: فوالله ما سمعت بشیء قط الا وهذا احسن منه.[44]
موسی بن جعفر از پدرشان از امام صادق و ایشان از وجود مقدس امام سجاد (سلاماللهعلیه) اجمعین نقل میکنند که:
روزی به زیارت قبر جدمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه با پدرم رفته بودیم، نشسته بودیم که آنجا زنان زیادی بودند. یکی از آنان به ما رو کرد و من به او گفتم رحمت خدا بر تو چه کسی هستی؟ گفت: من زیده دختر قریبه فرزند عجلان از قبیله بنیساعده هستم. به او گفتم: آیا نزد تو چیزی هست که برای ما بیان کنی؟ گفت آری به خدا قسم. مادرم امالعاره دختر عباده بن نضله بن مالک بن عجلان الساعدی... روزی با زنان عرب همراه بود که ابوطالب در حالی که گریه میکرد و غمگین بود آمد. به او گفتم: تو را چه شده است ای ابوطالب؟ گفت: فاطمه بنت اسد در شدت درد زایمان است و سپس دستش را زمانی که در بین ما بود روی صورتش گذاشت و هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد فرمودند چه شده است ای عمو؟ ابوطالب گفت: فاطمه بنت اسد از شدت درد حمل به سختی افتاده است. پیامبر دست ابوطالب را گرفت در حالی که او دست فاطمه بنت اسد را گرفته بود به نزد کعبه آمدند و او را در کعبه نشاند و گفت: به نام خدا بنشین. گفتن: سپس در همان درد اول، فرزند پسری خوشرو و پاک و پاک شدهای را به دنیا آورد و کسی را به زیبایی صورت او ندیدم پس ابوطالب او را علی نامید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را تا منزلش همراهی کرد. امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود: به خدا قسم هر سخن زیبایی شنیده بودم، این از آن زیباتر بود.
جوینی نیز از علمای شافعی مذهب اهل سنت پیرامون ولادت آن حضرت چنین مینویسد:
روی انها لما ضربها المخاض اشتد وجعها فادخلها ابوطالب الکعبة بعد العتمة فولدت فیها علی وقیل لم یولد فی الکعبة الا علی.[45]
و روایت شده هنگامی که وقت وضع حمل او رسید و دردش شدت یافت، ابوطالب او را اول شب وارد بر کعبه کرد و علی در آن خانه بدنیا آمد. و گفته شده که کسی غیر از علی در کعبه به دنیا نیامده است.
بسنوی نیز در محاضرات الاوائل پیرامون برخی از القاب آن حضرت و همچنین ولادت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در کعبه چنین مینویسد:
اول من لقب فی صباه باسم الاسد فی الاسلام من الصحب الکرام وهو الحیدر من اسماء الاسد سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه کان ابو امه غائبا حین ولدته داخل الکعبة وهی فاطمة بنت اسد لقبته امه تفاؤلا باسم ابیه وکان من اعیان بنیهاشم وهی اولهاشمیة ولدتهاشمیا وهو اقرب الخلفاء نسبا الی رسول الله صلی الله علیه وسلم ابن عمه وزوج افضل بناته رضی الله عنهن.[46]
و اولین صحابه مسلمانی که در کودکی نام شیر بر او نهاده شد آقای ما علی بن ابیطالب میباشد که نام او را حیدر – از نامهای شیر- نهادند. پدر مادر او در هنگام ولادتش که داخل کعبه به دنیا آمد، غائب بود و (مادرش) همان فاطمه بنت اسد میباشد و او را به خاطر تفال به اسم پدرش اسد نامید و او (حضرت علی علیهالسلام) از بزرگان بنیهاشم بود او (فاطمه بنت اسد) اولین زن هاشمیهای بود که فرزندی هاشمی به دنیا آورد و حضرت علی (علیهالسّلام) از حیث نسب نزدیکترین خلفاء به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و پسر عمو و همسر برترین دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی نیز در نورالابصار چنین مینویسد:
ولد رضی الله عنه بمکة داخل البیت الحرام علی قول یوم الجمعة ثالث عشر رجب الحرام سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة.[47]
او (حضرت علی علیهالسلام) داخل خانه کعبه بنابر قولی روز جمعه سیزدهم رجب سال سیام عامالفیل، بیست و سه سال قبل از هجرت به به دنیا آمد.
خواجه نصرالله هندی نیز بر ولادت آن حضرت در کعبه تصریح دارد چنانچه مینویسد:
والمشهور فی ولادة الامیر عندنا هو ان اهل الجاهلیة کانت عاداتهم ان یفتحوا باب الکعبة فی یوم الخامس عشر من رجب ویدخلونها للزیارة، فممن دخل فاطمة، فوافقت الولادة ذلک الیوم.[48]
مشهور در ولادت امیرالمومنین در نزد ما (اهل سنت) آن است که از عادات اهل جاهلیت آن بود که در کعبه را در روز پانزدهم رجب باز میکردند و برای زیارت وارد آن میشدند و فاطمه بنت اسد از کسانی بود که وارد شدند و در آن روز وضع حمل کردند.....
همچنین عبدالعزیز دهلوی نیز از جمله افرادی است که به ولادت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در کعبه تصریح کرده است:
والصحیح فی ذلک ان عادة الجاهلیة ان یفتح باب الکعبة فی الیوم الخامس عشر من رجب ویدخلون جمیعهم للزیارة وکانت العادة ان النساء یدخلن قبل الرجال بیوم او یومین وقد کانت فاطمة قریبة الوضع فاتفق ان ولدت هناک لما اصابها من شدة المزاحمة والمجاذبة.[49]
صحیح آن است که عادت اهل جاهلیت آن بود که در روز پانزده رجب در کعبه را باز میکردند همه آنان برای زیارت داخل میشدند و عادت زنان بود که یک یا دو روز قبل از مردان وارد شوند و فاطمه بنت اسد نزدیک به زمان وضع حمل بود و اتفاق شده که به دلیل شلوغی آنجا وضع حمل کرد.....
دهلوی نیز از جمله علمای بزرگ و مشهور اهل سنت، پیرامون ولادت آن حضرت در کعبه چنین مینویسد:
و از مناقب وی (رضیاللهعنه) که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت. [50]
ابومصطفی جنابی از علمای قرن دهم اهل سنت پیرامون ولادت امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) چنین مینویسد:
ویقال کانت ولادته فی داخل الکعبة.[51]
و گفته شده که ولادت او (حضرت علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیه)) در کعبه بوده است.
صالح بن عبدالله الغامدی از علمای معاصر سلفی نیز پیرامون امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) و ولادت ایشان چنین مینویسد:
امه فاطمة بنت اسد بنهاشم بن عبد مناف. ولدته فی جوف الکعبة وهی اولهاشمیة ولدت لهاشمی.[52]
مادرش فاطمه دختر اسد فرزندهاشم فرزند عبد مناف است. او (امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه)) را داخل کعبه به دنیا آورد و ایشان اول زنی از بنیهاشم بود که یک هاشمی را به دنیا آورد.
وی که یکی از نویسندگان معاصر اهل سنت میباشد، پیرامون ولادت امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) چنین مینویسد:
ولد علی فی داخل الکعبة.[53]
(حضرت) علی (سلاماللهعلیه) در داخل کعبه به دنیا آمد.
علماء، بزرگان و معاصرین اهل سنت نیز به ولادت آن حضرت در کعبه اشاره کردهاند که از باب نمونه به چند مورد بسنده میشود.
وی که از علمای بزرگ اهل سنت در منطقه بلوچستان و از بزرگان منطقه کوه ون بود، پیرامون این فضیلت حضرت مینویسد:
حضرت علی المرتضی (رضیاللهعنه) که عمو زاد جناب رسول اکرم (صلیاللهعلیهوسلم) بود که در روز ۱۳ رجب و بنابر روایت امام جعفر صادق (رضیاللهعنه) در هفتم شعبان قبل از هجرت به ۲۳ سال در بیتالحرام متولد شد. [54]
نکته: البته قول هفتم شعبان خلاف مشهور است.
وی که از مولفین معاصر اهل سنت میباشد، در کتابی تحت عنوان " زندگانی حضرت علی (رضیاللهعنه)" که بر اساس منابع اهل سنت نوشته است، پیرامون ولادت آن حضرت چنین مینویسد:
سی و دو سال بعد از تولد رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) در کعبه به دنیا آمد.[55]
او نیز یکی دیگر از مؤلفین معاصر اهل سنت در کتابی به نام مختصری از باورهای اهل سنت پیرامون ولادت حضرت علی (سلاماللهعلیه) در کعبه چنین مینویسد:
در ۱۳ رجب سی سال پس از تولد پیامبر (۶۰۱ میلادی) در مکه و در خانه خدا بهدنیا آمد.[56]
وی نیز از علما و نویسندگان معاصر اهل سنت است که اصل کتاب وی به زبان اردو میباشد که ترجمه متن وی چنین است:
ولادت با سعادت
حضرت سیدنا علی المرتضی (رضیاللهعنه) ۲۳ سال بعد از تولد حضور نبی کریم به دنیا آمد به این ترتیب حضرت علی (رضیاللهعنه) از لحاظ سنی ۲۳ سال از حضور نبی کریم کوچکتر بود. حضرت علی (رضیاللهعنه) در خانه کعبه به دنیا آمد. هنگام تولد حضرت علی (رضیاللهعنه) نبی کریم آب دهان خود را در دهان حضرت علی (رضیاللهعنه) ریخت و اسم علی را خود ایشان انتخاب کرد. وقتی که حضور نبی کریم (صلیاللهعلیهوسلم) اعلان نبوت کرد سن حضرت علی (رضیاللهعنه) ده سال بود.[57]
در کتاب فضائل حج که نوشته مولوی محمد زکریا و با ترجمه عبدالرحمن محبی و تقریظ مولوی عبدالحمید به چاپ رسیده است، در پاورقی به نقل از علمای شیعه و سنی مینویسد که ولادت حضرت علی (سلاماللهعلیه) در کعبه محقق شده است:
که بسیاری از علماء شیعه و سنی ولادت مبارک حضرت علی (رضیاللهعنه) را در جوف کعبه ذکر کردهاند.[58]
ولادت با سعادت مولای متقیان، امیرمؤمنان، صدیق اکبر، فاروق اعظم، اسدالله الغالب، حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در کعبه معظمه اتفاق افتاده است و طبق تصریحات علمای اهل سنت که به ذکر بیش از بیست و پنج مورد اشاره شد، مسالهای مسلم و غیر قابل انکار و همچنین این مطلب روشن شد که ولادت در کعبه تنها فضیلتی است که فقط وجود مقدس حضرت علی (سلاماللهعلیه) به این افتخار نایل و هیچ کسی در این مساله با آن حضرت شریک نیست.
[1] روضة الواعظین - الفتال النیسابوری - ص 82
[2] برگرفته از مقاله «آیا بر اساس منابع شیعه و اهل سنت امیرمؤمنان (علیهالسلام) در کعبه به دنیا آمدهاند؟».
[3] رجال النجاشی - ص 392.
[4] الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین، ص: 191
[5] الشیخ المفید، ابیعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۵، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱۹۹۳ م.
[6] (خصائص الأئمة - الشریف الرضی - ص 39)
[7] تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 6 ص 19
[8] المجدی فی أنساب الطالبین - على بن محمد العلوى العمری - ص 11
[9] تاج الموالید ( المجموعة ) - الشیخ الطبرسی - ص 12
[10] الطبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن (متوفای۵۴۸ه)، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱ ص۳۰۶، تحقیق و نشر:تحقیق مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
[11] ابنالبطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۲۴، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، جمادی الاولی ۱۴۰۷.
[12] ابنشهر آشوب، رشیدالدین ابیعبدالله محمد بن علی السروی المازندرانی (متوفای۵۸۸ه)، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۲۳.
[13] الراوندی، قطبالدین (متوفای۵۷۳ه)، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۸۸۸، تحقیق ونشر:مؤسسة الامام المهدی (علیهالسّلام) قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.
[14] الحلی، الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶ ه)، کشف الیقین فی فضائل امیر المؤمنین، ص۱۷، تحقیق:حسین الدرگاهی ابا محمد حسن حسین آبادی، محل نشر:تهران، بینا، الطبعة الاولی ۱۴۱۱ ه - ۱۹۹۱ م.
[15] تحریر الأحکام - العلامة الحلی - ج 2 ص 120
[16] البحرانی، الشیخ یوسف، (متوفای۱۱۸۶ه)، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱۷ ص۴۳۲ و ۴۳۳، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، طبق برنامه مکتبه اهل البیت.
[17] غایة المرام - السید هاشم البحرانی - ج 1 ص 50
[18] أخبار مکة للفاکهی - ج 3 - ص 198
[19] مروج الذهب ومعادن الجوهر - المسعودی - ج 2، ص 349
[20] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۵۰.
[21] الگنجی الشافعی ، أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی ، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص۴۰۷ ، الباب السابع فی مولده علیه السلام ، ناشر : دار أحیاء تراث اهل البیت (ع) ، طهران ، الطبعة الثالثة ، ۱۴۰۴هـ ، ۱۳۶۲ ش .
[22] عبد الملک بن محمد التوزری، المعروف بابن الکردبوس - الاکتفاء فی أخبار الخلفاء – ج 1، ص 480
[23] الفصول المهمة فی معرفة الأئمة - علی بن محمد أحمد المالکی ( ابن الصباغ ) - ج 1 ص 172
[24] السیرة الحلبیة - الحلبی - ج 1، ص 226
[25] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء - شاه ولی الله دهلوی – ج 6، ص 359
[26] مختصر التحفة الاثنی عشریة – ج 1 - ص 44
[27] السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة - ص 204
[28] سبط ابن جوزی، یوسف بن فرغلی، تذکرة الخواص، ص۱۰.
[29] برهانالدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۵۲۰.
[30] ازدی، ابوزکریا، تاریخ موصل، کتاب الثالث عشر، ص۵۸.
[31] آلوسی، سرح الخریده، ص۳ و ۱۵.
[32] ابنصباغ، علی بن محمد، الفصول المهمه، ص۲۹
[33] حافظ گنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۴۰۵-۴۰۶
[34] صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ج۲، ص۱۵۹.
[35] صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام، مختصر المحاسن المجتمعه، ص۱۵۶.
[36] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۴۲.
[37] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۳.
[38] زرندی حنفی، محمد بن یوسف، معارج الوصول، ص۴۹
[39] زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص۷۶
[40] امیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، الروضة الندیه، ص۳۶
[41] دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۷۹
[42] موصلی، محمد بن عبدالواحد، النعیم المقیم لعترة النبا العظیم، ص۵۵
[43] بستی، ابوالقاسم، المراتب، ص۱۵۱
[44] ابنمغازلی، مناقب حضرت علی (علیهالسّلام) لابن مغازلی شافعی، ص۵۸-۵۹.
[45] جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶.
[46] بسنوی، علاءالدین علی، محاضرة الاوائل ومسامرة الاواخر، ص۷۹
[47] شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار، ص۱۵۸
[48] خواجه نصرالله هندی، نصیرالدین، السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة، ص۲۰۴
[49] دهلوی، عبدالعزیز، مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۴۴
[50] دهلوی، ولیالله، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج۴، ص۲۶۲
[51] جنابی، مصطفی بن حسن، البحر الزخار والعیلم التیار للجنابی (متوفای ۹۹۹ هـ)، ص۲۵۵، مخطوط.
[52] غامدی، صالح بن عبدالله، الاکتفاء فی اخبار الخلفاء، ج۱، ص۴۸۰
[53] عباس محمود عقاد، عبقریة الامام علی، ص۴۳
[54] سربازی، محمد عمر، پرسش و پاسخهای ارزشمند برای جوانان، ص۱۰۴
[55] سباعی، مصطفی، زندگانی حضرت علی رضیاللهعنه، ص۸
[56] مدرس گرجی، سیفالله، مختصری از باورهای اهل سنت، ص۹۸.
[57] قادری، محمد حسیب، سیرت حضرت سیدنا علی المرتضی رضیاللهعنه، ص۲۷
[58] محبی، عبدالرحمن، فضائل حج، ص۱۱۲.
امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) فضائل بیشماری دارد. برخی از این فضائل، از ویژگیهای خاص آن حضرت به شمار میرود، به گونهای که احدی را بهرهای از آن نیست. یکی از آن فضیلتهای منحصر به فرد، ولادت در خانه خداوند: کعبه است. اما سوگمندانه باید گفت این منقبت از سوی برخی اهل سنت انکار شده است. امتناع این دسته، بستر پژوهش پیش روی را فراهم آورد. آنچه در پی میآید کاوشی از مستندهای روایی این مسأله در منابع فریقین [شیعه و اهل تسنن] به همراه دیدگاه عدهای از عالمان این دو فرقه است.
گزارشهای ولادت امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) در کعبه، در ابواب مختلف از میراث علمی فریقین از جمله باب «مولد الإمام علی علیهالسلام» نمایان گشته است. این گزارشها سطح یکسانی ندارند؛ برخی از آن به اصل ولادت در کعبه نظر دارند؛ برخی نیز با وجود اختلاف در شرح تفصیلی ماجرا، به طور مشترک از ورود فاطمه بنت اسد (سلامالله) در خانه خدا و ولادت امیر مؤمنان (علیهالسلام)در آن، سخن به میان آورده است. لازم به ذکر است عدهای از عالمان اسلامی در انعکاس گزارشهای ولادت، ذکری از سلسله راویان آن ننمودهاند. از همین رو، رویکرد پژوهش حاضر متوجه گزارشهای مُسنَد واقعه گشته و از گزارشهای فاقد سند، صرفاً به ذکر آنها بدون هرگونه توضیح، بسنده میشود.
بر پایه بررسیهای به جای آمده، گزارشهای مُسند، دستکم با پنج طریق از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، امیر مؤمنان (علیهالسلام) ، عباس بن عبدالمطلب، یزید بن قعنب و اُم العارة بنت عبادة، در میراث فریقین بازتاب داشته است. این حجم از روایات (صرف نظر از روایات فاقد سند) در اصطلاح دانش حدیث، مستفیض بوده که از اعتبار و ارزشمندی درخور توجهی برخودار میباشد. البته از سخن حاکم نیشابوری، حدیثشناس برجسته اهل سنت و نیز سخن برخی عالمان امامی همچون مرحوم سید هاشم بحرانی به خوبی این نکته برمیآید که گزارشهای ولادت امام علی (علیهالسلام) در کعبه، از کثرت فوقالعادهای برخوردار بوده و برترین اعتبار ممکن یک حدیث یعنی تواتر را داراست (متن کلام هر دو در ادامه خواهد آمد).
این گزارش را نخست سید بن طاووس از کتاب «مولد مولانا علی (علیهالسلام) بالبیت» تألیف شیخ صدوق رحمه الله و صاحب کتاب «جامع الاخبار» به طور خلاصه از طریق جابر بن عبدالله انصاری و او از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آورده است. سپس شاذان بن جبرئیل قمی در «الفضائل» خود، تفصیل آن را انعکاس داده است. در این گزارش از آثار با برکت ولادت امیر مؤمنان (علیهالسلام) بر زمین و آسمان و نیز شادمانی جناب ابوطالب (علیهالسلام) از این واقعه، همچنین اعلام ولادت فرزندش، سخن به میان آمده است.
سید بن طاووس مینویسد:
[الباب فیما نذکره من تسمیة مولانا علی (علیهالسلام) بأمیر المؤمنین] رأیت ذلک و رویته من کتاب مولد مولانا علی (علیهالسلام) بالبیت تألیف أبی جعفر محمد بن بابویه قد رواه عن رجال الجمهور فلذلک أذکره و أقتصر على المراد منه. فَقَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ عَطَا قَالَ حَدَّثَنَا شَاذَانُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا یحْیى بْنُ أَبِی یحْیى قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ حَدَّثَنِی مُسْلِمُ بْنُ خَالِدٍ الْمَکِّی قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) فَقَالَ آه آه لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ (علیهالسلام) .[1]
این باب درباره نامیدن امام علی (علیهالسلام) به امیر المومنین است. این روایت را دیده و آن را از کتاب «مولد مولانا علی (علیهالسلام) بالبیت» تألیف شیخ صدوق روایت میکنم که آن را از علمای اهل سنت روایت کرده است. پس به همین سبب آن را ذکر میکنم و به مقداری که مقصود ماست، اکتفاء مینمایم. او با سلسله سند خودش از جابر نقل میکند که گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و سلم درباره ولادت امام علی (علیهالسلام) پرسیدم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: آه آه همانا درباره بهترین مولود پس از من پرسیدی که بر سنت حضرت عیسی بن مریم (علیهالسلام) تولد یافت.
در کتاب «جامع الاخبار» نیز چنین آمده است:
رُوِی بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٌ النَّجَّارُ دوریستی [الدُّورْیسْتِی] قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی وَ حَدَّثَنِی یحْیى بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیى قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ حَدَّثَنِی مُسْلِمُ بْنُ خَالِدٍ الْمَکِّی قَالَ حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) فَقَالَ ص لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ ... .[2]
مشروح روایت به گزارش شاذان بن جبریل این است:
أَخْبَرَنَا الشَّیخُ الْإِمَامُ الْعَالِمُ الْوَرِعُ النَّاقِلُ ضِیاءُ الدِّینِ شَیخُ الْإِسْلَامِ أَبُو الْعَلَاءِ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیى الْعَطَّارُ الْهَمَدَانِی ره فِی هَمَدَانَ فِی مَسْجِدِهِ فِی الثَّانِی وَ الْعِشْرِینَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ سِتِّمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ رُکْنُ الدِّینِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِی قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ رَوْقٍ الْخَطَّابِی قَالَ حَدَّثَنَا الْحَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ سَالِمٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ السَّرِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ مِیلَادِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ آهْ آهْ سَأَلْتَ عَجَباً یا جَابِرُ عَنْ خَیرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِی عَلَى سُنَّةِ الْمَسِیحِ ... کَانَ رَجُلٌ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ وَ کَانَ زَاهِداً عَابِداً یقَالُ لَهُ الْمُثْرِمُ بْنُ زَغِیبٍ الشَّیقُبَانُ وَ کَانَ مِنْ أَحَدِ الْعُبَّادِ ... ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ یا هَذَا [یعنی اباطالب] فَإِنَّ الْعَلِی الْأَعْلَى أَلْهَمَنِی إِلْهَاماً فِیهِ بِشَارَتُکَ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ وَلَدٌ یولَدُ مِنْ ظَهْرِکَ هُوَ وَلِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ وَصِی رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ... قَالَ أَبُو طَالِبٍ إِنِّی لَا أَعْلَمُ حَقِیقَةَ مَا تَقُولُ إِلَّا بِبُرْهَانٍ مُبِینٍ وَ دَلَالَةٍ وَاضِحَةٍ قَالَ الْمُثْرِمُ مَا تُرِیدُ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أَعْلَمَ مَا تَقُولُهُ حَقٌّ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَلْهَمَکَ ذَلِکَ قَالَ فَمَا تُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَ لَکَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یطْعِمَکَ فِی مَکَانِکَ هَذَا قَالَ أَبُو طَالِبٍ أُرِیدُ طَعَاماً مِنَ الْجَنَّةِ فِی وَقْتِی هَذَا قَالَ فَدَعَا الرَّاهِبُ رَبَّهُ قَالَ جَابِرٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَمَا اسْتَتَمَّ الْمُثْرِمُ دُعَاءَهُ حَتَّى أُوتِی بِطَبَقٍ عَلَیهِ فَاکِهَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ عِذْقُ رُطَبٍ وَ عِنَبٍ وَ رُمَّانٍ فَجَاءَ بِهِ الْمُثْرِمُ إِلَى أَبِی طَالِبٍ فَتَنَاوَلَ مِنْهُ رُمَّانَةً ثُمَّ نَهَضَ مِنْ سَاعَتِهِ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رض فَلَمَّا اسْتَوْدَعَهَا النُّورَ ارْتَجَّتِ الْأَرْضُ وَ تَزَلْزَلَتْ بِهِمْ سَبْعَةَ أَیامٍ حَتَّى أَصَابَ قُرَیشاً مِنْ ذَلِکَ شِدَّةٌ فَفَزِعُوا ...ثُمَّ صَعِدَ أَبُو طَالِبٍ الْجَبَلَ وَ قَالَ لَهُمْ أَیهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَحْدَثَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ حَادِثاً وَ خَلَقَ فِیهَا خَلْقاً ... فَبَکَى وَ رَفَعَ یدَیهِ وَ قَالَ إِلَهِی وَ سَیدِی أَسْأَلُکَ بِالْمُحَمَّدِیةِ الْمَحْمُودَةِ وَ الْعَلَوِیةِ الْعَالِیةِ وَ الْفَاطِمِیةِ الْبَیضَاءِ إِلَّا تَفَضَّلْتَ عَلَى تِهَامَةَ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ قَالَ جَابِرٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوَ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ قَدْ کَانَتِ الْعَرَبُ تَکْتُبُ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ فَیدْعُونَ بِهَا عِنْدَ شَدَائِدِهِمْ فِی الْجَاهِلِیةِ وَ هِی لَا تَعْلَمُهَا وَ لَا تَعْرِفُ حَقِیقَتَهَا حَتَّى وُلِدَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَلَمَّا کَانَ فِی اللَّیلَةِ الَّتِی وُلِدَ فِیهَا ع أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ وَ تَضَاعَفَتِ النُّجُومُ فَأَبْصَرَتْ مِنْ ذَلِکَ عَجَباً فَصَاحَ بَعْضُهُمْ فِی بَعْضٍ وَ قَالُوا إِنَّهُ قَدْ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ حَادِثٌ أَ لَا تَرَوْنَ إِشْرَاقَ السَّمَاءِ وَ ضِیاءَهَا وَ تَضَاعُفَ النُّجُومِ بِهَا قَالَ فَخَرَجَ أَبُو طَالِبٍ وَ هُوَ یتَخَلَّلُ سِکَکَ مَکَّةَ وَ مَوَاقِعَهَا وَ أَسْوَاقَهَا وَ هُوَ یقُولُ لَهُمْ أَیهَا النَّاسُ وُلِدَ اللَّیلَةَ فِی الْکَعْبَةِ حُجَّةُ اللَّهِ تَعَالَى وَ وَلِی اللَّه ...[3]
جابر میگوید از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و سلم درباره ولادت امام علی (علیهالسلام) پرسیدم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: آه آه همانا درباره بهترین مولود پس از من پرسیدی که بر سنت عیسی بن مریم (علیهالسلام) تولد یافت ... در آن زمان مردی عابد و زاهد بود که او را مثرم میگفتند. او یکی از عابدان بود. او گفت: ای ابوطالب! بر تو بشارت باد همانا خداوند بزرگ مرا الهامی نمود که در آن بشارتی برای توست. ابوطالب گفت: آن چیست؟ مثرم گفت: فرزندی از پشت تو بیرون میآید که ولی خدا، امام متقین و جانشین رسول ربالعالمین (صلیاللهعلیهوآله) است ... ابوطالب گفت: من حقیقت آنچه را که میگویی نمیدانم مگر به دلیل روشن. مثرم گفت: چه میخواهی؟ گفت: میخواهم بدانم آنچه میگویی حق است و خداوند به تو الهام نموده است. گفت: چه میخواهی تا آنکه از خداوند بخواهم تو را در اینجا از طعام سیر گرداند؟ حضرت ابوطالب فرمود: طعامی بهشتی میخواهم. در این هنگام مثرم خداوند را خواند. جابر میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: هنوز دعایش تمام نشده بود که طبقی آورده شد و بر آن میوهی بهشتی و خوشهی خرما و انگور و انار بود. مثرم آن را برای ابوطالب (علیهالسلام) آورد و اناری از آن خورد. سپس برخاست و نزد فاطمه بنت اسد علیها السلام رفت. زمانی که نور [حضرت علی (علیهالسلام) در رحم] فاطمه بنت اسد قرار گرفت، زمین به لرزه در آمد و به مدت هفت روز در حال لرزش بود تا آنکه قریش از این ماجرا احساس ترس نمودند... سپس حضرت ابوطالب (علیهالسلام) بر بالای کوه رفت و گفت: ای مردم بدانید خدای تعالی در این شب حادثه ای ایجاد کرد و مخلوقی جدید خلق نمود ... این هنگام حضرت ابوطالب (علیهالسلام) گریه کرد و دستانش را بالا برد و عرضه داشت: خداوندا، آقای من، از تو درخواست میکنم به حق مقام محمدی که ستایش شده و جای گاه علوی بلند مرتبه به جایگاه و شأن فاطمی درخشان، بر سرزمین مکه رأفت و رحمت را ارزانی بداری. جابر میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: به خدایی قسم که دانه را آفرید و انسان را خلق نمود عرب این جملات جناب ابوطالب (علیهالسلام) را نوشتند و در زمآنجاهلیت در سختیها و مشکلات با این جملات خداوند را میخواندند ولی نمیدانستند معنای آن چیست و حقیقت آن را درک نمیکردند تا اینکه [حضرت] علی بن ابیطالب [ (علیهالسلام) ] متولد شد؛ در شبی که ایشان پا به جهان گذاشت، زمین را نور فرا گرفت و [گویا] ستارگان دو برابر شدند. این مایه تعجب همگان گشت. برخی از آنان فریاد میزدند و میگفتند در آسمان حادثهای رخ داد آیا روشنی و نور آسمان و دو برابر شدن ستارگان را نمیبینید؟ در این هنگام حضرت ابوطالب (علیهالسلام) خارج شد در حالی که در کوچهها و بازارهای مکه تردد میکرد و میگفت: ای مردم! امشب در کعبه حجت خدا و ولی او متولد شده است ... .
لازم به ذکر است علامه مجلسی همین روایت را از کتاب «غُرر الدرر» نیز گزارش میکند.
کِتَابُ غُرَرِ الدُّرَرِ لِلسَیدِ حَیدَرِ الْحُسَینِی عَنِ الشَّیخِ جَمَالِ الدِّینِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشِیدِ الْأَصْبَهَانِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَطَّارِ الْهَمَدَانِی عَنِ الْإِمَامِ رُکْنِ الدِّینِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِی عَنْ فَارُوقٍ الْخَطَّابِی عَنْ حَجَّاجِ بْنِ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ الْفَسَوِی عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ الْمَکِّی عَنْ أَبِی الزُّبَیرِ عَنْ جَابِرٍ مِثْلَه.[4]
این گزارش را طبری امامی و حسین بن عبد الوهاب با سلسله سند، از طریق جناب میثم تمار از امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) نقل کردهاند. بر پایه این گزارش سعید بن فضل در میان جمعیتی که امام علی (علیهالسلام) نیز در آن حضور داشت، در سخنانی که بیانگر فضائل آن حضرت از جمله ولادت ایشان در خانه خدا است، آغاز به سخن نمود و در میان آن جمعیت کسی سخنانش را رد نکرد. امام علی (علیهالسلام) نیز سخنش را تائید نمود و فرمود: ای سعید بن فضل آنچه گفتی من هستم. متن این روایت، چنین است:
حدثنا أبو التحف علی بن محمد بن إبراهیم المصری قال [ حدثنی ] الأشعث بن مرة عن المثنى بن سعید عن هلال بن کیسان الکوفی الجزار عن الطیب الفواخری عن عبد الله بن سلمة الفتحی عن شقادة بن الاصید العطار البغدادی قال [ حدثنی ] عبد المنعم بن الطیب عن العلا بن وهب بن قیس عن الوزیر أبی محمد [ بن ] سایلویه رضی الله عنه فإنه کان من أصحاب أمیر المؤمنین علیهالسلام [العارفین وروى جماعتهم] عن ابن حریز عن أبی الفتح المغازلی عن أبی جعفر میثم التمار قال: کنت بین یدی مولای أمیر المؤمنین (علیهالسلام) إذ دخل علینا من الباب رجل مشذب علیه قباء أدکن ... وقال: أیکم المجتبى فی الشجاعة أیکم المولود فی الحرم ... فقال أمیر المؤمنین (علیهالسلام) : أنا یا سعد بن الفضل بن الربیع بن مدرکة ...[5]
میثم تمار گوید: روزی در کوفه در محضر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نشسته بودم که ناگهان مردی بلند قامت، با قبای خز تیره رنگبر تن، وارد شد ... و گفت: کدام یک از شما در شجاعت برگزیده است؟ کدام یک از شما در کعبه دیده به جهان گشوده است؟... علی (علیهالسلام) فرمود: ای سعد بن فضل بن ربیع بن مدرکة آنچه گفتی من هستم ... .
این طریق مربوط به یزید بن قعنب یکی از شاهدان عینی است. مطابق این گزارش، دیوار کعبه شکافته شد، فاطمه بنت اسد علیها السلام بدان وارد گشته، مدت چند روز در آن توقف نمود و سرانجام آن حضرت (علیهالسلام) تولد یافت. مادر امام علی (علیهالسلام) پس از شادمانی بسیار از این رخداد، نامگذاری فرزندش را دستوری از طرف خداوند میداند که به همراه بیان پارهای از فضائل آن حضرت، توسط پیکی از غیب به وی اعلام گشت. شیخ صدوق در سه کتاب معروف خویش با ذکر سلسله راویان، این چنین روایت مینماید:
حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِی قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ قَالَ قَالَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب وَ فَرِیقٍ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِهِ لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَقَالَتْ رَبِّ إِنِّی مُؤْمِنَةٌ بِکَ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَ کُتُبٍ وَ إِنِّی مُصَدِّقَةٌ بِکَلَامِ جَدِّی إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ (علیهالسلام) وَ أَنَّهُ بَنَى الْبَیتَ الْعَتِیقَ فَبِحَقِّ الَّذِی بَنَى هَذَا الْبَیتَ وَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِی فِی بَطْنِی لَمَّا یسَّرْتَ عَلَی وِلَادَتِی قَالَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ فَرَأَینَا الْبَیتَ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ الْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ ینْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ ینْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ الرَّابِعِ وَ بِیدِهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) ثُمَ قَالَتْ ... لَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِی هَاتِفٌ یا فَاطِمَةُ سَمِّیهِ عَلِیاً فَهُوَ عَلِی وَ اللَّهُ الْعَلِی الْأَعْلَى یقُولُ إِنِّی شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِی وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِی وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِی وَ هُوَ الَّذِی یکْسِرُ الْأَصْنَامَ فِی بَیتِی وَ هُوَ الَّذِی یؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَیتِی وَ یقَدِّسُنِی وَ یمَجِّدُنِی فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَیلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَصَاه.[6]
یزید بن قعنب گوید من با عباس بن عبدالمطلب و جمعى از عبد العزى برابر خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد علیها السلام که در ماه نهم بارداری امیر مؤمنان (علیهالسلام) بود و درد تولد نوزاد داشت، وارد شد و گفت: خدایا من به تو و بدان چه از نزد تو آمده است از رسولان و کتابها، ایماندارم و به سخن جدم ابراهیم خلیل تصدیق دارم و او است که این بیت عتیق را ساخت. به حق آنکه این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت را بر من آسان کن. یزید بن قعنب گوید دیدیم که خانه از پشت شکافت و فاطمه علیها السلام به درون آن رفت و از دیده ما نهان شد و دیوار به هم آمد. خواستیم قفل در خانه را بگشاییم، گشوده نشد. در این هنگام دانستیم که این امر از طرف خداى عز و جل است. پس از چهار روز بیرون آمد در حالی که علی (علیهالسلام) را در دست داشت. سپس گفت ... چون خواستم بیرون آیم هاتفى آواز داد اى فاطمه نامش را على بگذار که او على است و خداى اعلى میفرماید : من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش نمودم و دانش پیچیده خویش را بدو آموختم و اوست که بتها را در خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان میگوید و مرا تقدیس و تمجید میکند. خوشا بر کسى که او را دوست دارد و فرمان از او بردارد و وای بر کسى که او را دشمن دارد و از او نافرمانى کند.
لازم به ذکر است صاحب کتاب بشارة المصطفی (صلیاللهعلیهوآله) همین روایت را با اضافه یک نفر در ابتدای سند از شیخ صدوق نقل کرده است:
أَخْبَرَنَا الرَّئِیسُ الزَّاهِدُ الْعَابِدُ الْعَالِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ الْحَسَنِ فِی الرَّی سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ خَمْسِمِائَةٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ عَمِّهِ الشَّیخِ السَّعِیدِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ بَابَوَیهِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ قَالَ: حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِی قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ قَالَ: قَالَ: یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ: کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب ...[7]
این گزارش را شیخ طوسی رحمهالله با سه سند از عباس عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که شاهد عینی دیگری است و نیز یزید بن قعنب انعکاس داده است. لازم به ذکر است دو راوی آن یعنی عایشه و انس بن مالک از راویان اهل سنت به شمار میروند.
متن گزارش به قرا ذیل است:
حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی (رَضِی اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَیوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاضِی، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو حَبِیبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی سُفْیانُ بْنُ عُیینَةَ، عَنِ الزُّهْرِی، عَنْ عَائِشَةَ.
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِی سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الرُّبَیعِی، قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیا بْنُ یحْیى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عبدالمطلب.
قَالَ ابْنُ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَلِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلَامُ عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِمُ السَّلَامُ قَالَ: کَانَ الْعَبَّاسُ بْنُ عبدالمطلب وَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ جَالِسَینِ مَا بَینَ فَرِیقِ بَنِی هَاشِمٍ إِلَى فَرِیقِ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، إِذْ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ أُمِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ فَوَقَفَتْ بِإِزَاءِ الْبَیتِ الْحَرَامِ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَرَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ السَّمَاءِ وَ قَالَتْ: أَی رَبِ إِنِّی مُؤْمِنَةٌ بِکَ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِکَ الرَّسُولُ فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الْبَیتِ وَ بِهَذَا الْمَوْلُودِ الَّذِی فِی أَحْشَائِی الَّذِی ... لَمَّا یسَّرْتَ عَلَی وِلَادَتِی قَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ عبدالمطلب وَ یزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ: لَمَّا تَکَلَّمَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ رَأَینَا الْبَیتَ قَدِ انْفَتَحَ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا ثُمَّ عَادَتِ الْفَتْحَةُ وَ الْتَزَقَتْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى فَرُمْنَا أَنْ نَفْتَحَ الْبَابَ لِیصِلَ إِلَیهَا بَعْضُ نِسَائِنَا فَلَمْ ینْفَتِحِ الْبَابُ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بَقِیتْ فَاطِمَةُ فِی الْبَیتِ ثَلَاثَةَ أَیامٍ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَیامٍ انْفَتَحَ الْبَیتُ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِی کَانَتْ دَخَلَتْ فِیهِ فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِی (علیهالسلام) عَلَى یدَیهَا ثُمَّ قَالَتْ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَنِی عَلَى الْمُخْتَارَاتِ مِمَّنْ مَضَى قَبْلِی ... لِأَنِّی وَلَدْتُ فِی بَیتِهِ الْعَتِیقِ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ وَ وَلَدِی عَلَى یدَی هَتَفَ بِی هَاتِفٌ وَ قَالَ: یا فَاطِمَةُ، سَمِّیهِ عَلِیاً، ... وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدَ حَبِیبِی وَ نَبِیی ...[8]
عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قعنب در میان گروه بنیهاشم و عبدالعز نی در مقابل بیتالله الحرام نشسته بودند هنگامی که فاطمه بنت اسد بن هاشم آمد و در آن روز نُه ماه تمام به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حامله بود .فاطمه مقابل بیتالله الحرام ایستاد و رویش را به طرف آسمان بلند نمود و گفت: ای پروردگار من، همانا من به تو و به آنچه از نزد تو فرستاده شده ایماندارم ... پس از تو میخواهم به حق این خانه و به حق این مولودی که در شکم من است اینکه این ولادت را بر من آسان کنی. عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قعنب گفتند: هنگامی که فاطمه بنت اسد اینگونه سخن گفت و به این حالت دعا کرد، دیدیم خانهی کعبه از پشت گشوده شد (دیوار شکافته شد) و فاطمه بنت اسد در آن داخل شد و از چشمها پنهان گردید و دیوار شکافته شده، به اذن خداوند به حالت اول بازگشت. یعنی شکاف بسته شد. پس از آن هر کاری کردیم که در را باز کنیم و بعضی از زن های ما پیش او بروند در باز نشد. پس دانستیم که همانا آن امر بزرگی از امر خداوند بلند مرتبه است. فاطمه سه روز در خانه کعبه بود. هنگامی که بعد از سه روز از همانجایی که دیوار گشوده شده بود و فاطمه داخل شده بود، دوباره شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که علی (علیهالسلام) بر روی دستانش بود از آن خارج شد. و به مردم گفت: همانا خداوند عزوجل مرا بر زنان اختیار شده از کسانی که قبل از من بودند، فضیلت و برتری داد ... برای اینکه من فرزندم را در بیت عتیق به دنیا آوردم و هنگامی که اراده نمودم که از خانه کعبه با فرزندم که در آغوشم بود خارج شوم، هاتفی از غیب گفت: ای فاطمه او را علی بنام ... او امامِ پس از حبیب و نبی من است.
این گزارش را ابن مغازلی از عالمان سده پنجم اهل سنت توسط زیدة بنت قریبه و او از مادرش اُم عماره که یکی دیگر از شاهدان ماجرا بود، نقل کرده است. این گزارش اگر چه در تبیین جزئیات ماجرا با گزارشهای دیگر مقداری متفاوت است اما در رابطه با ورود فاطمه بنت اسد سلاماللهعلیها به خانه خدا و تولد یافتن امام علی (علیهالسلام) در این مکان، با دیگر گزارشهاست همسو است.
اینک متن گزارش:
أخبرنا أبو طاهر محمد بن علی بن محمد البیع قال أخبرنا أبو عبد الله أحمد بن محمد بن عبد الله بن خالد الکاتب قال حدثنا أحمد بن جعفر بن محمد بن سلم الختلی قال: حدثنی عمر بن أحمد بن روح حدثنی أبو طاهر یحیى بن الحسن العلوی قال: حدثنی محمد بن سعید الدارمی حدثنا موسى بن جعفر، عن أبیه، عن محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین قال: کنت جالساً مع أبی ونحن زائرون قبر جدنا (علیهالسلام) ، وهناک نسوان کثیرة إذ أقبلت امرأة منهن فقلت لها: من أنت یرحمک الله؟ قالت: أنا زیدة بنت قریبة بن العجلان من بنی ساعدة. فقلت لها: فهل عندک شیئاً تحدثینا؟ فقالت: إی والله حدثتنی أمی أم العارة بنت عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان الساعدی أنها کانت ذات یوم فی نساءٍ من العرب إذ أقبل أبو طالب کئیباً حزیناً فقلت له: ما شأنک یا أبا طالب؟ قال: إن فاطمة بنت أسد فی شدة المخاض ثم وضع یدیه على وجهه فبینا هو کذلک إذ أقبل محمد صلى الله علیه وسلم فقال له: ما شأنک یا عم؟ فقال: إن فاطمة بنت أسد تشتکی المخاض فأخذ بیده وجاء وهی معه فجاء بها إلى الکعبة فأجلسها فی الکعبة ثم قال: اجلسی على اسم الله قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً نظیفاً منظفاً لم أر کحسن وجهه فسماه أبو طالب علیاً وحمله النبی صلى الله علیه وسلم حتى أداه إلى منزلها. قال علی بن الحسین علیهم السلام: فوالله ما سمعت بشیء قط إلا وهذا أحسن منه.[9]
امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: با پدرم نشسته بودم و به زیارت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمده بودیم در آنجا زنان زیادى بودند ناگاه زنى از آنان رو به ما کرد. به او گفتم تو کیستى خدا تو را رحمت کند؟ جواب داد: من زیده دختر قریبه بن عجلان از قبیله بنى ساعده هستم. به او گفتم: آیا چیزى دارى به ما روایت کنى؟ گفت: آرى به خدا. روایت کرد مرا مادرم ام عماره دختر عبادة بن نضلة بن مالک بن عجلان ساعدى که روزى در میان زنان عرب بودم که ابوطالب در حالى که محزون و دل گرفته بود، وارد شد به او گفتم: اى ابوطالب چه مىشود تو را؟ گفت: فاطمه بنت اسد در حال زایمان است. سپس دستش را روى صورتش گذاشت. ما آنجا بودیم که ناگاه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم وارد شد.گفت: اى عمو تو را چه مىشود؟ جواب داد: فاطمه بنت اسد از شدت درد زایمان مىنالد. پس دست ابو طالب را گرفت و به همراه فاطمه به سوى کعبه آورد و در کعبه نشاند. سپس به فاطمه فرمود: بنشین به نام خدا. همان موقع دردی او را گرفت. سپس پسرى پاکیزه زائید. ابوطالب نام او را «على» گذاشت و پیامبر او را برداشت تا به منزل فاطمه رساند. على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: به خدا قسم [در خصوص ولادت على (علیهالسلام) ] هیچ چیزى نشنیدم مگر اینکه این از همه بهتر بود.
ناقلان حدیث در پارهای موارد، بیآنکه سلسله راویان را بیاورند، تنها متن روایت را گزارش کردند. این امر لزوماً به معنای فاقد سند بودن یک روایت نیست، بلکه میتواند به لحاظ رعایت اختصار یا اُموری مانند شهرت آن روایت و ... باشد. تعدادی از گزارشهای بدون سند، پیرامون ولادت در کعبه به قرار زیر است:
رُوِی أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْفُضَیلِ الدَّرْوَقِی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع یقُولُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ وَ هِی فِی الطَّوَافِ فَدَخَلَتِ الْکَعْبَةَ فَوَلَدَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهَا.
قال عمر بن عثمان ذکرت هذا الحدیث لسلمة بن الفضل فقال حدثنی محمد بن إسحاق عن عمه و موسى بن بشار أن علی بن أبی طالب ع ولد فی الکعبة.[10]
از ابو حمزه ثمالی روایت شده است که گفت از امام سجاد (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: فاطمه بنت اسد را درد تولد نوزاد فرا گرفت، در حالی که مشغول طواف بود. پس داخل کعبه شد و علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را در آنجا به دنیا آورد.
عمر بن عثمان گفت: این حدیث را برای سلمة بن فضل گفتم او گفت: محمد بن اسحاق از عمویش و موسی بن بشار برایم گفتند که علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در کعبه تولد یافت.
نویسنده در مقدمه این کتاب مینویسد:
و أنا إن شاء الله أفتتح لکل مجلس منها بکلام الله تعالى ثم بآثار النبی و الأئمة ع محذوفة الأسانید فإن الأسانید لا طائل فیها إذا کان الخبر شائعا ذائعا.[11]
به خواست خداوند برای هر مجلس، نخست با کلامی از خداوند تعالی سپس آثار رسول خدا و ائمه علیهم السلام، با حذف اسانیدشان شروع میکنم؛ زیرا وقتی که خبر گسترش و شیوع داشته باشد [آوردن] اسانید، فایدهای ندارد.
[زیارة اخرى لأمیر المؤمنین صلوات الله علیه] زَارَ بِهَا الصَّادِقُ (علیهالسلام) فِی سَابِعَ عَشَرَ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عَلَّمَهَا لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِی قَالَ: إِذَا أَتَیتَ مَشْهَدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) فَاغْتَسِلْ غُسْلَ الزِّیارَةِ ... وَ قُل: ... السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَالِدَ الْأَئِمَّةِ ... السَّلَامُ عَلَیکَ یا مَنْ وُلِدَ فِی الْکَعْبَة.[12]
[زیارت دیگر برای امیر مؤمنان (علیهالسلام) ] که امام صادق (علیهالسلام) در هفده ربیع الاول در هنگام طلوع خورشید، با آن [عبارات] علی (علیهالسلام) را زیارت و آن را به محمد بن مسلم تعلیم نموده است. فرمود: آنگاه که نزد امام (علیهالسلام) آمدی، غسل زیارت به جای آور ... سپس بگو: سلام بر تو ای پدر امامان ... سلام بر تو ای کسی که در خانه خدا تولد یافتی.
عن الصادق (علیهالسلام) ان فاطمة ابنة أسد قالت لما حملت بعلى رآنی رسول الله صلى الله علیه وآله بعد أربعة أشهر فقال إن معک حملا یا أماه قلت نعم قال إن ولدتیه ذکرا فهبیه لی أشدد به أزری وأشرکه فی أمری فسمعه أبو طالب فقال عزیزی انا غلامک وفاطمة جاریتک ان ولدت ذکر أو أنثى فهو لک فلما تمت شهوری طفت بالبیت ثلثا فضربنی المطلق فاستقبلنی محمد وقال مالی أرى وجهک متغیرا قلت ضربنی المطلق قال فرغت من الطواف قلت لا قال طوفی فان اتى علیک أمر لا تطیقینه فادخلی الکعبة فهی ستر الله فلما کنت فی السابعة وعلانی مالا أطیقه دخلت الکعبة فلما توسطتها بإزاء الرخامة الحمراء ولدت علیا ساجدا لله فسمعته یقول سبحانک سبحانک ...[13]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: فاطمه بنت اسد گفت: آنگاه که به علی (علیهالسلام) باردار شدم، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) پس از چهار ماه مرا دید و به من فرمود: ای مادر همانا حَملی با توست. گفتم: بله. فرمود: اگر فرزندت پسر بود او را به من ببخش تا به وسیله او پُشتم را محکم کنم و او را شریک در کارم گردانم. ابوطالب این سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را شنید و گفت: ای عزیز من، همانا من غلام تو و فاطمه بنت اسد کنیز توست. اگر فرزند او پسر یا دختر بود برای توست. آنگاه که مدت حمل تمام شد، دور کعبه سه بار طواف کردم. ناگاه مرا در ولادت فرزند فرا گرفت. در این هنگام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به سوی من آمد و گفت: چه شد که چهرهات را متغیر میبینم؟ گفتم: درد زایمانم گرفت. فرمود: آیا از طواف فارغ شدی؟ گفتم: نه. فرمود: طواف کن اگر پیشامدی رُخ داد که نمیتوانی تحمل کنی داخل کعبه شو که همانا محل پوشش الهی است. آنگاه که در دور هفتم بودم و درد بالا گرفت، داخل کعبه شدم و زمانی که در مقابل سنگ قرمز [داخل کعبه] قرار گرفتم علی [ (علیهالسلام) ] را به دنیا آوردم در حالی که به سجده افتاد و شنیدم که میگفت: سبحانک سبحانک.
رُوِی عَنْ عَتَّابِ بْنِ أُسَیدٍ أَنَّهُ قَالَ: وُلِدَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام) بِمَکَّةَ فِی بَیتِ اللَّهِ الْحَرَامِ یوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ لَیلَةً خَلَتْ مِنْ رَجَب.[14]
از عتاب بن اسید روایت شد که گفت: علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در مکه، در خانه خدا و در روز جمعه، در سیزدهم ماه رجب، تولد یافت.
روی ان فاطمة بنت أسد لما حملت بأمیر المؤمنین (علیهالسلام) کانت تطوف بالبیت فجاءها المخاض و هی فی الطواف فلما اشتد بها دخلت الکعبة فولدته فی جوف البیت.[15]
روایت شده که فاطمه بنت اسد در آن موقعى که به أمیر المؤمنین (علیهالسلام) حامله بود، طواف کعبه میکرد که درد زائیدن او را فرا گرفت، همینکه درد زائیدنش شدت یافت داخل خانه کعبه شد و على بن أبی طالب (علیهالسلام) را در میان خانه کعبه به دنیا آورد.
در ادامه و قسمت دوم این نوشته اقوال علما شیعه و اهل تسنّن در تولد حضرت در کعبه را مطالعه بفرمایید.
امیر المؤمنین علیهالسلام تنها مولود کعبه (۲)
[1] ابن طاووس، على بن موسى (متوفای 664)،الیقین باختصاص مولانا علی (علیهالسلام) بإمرة المؤمنین، ص 191.
[2] الشعیری، محمد بن محمد، (متوفای قرن 6)، جامع الاخبار، ص 16، ناشر: مطبعة حیدریة.
[3] القمی، شاذان بن جبرئیل، (متوفای 660هـ) الفضائل، ص 54 الی 56، ناشر : منشورات المطبعة الحیدریة ومکتبتها - النجف الأشرف، ال چاپ : 1381 - 1962 م.
[4] المجلسی، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج35، ص: 106، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.
[5] طبرى آملى، محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن 5)، نوادر المعجزات، ص 32 الی 33.
حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات ص 18، ناشر: محمد کاظم الشیخ صادق الکتبی منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف 1369 هج - 1950 م سال چاپ: 1369چاپخانه: الحیدریة – نجف.
[6] الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 194 الی 195، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381هـ)، علل الشرائع، ج 1 ص 135 الی 136، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، الطبع: 1385 - 1966 م.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 62، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق.
[7] الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای525هـ)، بشارة المصطفى (صلى الله علیه وآله) لشیعة المرتضى (علیهالسلام) ، ص 27، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة الطبعة: الأولى1420 ه .
[8] الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 706 الی 707، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
[9] ابن المغازلی، علی بن محمد ،(متوفای 483هـ)، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیهالسلام) ، ج1 ص 26، تحقیق: أبو عبد الرحمن ترکی بن عبد الله الوادعی.
[10] النیسابوری ، ابو علی محمد بن الفتال (الشهید 508هـ) ، روضة الواعظین ، ص81، تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.
[11] النیسابوری ، ابو علی محمد بن الفتال (الشهید 508هـ) ، روضة الواعظین ، ص 1، تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.
[12] المشهدی، الشیخ أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی (متوفاى610هـ)، المزار، ص 205 الی 207، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة : الأولى ، رمضان المبارک 1419هـ .
[13] ألقاب الرسول وعترته، تالیف: من قدماء المحدثین، ص 17، ناشر : مکتب آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم
[14] الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد، ص 819، ناشر : مؤسسة فقه الشیعة - بیروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م.
[15] مسعودى، على بن حسین، اثبات الوصیة، ص 133، ناشر: انصاریان
حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) که نام اصلی ایشان فاطمه بنت حزام کلابیه است از خانوادهای شریف و بزرگوار بود که به شجاعت، سخاوت، و دیانت مشهور بودهاند. ایشان به دلیل ویژگیهای اخلاقی برجسته و نیت خالصانه برای خدمت به اهلبیت (علیهمالسلام)، توسط امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به همسری برگزیده شدند.
نام او فاطمه بود که بعدها و پس از ازدواج با امیر المؤمنین علیهالسلام با کنیه "امُّ البنین" (مادر پسران) مشهورشد. پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (ص) بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند به گفته تاریخ فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود. وی شرافت خانوادگی و اصالت ذاتی و پاکی فطری را با نیروی جسمانی و زیبایی ظاهری یکجا به همراه داشت. روان پاک و روح تابناک این بانوی پاکدامن که بعدها به ام البنین شهرت یافت چنان در آسمان ایمان ما درخشید که پس از حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) بلندترین مقام را در میان زنان مسلمان احراز کرد.
فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی ، بانوی بانوان کرده بود.
حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب[1]پدر ام البنین است مردی شجاع و دلیر و راستگو که از صفات ویژه اوست. وی از استوانههاى شرافت در میان عرب به شمار مىرفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود.تاریخ ویژگیهای این مرد بزرگ را به مناسبتهای گوناگون چون جریان خواستگاری ام البنین و ازدواج حضرت علی علیهالسلام ذکر می کند
مادر بزرگوار ام البنین ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب از اجدادرسول خدا وامیرالمومنین[2] است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با اهل بیت و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است.
خاندان این بانو از خاندانهاى ریشهدار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونه ای مشهور گشتهاند.
حضرت ام البنین فضائل و کمالات بسیاری دارد که میشود در مورد آن سخن گفت؛ ولی در این نوشتار به یکی از فضائل و ویژگیهای حضرت که نقش مهمی در عظمت و بزرگی و جلالت پیدا کردن این بانو داشته و ایشان را محبوب دل اهلبیت علیهمالسلام نموده سخن خواهیم گفت.
یکی از ویژگیهای برجسته حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) ایثار ایشان در خدمت به اهلبیت (علیهمالسلام) بود. پس از ازدواج با امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ایشان با نهایت احترام و محبت به فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) رسیدگی میکردند و هیچگاه جایگاه خود را بالاتر از آنها ندانستند. محبت مادری ایشان به امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) زبانزد تاریخ است.
ایثار و فداکاری حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) یکی از زیباترین جلوههای شخصیت این بانوی بزرگوار است که در تاریخ اسلام ثبت شده است. این ویژگیها نهتنها در تربیت فرزندان ایشان، بلکه در رفتار، گفتار، و عملکردشان در قبال اهلبیت (علیهمالسلام) و واقعه کربلا نمایان است. در ادامه، با استناد به منابع تاریخی و سخنان بزرگان، ابعاد مختلف ایثار و فداکاری این بانوی بزرگ را بررسی میکنیم.
ایثار به معنای از خود گذشتگی ایثار یعنی مقدّم داشتن، «آثَرَهُ أیْ قَدَّمَه علی نفسه»
یعنی مقدم کردن دیگرى بر خود در رساندن منفعت و دفع زیان، نسبت به چیزى که خود بدان نیازمند است.[3]
ایثار در معارف اسلامی از جایگاه بسیار بالا و ولایی بر خورد دار است بگونهای که در روایتی علت برتری امت آخر الزمان و امت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر دیگر امتها را وجود صفت ایثار در آنها بیان میدارد.
سهل بن عبداللّه: قالَ موسى علیهالسلام: «یا رَبِّ، أرِنی دَرَجاتِ مُحَمَّدٍ و اُمَّتِهِ.قالَ: یا موسى، إنَّکَ لَن تُطیقَ ذلِکَ، و لکِن اُریکَ منزلة مِن مَنازِلِهِ جَلیلَةً عَظیمَةً فَضَّلتُهُ بِها عَلَیکَ و عَلى جَمیعِ خَلقی. قالَ: فَکَشَفَ لَهُ عَن مَلَکوتِ السَّماءِ فَنَظَرَ إلى مَنزِلَةٍ کادَت تَتلَفُ نَفسُهُ مِن أنوارِها و قُربِها مِنَ اللّه ِ عز و جل، قالَ: یا رَبِّ، بِما ذا بَلَّغتَهُ إلى هذِهِ الکَرامَ؟! قالَ: بِخُلُقٍ اِختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم و هُوَ الإِیثارُ . یا موسى، لا یَأتینی أحَدٌ مِنهُم قَد عَمِلَ بِهِ وَقتا مِن عُمُرِهِ إلاَّ استَحیَیتُ مِن مُحاسَبَتِهِ، وَ بوَّأتُهُ مِن جَنَّتی حَیثُ یَشاءُ».[4]
در این روایت به وضوح خدای متعال علو درجات پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امت او را به جهت بودن صفت ایثار در آنان بر میشمارد، یعنی ایثار خصلتی است که در هرکس باشد باعث تعالی و علو درجه او خواهد شد.
در اصحاب و یاوران اهلبیت علیهمالسلام نیز هر کس اجر و قرب بیشتری پیدا کرده و به جایگاه بزرگی رسیده اهل ایثار و از خود گذشتگی بوده یک نمونه آن سلمان فارسی است که شخصی محضر امام باقر رسید و سؤال کرد: «مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ یَا سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیّ» چرا مدام از سلمان فارسی یاد می کنید؟
حضرت فرمود: اولا نگو سلمان فارسی بلکه بگو سلمان محمدی و ثانیا «لِثَلاَثِ خصال: أَحَدُهَا: إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِاَلسَّلاَمُ) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ»، به جهت سه خصلت که در او بود، اولین آن خصلت ها ایثار او است. او خواست امیر المؤمنین را بر خواست خود مقدم میداشت.
مهم نیست من دلم چیمیخواد، مهم نیست راحتی من در چیه؟ من مهم نیستم علی مهمتر است. او را بر خود مقدم میکرد.[5]
پس یکی از آثار مهم ایثار محبوب شدن نزد خدا صاحب مقام شدن نزد خدا واهلبیت علیهمالسلام هست. اگر حضرت ام البنین نیز چنین مقامی پیدا کرده یکی از علتهای آن ایثار و از خود گذشتگی بود که حضرت داشت. برای همین نزد اهلبیت مقام داشت. همیشه از او یاد میکردند. حضرت زینب او را مادر خطاب میکرد. احترام کامل یک مادر را برای او میگذاشت.
«عالم ربّانی، زین الدین، معروف به شهید ثانی (متوفی 965 ه.ق) مینویسد: امّ البنین (سلام الله علیها) از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوّت، محبّت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنان نموده بود. خاندان نبوّت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام مخصوصی می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و ادای احترام می کردند و حضرت زینب (علیها السلام) پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه، به محضر او رفت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت.»[6]
ابعاد ایثار در زندگی حضرت ام البنین علیهاالسلام
حضرت امالبنین پس از ازدواج با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بهعنوان همسر دوم، خود را وقف خدمت به فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) کرد. ایشان نهتنها هیچگاه برای خود جایگاهی جداگانه قائل نشدند، بلکه به فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مانند مادری دلسوز محبت میکردند. تاریخ نقل کرده است که ایشان هرگز اجازه نمیدادند حتی کلمهای گفته شود که باعث ناراحتی امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) شود.
نوشته اند که ام البنین علیهاالسلام خود را مادر فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به ویژه دو سبط پیامبر اکرم(ص) نمی دانست؛ بلکه خود را کنیز آنان محسوب می کرد و تلاش داشت تا آنان جای خالی مادر را در زندگی احساس نکنند. فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله در وجود این بانوی پارسا، چنان مهر و عاطفه می دیدند که رنج فقدان مادر را احساس نمی کردند. وقتی از روز نخست به خانۀ امام وارد شد، حسنین (ع) هر دو مریض بوده، در بستر افتاده بودند؛ اما این مادر انقلابی و فداکار به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین ایشان رسانده، هم چون مادری مهربان به دل جویی و پرستاری از آنان پرداخت.
یکی از نشانههای ایثار حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) این بود که پس از ازدواج با امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، درخواست کردند که ایشان را «فاطمه» صدا نزنند. دلیل این درخواست این بود که نمیخواستند با شنیدن نام «فاطمه»، یاد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در قلب فرزندان ایشان زنده شود و موجب غم و اندوه آنان گردد. این اقدام، اوج ایثار و محبت مادری ایشان را نشان میدهد.[7]
علاّمه حاج شیخ باقر شریف قرشی؛ نویسنده کتاب عباس بن علی، رائد الکرامه در فضیلت حضرت ام البنین علیهاالسلام می نویسد:
در تاریخ دیده نشده است که زنی نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش پیش تر بدارد جز این بانوی پاک؛ یعنی ام البنین علیهاالسلام.[8]
ام البنین رهیافته مکتب امیر المؤمنین است او درس عش به علی و اولاد علی از پدر و مادر آموخته و با آمدن به خانه امیر المؤمنین علیها لسلام بر این عشق افزوده شده او حدیث رسول خدا سرلوحه زندگی خود و سرلوحه تربیت فرزندان خویش قرار داده که حضر ختم مرتبت میفرماید: أدِّبوا أولادَکُم على ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُم، و حُبِّ أهلِ بَیتِهِ، و قِراءةِ القرآنِ.[9]
فرزندان خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و خواندن قرآن.
حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) در تربیت فرزندان خود، عشق به اهلبیت و فداکاری در راه دین را محور قرار دادند. نتیجه این تربیت، چهار فرزند شجاع و فداکار بود که در کربلا جان خود را برای حمایت از امام حسین (علیهالسلام) و اهداف والای او تقدیم کرد.
1. ۲.۱ رفتار و کلام با حضرت عباس (علیهالسلام)
حضرت عباس (علیهالسلام)، بهعنوان برجستهترین فرزند حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها)، نماد شجاعت، وفاداری و ولایتمداری است. تاریخنویسان نقل کردهاند که حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) از کودکی به عباس (علیهالسلام) میگفتند:
«فرزندم، تو باید حامی حسین (علیهالسلام) باشی. او امام توست و تو سرباز اویی.»
این تعلیمات باعث شد که حضرت عباس (علیهالسلام) در کربلا به اوج ایثار و وفاداری برسند. ایشان پرچمدار سپاه امام حسین (علیهالسلام) بودند و تا آخرین لحظه عمر، حتی به قیمت جان خود، از امام زمانشان دفاع کردند.
2.1.۲ اعزام فرزندان به کربلا
هنگامی که امام حسین (علیهالسلام) برای قیام عاشورا عازم کربلا شدند، حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) با رضایت کامل، چهار فرزند خود را برای حمایت از ایشان فرستادند. این تصمیم، نشاندهنده اوج ایثار و وفاداری این بانوی بزرگوار است. ایشان به فرزندان خود سفارش کردند که تا پای جان از امام حسین (علیهالسلام) و اهداف او دفاع کنند.
2.2.1 نقش حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) در شکلگیری این روحیه
روحیه شهادتطلبی در فرزندان حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) نتیجه تربیت عمیق دینی و معنوی ایشان بود. ایشان با آموزش عشق به خدا، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت (علیهمالسلام)، فرزندان خود را به افرادی آماده برای فداکاری در راه حق تبدیل کردند.
2.2.2 تأثیر این تربیت در واقعه کربلا
در کربلا، هر چهار فرزند حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) به عنوان نماد شجاعت و ایثار شناخته شدند. حضرت عباس (علیهالسلام)، که پرچمدار سپاه امام حسین (علیهالسلام) بود، و برادرانش، تا لحظه آخر در کنار امام ایستادند و جان خود را در این راه فدا کردند. این ایثار، حاصل تربیت مادری بود که از کودکی به آنها عشق به امام و آرمانهای الهی را آموخته بود.
تاریخنویسان نقل کردهاند که حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) همواره به فرزندان خود، بهویژه حضرت عباس (علیهالسلام)، توصیه میکردند که از امام حسین (علیهالسلام) حمایت کنند.
این توصیهها باعث شد که حضرت عباس (علیهالسلام) در کربلا به اسوهای از وفاداری و شجاعت تبدیل شود.
هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین(س) به همراهان امام حسین(ع) چنین سفارش میکرد: «چشم و دل مولایم امام حسین(ع) و فرمانبردار او باشید.[10]
یکی از جلوههای برجسته ایثار حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) پذیرش خبر شهادت فرزندانشان در کربلا بود. هنگامی که بشیر، پیامآور واقعه کربلا، خبر شهادت فرزندان ایشان را آورد، حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) تنها درباره امام حسین (علیهالسلام) سؤال کردند
«بشیر» پس از واقعه کربلا به مدینه باز می گردد و از وقایع جانسوز کربلا و کربلاییها برای اهل مدینه سخن می گوید.
مورخان می نویسند:
پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات می کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد(ع) بود می گوید:
ای بشیر! از امام حسین(ع) چه خبر داری؟
بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین (ع) مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام حسین(ع) خبر میگرفت وبا صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید:
«یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین(ع). اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین(ع).»
ای بشیر خبر از [امام من]اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله(ع) باد
چون بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) را به آن حضرت داد، صیحهای کشید و گفت: قد قَطّعتَ نیاطَ قلبی: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.[11]
این جمله اوج ایثار و فداکاری حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) را نشان میدهد که فرزندان خود را فدای امام زمانشان میدانستند و بقای امام حسین (علیهالسلام) را بالاترین ارزش میدیدند.
پس از واقعه کربلا، حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) با اشعار و مرثیههای خود پیام عاشورا را زنده نگه داشتند. ایشان در بقیع، مجالس عزاداری برپا میکردند و با سرودن اشعار، غم شهادت امام حسین (علیهالسلام) و فرزندانشان را به گوش همگان میرساندند.
ام البنین براى عزادارى هرروز همراه عبید الله (فرزندزاده عباس علیه السّلام) به بقیع مىرفت و نوحه مىخواند و گریه مىکرد و این اشعار را مىسرود:
یا من رأى العباس کرّ |
على جماهیر النقد |
|
و وراه من أبناء حیدر |
کلّ لیث ذى لبد |
|
أنبئت أنّ ابنى أصیب |
برأسه مقطوع ید |
|
ویلی على شبلی امال |
برأسه ضرب العمد |
|
لو کان سیفک فى یدک (یدیک([12] |
لمّا دنا منه أحد |
|
|
|
|
اى آنکه عباس را دیدى، درحالىکه بر گروه ضعیفان حمله مىکرد (1)؛ و دنبال او از فرزندان حیدر (على علیهالسّلام) جنگاورانى بودند، که هریک داراى یال و کوپالى بودند (2)؛ خبردار شدم که بر سر پسرم آسیبى وارد شده، درحالىکه دستش بریده شده بود (3)؛ واى بر من که ضربه عمود (میله) سرش را خم کرد (4)؛ اگر شمشیرت در دستت بود، هرگز کسى به او (تو) نزدیک نمىشد. (5)[13]
این اشعار، روحیه حماسی و فداکاری حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) را نشان میدهد که حتی در سوگ فرزندان خود، پیام مبارزه و مقاومت را زنده نگه میداشتند.
او بعد از شهادت حضرت امیر المؤمنین با آنکه جوان بود و از زیبایی نیز بر خوردار بود هرگز حاضر نشد همسر دیگری انتخاب کند و به عهد و پیوند خود با امیر المؤمنین باقی ماند و همسری اختیار نکرد او از این حق خود گذشت و ایثار کرد. و دیگر همسران امیر المؤمنین را نیز از این که همسری اختیار کنند منع میکرد.
ابو نصر، سهل بن عبداللّه بخاری از عالمان قرن چهارم در کتابش سرّ السلسله العلویه می نویسد:
... و ام البنین علیهاالسلام پیش و پس از درگذشت آن حضرت (امیرمؤمنان علیه السلام ) با کس دیگری ازدواج نکرد.[14]
[1] عبد الرزاق مقرم، قمر بنی هاشم، ص9
[2] همان ص10
[3] فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام, ص743
[4] تنبیه الخواطر: ج1 / ص173
[5] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو اَلْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ (رَحِمَهُ اَللَّهُ)، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ ، جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیِّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ اَلْکِنْدِیُّ اَلسِّجِسْتَانِیُّ اَلْأَصَمُّ ، عَنْ أَبِیهِ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْوَشَّاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ ، عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ یَا سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ ! فَقَالَ: لاَ تَقُلِ اَلْفَارِسِیَّ، وَ لَکِنْ قُلْ سَلْمَانَ اَلْمُحَمَّدِیَّ ، أَ تَدْرِی مَا کَثْرَةُ ذِکْرِی لَهُ قُلْتُ: لاَ. قَالَ: لِثَلاَثِ خِلاَلٍ: أَحَدُهَا: إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ، وَ اَلثَّانِیَةُ: حُبُّهُ لِلْفُقَرَاءِ وَ اِخْتِیَارُهُ إِیَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ اَلثَّرْوَةِ وَ اَلْعَدَدِ، وَ اَلثَّالِثَةُ: حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ اَلْعُلَمَاءِ. إِنَّ سَلْمَانَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ. (الأمالی (للطوسی) ج۱، ص۱۳۳)
[6] امید حرم (پیرامون حضرت عباس علیه السلام)، صفحه 13 – 12 به نقل از الفصول المهمه، ص 14
[7] امّ البنین علیها السلام النّجم الساطع فی مدینة النبیّ الأمین نویسنده: ربّانی الخلخالی، الشیخ علی، ج1، ص84
[8] العباس بن علی؛ رائد الکرامه و الفداء فی الاسلام، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الاسلامی، ص23، برگرفته از: ام البنین؛ نماد از خود گذشتگی، ص 38.
[9] کنز العمّال : 45409. روایت دیگر روایت جابر است در کتاب المناقب: أَبُو اَلزُّبَیْرِ وَ عَطِیَّةُ اَلْعَوْفِیُّ وَ جَوَّابٌ قَالَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ -: رَأَیْتُ جَابِراً یَتَوَکَّأُ عَلَى عَصَاهُ وَ هُوَ یَدُورُ فِی سِکَکِ اَلْمَدِینَةِ وَ مَجَالِسِهِمْ وَ هُوَ یَرْوِی هَذَا اَلْخَبَرَ ثُمَّ یَقُولُ مَعَاشِرَ اَلْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلاَدَکُمْ عَلَى حُبِّ عَلِیٍّ فَمَنْ أَبَى فَلْیَنْظُرْ فِی شَأْنِ أُمِّهِ. (المناقب ج۳ ص۶۷)
[10] ام البنین نماد از خودگذشتگی، ص 23 و 24.
[11] تنقیح المقال فى علم الرجال (رحلی)، ج3الکنى، ص 70
[12] . براى روانى وزن یدیک به صحت نزدیکتر است.
[13] غروى نایینى، نهله، محدثات شیعه، 1جلد، دانشگاه تربیت مدرس - ایران - تهران، چاپ: 1، 1375 ه.ش. ص52
[14] سرّ السلسله العلویه، ابونصر بخاری، نجف، چاپ خانه حیدری، 1381 ه . ق، ص 88.
در سالهای گذشته و روزهای سخت جنگ داعش در سوریه نام علویون سوریه بر زبانها افتاد و حرف و سخن از عقاید و باورهای آنان فراوان شد. در آن زمان مقالهای را در باورهای آنان نوشتم. این روزها با سقوط نظام سوریه و سقوط دولت علویون بار دیگر نام آنان بر زبانها افتاد لازم دیدم این مقاله در اختیار حق جوریان قرادهم تا ان شاء الله روشنگر راه حق باشد.
چکیده
علویون سوریه که در کتب محلل و نحل به نامهای "نصیریه" و "نمیریه" معروف است؛ در سالهای اخیر بدلیل حوادث سوریه مورد توجه بیشتری قرارگرفته و در مورد آنها شبهات و سؤالهایی مطرح شده است. در کتب ملل و نحل عقایدی باطل و ناصحیحی مانند: خدا دانستن ائمه علیهمالسلام، باب دانستن سلمان فارسی، تعظیم شراب، دوست داشتن ابن ملجم، اعتقاد به تناسخ به آنها نسبت داده شده است. اما با مراجعه به کتب محققین و نویسندگان از علویون و بررسی سخنان و دفاعیات آنان و نقد و رد آنان بر این نسبتها میتوان فهمید که اینان نه یک مذهب جدا بلکه یک فرقهای از شیعه است که به دلایل مختلف بعض عقاید صوفیه در آنها نفوذ کرده و بدان معتقد شدهاند، چنانکه محققین و نویسندگان علوی در این مورد کتابهای نوشته و به دفاع از عقاید و افکار خود پرداخته و آنچه به آنها نسبت داده شده را نا صحیح و توطئه علیه آنان میدانند.
ادامه مقاله در فصلنامه علمی نسیم کوثر بخوانید
از مشهورترین نشانههای حتمی ظهور، خروج سفیانی است. وی لشکر سفاک و خونریز خود را بعد از جنایتهای بسیاری که قبل از ظهور مرتکب شده، برای مقابله با حضرت مهدی (ع) به سمت مکه روانه میسازد که سرانجام آن فرو رفتن در سرزمین بیدا (خسف بیدا) است. عدهای او را یک فرد معین از نسل ابوسفیان میدانند و عدهای دیگر آن را نماد جریان باطل در برابر جریان حق معرفی میکنند. البته در روایات به اسم و ویژگیهای شخصی او اشاره شده است.
در این ایام که جنگ سوریه دوباره شعله ور شده و تکفیریها دباره به قلع و قمع مردم روی آورده این اسم سر زبانها افتاده و مردم گاهی این قیامها را مرتبط با حوادث آخر الزمان و ظهور سفیانی میکنند. بهتر است بدون تطبیق این جریانها و حوادث کمی با شخصیت سفیانی و حوادثی که او رقم میزند آشنا شویم.
در این سلسله ان شاء الله در ضمن چند نوشته این مسئله را بررسی خواهیم کرد.
در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیتعلیهمالسلام گاهی از ظهور امام زمان و شرایط دوران قبل از ظهور و حوادث هنگام ظهور آن حضرت به قیامت و از علائم ظهور به علامت قیامت (قیامت صغری) تعبیر شده اشت.
مفضّلبنعمر گوید: از مولایم امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم: «آیا مأموریّت مهدی منتظر (وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود»؟ فرمود: «حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند». عرض کردم: «آقا برای چه»؟
فرمود: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِلا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَة﴾[1]، وَ قَالَ ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾[2] وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها﴾[3]
«زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند میفرماید: «همواره درباره قیامت از تو مىپرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غیر او آن را در وقت معینش آشکار نمىکند [تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمانها و زمین سنگین و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمىآید»، و فرموده: «بى گمان آگاهى از قیامت خاصّ خداوند است» و نگفت: که آن آگاهی نزد کسی است. و فرمود: «آیا آنها [کافران] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانههاى آن آمده است.».[4]
در این روایت امام صادق علیهالسلام مراد از «الساعة» را قیام و ظهور حضرت معرفی فرموده که علم آن نزد خداوند است. بر همین اساس روایاتی که از علائم قیامت و نزدیک شدن آن خبر میدهد، در واقع خبر از علائمی است که قبل از ظهور حضرت مهدی واقع میشود.
یک نمونه از آن روایات، روایت ابن عباس است، که رسول خدا (صلیاللهعلیهواله» در آن از احوال مردم قبل از قیام صاحب الزمان و ظهور آن خبر میدهد و شرایط مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی مردم در عصر قبل از ظهور و مقارن آن را بیان میفرمایند. ما در این قسمت این روایت را به طور عامل ذکر میکنیم تا با شرایط مردم در عصر غیبت و قبل از قیام آشنا شویم:
از عبد اللَّه بن عباس نقل شده که گفت: با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفت، (و یا به عبارت دیگر«حجة الوداع» رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود:
«أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ» «میخواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟»
و در آن روز سلمان «رحمةاللهعلیه» از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عرضه داشت: بله یا رسول اللَّه،
حضرت فرمود:
سلمان با تعجب عرضه داشت:
یا رسول اللَّه: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،
سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.
سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.
سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.
در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،
سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟
فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است
پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟
متن عربی روایت :
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ اَلْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِیحٍ اَلْمَکِّیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: حَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ فَأَخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ اَلْکَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:
أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ
وَ کَانَ أَدْنَى اَلنَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ، فَقَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّه!
فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:
إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ اَلْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ اَلصَّلَوَاتِ
وَ اِتِّبَاعَ اَلشَّهَوَاتِ،
وَ اَلْمَیْلَ إِلَى اَلْأَهْوَاءِ
وَ تَعْظِیمَ أَصْحَابِ اَلْمَالِ،
وَ بَیْعَ اَلدِّینِ بِالدُّنْیَا،
فَعِنْدَهَا یَذُوبُ قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ اَلْمِلْحُ فِی اَلْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ اَلْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ،
قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ !
إِنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَاءُ جَوَرَةٌ
وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ،
وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ،
وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ،
فَقَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟
إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ
اَلْمُنْکَرُ مَعْرُوفاً وَ اَلْمَعْرُوفُ مُنْکَراً
وَ یُؤْتَمَنُ اَلْخَائِنُ وَ یُخَوَّنُ اَلْأَمِینُ
وَ یُصَدَّقُ اَلْکَاذِبُ وَ یُکَذَّبُ اَلصَّادِقُ،
قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.
یَا سَلْمَانُ !
فَعِنْدَهَا تَکُونُ إِمَارَةُ اَلنِّسَاءِ وَ
مُشَاوَرَةُ اَلْإِمَاءِ
وَ قُعُودُ اَلصِّبْیَانِ عَلَى اَلْمَنَابِرِ
وَ یَکُونُ اَلْکَذِبُ طَرَفاً
وَ اَلزَّکَاةُ مَغْرَماً
وَ اَلْفَیْءُ مَغْنَماً
وَ یَجْفُو اَلرَّجُلُ وَالِدَیْهِ
وَ یَبَرُّ صَدِیقَهُ،
وَ یَطْلُعُ اَلْکَوْکَبُ اَلْمُذْنِبُ،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ اَلْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی اَلتِّجَارَةِ
وَ یَکُونُ اَلْمَطَرُ قَیْظاً
وَ یَغِیظُ اَلْکِرَامُ غَیْظاً
وَ یُحْتَقَرُ اَلرَّجُلُ اَلْمُعْسِرُ
فَعِنْدَهَا تَقَارَبُ اَلْأَسْوَاقُ إِذْ قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلاَ تَرَى إِلاَّ ذَامّاً لِلَّهِ،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.
یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إِنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ إِنْ سَکَتُوا اِسْتَبَاحُوا حَقَّهُمْ لَیَسْتَأْثِرُونَ أَنْفُسَهُمْ بِفَیْئِهِمْ وَ لَیَطَئُونَ حُرْمَتَهُمْ وَ لَیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ وَ لَیَمْلَأُنَّ قُلُوبَهُمْ دَغَلاً وَ رُعْباً، فَلاَ تَرَاهُمْ إِلاَّ وَجِلِینَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، یَا سَلْمَانُ !
إِنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَى بِشَیْءٍ مِنَ اَلْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ اَلْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی، فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ وَ اَلْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ،
لاَ یَرْحَمُونَ صَغِیراً وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبِی
راً وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ مِنْ مُسِیءٍ
جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ اَلْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ اَلشَّیَاطِینِ،
قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ
وَ یُغَارُ عَلَى اَلْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَى اَلْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا
وَ تُشْبِهُ اَلرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالرِّجَالِ
وَ لَتَرْکَبَنَّ ذَوَاتُ اَلْفُرُوجِ اَلسُّرُوجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اَللَّهِ،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! إِنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ اَلْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ اَلْبِیَعُ وَ اَلْکَنَائِسُ
وَ تُحَلَّى اَلْمَصَاحِفُ،
وَ تُطَوَّلُ اَلْمَنَارَاتُ
وَ تَکْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
وَ عِنْدَهَا تُحَلَّى ذُکُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ
وَ یَلْبَسُونَ اَلْحَرِیرَ وَ اَلدِّیبَاجَ
وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ اَلنُّمُورِ صِفَافاً
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ . وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ اَلرِّبَا وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْعِینَةِ وَ اَلرُّشَى
وَ یُوضَعُ اَلدِّینُ وَ تُرْفَعُ اَلدُّنْیَا،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ اَلطَّلاَقُ،
فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ اَلْقَیْنَاتُ وَ اَلْمَعَازِفُ وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی،
قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ
وَ تَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ
وَ تَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّیَاءِ وَ اَلسُّمْعَةِ
فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ اَلْقُرْآنَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ،
وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ
وَ تَکْثُرُ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا،
وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ ،
وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.
یَا سَلْمَانُ ذَاکَ إِذَا اُنْتُهِکَتِ اَلْمَحَارِمُ،
وَ اِکْتَسَبَتِ اَلْمَآثِمُ،
وَ تَسَلَّطَ اَلْأَشْرَارُ عَلَى اَلْأَخْیَارِ،
وَ یَفْشُو اَلْکَذِبُ
وَ تَظْهَرُ اَللَّجَاجَةُ،
وَ تَغْشُو اَلْفَاقَةُ
وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اَللِّبَاسِ
وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ اَلْمَطَرِ،
وَ یَسْتَحْسِنُونَ اَلْکُوبَةَ وَ اَلْمَعَازِفَ
وَ یُنْکِرُونَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ حَتَّى یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ أَذَلَّ مِنَ اَلْأَمَةِ
وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ اَلتَّلاَوُمَ، فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْأَرْجَاسَ وَ اَلْأَنْجَاسَ،
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ،
یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا لاَ یَحُضُّ اَلْغَنِیُّ عَلَى اَلْفَقِیرِ حَتَّى إِنَّ اَلسَّائِلَ یَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ اَلْجُمُعَتَیْنِ لاَ یُصِیبُ أَحَداً یَضَعُ فِی کَفِّهِ شَیْئاً
قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ
یَا سَلْمَانُ ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ اَلرُّوَیْبِضَةُ،
فَقَالَ: وَ مَا اَلرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَتَکَلَّمُ فِی أَمْرِ اَلْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى تَخُورَ اَلْأَرْضُ خَوْرَةً فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إِلاَّ أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ یَنْکُتُونَ فِی مَکْثِهِمْ فَتُلْقِی لَهُمُ اَلْأَرْضُ أَفْلاَذَ کَبِدِهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَسَاطِینِ فَقَالَ مِثْلَ هَذَا فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ، فَهَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.[5]
[1] اعراف/ 187
[2] لقمان/34
[3] محمد/ 18
[4] حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1379ش، چاپ اول، ص 433/ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج53، ص 2
[5] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۳/ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ج۱، ص۳۲۶/ بحار الأنوار ج۶ ص۳۰۵
منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیهالسلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یک زن میتواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امیر المؤمنین (علیهالسلام) گردد. اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام در نزد امیر المؤمنین علیهالسلام خود تحقیق مستقلی میطلبد لکن در اینجا فهرستوار، به ذکر پارهای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.
شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیهاالسلام افتخار میکند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیتهای سنگینی چون رهبری جهان اسلام میداند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرمودهاند عبارت است از:
* در پاسخ نامهای به معاویه از جمله فضیلتها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره میفرمایند این است که: «وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ مِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَب»[1] «بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست.»
* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «قَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا»، «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه. [2]
* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهدهدار شود به ابوبکر فرمود: «نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ زَوْجَتُهُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا» «تو را به خدا سوگند میدهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.[3]
از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاالسلام میباشد رکن بودن برای علی است. در حدیثی میخوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «سَلَامٌ عَلَیْکَ أَبَا الرَّیْحَانَتَیْنِ مِنَ الدُّنْیَا، فَعَنْ قَلِیلٍ یَذْهَبُ رُکْنَاکَ وَاللَّهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ» ، فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ عَلِیٌّ: هَذَا أَحَدُ الرُّکْنَیْنِ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ قَالَ: هُوَ الرُّکْنُ الْآخَرُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.»[4] سلام بر تو ای پدر دو ریحانه بهشتی (حسن و حسین (علیهماالسلام)[5]، به خدا قسم به زودی دو رکن تو خواهند رفت، و خدا بهترین خلیفه و همراه برای تو بعد از من است. جابر گوید: هنگامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت حضرت فرمود: رسول خدا یکی از آن دو رکن بود. و او گوید: هنگامی که فاطمه از دنیا رفت حضرت فرمود: فاطمه آن رکن دیگر بود.
این حدیث در منابع شیعه با واژه «ینهد» به جای «یذهب». و در بعضی نسخ «أُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا» نیز آمده است. [6]
از این رو بود که وقتی خبر شهادت زهرا سلاماللهعلیها به حضرت رسید، حضرت با صورت به زمین افتادند و میفرمودند: «بِمَنِ العَزاء یا بِنتِ مُحمد؟ کنت بِکِ اتعزی فَفیم العَزاء من بعدک؟»[7]؛ به چه چیزی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین مییافتم؛ بعد از تو به چه چیزی آرامش یابم؟
انبیاء و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسانها را پیروی از دستورات الهی میدانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.
میخوانیم علی علیهالسلام در پاسخ پیامبر که سؤال کردند:«همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند: « نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ»، «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»[8]
حضرت در حدیث اربع مائة بعد از این که فرمودند در مراسم تجهیز مردهها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد صلیاللهعلیهوآله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنیهاشم، قالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا.»
حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان بنیهاشم که او را یاری میکردند و زینتها را رها کرده و لباس سوگ در بر نمودهاند، فرمود: «این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش نمایید.»[9]
حضرت بعد از شهادت فاطمه علیهاالسلام خطاب به ایشان فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟»[10]؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین مییافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟
حضرت علی علیهالسلام از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل نموده که ایشان فرمودند:
«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»[11]؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی میشود.
و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:
«انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ»[12]؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود میشود.
حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری»؛ « یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»[13]
هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و بیان وصایا و حلالیت ایشان حضرت در پاسخ میگوید: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا»، «پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامیتر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقینا مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن شود.»
در هنگام وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسباند و گفت: «أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی»[14]
«هر چه میخواهی وصیت کن، یقینا به عهد خود وفا کرده، هر چه فرمان دهی انجام میدهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم میدارم.»[15]
علی علیهالسلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار میدارد، تا آنجا که بعد از دفن همسر گرامیش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرضه داشت:
«قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ عَفَا عَنْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ لِی فِی التَّأَسِّی بِسُنَّتِکَ فِی فُرْقَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ نَفْسُکَ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی بَلَى وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ لِی أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا یَبْرَحُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ[17] وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ یَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ إِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ».[18]
« اى رسول خدا! شکیبائیم از فراق محبوبهات کم شده و خود داریم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اینکه براى من در پیروى از سنت تو که در فراقت کشیدم جاى دلدارى باقى است، زیرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد (یعنى هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود) آرى، در کتاب خدا براى من بهترین پذیرش (و صبر بر این مصیبت) است، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.
اى رسول خدا دیگر چه اندازه این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه میکند، اندوهم همیشگى باشد و شبم در بیخوابى گذرد و غمم پیوسته در دلست، تا خدا خانهاى را که تو در آن اقامت دارى برایم برگزیند، (بمیرم و بتو ملحق شوم) غصهاى دارم دل خون کن و اندوهى دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائى افتاد، تنها بسوى خدا شکوه میبرم.
بهمین زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زیرا چه بسا درد دلهائى داشت که چون آتش در سینهاش مىجوشید و در دنیا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نیافت، ولى اکنون مىگوید و خدا هم داورى میفرماید و او بهترین داورانست.
سلام بر شما سلام کنندهاى که نه خشمگین است و نه دلتنگ، زیرا اگر از اینجا برگردم، بواسطه دلتنگیم نیست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى بآنچه خدا بصابران وعده فرموده نباشد.
واى، واى باز هم بردبارى مبارکتر و خوشنماتر است اگر چیرگى دشمنان زورگو نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشناسند و نبش کنند) اقامت و درنگ در اینجا را چون معتکفان ملازمت مىنمودم و مانند زن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون مىکردم، در برابر نظر خدا دخترت پنهان بخاک سپرده شد و حقش پایمال گشت و از ارثش جلوگیرى شد، با آنکه دیر زمانى نگذشته و یاد تو کهنه نگشته بود، اى رسول خدا! شکایت من تنها بسوى خداست و بهترین دلدارى از جانب تو است اى رسول خدا! (چون در مرگ تو صبر کردم یا براى گفتار تو در باره صبر)، درود خدا بر تو و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»
[1] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق. ص387؛ بحارالانوار، ج33/، ص58
[2] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.
[3] طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص123.
[4] این حدیث را گروهی از علمای اهل سنت نقل کردهاند: احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با این سند نقدل کرده است: « حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یُونُسَ قثنا حَمَّادُ بْنُ عِیسَى الْجُهَنِیُّ قثنا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ:...» (أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2 ص 623)؛ علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار المعرفه/ ج۱، ص 56؛ : حسین بن محمد دِّیار بَکْری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، بیروت، دار الصادر، بیتا، ج 2 ص 275
[5] پیغمبر اعظم (ص) فرمود: «انَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ هُما رَیْحانَتاىَ مِنَ الدُّنْیا» حسن و حسین دو ریحانه من از دنیا هستند. (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲
[6] محمد بن علی بن بابویه صدوق، معانی الأخبار، ج۱, ص۴۰۳: الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۱۳۵، محمد بن علی بن شهر آشوب، المناقب، ج۳، ص۳۶۱
[7] اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۰۰، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۴۳، ص۱۸۶
[8] ابن شهر آشوب، المناقب، ج۳ ص۳۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار/ ج43/ ص 117
[9] محمد بن علی بن بابویه صدوق، الخصال، ج2، ص618
[10] رحمانی همدانی/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایة.
[11] کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بیروت/ ج12/ ص111.
[12] همان.
[13] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1؛ ص459؛ نهج البلاغه/ فیض السلام/ خطبه 202.
[14] فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.
ج1، ص151
[15] همان.
[16] ( 1) الکمد بالضم و الفتح و التحریک الحزن الشدید و القیح المدة لا یخالطها دم.
[17] ( 2) الهضم: الظلم و الغصب، و احفاء السؤال: استقصاؤه.
[18] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
در مورد دختران امام کاظم (ع) در کتب انساب و تاریخ اختلافات زیادی و جود دارد. تعداد آنها15، 19 و 37 نفر در منابع ثبت شده است. در میان این اختلافات مورخان و نسبشناسان، به هنگام شمارش دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از چند دختر به نام «فاطمه» نام برده اند.[1] سبط ابن جوزی، یکی از علمای اهل سنت در قرن هفتم قمری، به هنگام شمارش فرزندان امام کاظم علیه السلام، از چهار دختر به شرح زیر یاد کرده است: ۱. فاطمه کبری؛ ۲. فاطمه صغری؛ ۳. فاطمه وُسطی؛ ۴. فاطمه اُخری.[2] «فاطمه کبری» مشهور به حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون است. فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» در مدخل شهر «باکو» پایتخت آذربایجان مدفون است. فاطمه وسطی مشهور به «ستی فاطمه» در اصفهان مدفون است و حرم قدیمی باشکوهی دارد. فاطمه اخری مشهور به «خواهر امام» در شهر رشت مدفون است.
به جز فاطمه معصومه(س) که در شهر قم مدفون است شرح حال بقیه دختران امام کاظم(ع) به صورت دقیق مشخص نیست. در این قسمت به بررسی شرحال چهار فاطمه از دختران موسی بن جعفر علیهالسلام میپردازیم.