حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین

محل نشر معارف اسلامی

حبل الله المتین
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین زنان عالم» ثبت شده است

 

در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت‌علیهم‌السلام گاهی از ظهور امام زمان و شرایط دوران قبل از ظهور و حوادث هنگام ظهور آن حضرت به قیامت و از علائم ظهور به علامت قیامت (قیامت صغری) تعبیر شده اشت.

مفضّل‌بن‌عمر گوید: از مولایم امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: «آیا مأموریّت مهدی منتظر (وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود»؟ فرمود: «حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند». عرض کردم: «آقا برای چه»؟

فرمود: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِلا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَة[1]، وَ قَالَ ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[2] وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها[3]

 «زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند می‌فرماید: «همواره درباره قیامت از تو مى‏پرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: دانش آن فقط نزد پروردگار من است، غیر او آن را در وقت معینش آشکار نمى‏کند [تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمان‏ها و زمین سنگین و دشوار است، جز به طور ناگهانى بر شما نمى‏آید»، و فرموده: «بى گمان آگاهى از قیامت خاصّ خداوند است» و نگفت: که آن آگاهی نزد کسی است. و فرمود: «آیا آنها [کافران‏] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است.».[4]

در این روایت امام صادق علیه‌السلام مراد از «الساعة» را قیام و ظهور حضرت معرفی فرموده که علم آن نزد خداوند است. بر همین اساس روایاتی که از علائم قیامت و نزدیک شدن آن خبر می‌دهد، در واقع خبر از علائمی است که قبل از ظهور حضرت مهدی واقع می‌شود.

یک نمونه از آن روایات، روایت ابن عباس است، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله» در آن از احوال مردم قبل از قیام صاحب الزمان و ظهور آن خبر می‌دهد و شرایط مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی مردم در  عصر قبل از ظهور و مقارن آن را بیان می‌فرمایند. ما در این قسمت این روایت را به طور عامل ذکر می‌کنیم تا با شرایط مردم در عصر غیبت و قبل از قیام آشنا شویم:

از عبد اللَّه بن عباس نقل شده که گفت: با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از دنیا رفت، (و یا به عبارت دیگر«حجة الوداع» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود:

«أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ»  «می‌خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟»

و در آن روز سلمان «رحمة‌الله‌علیه» از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) عرضه داشت: بله یا رسول اللَّه،

حضرت فرمود:

  1. یکی از علامت های برپایی قیامت این است که نماز ضایع می شود - یعنی از میان مسلمین می‌رود
  2. و از شهوات پیروی می شود
  3. و مردم به سوی هواها میل می کنند،
  4. مال مقامی عظیم پیدا می کند و مردم آن را تعظیم می کنند،
  5. دین به دنیا فروخته می شود،
  6. در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند آب می شود آن چنان که نمک در آب حل می گردد.


سلمان با تعجب عرضه داشت:

یا رسول اللَّه: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند
  2. امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.


سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟

 

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می شود،
  2. خائن امین قلمداد می گردد و امین خیانت می کند،
  3. دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب می گردد.


سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند
  2. و کودکان بر فراز منبر می روند
  3. و دروغ نوعی زرنگی
  4. و زکات خسارت،
  5. و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده شود،
  6. مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می نماید
  7. و ستاره دنباله دار طلوع می کند.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند
  2. و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می بارد
  3. و افراد کریم سخت خشمگین می گردند،
  4. مرد فقیر تحقیر می شود،
  5. در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند وقتی یکی می گوید: "من چیزی نفروختم" و آن دیگری می گوید: "من سودی نبرده ام" طوری می گویند که هر شنونده می فهمد دارد به خدا بد و بیراه می گوید.


سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنبانند کشته می شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المال شان کیسه های خود را پر کنند و به ناموس شان تجاوز نموده، خون شان را بریزند و دل هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی بینی.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند،

در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،

  1. آری نه صغیری را رحم می کنند
  2. و نه پاس حرمت کبیری را دارند
  3.  و نه از هیچ مقصری عفو می کنند،
  4. اخبارشان همه فحش و ناسزا است،
  5. جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دل هاشان دل های شیاطین.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می کنند و زنان به زنان
  2. و همانطوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند،
  3. مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان
  4. وزنان بر مرکب ها سوار می شوندکه از طرف امت من لعنت خدابر آنان باد.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است.

  1. ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود،
  2. قرآنها به زیور آلات آرایش
  3. و مغازه ها بلند وصف ها طولانی می شود
  4. اما با دل هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می آرایند
  2. و حریر و دیبا می پوشند
  3. و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می گردد.

 

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

 فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،

  1. ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می گیرد
  2. و یک عمل آشکار می شود
  3. و معاملات با غیبت و رشوه انجام می شود
  4. و دین-خوار و دنیا بلند مرتبه می شود.


سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می شود
  2. و هیچ حدی جاری نمی گردد
  3. و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود.

 

 سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا می شوند
  2. و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می کند.


سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می روند
  2. و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می روند،
  3. در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می کنند،
  4. اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند اما برای غیر خدا
  5. در آن روزگار زنا زادگان زیاد می شوند
  6. با قرآن آوازه خوانی می کنند
  7. و بر سر دنیا سر و دست می شکنند.


سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است

  1. ای سلمان این وقتی است که حرمت ها و قرق ها شکسته شود
  2. و مردم عالما و عامدا در پی ارتکاب گناه باشند
  3. و اشرار بر اخیار مسلط شوند،
  4. دروغ فاش و بی پرده و لجاجت ها ظاهر گردد
  5. و فقرا فقر خود را علنی کنند،
  6. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند
  7. و باران در غیر فصل ببارد
  8. و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند
  9. و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود
  10. و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده می شوند.

 

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است

  1. ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک سائل در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه سؤال می کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.


سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟

فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است

  1. ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می کنند،

 

پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟

  1. فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‌آید و در امور عامه سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند ناگهان زمین نعره ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می مانند و سپس واژگونه می شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می ریزد (و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را) آن گاه با دست خود به ستون هایی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره ای.

 

 

 

 

متن عربی روایت :

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ اَلْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِیحٍ اَلْمَکِّیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَحَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِجَّةَ اَلْوَدَاعِ فَأَخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ اَلْکَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:

أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ

وَ کَانَ أَدْنَى اَلنَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ، فَقَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّه!

فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ اَلْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ اَلصَّلَوَاتِ

وَ اِتِّبَاعَ اَلشَّهَوَاتِ،

 وَ اَلْمَیْلَ إِلَى اَلْأَهْوَاءِ

وَ تَعْظِیمَ أَصْحَابِ اَلْمَالِ،

وَ بَیْعَ اَلدِّینِ بِالدُّنْیَا،

 فَعِنْدَهَا یَذُوبُ قَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ اَلْمِلْحُ فِی اَلْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ اَلْمُنْکَرِ فَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَاءُ جَوَرَةٌ

 وَ وُزَرَاءُ فَسَقَةٌ،

وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَةٌ،

 وَ أُمَنَاءُ خَوَنَةٌ،

فَقَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟

 إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ

اَلْمُنْکَرُ مَعْرُوفاً وَ اَلْمَعْرُوفُ مُنْکَراً

وَ یُؤْتَمَنُ اَلْخَائِنُ وَ یُخَوَّنُ اَلْأَمِینُ

وَ یُصَدَّقُ اَلْکَاذِبُ وَ یُکَذَّبُ اَلصَّادِقُ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ !

فَعِنْدَهَا تَکُونُ إِمَارَةُ اَلنِّسَاءِ وَ

 مُشَاوَرَةُ اَلْإِمَاءِ

 وَ قُعُودُ اَلصِّبْیَانِ عَلَى اَلْمَنَابِرِ

وَ یَکُونُ اَلْکَذِبُ طَرَفاً

وَ اَلزَّکَاةُ مَغْرَماً

وَ اَلْفَیْءُ مَغْنَماً

وَ یَجْفُو اَلرَّجُلُ وَالِدَیْهِ

وَ یَبَرُّ صَدِیقَهُ،

وَ یَطْلُعُ اَلْکَوْکَبُ اَلْمُذْنِبُ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ وَ عِنْدَهَا تُشَارِکُ اَلْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی اَلتِّجَارَةِ

 وَ یَکُونُ اَلْمَطَرُ قَیْظاً

وَ یَغِیظُ اَلْکِرَامُ غَیْظاً

وَ یُحْتَقَرُ اَلرَّجُلُ اَلْمُعْسِرُ

فَعِنْدَهَا تَقَارَبُ اَلْأَسْوَاقُ إِذْ قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلاَ تَرَى إِلاَّ ذَامّاً لِلَّهِ،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إِنْ تَکَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ إِنْ سَکَتُوا اِسْتَبَاحُوا حَقَّهُمْ لَیَسْتَأْثِرُونَ أَنْفُسَهُمْ بِفَیْئِهِمْ وَ لَیَطَئُونَ حُرْمَتَهُمْ وَ لَیَسْفِکُنَّ دِمَاءَهُمْ وَ لَیَمْلَأُنَّ قُلُوبَهُمْ دَغَلاً وَ رُعْباً، فَلاَ تَرَاهُمْ إِلاَّ وَجِلِینَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، یَا سَلْمَانُ !

إِنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَى بِشَیْءٍ مِنَ اَلْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ اَلْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی، فَالْوَیْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ وَ اَلْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ،

 لاَ یَرْحَمُونَ صَغِیراً وَ لاَ یُوَقِّرُونَ کَبِی

راً وَ لاَ یَتَجَاوَزُونَ مِنْ مُسِیءٍ

 جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ اَلْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ اَلشَّیَاطِینِ،

قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْتَفِی اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ

وَ یُغَارُ عَلَى اَلْغِلْمَانِ کَمَا یُغَارُ عَلَى اَلْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا

 وَ تُشْبِهُ اَلرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالرِّجَالِ

 وَ لَتَرْکَبَنَّ ذَوَاتُ اَلْفُرُوجِ اَلسُّرُوجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اَللَّهِ،

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! إِنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ اَلْمَسَاجِدُ کَمَا تُزَخْرَفُ اَلْبِیَعُ وَ اَلْکَنَائِسُ

 وَ تُحَلَّى اَلْمَصَاحِفُ،

 وَ تُطَوَّلُ اَلْمَنَارَاتُ

وَ تَکْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 وَ عِنْدَهَا تُحَلَّى ذُکُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ

وَ یَلْبَسُونَ اَلْحَرِیرَ وَ اَلدِّیبَاجَ

وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ اَلنُّمُورِ صِفَافاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ . وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ اَلرِّبَا وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْعِینَةِ وَ اَلرُّشَى

وَ یُوضَعُ اَلدِّینُ وَ تُرْفَعُ اَلدُّنْیَا،

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا یَکْثُرُ اَلطَّلاَقُ،

فَلاَ یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرُّوا اَللَّهَ شَیْئاً

 قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ اَلْقَیْنَاتُ وَ اَلْمَعَازِفُ وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی،

 قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

یَا سَلْمَانُ ! وَ عِنْدَهَا تَحُجُّ أَغْنِیَاءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ

وَ تَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ

 وَ تَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّیَاءِ وَ اَلسُّمْعَةِ

فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ اَلْقُرْآنَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ،

 وَ یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ

 وَ تَکْثُرُ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا،

 وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ ،

وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ.

یَا سَلْمَانُ ذَاکَ إِذَا اُنْتُهِکَتِ اَلْمَحَارِمُ،

 وَ اِکْتَسَبَتِ اَلْمَآثِمُ،

وَ تَسَلَّطَ اَلْأَشْرَارُ عَلَى اَلْأَخْیَارِ،

وَ یَفْشُو اَلْکَذِبُ

 وَ تَظْهَرُ اَللَّجَاجَةُ،

وَ تَغْشُو اَلْفَاقَةُ

وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اَللِّبَاسِ

وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ اَلْمَطَرِ،

وَ یَسْتَحْسِنُونَ اَلْکُوبَةَ وَ اَلْمَعَازِفَ

وَ یُنْکِرُونَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ حَتَّى یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ أَذَلَّ مِنَ اَلْأَمَةِ

وَ یُظْهِرُ قُرَّاؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ اَلتَّلاَوُمَ، فَأُولَئِکَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْأَرْجَاسَ وَ اَلْأَنْجَاسَ،

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ،

 یَا سَلْمَانُ ! فَعِنْدَهَا لاَ یَحُضُّ اَلْغَنِیُّ عَلَى اَلْفَقِیرِ حَتَّى إِنَّ اَلسَّائِلَ یَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ اَلْجُمُعَتَیْنِ لاَ یُصِیبُ أَحَداً یَضَعُ فِی کَفِّهِ شَیْئاً

 

قَالَ سَلْمَانُ : وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ

 یَا سَلْمَانُ ! عِنْدَهَا یَتَکَلَّمُ اَلرُّوَیْبِضَةُ،

 فَقَالَ: وَ مَا اَلرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی

 قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَتَکَلَّمُ فِی أَمْرِ اَلْعَامَّةِ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى تَخُورَ اَلْأَرْضُ خَوْرَةً فَلاَ یَظُنُّ کُلُّ قَوْمٍ إِلاَّ أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ یَنْکُتُونَ فِی مَکْثِهِمْ فَتُلْقِی لَهُمُ اَلْأَرْضُ أَفْلاَذَ کَبِدِهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَسَاطِینِ فَقَالَ مِثْلَ هَذَا فَیَوْمَئِذٍ لاَ یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لاَ فِضَّةٌ، فَهَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.[5]

 

 

[1] اعراف/ 187

[2] لقمان/34

[3] محمد/ 18

[4] حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، 1379ش، چاپ اول، ص 433/ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏53، ص 2

[5] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۳/ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ج۱، ص۳۲۶/ بحار الأنوار  ج۶ ص۳۰۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۳ ، ۲۱:۱۸

فضایل حضرت خدیجه کبری(ع) در دوران جاهلیت

حضرت خدیجه کبری(ع) در دوران جاهلیت نیز در فضایل فراوان مشهور بود: زبیر بن بکار گفته است: خدیجه(ع) در جاهلیت، «طاهره» خوانده می شد.[3]

ابن هشام می نویسد: «خدیجه(ع) صاحب نسب والا، دارای برترین شرافت، صاحب بیش ترین ثروت و حریص ترین بانوان قریش به حفظ امانت و التزام به معیارهای اخلاقی، عفت و کرامت انسانی بود، پس بلندترین قلۀ شرف را به خود اختصاص داده بود».[4]

ابن اثیر، او را شریف ترین زنان خوانده و گفته است: «خدیجه(ع) زنی دوراندیش، خردمند و شریف بود. با آن همه بزرگواری و کرامتی که پروردگار برای او اراده کرده بود، شریف ترین زنان قریش از لحاظ نسب و از همۀ آن ها ثروتمندتر و شریف تر بود. همۀ قوم او بر ازدواج با او حریص بودند».[5]

عبدالعزیز جَنابِذی نیز آن بانو را پاک ترین زن خوانده، می گوید: «خدیجه(ع) در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آن ها بود. همۀ قومش سخت بر ازدواج با او حریص بودند؛ ولی او خودداری ورزید و ازدواج با پیغمبر(ص) را پیشنهاد داد و گفت: من به شما میل و رغبت دارم، به خاطر شرف شما در قومت و امانت داری که نزد آن ها داری و خوش اخلاقی و راست گفتاری شما».[6]

او دارای سخاوتی فراوان بود. عمر ابونصر گفته است: به خدیجه(ع) دختر خویلد، بانوی جلیل القدر عرب نسب و کرامت گوهر و سروری قبیله و عزت عشیره و فراوانی مال بوده است. به همین علت نیاز تهیدست را برآورده می کرد و گرسنه را اطعام می نمود و برهنه را می پوشاند. پس خدیجه(ع) در اخلاق، نسب و ثروتش میان قوم خود و همگنانش یگانه و منحصر بود.[7]

فضایل حضرت خدیجه(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص)

دربارۀ آن بانو از زبان پیامبر اکرم(ص) سخنان بسیاری گفته شده است که فقط به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

1. حضرت خدیجه(ع)، سرور زنان بهشت

پیامبر اکرم(ص) روزی در حضور مردم مسجد، امام حسن و حسین(ع) را چنین معرفی کردند: «یا أَیهَا النَّاسُ! أَ لَا أُخْبِرُکُمُ الْیوْمَ بِخَیرِ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً؟ قَالُوا: بَلَی! یا رَسُولَ اللَّه! قالَ: عَلَیکُمْ بِالْحَسَنِ (ع) وَ الْحُسَینِ(ع) فَإِنَّ جَدَّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ جَدَّتَهُمَا خَدِیجَةُ الْکبری(ع) بِنْتُ خُوَیلِدٍ سَیدَةُ نِسَاءِ الْجَنَّة؛[8] ای مردم! آیا امروز به شما خبر ندهم بهترین مردم را از جهت جدّ و جدّه چه کسی است؟ پاسخ دادند: آری ای رسول خدا! پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بر شما باد به حسن و حسین(ع)؛ چراکه جدّ آن دو رسول خدا(ص) و جدّۀ آنان خدیجۀ کبری(ع) دختر خویلد، سرور زنان بهشت است».

2. کجاست مثل خدیجه (ع)؟

در کتاب های اهل تسنن آمده است که عایشه می گوید: «ما غِرْتُ عَلَی اِمْرَأَةٍ لِرَسُولِ اللهِ (ص) کما غرْتُ عَلَی خَدِیجَةَ(ع) لِکثْرَةِ ذِکرِ رَسُولِ اللهِ (ص) إِیاهَا وَ ثَنَائِهِ عَلَیهَا؛[9] آن قدر که بر خدیجه(ع) حسادت می کردم، بر هیچ یک از همسران رسول خدا(ص) حسادت نمی کردم؛ زیرا آن حضرت(ص) از ایشان بسیار یاد می کرد و بسیار تمجید می نمود».

در جایی دیگر نقل شده است که عایشه می گوید: هرگاه رسول خدا(ص) به یاد خدیجه(ع) می افتاد، از او به نیکی یاد می کرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چرا زیاد از آن پیرزن، یاد می کنی؟ حضرت فرمودند: «[خَدِیجَةُ وَ أَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ؟] مَا أَبدَلَنِی الله عَزَّ وَجَلَّ خَیْرًا مِنْهَا، قَدْ آمنَتْ بی إِذْ کفَرَ بی الناسُ، وَ صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِی الناسُ وَ وَاستْنِی بِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِی النَّاسُ، وَ رَزَقَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَلَدهَا إِذْ حَرَمَنِی أَوْلَادَ النِّسَاء؛[10] خدیجه(ع) و کجاست مانند خدیجه(ع)؟! خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است؛ زیرا هنگامی که همۀ مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق می کرد و هنگامی که مردم مرا محروم می داشتند، او با اموال خود مرا یاری می کرد و خداوند فرزندان مرا از او به من عنایت فرمود و حال آن که از غیر او فرزندی به من عنایت نفرمود».

3. حضرت خدیجه(ع) از بهترین زنان عالم

ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا(ص) چهار خط کشید. آنگاه پرسید: آیا می دانید این خط ها چیستند؟ گفتیم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: «افضَلُ نِساءِ أهلِ الجَنّةِ: خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ و فاطِمَةُ بِنتُ محمّدٍ (ص) و مریمُ بِنتُ عِمرانَ و آسِیةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ؛[11] برترین زنان بهشت: مریم دختر عمران، خدیجه(ع) دختر خویلد، فاطمه دختر محمد(ص) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون هستند».

4. برتری حضرت خدیجه(ع)

پیامبر(ص) به عایشه که در حال برتری جویی از فاطمه(ع) بود، فرمودند: «یا عَائِشَةُ أَوَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ وَ عَلِیاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً وَ فَاطِمَةَ وَ خدِیجَةَ علَی الْعالَمِینَ؛[12] ای عایشه! آیا نمی دانی که خداوند... علی، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه(ع) را بر جهانیان برگزید»؟

5. حضرت خدیجه(ع)، لایق سلام خدا

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه(ع) است، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من سلام برسان: «او را به خانه ای از یک قطعه زبرجد در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده!».[13]

روایت شده است؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر(ص) آمد و جویای حضرت خدیجه(ع) شد، پیامبر(ص) او را نیافت، جبرئیل گفت: وقتی آمد، به او خبر بده که پروردگارش به او سلام می رساند.[14]

6. حضرت خدیجه(ع)، از جملۀ مقرّبین

پیامبر اکرم(ص) در تفسیر آیۀ 22 سورۀ مطففین؛ (عَیناً یَشرَب بِهَا المُقَرَّبُون)؛ «چشمۀ بهشتی که مقرّبان از آن می نوشند»، می فرمایند: «الْمقَرَّبُونَ السابِقُونَ: رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ خَدِیجَةُ وَ ذُرِّیتُهُمُ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِیمَانٍ».[15]

7. حضرت خدیجه(ع)، مادرزنی عجیب

روزی پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: تو همسری مانند فاطمه(ع) داری که من ندارم. تو مادرزنی مثل خدیجه(ع) داری که من ندارم.[16]

8. حضرت خدیجه(ع)، مایۀ فخر خدا

پیامبر اکرم(ص) در چهل شبانه روز در غار حرا، توسط عمار یاسر به حضرت خدیجه(ع) چنین پیام داد: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیبَاهِی بِک کرَامَ مَلَائِکتِهِ کلَّ یوْمٍ مِرَاراً؛[17] همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هرروز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند».

9. حضرت خدیجه(ع)، اولین زن مسلمان

در آن هنگام که پیامبر اکرم(ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(ع) بسیار پریشان و گریان بود، حضرت فرمودند: دل خوش دار که: «إِنَ علِیاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ وَ خَدِیجَةُ أُمُّک؛[18] همانا علی(ع) نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد. او و خدیجه(ع) مادر تو، اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند».

هشام بن محمد گفته است: رسول الله(ص) به حضرت خدیجه(ع) احترام می گذاشت و در همۀ کارها با او مشورت می کرد. او وزیر صدق و راستی بود و نخستین کسی است که به پیغمبر(ص) ایمان آورد و تا زمانی که خدیجه(ع) حیات داشت، پیغمبر(ص) هرگز همسر دیگری برنگزید. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه اند.[19]

«محمد بن احمد ذهبی» گفته است: خدیجه(ع) اُم المؤمنین و سرور زنان جهانیان زمان خویش است... وی نخستین بانویی است که اسلام آورد و پیش از هر کس پیغمبر(ص) را تصدیق نمود و به او پردلی و شجاعت داد. مناقب حضرت خدیجه(ع) فراوان است. او از میان زنان، کسی است که به مرحلۀ کمال رسیده و خردمند، با جلال، متدین، پاک دامن، بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر(ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمنان برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت... پیامبر(ص) از فقدان او غمگین گشت؛ زیرا او بهترین خویشاوند بود. از مال خویش به پیامبر(ص) انفاق می کرد.[20]

عبدالرحمن بن جوزی گفت است: چون امر نبوت ظاهر شد، حضرت خدیجه(ع) به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به او ایمان آورد و پیغمبر(ص) هم با همسر دیگری ازدواج ننمود تا این که او از دنیا رفت. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه اند.[21]

عبدالملک بن هشام گفته است: خدیجه(ع) دختر خویلد به پیامبر(ص) ایمان آورد و آنچه را که از خداوند بر حضرت آمده بود، تصدیق کرد، پس پروردگار بدین امر بار اندوه را از پیغمبرش سبک کرد و غم هایش را به وجود خدیجه(ع) برطرف ساخت.[22]

10. الطاف حضرت خدیجه (ع)

پیامبر اکرم(ص) بعد از وفات حضرت خدیجه کبری(ع) هرگاه به یاد او می افتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری می شد. روایت شده است: روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(ص) آمد. آن حضرت او را مورد لطف سرشار خود قرار داد. وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر(ص) پرسید، حضرت در جواب فرمودند: «إِنَّهَا کانَتْ تَأْتِینَا زَمَنَ خَدِیجَةَ وَ إِنَّ حُسْنَ الْعَهْدِ منَ الْإِیمان؛[23] این پیرزن در عصر حیات خدیجه(ع) به خانۀ ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه(ع) برخوردار بود. همانا پایبندی نیکو به عهد و پیمان، از ایمان است».

11. یاد خدیجه(ع) در خواستگاری امام علی(ع)

در جریان مراسم خواستگاری امام علی(ع) از حضرت زهرا(ع) و وساطت ام سلمه به همراه ام ایمن، حضرت در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه(ع) اشاره نمودند و آرزو کردند: ای کاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور می یافت و می توانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد. تا سخن به نام خدیجه(ع) رسید، ناگهان پیامبر اکرم(ص) به صدای بلند شروع به گریستن نمود، سپس فرمود: «کجاست همانند خدیجه(ع)؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد...».[24]

12. سلام ویژۀ خداوند متعال به حضرت خدیجه(ع)

ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا(ص) فرمود: در شب معراج جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد. هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه(ع) برسانی. وقتی پیامبر(ص) به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه(ع) ابلاغ کرد، خدیجه گفت: «إِنَ اللَّه هوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیهِ السَّلَامُ وَ عَلَی جَبْرَئِیلَ السَّلَام؛[25] همانا ذات پاک خدا سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی او بازمی گردد و بر جبرئیل سلام باد».

فضایل حضرت خدیجه(ع) از زبان سایر معصومان(ع)

امیر المؤمنین علی (ع)

امام علی(ع) در ابیاتی از حضرت خدیجه(ع) به نیکی یاد کرده، او را سرور بانوان خوانده و در فراق ایشان و از دست دادن پدر گرامی شان، حضرت ابوطالب(ع) این ابیات را سرودند: هان ای دو چشم من! باران اشک از آسمان دیدگانم فروبارید. خداوند این باران اشک را در سوگ دو از دست رفته، بر شما مبارک گرداند؛ چراکه آن دو به راستی بی نظیر بودند. هان ای دو چشم من! در سوگ غمبار سالار مکه و فرزند رئیس آن (ابوطالب) و در رحلت جان گداز سرور بانوان، اولین زنی که به همراه رسول خدا(ص) نماز گزارد (ببارید).[26]

حضرت امام علی(ع) در جای دیگر می فرمایند: «بأَبِی خدِیجَةَ الکبری؛[27] پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد!»

امام حسن مجتبی(ع)

امام حسن(ع)، در برابر ناسزاگویی معاویه به امام علی(ع)، چنین پاسخ داد: «أَیهَا الذَّاکرُ علِیاً! أَنَا الْحَسَنُ وَ أَبِی علی(ع) وَ أَنْتَ مُعَاوِیةُ وَ أَبوکَ صخْرٌ وَ أُمی فاطِمَةُ(ع) وَ أُمکَ هنْدٌ وَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ جَدُّکَ حَرْبٌ وَ جَدَّتِی خَدِیجَةُ(ع) وَ جَدَّتُکَ قُتَیلَةُ؛[28] ای کسی که به پدرم علی(ع) دشنام می دهی! من حسنم و پدرم علی(ع) و تو معاویه ای و پدرت صخر (اسم اصلی ابوسفیان). مادر من فاطمه(ع) است و مادر تو هند. جدّ من پیامبر اکرم(ص) است و جدّ تو عتبة بن ربیعه و مادربزرگ من خدیجه(ع) و مادربزرگ تو قُتیله.» این افتخار، نشان از مقام باعظمت این بانوست.

امام حسین(ع)

امام حسین (ع) در روز عاشورا در ضمن خطبه ای به دشمنان فرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ(ع) بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛[29] آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه(ع) دختر خویلد است؛ اول بانو در این امت که اسلام آورد؟» این فراز اولاً نشان می دهد که لشکریان عمر سعد نیز از فضایل حضرت خدیجه(ع) باخبر بودند. ثانیاً گوشزد می کند که خدیجه(ع) اولین زن مسلمان بود، همچون حضرت علی(ع) که اولین مرد مسلمان بود.

امام سجاد(ع)

امام سجاد(ع) در خطبه ای در شام برای معرفی خود، به مردم شام فرمود: «أَنَا ابْنُ خَدِیجَةِ الکُبرَی (ع)؛[30] من فرزند خدیجۀ کبری(هستم».

امام زمان(عج)

طبق معرفی امام زمان(عج) در بعضی نسخه های دعای ندبه می خوانیم: «أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ ابْنُ خَدِیجَهَ الْغَرَّاءِ وَ ابنُ فاطِمَهَ الْکُبْرَی؛ کجاست فرزند پیغمبر مصطفی(ص) و فرزند علی مرتضی(ع)؟ کجاست آن فرزند خدیجۀ بلندمقام و بزرگوار و فرزند فاطمۀ بزرگ؟»

حضرت زینب(ع)

حضرت زینب(ع) در روز یازدهم محرم، پس از آن که از کنار بدن های مطهر شهدا عبور می کرد، خطاب به خداوند گفت: «بأَبِی محَمَّدٌ الْمُصْطَفَی(ص) بِأَبِی خَدِیجَةُ الْکُبْرَی(ع)؛[31]پدرم به فدای محمد مصطفی(ص)، به فدای خدیجۀ کبری(ع) باد».

فضایل حضرت خدیجه(ع) از زبان زید بن علی (ع)

زید بن علی(ع) که ضد حکومت هشام بن عبدالملک انقلاب عظیمی کرد، در سخنی چنین احتجاج می کند: «فَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمَوَدَّةِ أَبُونَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُنَا خَدِیجَةُ؛[32] ما به مودت و دوستی سزاوارتر هستیم؛ چراکه پدر ما رسول خدا(ص) و جدۀ ما خدیجه(ع) است».

فضایل حضرت خدیجه(ع) از زبان عبدالله بن زبیر

عبدالله بن زبیر، با آن که با خاندان رسالت دشمنی کرد، در گفتگویی با ابن عباس، به حضرت خدیجه(ع) به عنوان عمه اش افتخار نموده، می گوید: «اَلَستَ تَعلَمُ أَنَّ عَمَّتِی خَدِیجَةُ سَیدةُ نِساءُ العَالَمِین؛[33] آیا نمی دانی که عمه ام خدیجه(ع) سرور بانوان جهان است؟»

فضایل حضرت خدیجه(ع) در زیارت نامه ها

در زیارت اکثر امامان(ع) غیر از امام علی(ع) و امامزادگانی که زیارت نامه دارند، مثل حضرت معصومه(ع) این جمله آمده است: «السَّلامُ عَلیکَ یَابنَ (یا بِنتَ ) خَدیِجَةَ الکُبری»، از جمله در زیارت حضرت زهرا(ع) می خوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکیةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِک وَ نَبِیک وَ أُمِّ أَحِبَّائِک. .. و علی أُمِّهَا خدِیجَةَ الْکبرَی؛[34] سلام بر صدیقه، فاطمۀ پاکیزه، محبوب دل حبیبت و نبیّت (حضرت محمد(ص)) و بر مادرش، خدیجۀ کبری(ع)».

در زیارت نامۀ امام حسین (ع) نیز آمده است: «السَّلَامُ عَلَیک یا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکبْرَی؛[35] سلام بر تو ای پسر خدیجۀ کبری!» همچنین در زیارت نامۀ همسران پیامبر(ص) می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَی أَزْوَاجِک الطَّاهِرَاتِ الْخَیرَاتِ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ خُصُوصاً الصِّدِّیقَةَ الطَّاهِرَةَ الزَّکیةَ الرَّاضِیةَ الْمَرْضِیةَ خَدِیجَةَ الْکبْرَی أُمَّ الْمُؤْمِنِین؛[36] سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مؤمنان، به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه(ع) بانوی بزرگ، مادر مؤمنان!».

فضایل حضرت خدیجه(ع) در کلام برخی بزرگان

غرض از نقل این سخنان آن است که بگوییم مورخان با گذشت ادوار و اختلاف مذاهب و فرقه ها، در ستایش و مقدس شمردن این بانو اتفاق نظر دارند.

1. ابن اسحاق: خدیجه(ع) برای اسلام، وزیر صداقت بود؛[37]

2. عبدالله علائلی: خدیجه(ع) از دردهای مبارزه ای که هم نشین پیغمبر(ص) در آن وارد می شد، استقبال می کرد و در این پیکار دوشادوش با او در کمال فعالیت، شکیبایی، قاطعیت و خداجویی غوطه ور می گشت، بی آن که سست شود یا هراسی به دل راه دهد؛ بلکه از این پُل های غم و اندوه و حوادث سنگین، با تبسمی از بزرگواری و عظمت عبور می کرد، چنان که نظیر این جز از سازندگان تاریخ سابقه نداشته است. او با سینۀ باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان، خود از طوفان حوادث استقبال می کرد، بی آن که احساسی از بازتابی ویرانگر یا اضطرابی چون صاعقه داشته باشد.[38]

3. دکتر علی ابراهیم حسن: هرگاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر با اخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از خدیجه(ع) ام المؤمنین (مادر مؤمنان) نمی توانیم پیدا کنیم. این بانوی بسیار خردمند جاهلیت و اسلام را درک کرد و در هر دو دوره، از منزلتی ممتاز بهره داشت، تا جایی که طاهره نامیده می شد. پس او مال و جمال و کمال را در یکجا جمع کرد. .. خدیجه(ع) نخستین بانویی بود که به اسلام گروید و با تشویق و شجاعت دادن پیامبر(ص) را یاری می نمود و غم را از چهرۀ او می زدود.[39]

4. سلیمان کتانی مسیحی: خدیجه(ع) دوستی خود را به همسرش بخشید و حال آن که احساس بخشش نمی کرد؛ بلکه احساس می کرد محبت و دوستی از او می گیرد و همۀ سعادت را از او کسب می کند. ثروتش را به او بخشید و هرگز احساس نداشت که می بخشد؛ بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همۀ گنج های روی زمین برتری دارد، کسب می نماید. پیغمبر(ص) به نوبۀ خود به او دوستی و قدرشناسی داد. همین امر او را به عالی ترین درجه رساند و او نیز احساس نمی کرد که آن را به خدیجه(ع) داده است؛ بلکه می گفت: «مَا قَامَ الإسلَامُ إلَّا بِسَیفِ علی(ع) و ثَروَة خَدیِجَه(ع)؛ اسلام جز با شمشیر علی(ع) و ثروت خدیجه(ع) بر پا نشد.» پیغمبر(ص) عمر و بهترین دورۀ جوانی خود را به او بخشید و به جای او، همسر دیگری هم انتخاب نکرد.[40]

5. سهیلی: حضرت خدیجه(ع) صاحب خانۀ اسلام بود و آنگاه که او ایمان آورد، خانۀ اسلامی بر روی زمین جز خانۀ او نبود.[41]

حضرت خدیجه(ع) سرور بانوان قریش بود و در جاهلیت و اسلام به «طاهره» ملقّب گردید.[42]

6. ابن حجر: سرمنشأ اهل البیت(ع) خدیجه(ع) است، نه جز او؛ زیرا حسنین(ع) از فاطمه اند و فاطمه(ع) دختر اوست و علی(ع) هم در خانۀ خدیجه(ع) بزرگ شد و سپس با دختر او ازدواج کرد.[43]

خدیجه(ع) بر این حریص بود که رضایت پیامبر(ص) را به هر شکل ممکن جلب نماید و هرگز از او چیزی دیده نشد که موجب خشم و غضب آن حضرت شود، چنان که از دیگران دیده شد.[44]

این جملات جای دقت بسیاری دارد. او می گوید: خدیجه(ع) در نخستین لحظات بعثت، رسالت آن حضرت را تصدیق نمود. اعتقاد راسخ و ثبات قدم او نشانگر یقین کامل، عقل وافر و عزم راسخ او بود.[45]

7. بنت الشاطی: آیا کسی غیر از خدیجه(ع) را می شناسید که با عشقی آتشین و مهر و ایمانی استوار، بدون آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر(ص) بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود؟[46]

کلام پایانی

در تاریخ نقل شده است: حضرت خدیجه(ع) سه روز بعد از وفات ابوطالب(ع) وفات یافت.[47] ام ایمن و ام الفضل (همسر عباس) پیکر مطهر حضرت خدیجه(ع) را شست وشو دادند و برای آخرین بار وداع کردند. در این هنگام جبرئیل، در حالی که کفنی از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: «یَا رَسُولَ اللَّهِ! اَلْعلِی الْأَعلی یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَخُصُّکَ بَالتَّحِیَّةِ وَ الْإِکرامِ، وَ یقُولُ لَک: یا مُحَمَّدُ! إنَّ کفَنَ خَدِیجَةَ(ع) وَ هُوَ مِن الْجَنَّةِ أَهدَی اللهُ إِلَیهَا فَکفَّنَهَا رَسُولُ اللهِ(ص) بِرِدَائِهِ الشَّرِیفِ أَوَّلاً، وَ بِمَا جَاءَ بِهِ جِبرَائِیلُ ثَانِیاً، فَکانَ لَهَا کفنَان: کفنُ مِن اللهِ وَ کفَنُ مِن رَسُولِ اللهِ(ص)؛[48] ای رسول خدا! خدای تعالی به تو سلام می رساند و می فرماید: ای محمد! همانا این کفن خدیجه(ع) از کفن بهشتی است که از جانب خدا هدیه می شود. پس رسول اکرم(ص) ابتدا خدیجه(ع) را با ردای مبارک خود کفن کرد و سپس با آن کفنی که جبرئیل آورده بود نیز کفن نمود. پس برای خدیجه(ع) دو کفن بود: کفنی از جانب خدا و کفنی از جانب رسول خدا (ص)».

آنگاه پیامبر خدا(ص) حضرت خدیجه(ع) را حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزّوجلّ برای او آورده بود، کفن نمود و خود شخصاً درون قبر رفت و پیکر پاک خدیجه(ع) را در خاک نهاد و سنگ لحد را چید. در این هنگام پیامبر اکرم(ص) برای همسرشان خدیجه(ع) اشک می ریخت، دعا می کرد و آمرزش می طلبید.

پیکر مطهر و نورانی حضرت خدیجۀ کبری(ع) در قبرستان مَعلاة (ابوطالب یا حَجون) شهر مکه به خاک سپرده شده است. قبرستان معلاة، قدیمی ترین قبرستان شهر مکه است که به قبرستان حَجون (یا حُجون) و نزد ایرانیان به قبرستان ابوطالب(ع) نیز مشهور است و مقبرۀ بنی هاشم نیز گفته می شود و عبدالمطلب و ابوطالب(ع)، یاسر و سمیه(ره) اولین شهدای اسلام نیز در این قبرستان دفن شده اند.

پی نوشت ها:

[3] اسد الغابة، علی بن محمد بن اثیر، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، 1409ق، 1989م، ج 5، ص 435.

[4] همان.

[5] الکامل فی التاریخ، عزالدین ابن الأثیر، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ اول، 1417ق/ 1997م، ج 2، ص14.

[6] الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، دارالحدیث، چاپ اول، 1422ق، ص 133.

[7] فاطمه بنت محمد ام الشهدا و سیدة النساء، عمر ابونصر مصری، قاهره، چاپ اول، بی تا، ص 6.

[8] بشارة المصطفی، عمادالدین طبری، کتابخانه حیدریه، نجف، 1383ق، ص ۱۱۵.

[9] صحیح بخاری، محمدبن اسماعیل البخاری (194256ق)، تحقیق: محمد محمود محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 2001م، ج ۳، ص ۱۳۸۹، ح ۳۶۶۰.

[10] مُسند احمد بن حنبل، مؤسسه الرساله، بیروت، 1416 ق/1996م، ج ۴۱، ص ۳۵۶: «کَانَ النَّبِیُّ(ص) إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَةَ(ع) أَثْنَی عَلَیْهَا، فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ!فغِرْتُ یوْمًا، فَقُلْتُ: مَا أَکْثَرَ ما تذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ، قَدْ أَبْدَلَکَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَیْرًا مِنْهَا».

[11] همان، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.

[12] بحارالانوار، ج 37، ص 63.

[13] اسدالغابه، ج 5، ص 438.

[14] همان، ج 16، ص 8.

[15] بحارالانوار، ج 44، ص 318.

[16] بحار الانوار، ج 40، ص 68؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 190.

[17] کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، دار الاضواء، بیروت، چاپ اول، 1403ق، ج 2، ص 72.

[18] بحار الانوار، ج 22، ص 502.

[19] تذکرة الخواص، یوسف بن قزاوغلی (سبط ابن جوزی )، نشر شریف الرضی، قم، چاپ اول، 1376 ش/1418 ق، ص 312.

[20] سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1414ق، ج 2، ص 81.

[21] صفوة الصفا، ابن بزاز، نشر زریاب، تهران، چاپ اول، 1376ش، ج 2، ص 2.

[22] السیرة النبویة، ج 1، ص 275.

[23] خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207.

[24] کشف الغمه، ج 2، ص 133.

[25] مُسند احمد بن حنبل، ج ۴۱، ص ۳۵۶.

[26] دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، حسین میبدی، سید ابراهیم اشک شیرین، مؤسسه نشر میراث مکتوب، تهران، چاپ اول، 1379 ش، ص ۳۵۹.

[27] بحار الانوار، ج 45، ص 59: «أَعَینَی جُودَا بَارَکَ اللَّهُ فِیکُمَا/ عَلَی هَالِکَینِ لَا تَرَی لَهُمَا مِثْلًا/ عَلَی سَیدِ الْبَطْحَاءِ وَ ابْنِ رَئِیسِهَا / وَ سَیدَةِ النِّسْوَانِ أَوَّلِ منْ صلَّی».

[28] الارشاد، شیخ مفید، دارالمفید، چاپ اول، 1414ق، ج ۲، ص ۱۵.

[29] الأمالی، محمد بن علی بن بابویه، نشر کتابچی، تهران، 1376ش، ص 158.

[30] بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۹.

[31] اللهوف، سید بن طاووس، انوار الهدی، قم، چاپ اول، 1417ق، ص ۱۳۴.

[32] خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200.

[33] شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن ابی الحدید، تصحیح: محمدابوالفضل ابراهیم، کتابخانۀ آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ق، ج 9، ص 325.

[34] مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، محمد بن الحسن طوسی، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، 1411ق، ج 1، ص 401.

[35] همان، ج 2، ص 720.

[36] بحار الأنوار، ج 97، ص 189.

[37] همان، ج 5، ص 439.

[38] مثلهن الاعلی السیدة خدیجة، عبدالله العلائلی، دارالجدید، قاهره، چاپ اول، 1992م، ص 98.

[39] نساء لهن فی التاریخ الاسلامی نصیب، حسن علی ابراهیم، مکتبة النهضة المصریة، مصر، چاپ اول، 1950م، صص 21 -23.

[40] فاطمة الزهراء و ترفی غمد، سلیمان کتّانی، المجمع العالمی لأهل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1429ق، ص12.

[41] روض الانف، عبدالرحمن سهیلی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ج 2، ص 426.

[42] همان، ص 215.

[43] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی أبوالفضل العسقلانی الشافعی، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1379ق، ج 8، ص 138.

[44] همان، ص 134.

[45] همان.

[46] حیاة الائمة، هاشم معروف الحسنی، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ اول، 1382ق، ص 67.

[47] بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۳: «وَ تُوُفِّیت خَدِیجَةُ (ع) بَعدَ أَبِی طَالِبِ بِثَلَاثَةِ أَیامِ».

[48] المجالس العاشوریة، عبدالله حسن آل درویش، انتشارات اهل الذکر، قم، چاپ دوم، 1387ش، ج 1، ص 479.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۴۶